واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دوستی، مهران - رادیو جان سلام! میخواهم تعبیر و تفسیر تو را از فک زدن بدانم. به نظر تو فک زدن یک آدم تعبیر بدش آن است که زیاد حرف میزند؟ و یا تعبیر خوبش میشود این که اطلاعات زیادی دارد و برای این که اطلاعاتش را یک بند و سرریز، نثار آدمها کند زیاد فک میزند؟ تعبیر بد دیگرش آن است که زود از مقابل آدمی که یک بند حرف میزند و واقعا هم مخ میزند و هم فک، دور شویم... در این نامه با اجازه تو میخواهم قبل از این که وارد دنیای مخ شوم به جهان فَک وارد شوم! و از فک برایت بنویسم که خود دنیایی است در دهان هر انسان. در حقیقت، آدمی که زیاد فک میزند دارد دنیای فَکاش را از دهان به بیرون فریاد میزند و صدای فَکاش را باید شنید! خندهدار است، نه؟! تا حالا به فک آدمها این گونه فکر نکرده بودی... استخوانی نیم دایرهای با حرکتی عجیب و سریع کلماتی را که در دهان، آماده پرتاباند سبک و سنگین میکند و سپس با حرکتی رو به جلو به وسیله زبان، همان حرفها و کلمات؛ تند و یا کُند شنیده میشوند و اگر فک، کوچکترین زاویه انحرافی نسبت به زبان پیدا کند و یا با حرکت سریع زبان برای بیان کلمه هماهنگ نباشد، میشود استخوانی مُخل حرف زدن چرا که خوب و به جا حرکت نمیکند! عجیب است نه؟ بله، شاید باور نکنی که فَکها برای خود دنیایی دارند...ساختمان سازی می کنند... همیشه میزبان دندان ها هستند... لثه ها روی فک ها ریشه دارند و از همه جالب تر این که به تناسب صورتِ هر موجودی؛ گرد، بیضوی، چهارگوش، دراز و یا پهن به خودشان زاویه می دهند و همین زاویه های فَکی است که با گردش زبان باعث می شود که ما بتوانیم کُند یا تند حرف بزنیم، زبان را زیبا به گردش در آوریم و کلمات و حروف را با لحن مناسب و دلنشین بیان کنیم. رادیو جان!اینها را برایت نوشتم تا بگویم من از همان بچگی، فکام برای حرف زدن، درد گرفت و فریاد برآورد که: « مرا به حرکت درآور...چپ، راست، بالا، پایین» و فک دردم از همان زمان، آغاز شد! آن هم چه فک دردی!وقتی جملهای یا کلمهای را با لحنهای گوناگون بیان میکنی و دهانت هوای داخلش را به صورت کلمه یا جمله میخواهد به بیرون پرتاب کند که همه بشنوند این فک تو است که بالا و پایین و چپ و راست میشود تا این اتفاق صوتی، درست و صحیح انجام شود. پس میبینی که اگر کسی گفت من فکام درد میکند برای حرف زدن، باید او را درک کرد. در حقیقت، فک آن آدم فریادی دارد شنیدنی که باید دقیق آن را شنید. اتفاق دیگری که باز هم در حوالی فک آدمی شکل می گیرد و شنیدنی این است که بعد از مدتی تمرین و درد فک گرفتن، ماهیچههای زبان شکل شان با حرکت فک هماهنگ میشوند و هر حرکتی در ماهیچهها به استخوان فک منتقل و استخوانها به عنوان رابط صدا، صوت را قبل از پرتاب شدن به بیرون به کاسه جمجمه آدمی میبرند و در حقیقت، کار فیبر نوری در دهان انجام میدهند! و همه این جریان پیچیده فک درد، در استخوانی در دهان شکل میگیرد که لثه، روی آن سوار است و آن گاه دندان ها روی لثه و به همین ترتیب اجزای دیگر دهان... همه چیز در عین سادگی و زیبایی، بسیارعجیب و حیرت انگیز است، عجیب تر از همه کهکشان ها و ستاره ها!