واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: جنجال بر سر نويسندهواقعي «اخراجيها» خدا نكند ما همقد و قواره شما باشيم! و بخواهيم از نوشته هاي امثال شما فيلم بسازيم و بايد توجه كنيد كه تاكيد بر اين بوده است كه نكند يك وقت چنين شائبه اي پيش آيد و امثال شما ذوق زده شويد كه "بله همه جبهه ها را لات ها مي گرداندند. " در پي درج نامه اعتراض آميز «عباس منظرپور»، نويسنده كتاب«در كوچه و خيابان» در يك سايت خبري تحت عنوان «نويسنده واقعي «اخراجيها» كيست؟»، «حميد داودآبادي» با ارسال نامهاي به فارس به ادعاهاي وي مبني بر كپيبرداري «اخراجيها» از شخصيتهاي كتاب مذكور واكنش نشان داد. به گزارش فارس،در بخشي از جوابيه«حميد داودآبادي» به «عباس منظرپور» در مورد نويسنده واقعي «اخراجيها» آمده است: نويسنده اصلي اخراجيها، شخص مسعود دهنمكي است كه تنها و تنها بر اساس خاطرات و ديدههاي شخصي خويش در دوران دفاع مقدس و همرزمي و همسنگري با برخي شهداي والامقام، آن را به رشته تحرير درآورده است. متن كامل اين نامه خطاب به مدير يك سايت خبري كه مطلب «نويسنده واقعي «اخراجيها» كيست؟» را روي خروجي خود قرار داده، به شرح زير است: بنام احكم الحاكمينسلام عليكم آنچه بنده را به نوشتن اين پاسخ واداشت، نه دفاع از فيلم «اخراجيها» و نويسنده و كارگردان اختصاصي آن، كه ذوقزدگي برخي موجسواران خارجنشين است كه به خود وعده دادهاند بلكه از اين نمد، كلاهي بهر خويش فراهم آورند! مي گويند: "پيروزي صد تا پدر و مادر دارد ولي شكست، همواره يتيم است! "هنگامي كه نامه سراپا ضد و نقيض فردي را با عنوان "نويسنده واقعي "اخراجيها " كيست؟ " خواندم، از كار شما تعجب كردم. چرا كه از شما بعيد ميدانستم "هر چيز " را از "هر كس " منتشر كنيد! حتما خودتان نيز به تناقضات نويسنده نامه پي برده ايد، ولي اين كه با وجود آن، نامه را منتشر كرده ايد جاي تعجب دارد. از همان روزهاي اول كه «اخراجيها» ساخته شد، شايد بتوان گفت ايشان چندمين نفري است كه مدعي نگارش آن شده است ولي لازم مي دانم براي بستن دهان مدعيان دروغين، ذكر كنم كه: - نويسنده اصلي «اخراجيها»، شخص مسعود دهنمكي است كه تنها و تنها بر اساس خاطرات و ديدههاي شخصي خويش در دوران دفاع مقدس و همرزمي و همسنگري با برخي شهداي والامقام آن را به رشته تحرير درآورده است. - بنده هيچگونه دستي در تغيير نگارش فيلمنامه «اخراجيها» - بخصوص «اخراجيها2» نداشتهام و فقط در برخي موارد به عنوان دوست قديمي و همرزم، به ايشان مشورت دادهام و بس كه بر اين نيز ميبالم. - اگر اين مدعي، يك بار ديگر شرح ديدار «دهنمكي» را خوانده باشند متوجه خواهد شد كه او كتاب مورد نظر نويسنده را نخوانده است و جالب تر اين كه خود وي نيز همين ادعا را دارد كه مينويسد: "هرچه ميانديشم، درمييابم شما عزيزان اهل مطالعه واقعي آن كتاب نبوديد " - نميدانم لات بازي و عرق خوري ايشان و دوستان شان، در كجاي «اخراجيها» به چشم ميخورد؟ بدون شك ايشان ارازل و اوباشگري را با لوتيگريهاي قديم تهران اشتباه گرفتهاند كه نمونه بارز آن در سرنوشت "شعبان بي مخ " و شهيد "طيب حاج محمدرضا " به چشم ميخورد. - ايشان توهم كردهاند لحن كلام اهالي جنوب شهر فقط و فقط مختص همسن و سالان ايشان است و بس. در حالي كه بايد به ايشان يادآوري كرد بچههاي جنوب شهري از نوع مجيد سوزوكي و هم محلي هايش، بر خلاف تصورات ايشان، نه اهل ارازل گري و عياشي و عرق خوري، كه اهل دفاع مردانه و غيرتمندانه از ناموس و مملكت بودند و بس. - جالب تر اين كه نويسنده مدعي، چنان با فضاي فرهنگي ايران امروز غريب است كه با وجود انتشار كتابش در چندين نوبت آن هم از سوي وزارت ارشاد، مينويسد: " نميدانم كتاب "در كوچه و خيابان " را چگونه به دست آورديد (هرچند حدسهايي ميزنم)، ولي ميدانم استقبال گرم اهل كتاب و ادباي عزيز از آن، مايه دلگرمي بسيار من شده "حتما ايشان فردا مدعي خواهند شد كه اصلا كتاب ايشان منتشر نشده، بلكه دستنوشتههاي شان بوده كه ما از منزل شخصي ايشان در خارج از كشور به سرقت برده ايم تا «اخراجيها» را بسازيم؟! - در جواب ايشان كه گفتهاند: "برادران، شما در قد و قوارهاي نبوديد كه چنين "سوژه "اي بيابيد و آن را به "فيلمفارسي جبههاي " تبديل كنيد " بايد بگويم: خدا نكند ما همقد و قواره شما باشيم! و بخواهيم از نوشته هاي امثال شما فيلم بسازيم و بايد توجه كنيد كه تاكيد بر اين بوده است كه نكند يك وقت چنين شائبه اي پيش آيد و امثال شما ذوق زده شويد كه "بله همه جبهه ها را لات ها مي گرداندند. " با وجودي كه براي ايشان به عنوان نويسنده و بخصوص يك پزشك، احترام بسيار قائل هستم، ولي چون با اكاذيب خويش سعي در قلب حقيقت دارند، فقط ميتوانم بگويم:اي كاش نويسنده محترم كه مدعي است: "دريافتم سناريو، محيطسازي و حتي كلماتي كه در زبان بازيگران به كار رفته، همگي رونويسي از كتاب "در كوچه و خيابان "، نوشته اين حقير است. " فقط براي نمونه، حداقل يك سطر از كتاب خود را كه در فيلم «اخراجيها» استفاده شده ذكر ميكردند و از كلي گويي كه شيوه هوچيگري و كذابي است، پرهيز مينمودند. جناب آقاي منظرپور! "عزيزان، از اينكه نوشته ناچيزم چنين مورد سوءاستفاده و كسب و كار قرار گرفته، شكايتي ندارم و نميتوانم هم داشته باشم " ذوقزده نشويد. بفرماييد شاكي باشيد! لطف كنيد و همان طور كه گفتم حداقل سطري از كتابتان را كه به قولتان "چنين مورد سوءاستفاده و كسب و كار قرار گرفته " ارائه كنيد. وگرنه بيرون از گود نشستن و حرافي كردن كه كاري ندارد. جوانان اين مرز و بوم، از جنوب شهر تا شمال آن، و از دورترين نقاط ايران عزيز در شرق و غرب آن، همه و همه سالها مردانه و غيرتمندانه مقابل آنان كه مي خواستند دين و فرهنگ اين مملكت اسلام و ايراني را به يغما ببرند، در همه جبهههاي نظامي و فرهنگي ايستادند و جان فدا كردند، نه اين كه در خارج نشينند و لاف وطن پرستي سر دهند. به قول مرحوم "محمدرضا آقاسي ":جنگ زد نعره، ولي پنجرهها را بستيدبه غنائم كه رسيديم، به ما پيوستيدكسي از پنجره بسته خروشي نشنيدهر چه گفتيم كه جنگ آمده، گوشي نشنيد حميد داودآبادي رزمنده كوچك ديروزها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]