واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کارنامه رضاشاه پهلوی
تاریخ ایران پر از نام پادشاهان و مردانیه که اسموشون یا به دلیل خوبیشون تو تاریخ مونده یا به خاطر بدی و بی لیاقتیشون. اصلا مثل اینکه ما ایرانی ها عادت داریم وقتی می خوایم از یکی خوبی بگیم اونو تا آسمون هفتم بالا میبریم، وقتی هم که می خوایم بدی کسی رو بگیم میفرستیمش آخرین طبقه جهنم! متاسفانه این طور نگاه کردن به وقایع و اشخاص در تاریخ ایران، یکی از آسیب های جدیه که تاریخ، به خصوص تاریخ معاصر ما رو تهدید می کنه. یکی از این پادشاهان رضاشاه پهلوی است. حتما شمام تاحالا کلی قضاوت های گوناگون و احتمالا متناقض دربارش شنیدید،نه؟ ما سعی می کنیم به صورت بی طرفانه کارنامه رضاشاه را با هم مرور می کنیم. ما هم به کارهای خوبش اشاره می کنیم و هم به اقدامات بدش:ما سعی می کنیم به صورت بی طرفانه کارنامه رضاشاه را با هم مرور می کنیم. ما هم به کارهای خوبش اشاره می کنیم و هم به اقدامات بدش.اسم رضاخان میرپنج بعد از این که در راس یک قشون 2500 نفری در سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شد و به راحتی پایتختو اشغال کرد سرزبون ها افتاد، اگرچه قبل از اون هم رضاخان آدم گمنامی نبود، خیلی از شورش های اون دوره به دست او سرکوب شده بود و در اون موقع فرمانده نیروهای نظامی تهران بود. بلافاصله بعد از کودتا و نخست وزیری سید ضیا، رضاخان مقام سردار سپهی گرفت و اندکی بعد وزارت جنگ را از آن خود کرد. حدود دوسال و نیم با وجود جابجایی هایی که در هیئت حاکمه ایران انجام شد او همچنان این مقام را حفظ کرد و با استفاده از نفوذی که داشت تقریبا به مرد همه کاره ایران تبدیل شد، او در سال 1302 نخست وزیر ایران شد و دو سال بعد در 21 آذر 1304 با تصویب مجلس موسسان به مقام پادشاهی ایران رسید. از همون زمان سردار سپهی تا شهریور 1320 که از سلطنت کناره گیری کرد، اقدامات زیادی انجام داد که بررسی همین اقدامات می تونه بهترین روش برای قضاوت درباره کارنامه رضا شاه باشه. ارتش ملی: اولین اقدامش که در زمان وزارت جنگ انجام داد تشکیل ارتش ملی ایرانه. تا قبل از این تاریخ ما یه ارتش درست حسابی و منسجم نداشتیم ، پنج بخش نظامی داشتیم که هر کدوم کار خودشون می کردن و کاری به کار بقیه نداشت، رضا خان این پنج گروه رو سرو سامان داد و بعضی رو با بعضی ادغام کرد و در نهایت یه ارتش متمرکز ملی تحت فرماندهی واحد تشکیل داد. خب مسلمه که این کارش کار بدی نبود؛ هر چند ارتشش نتوانست در برابر قوای خارجی مقاومت کنه! از طرفی سربازی اجباری که تا امروزم باقی مونده- البته با تغیراتی درشکل و بعضا محتوا – از یادگارهای رضاشاهه که قضاوت درباره خوب و بدش به عهده اونایی که سربازی میرن ما که معافیم!! لغو قرارداد دارسی که پیمانی برای تاراج نفت ایران توسط انگلستان بود هم به دست رضاشاه انجام شد، اونم نه به صورت محترمانه و دیپلماتیک و پشت میز مذاکره، بلکه با همون قلدری که از رضاشاه شنیدید: در شب 16 آذر 1311 پس از اینکه رضاخان از کاهش حق السهم ایران بابت عایدات نفت ایران اطلاع پیدا در جلسه هیئت وزریران، سند قرارداد دارسی رو به آتش پرتاب کرد و به صورت یک طرفه این عهدنامه را ملغی اعلام کرد. هرچند مدتی بعد با فشار دولت انگلستان مجبور به امضای قرارداد دیگری برای واگذاری امتیاز نفت ایران شد که بازم قراردادی استعماری بود اما به هر حال این قرارداد شرایط بهتری نسبت به دارسی داشت. فرهنگستان زبان فارسی: هیچ میدونستید که فرهنگستان زبان فارسی که همین اخیرا واژه پیامک رو به عنوان معادل فارسی کلمه بیگانه اس.ام.اس تصویب کرد و الحمدالله به سرعت در بین مردم فرهیخته ایران جا افتاد، هم از موسساتیه که به دستور رضا شاه تاسیس و ماموریت یافت که درجهت اعتلای زبان فارسی و زدودن واژه های بیگانه از این زبان شیرین و شیوا اقدام کند؟ بیمارستان، شهرداری، دادگستری، نخست وزیری و... در راستای پاسداشت زبان فارسی در مقابل معادل های عربی یا احیانا انگلیسی توسط همین فرهنگستان وضع شد. تقویم شمسی که ما امروز از اون استفاده میکنیم هم به دستور رضاشاه به عنوان تقویم رسمی ایران معمول شد. تا قبل از این، تقویم قمری، تقویم رسمی ایران بود. در ضمن در زمان رضا شاه به مجامع بین المللی اعلام شد که به جای واژه "پرشیا" که کشور ایران به این نام در سطح بین المللی شناخته می شد، از نام اصلی این کشور یعنی ایران استفاده شود.
خب تا حالا که چیز بدی از رضاخان ندیدیم! همه کارایی که تا حالا انجام داده به نفع ایران بوده است. اما...اما کار به اینجا ختم نشد وقتی یه کم بیشتر کتابهای تاریخی رو بخونی می بینی که در ورای این حس ناسیونالیستی و میهن پرستی که در رضاخان وجود داشت و البته شکل افراطی هم به خود گرفته بود یه چیزایی هست که....تخته قاپو : یکی از سیاست های مهمی که رضاشاه به شدت در جهت عملی کردن اون تلاش کرد سیاست تخته قاپو یا یکجا نشین کردن عشایر بود، سیاستی که زیان های غیر قابل جبرانی به دنبال داشت. در واقع رضاشاه این کارو کرد که قدرت بالقوه عشایر ایرانی رو که همواره خطر جدی برای دولت به شمار می آمدند کم کنه. با این کار که البته به راحتی هم انجام نشد و مقاومت های زیادی را به همراه داشت، عشایر نه در منطقه کوچ خود بلکه در مکانی بسیار دورتر و نامأنوس تر از محل زندگی اسکان داده شدند. به عبارتی وارد زندگی شهرنشینی شدند. به این ترتیب هم جمعیت شهرها افزایش یافت و بتبع آن مشکلات خاص شهرنشینی به وجود آمد و هم این یکجانشین شدن عشایر از نظر اقتصادی و تولید محصولات دامی و لبنی که بخش عمده آن توسط عشایر تولید میشد، خسارات فراوانی به دنبال داشت.دین ستیزی: تاکید شدید رضاشاه بر هویت ملی ایرانی منهای، اصالت اسلامی آن بود که برای مردم مسلمان ایران قابل تحمل نبود. اقدامات رضاخان هر روز در جهت زدودن رنگ و بوی اسلام از فرهنگ و هویت ایرانی پیش می رفت. با دستور رضا شاه در برگزاری مراسم مذهبی محدودیت هایی اعمال می شد: عزاداری می باید در مساجد معین، با سخنرانی وعاظی که دربار معلوم می کند و حداکثر در 2 ساعت برگزار شود!! کشف حجاب: متحدالشکل کردن لباس مردم، استفاده از کلاه فرنگی و در مرحله آخر کشف حجاب از جمله اقداماتی بود که دیگ تحمل مردم فهیم ایران را به جوش آورد و تاب تحمل شان را ربود و منجر به اعتراضات شدید آنان علیه سیاست های غیر مذهبی رضاشاه شد و به صورت جدی خود را در قیام خونین مسجدگوهر شاد مشهد نشان داد. سرکوب قیام مردم در گوهر شاد لکه سیاه غیر قابل توجیهی که هیچ گاه از صفحات تاریخ ایران پاک نخواهد شد. مردم مشهد در ادامه اعتراضات مردم دیگر شهرهای ایران برای ابراز نارضایتی خود از این برنامه که در واقع توهین به یکی از اصیل ترین اعتقادات و باورهای مردم مسلمان ایران بود، به دعوت روحانیون و بزرگان مشهد در مسجد گوهر شاد جمع شدند که سربازان رضا شاه با بی شرمی تمام به محاصره مردم پرداخته و پس از آنکه مردم حاضر به گذشتن از خواسته های به حق خود نشدند، به دستور رضاخان، سربازان به سوی مردمی که در خانه خدا در پناه امام رضا (ع) جمع شده بودند، آتش گشودند و در حالی که درهای مسجد به روی مردم بسته شده بود و امکان خارج شدن از مسجد را نداشتند به خاک و خون کشیده شدند. اعتراض مردم مشهد به مسأله کشف حجاب با شدت تمام سرکوب گردید و صدها نفر در مسجد گوهرشاد به خاک وخون کشیده شدند و به این ترتیب سیاست ضد مذهبی رضاشاه بیش از پیش خود را نشان داد و بر تنفر مردم نسبت به نظام و این برنامه افزود.
