واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كجای جنگ مقدس است؟
هر چیزی كه ابدی و جاویدان باشد، مقدس است. پرسش اینجاست كه علت و راز جاویدان بودن چیست؟ اگر ما بدانیم چه چیزی ابدی و جاویدان است و چیز دیگر میرا و نابودن شدنی، می توانیم به یك امر مقدس پی ببریم. در دیدگاه دینی و معنوی هستی و عالم ما دو رویه دارد، جسم و روح، ماده و معنا، ظاهر و باطن، قالب و محتوا. این ها تقسیم بندی هایی است دوگانه كه ما ایرانیان بخوبی در میراث دینی و ادبی خویش به كفایت سراغ داریم. علی شریعتی در یكی از دو كتاب كویر یا گفتگوهای تنهایی از این موضوع با تعبیر جدید و جالب یاد میكند. او می گوید؛ هر چیزی دنیا و آخرتی دارد. دنیا همان پستی، سطحی بودن و پوسته است و آخرت معنا، درون و باطن. مثال او هم یك پدیده فرهنگی و بسیار مشهور است. از دیدگاه شریعتی «آب ركن آباد شیراز» دنیایی دارد كه شامل سند مالكیت و سالی چند خروار محصولی است كه همه اش ملك طلق حاجی قوام شیرازی، مالك آن است. اما آخرت آن كه روح و محتوا و لطافت و شاعرانگی آن است از آن حافظ شیرازی است. آن یكی دنیا و این یكی آخرت است.فیلم غلاف تمام فلزی استنلی كوبریك دقیقاً نقد جنگ و ارتش مدرن آمریكاست كه نهایتاً به عصیان، خشونت و ویرانی می انجامد. قصه ی جنگ هشت ساله ی ما هم همین است. در این جهان مدرن و تكنیكی كه جنگ بنیادی در فلسفه سیاسی (هگل) و نظریه پردازان بزرگی مثل توسیدید ، ماكیاولی و كلاوز ویتس كه آن را ادامه دیپلماسی دانسته اند، یك تكنولوژی، یك ثروت و یك ارزش محسوب میشود. سربازان همانند ماشین می جنگند، می كشند و كشته می شوند. اما از سر و ته ماجرا بی اطلاع اند. هیچ كس در جنگ زندگی نمی كند زیرا جنگ مخالف زندگی است. حیات در یك ارتش مدرن یعنی تمرین و آمادگی برای جنگیدن شامل كشتن و كشته شدن. (فیلم غلاف تمام فلزی استنلی كوبریك دقیقاً نقد جنگ و ارتش مدرن آمریكاست كه نهایتاً به عصیان، خشونت و ویرانی می انجامد.) بویژه با پیدایش فناوری های هوشمند و دیجیتالی، سربازان بیشتر حكم مهره های بی ارتباط با هم را پیدا كرده اند. آنها فقط گزینه هستند ولی می توانند دقیق تر بكشند و خشونت عریان تر و بی صداتر باشد. به مدد تكنولوژی جدید روابط انسانی سربازان از هم گسیخته تر شده و هر سرباز تنها از طریق تكنولوژی با دیگران مرتبط است. هدفهای اصابت بمب و گلوله ها و موشكها، صرفاً نقاطی روی نمایشگر رایانه ها و بیسیم ها هستند. نقشه جنگی مجموع نقاط و خطوط و علایم است كه پس از اصابت موشكها و گلوله ها آن نقاط پاك می شوند، انگار كه اصلاً وجود نداشته اند. سرباز به عنوان یك عامل انسانی هیچ ارتباطی با این هدفها ندارد. او با موضوع كارش قطع رابطه می كند و این قابلیت او را در خشونت بالاترمی برد. هیچ سربازی بما هوسرباز نمی داند كه این نقاط محو شده از روی نقشه، روستا بودند، مدرسه، مزرعه یا یك تپه سر سبز یا یك اثر تاریخی. پس در این نگاه جنگ پدیده ای غیر انسانی، ضد زندگی و سراسر خشونت و ویرانی است.
