تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص): طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806809446




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس مصاحبه: با 2زن مرده شور تهران


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
218544.jpg
اينجا هيچ خاطره شيرينى نيست، بهترين خاطره شيرين من صحبت با شماست! *** از بهشت زهرا بيرون مى زنم و به درختان كاج و زنان مرده شور فكر مى كنم. آنهايى كه در انتهاى جاده زندگى ايستاده اند، جايى كه درختان گنجشك ندارند، تنها آنها هستند و دستانى خسته و نگاهى به غم نشسته و بغضى كه گاه مى تركد و ما را تا انتهاى آن مسير؛ «مرگ» مى برد. واژه اى كه از شنيدنش هم مى ترسيم، هر روز توسط آنان لمس مى شود و پناه بى پناهى شان مى شود. خودش را طورى در چادر سياه رنگى كه به سر دارد پيچيده كه احساس مى كنم از من فرار مى كند. زنى است چاق و هيكلى، كنارم مى نشيند با چند صندلى فاصله. نگاهش مى كنم. لبخندى مى زنم و صندلى كنارى ام را نشانش مى دهم. چند سال دارى؟?? سال. چند سال است اينجا كار مى كنى؟?? - ?? سال. چى شد آمدى اينجا كار كنى؟نياز مالى. چهار تا بچه دارم. شوهر ندارى؟چرا، بيكار است. چطورى با كار در اينجا آشنا شدى؟ شنيده بودم اينجا «مرده شور» مى خواهند. چند بارى آمدم و از پشت شيشه به كار زنان مرده شور نگاه كردم و بعد هم وارد اين كار شدم. نمى ترسيدى؟ من كلاً آدم خيلى ترسويى بودم، وقتى وارد اين كار شدم سى و دو، سه سال بيشتر نداشتم. من حتى از تاريكى و سايه هم مى ترسيدم. روزهاى اول حال خاصى به من دست مى داد. چطور مى شدى؟فكر مى كردم كه الان مرده زنده مى شود. بعد چكار مى كردى؟ هيچى. اصلاً مرده نمى شستم. خلعت مى بريدم. سعى مى كردم كه اصلاً به جنازه ها نگاه نكنم. چقدر طول كشيد تا بتوانى جنازه بشويى؟? - ? ماهى طول كشيد. مجبور شدى؟ نه! اينجا هر كس كه جديد مى آيد تا خودش نگويد كه مى تواند مرده بشويد، كسى اجبارش نمى كند. من هم بعد از آن چند ماه خودم گفتم مى توانم مرده بشويم. اولين كسى كه شستى را يادت مى آيد، چند ساله بود؟نه! يادم نيست. آن موقع سعى مى كردم نگاهش نكنم. شوهرت با اين كار تو مخالفت نمى كند؟نه، مى گويد برو سر كار. چند ساعت در روز بايد كار كنى؟? ساعت. در اين مدت چند مرده مى شويى؟تقريباً روزى ?? - ?? مرده داريم. من روزى ?? - ?? مرده مى شويم. چند نفريد؟ ? سنگ و روى هر سنگ ? نفر كار مى كنند. يكى مرده را مى شويد، يكى آب مى ريزد، يكى خلعت مى اندازد و يكى آنجا را تميز مى كند. تو چه كار مى كنى؟من خلعت مى اندازم. كدام مرگ به نظر تو تلخ تر است؟مرگ جوان ها و تصادفى ها. مرگ بچه ها هم خيلى تلخ است. دلم خيلى براى آنها مى سوزد. تا حالا شده خواب مرده هايى را كه شستى، ببينى؟نه، ولى خواب زياد مى بينم كه دارم مرده مى شويم. تا حالا در خواب با مرده اى كه شسته اى، حرف زده اى؟نه! اصلاً به خوابم نمى آيند.