مدرنیزاسیون غربی: رضاشاه پادشاه وطن پرستی بود که برای وحدت و انسجام ایران کوشش های فراوان کرد. پس از دوقرن سلطنت سلاطین بی لیاقت و وابسته قاجار که حاصل فرمانروایشان بر ایران چیزی جز خواری و زبونی ایران عزیز نبود، پس از آن که بخش وسیعی از خاک این سرزمین به اشغال نیروهای بیگانه درآمد و با نهایت تاسف با بی لیاقتی حکمرانان قاجار از ایران جدا شد، پس از آنکه عهدنامه های ننگین منعقد شده در این دوره لبخند پیروزی را بر لبان استعمارگران روس و انگلیس و آه حسرت را بر نهاد هر ایرانی غیرتمند، نقش کرد، موفق شد ایران ویران و در شرف از هم پاشیدگی را وحدتی دوباره ببخشد؛ حتی کوشش فراوانی کرد که موجبات رشد و شکوفایی ایران را فراهم کرده و ایرانی مدرن را که نمایانگر عظمت و شکوه این سرزمین در سالیان دور و دراز این کهن بوم و بر بود ، به جهانیان معرفی کند. اما خبط و اشتباه بزرگ رضا شاه این بود که در این راه از استعدادهای سرشار فرزندان این سرزمین گوهر خیز غافل شد و دوباره همچون فرمانروایان سابق و البته این بار به شکلی جدید دست به دامان بیگانگان شد. مدرنیزاسیون به شیوه غربی و مغایر با اعتقادات و باورهای دینی و حتی ملی، نسخه ای بود که رضاخان برای مردم ایران پیچیید. طبیعی بود که مردم این سرزمین با آن پیشینه درخشان تاریخی و معرفت گران مایه اسلامی به آسانی زیر بار این تغییرات نروند. دیکتاتوری: اینم بگم که نکات منفی عملکرد رضاشاه فقط به نادیده گرفتن هویت دینی مردم ایران نبود، رضاخان هم مانند بقیه پادشاهان و به اقتضای روحیه شاهنشاهی آدم بسیار مستبد و خودکامه ای بود و در این باره قصه های زیادی نقل شده که خودتون برید بخونید، فقط اینو بدونید که هروقت هرچی می خواسته باید براش آماده می شد و هرکاری میگفته باید انجام میشده.زمین خواری: رضا شاه مانند شاهان بی لیاقت قاجار حرمسرای عریض و طویل نداشت و یا مانند آنها یا بسیاری دیگر از فرمانروایان ایران به دنبال خوش گذرانی و تن پروری نبوده ولی شهوت و عطش عجیبی نسبت به ملک و زمین داشت، به گونه ای که همواره به دنبال اضافه کردن سیاهه ملک و زمین هایش بود. طبق آمارهای دولت پهلوی، حدود 10 در صد از کل زمین های ایران را به نام خود داشت! حتی گاهی می دیدی که کل یک روستا به نام رضاشاه بود! جالبه بدونید که بیشتر این زمین ها از مردم بینوا به زور گرفته می شد، و وای به حال کسی که در مقابل خواست رضاشاه برای واگذار کردن زمینش به شاه پهلوی مقاومت میکرده. فکر کنم حالا می تونید قضاوت درستی از کارنامه رضاشاه داشته باشید. زهرا محمدیگروه جامعه و سیاست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1129]