واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دوستی، مهران - اینجا برج میلاد است و ما شب و روز؛ فیلمهای نو، براق و تازه را میبلعیم و سیر هم نمیشویم! دوستم که دیگر برای خود مرد جا افتاده و سپیدمویی شده همچنان کتاب به دست از این سالن به آن سالن در آمد و شد است. پالتوی بلند خاکستری به تن دارد و گاه که خسته میشود سری به «کافه رادیو» میزند. از پشت شیشه های عینکش نگاهی به من و میکروفن می اندازد و میگوید: «هنوز هیچ فیلمی ندیدهای؟! چقدر درباره سینما حرف میزنی! برو فیلم ببین مرد!» مبهوت به او خیره میشوم و با خودم میگویم این آدم چرا خسته نمیشود؟! پس در این 10شبانه روز کار و زندگیاش چه میشود؟ نان زن و بچه اش را چه طور فراهم میکند؟! و اصلا چرا بعد از این همه فیلم دیدن، چشمانش هنوز برق می زند؟! و خیلی سوالهای دیگر که ذهنم را قلقلک میدهند... سالن بزرگ برج میلاد، شلوغ است و بعضی از فیلمها هنوز نرسیدند و شاید هم اصلا نرسند! حلقه های فیلم مانند دوچرخه سوار فیلم «پارادیزو» اثر «جان تورناتوره» باید از ترافیک سهمگین خیابانهای مرکزی شهر جان سالم به در برند و در زمان مقرر به آپاراتخانه سینمای برج برسند و خلاصه این یعنی بعضی از فیلم ها در زمان معین به نمایش در نمیآیند! برخی فنجانهای کاغذی چای و نسکافه در دست دارند و مدام حاشیه مستطیلی سالن را دور میزنند! عده ای هم پشت رایانهها جای گرفته اند و در حال ارسال خبر به خبرگزاریها و روزنامهها هستند. بازار کار شبکههای تلویزیونی هم داغ است و بساط مصاحبه با هنرپیشه ها، کارگردانان و منتقدان سینمایی به راه... بیشتر آدم ها تیپ روشنفکری زدهاند و کلاه کج مشکی و عینکهای فانتزی به چشم دارند. بیرون از برج هوا سرد است و باد عجیبی وزیدن گرفته و من احساس میکنم در این ارتفاع چقدر آسمان و سینما به هم نزدیک شدهاند! درب اصلی سالن توسط افرادی که وظیفه کنترل و چک کارتها را بر عهده دارند اشغال شده است! برخی بدون کارت و با خواهش و التماس خواهان ورود به سالناند و چه صحنههایی که خلق نمیکنند، صحنه هایی که خود دست کمی از فیلم ندارد! با خودم میگویم اگر بخواهند به افراد بدون کارت اجازه ورود بدهند احتمالا سَر منتقدان بی کلاه میماند و باید ایستاده فیلمها را تماشا و بررسی کنند! در گوشه دیگر برخی از کارگردانان به همراه عوامل برای تماشای فیلم شان در حال ورود به سالن هستند، تقریبا دسته های 30-20 نفری را تشکیل میدهند و از چهرههایشان مشخص است که خیلی مشتاقند تا شاهد واکنش منتقدان و تماشاچیان باشند. گاهی برخی افراد در اواسط فیلم سالن را ترک میکنند که این خود پیام روشن و مهمی به سازنده فیلم است. امسال کارگردانان بنام و مطرح سینمای ایران چون «داریوش مهرجویی، ابراهیم حاتمیکیا، اصغر فرهادی، کمال تبریزی و... دست پُر به این جشنواره آمدهاند و نکته جالب درباره مهرجویی این که همزمانی جشنواره تئاتر و فیلم فجر او را از به صحنه بردن «درس» نوشته «اوژن یونسکو» منصرف نساخته است. وقتی میبینم آدمی در سن و سال او امسال دو فیلم و یک نمایش ارائه کرده است و دستبردار حوزه ترجمه و کتاب هم نیست دلم به حال برخی از جوانان که تنبلی را پیشه خویش ساختهاند، میسوزد و میگویم کاش کمی از این مرد بزرگ یاد بگیرند و عمل کنند؛ کاش... کمی آن سوتر «رضا کیانیان» با همان کلاه کج معروفش وارد سالن میشود و عده زیادی گرد او حلقه زده و حسابی سوال پیچش میکنند و البته پرسش ها بیشتر حول محور نقش ماندگار «عبدالله بن زبیر» در سریال فاخر «مختارنامه» است. خلاصه این جا شهر فرنگی است و جای همه شما خالی...60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]