حالا همین استخوان فک، باید فیگور و شکل صورت را برای بیان کلمات تنظیم کند یعنی زاویه فک در دهان، چانه را گرد، تیز، بیضوی یا چهارگوش میکند و همه این چانهها که استخوان صورت هم در آن ایفای نقش میکند در نوع و کیفیت صدای آدم، موثر است. چانه گِرد، صدای بم و پرتری دارد. چانه تیز، صدای نرم و ریزتر. چانه بیضوی، بَم و پرطنین و چانه چهارگوش، صدای بم و پرقدرتی دارد. البته استثنائاتی نیز در نوع و کیفیت این چانهها وجود دارد که ممکن است در چارچوب این تقسیم بندیهای صوتی نگنجند و این موضوع هم طبیعی و منطقی است.با خودم همیشه فکر میکنم آیا فک و استخوان نیم دایرهای که در دهان انسان، چانههای گوناگون ما را شکل میدهد سنگ زیرین آسیاب دهان ماست که صوت را با گردش خود به شکل عجیب و غریبی از لبهای ما به بیرون پرتاب و آن را قابل شنیدن میکند؟ همیشه در فکر اینم که آیا این همان سنگ آسیابی نیست که گندم حروف و کلمات، توسط آسیابان مغز ما به داخل آن ریخته شده و سپس با گردش زبان و هوا، سنگِ فک به حرکت در میآید و گندم حروف و کلمات را خُرد و آرد شده و قابل مصرف در اختیار همه قرار میدهد؟ تا حالا این گونه به استخوان فک آدمی دقیق و خیره شده بودی؟ اینها را گفتم که بگویم اگر کسی گفت فکام برای حرف زدن درد میکند یا فک درد گرفتم یا فلان شخص، پرچانه است و یا حتی برای حرف زدن فک قویای دارد باید درکش کرد و او را فهمید. باید اجازه داد که این استخوان بیچاره سنگ زیرین آسیاب دهان کار خود را انجام دهد چرا که اگر او فریاد نکشد و خود را نشان ندهد در دراز مدت آدمی را دچار افسردگی و خمودگی میکند. برای همین است که فک میزنیم- اصطلاحی که این روزها یک ترکیب زرد به حساب میآید اما از نظر علمی و جامعه شناختی معنای دیگری دارد- تا خود را تخلیه کنیم و بگوییم ما هستیم! فک میزنیم تا بگوییم ما صاحب اندیشه و فکر هستیم و هزاران مورد دیگر... رادیو جان!بعضی وقتها دلم برای فک آدمها میسوزد! دلم میخواهد با دستانم استخوان فکشان را بگیرم و به حرکت درآورم... به این استخوان بیچاره آن قدر سکوت تزریق کردهاند که کم کم از حالت طبیعی خارج و حتی مبتلا به پوکی استخوان! شده است. اما از طرف دیگر، بعضی وقتها دلم میخواهد دستم را به دهانشان میبردم و با یک چسب قوی، فکشان را میبستم که آن قدر از او کار کشیدهاند که استخوانش شبیه یک تکه چوب پوسیده باران خورده است.همیشه با خودم فکر میکنم آدم هایی که در رادیو کار میکنند حتما باید از لحاظ فَک، آدمهایی قوی باشند... آدمهایی با صورتی گرد، چهارگوش یا بیضوی... آدمهایی که این استخوان در دهانشان خوب، بالا و پایین میرود...همیشه فکر میکنم یک عده پزشک فک شناس! باید از همه در رادیو تست بگیرند، آزمایش کنند و اگر دیدند کسی نمیتواند فک بزند عذرش را بخواهند! این افکار ایده آلیستی من هم روزی فک مرا از کار خواهد انداخت! البته ابتدا مغز و آن گاه فک! اما فقط به همین یک نکته اساسی در صورت آدمی اندیشه کن که میخواهد برای میلیون ها نفر حرف بزند و همه این آدمها مخاطب و شنونده او هستند اما این آدم در فک و صورت برای بیان حروف و کلمه و جمله، اشکالات مهم و اساسی دارد... آیا این آدم میتواند فک بزند و کاری را در زمینه اجرای برنامه به پیش ببرد؟ حالا تکنیک کار را در نظر نمیگیریم و فقط به مقوله کیفیت صدا توجه میکنیم... آیا کسی که چانه و استخوان فکش حرکت متوازن و هماهنگ با زبان و تنفسش ندارد میتواند جملات را با لحن مناسب و آوای دلنشین به گوش مخاطب برساند؟ من فکر میکنم در کنار تست صدا باید دنبال آدمهایی گشت که مدام فک میزنند و پزشکان استخوان شناس این فکها را خوب میشناسند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]