اما با همه اینها اگر موردی استثنایی اتفاق افتاد و ما عملاً دیدیم كه جنگ و زندگی با هم اند و خشونت در كنار لطافت و نفرت در كنار دوست داشتن حضور دارد و جنگجویان هم می جنگند و هم اشك می ریزند. باید تامل كنیم. در عین اینكه صدای طنین و انفجارها و سفیر گلوله ها پرده گوش را پاره می كند. زمزمه دعا و نیایش جان را می نوازد. در عین كشتن و خونریزی وصیت می شود، آغوش ها گشوده می شود، شعر خوانده می شود، نیایش می شود، نی لبك نواخته می شود و عطر گل محمدی تقسیم می شود و وضو گرفته می شود، آیا این جنگ بعدی مقدس پیدا نمی كند؟مردم ایران ثابت كردند كه در جنگ هم می توان "زندگی" كرد. می توان تمرین انسانیت كرد. چیزی كه در تفكر و دنیای مدرن معاصر نفی و انكار شده بود.ما مردم ایران از هر تیر و طایفه و قومی هشت سال درگیر جنگ ویرانگر بودیم. قانون خشن آن بر ما هم حاكم بود. می كشتیم، كشته می شدیم. سایه بمب و خشونت و آتش همه جا بود. مرزهای دو كشور ایران و عراق زخمی و جریحه دار شد. نخلها سوختند. رودها خون آلود شدند. مبالغ نجومی خسارت به هر دو كشور وارد شد. روابط انسانی بسیار آسیب دید و هنوز كه هنوز است، سنگینی آن و هزینه ها و خسارت ها را نسل جدید بر دوش می كشند. با همه ی این بدبختی ها و آسیب ها باز هم میگوییم دفاع مقدس . چرا؟ دفاع مقدس بخشی از جنگ است. همان آخرت جنگ و درون و باطن آن است. و به تعبیر نهایی دفاع مقدس جان جنگ است. تصرف، نابودی، ویرانی و نهایتاً شكست و پیروزی. اتفاقاً در این وضعیت جنگ همواره دو طفل یتیم باقی می گذارد: سوگ و سرود.
در نسبت به فهم ماجرای دفاع مقدس است كه حق و پای نسل جوان و نسل جدید به میان می آید. برترین حق نسل جوان پرسش است. و مهمترین وظیفه ی نسل قبل تر پاسخ دادن. در این حالت است كه یك گفتگوی صادقانه متولد می شود. امروز سؤال این است كه حالا كه جنگیده اید چرا مقدسش می كنید؟ نسل جوان باید بپرسد، اما باید سؤالهای دقیقی طرح كند. پرسشها را طبقه بندی كند. مطالب فوق برای رسیدن به پرسش های درست است. اگر ما نتوانیم حساب جسم و جان جنگ خودمان را از هم جدا كنیم، پرسش ما نادرست مطرح خواهد شد. پرسش از جسم جنگ همواره باید باشد و خواهد بود. اینكه ما چگونه جنگیدیم، با چه هزینه ای؟ طرح و عملیات چگونه بود؟ شناختمان از دشمن و امكانات او و توانش واقعی بود؟ آیا فرماندهان در جنگ اختلاف نظر نداشتند؟ آنها بر اساس چه ملاك و معیارهایی انتخاب می شدند؟ آیا كسی خیانت نگرد؟ چرا صلح كردیم؟ چرا زود، چرا دیر؟ پرسش از جسم جنگ، از فرآیند آغاز و انجام و عملیات و اداره كردن جنگ حق نسل جدید است. این حق را هیچكس نمی تواند نادیده انگارد. اما نسل جدید نمی تواند بپرسد چرا در جنگ دعا خواندید؟ چرا اشك ریختید؟ چرا با خودت صحیفه ی سجادیه یا دیوان حافظ به خط مقدم بردی؟ چرا در جنگ روزه گرفتی؟ و در كل چرا در جنگ زندگی كردی؟ زندگی كردن هیچ پرسشی را بر نمی تابد. هنوز سالها و دهه ها لازم است تا ما به بلوغ فهم و درك جان جنگ برسیم. در هیچ جنگی سربازی عاشقانه نامه نمی نویسد و از دنیای قشنگ خودش توصیفی نمی دهد. با اسلحه خود گفتگو و درد دل نمی كند. از گل نمی گوید. در هیچ جنگی نارنجكی نمی كشند كه از دهانه اش دسته ای گل رسته باشد. سر نیزه ای به تصویر در نمی آید كه جوانه زده باشد. یا یك كلاه آهنی كه در آن كبوتری آرام گرفته باشد. اینها همان روح و جان جنگ است. مردم ایران ثابت كردند كه در جنگ هم می توان زندگی كرد. می توان تمرین انسانیت كرد. چیزی كه در تفكر و دنیای مدرن معاصر نفی و انكار شده بود. تبیان - سید رضا شاکری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]