218550.jpg
اوايل كارت چه خواب هايى مى ديدى؟كابوس مى ديدم. نمى ترسيدى؟ حالا ديگر نمى ترسم. وقتى بيدار مى شوم انگار يك خواب معمولى ديده ام. آن اوايل از خواب، سايه و تاريكى مى ترسيدم، ولى حالا ديگر از هيچ چيز نمى ترسم. تا حالا شده يكى از عزيزانت را كه مرده، خودت بشويى؟ من در اين مدت شاهد مرگ عزيزانم نبوده ام، ولى اگر روزى اتفاق بيفتد، نمى توانم عزيزانم را بشويم. چرا؟برايم ناراحت كننده است، اعصابم به هم مى ريزد. بچه هايت مى دانند كه اينجا چه كار مى كنى؟بله مى دانند. فاميل و همسايه ها چه؟مى دانند. چه واكنشى دارند؟واكنش خوبى ندارند. چطور برخورد مى كنند؟سرد برخورد مى كنند. مرا دست كم مى گيرند. در اين مواقع چه مى كنى؟ در جمع و ميهمانى ها نرفته ام. خودم را كنار مى كشم. ?? سال است به مجالس عروسى پا نگذاشته ام. فقط عروسى دخترم رفته ام. بچه هايت ازدواج كرده اند؟فقط دخترم. دخترت براى ازدواج مشكلى نداشت؟نه، براى اينكه كسى از خانواده شوهرش نمى داند. دوست داشتى شغل ديگرى داشته باشى؟نه! من اينجا را دوست دارم. مگر اينجا چه چيزى به تو مى دهد؟ اينجا چه چيزى دارد كه برايت جذاب است؟ اينجا از نظر ايمان و نزديك شدن به خدا خيلى خوب است. اينجا حمام آخرت است. يك روزى هم بالاخره نوبت من مى شود. تا حالا همكارانت را شسته اى؟يكى از آنها چند وقت پيش فوت كرد و من خودم او را شستم. حتماً در شستن او بيشتر دقت كردى و بهتر او را شستى؟ نه، برايم فرقى نمى كرد. او را هم مثل ديگران شستم. مرده ها با هم فرقى هم دارند؟ از چهره شان مى شود فهميد چطور آدم هايى هستند؟ بعضى ها صورتشان خيلى نورانى است و من فكر مى كنم حتماً آدم خوبى بوده كه اينقدر نورانى است. بعضى ها هم خيلى خوشرو هستند. اگر كسى كه نمى داند تو شغلت چيست و بميرد و اطرافيانت او را بياورند، چكار مى كنى؟ ناراحت مى شوم. خودت را پنهان مى كنى؟نه! ولى از اينكه متوجه شده اند ناراحت مى شوم. هيچ وقت شده با شوهرت دعوايت شود و او به خاطر كارت تو را سرزنش كند؟ آره، يك بار با من دعوا كرد و به بچه ها گفت مادرتان مرده شور است. از اين حرف ناراحت شدم و گفتم به بچه هايت بگو مادرتان زحمتكش است. از كلمه مرده شور بدت مى آيد؟ نه بدم نمى آيد، ولى براى مردم جا نيفتاده است. آنها شغل ما را پست ترين شغل مى دانند. براى مردم هنوز كار ما جا نيفتاده است، ولى براى خودم ديگر عادى شده است. كدام مرگ خيلى سخت است؟مرگ مادر. كدام مرگ خيلى با گريه و ناراحتى و بى تابى همراه است؟مرگ فرزند. كدام مرگ عادى است؟مرگ مادر شوهر! جدى مى گويى؟بله! واقعيت را بايد گفت. در اين مورد خاطره اى هم دارى؟عروسى آمده بود كه ما در حال شستن مادرشوهرش بوديم. او مى خنديد و در دلش انگار پسته مى شكست. به او گفتم: نخند، از اينجا برو بيرون. يك روز هم نوبت خودت مى شود. خودت مادرشوهر دارى؟نه! من وقتى ازدواج كردم، مادرشوهر نداشتم. مرده ها ترسناك ترند يا زنده ها؟زنده ها. مرده كه جانى ندارد تا خطرى داشته باشد. اين زنده است كه هر كارى مى كند. اگر شب ناچار باشى ميان مرده ها بخوابى، نمى ترسى؟نه! حتى اگر صد تا جنازه هم باشد وحشت نمى كنم. زيباترين گل به نظرت چيست؟هيچ گلى مثل فرزند زيبا نيست. بزرگترين غصه هر كسى به نظرت چيست؟داشتن اولاد بد.
218547.jpg
چه غذايى را دوست دارى؟فسنجان. چه غذايى را خوشمزه مى پزى؟?? سال است ديگر غذا نمى پزم. چرا؟فكر مى كنم هيچ كس دوست ندارد از دست كسى كه مرده مى شويد، غذا بخورد. وقتى دامادم به خانه ام مى آيد و دخترم مى گويد مامان برايت اين غذا را پخته، دعوايش مى كنم شايد دامادم دلش نكشد از دست پخت يك مرده شور بخورد. چرا اين طورى فكر مى كنى؟ مگر كسى به تو در اين مورد حرفى زده است؟ نه كسى حرفى نزده، ولى طرز رفتارها اين را نشان داده است. فكر نمى كنى خيلى حساس شده اى؟نمى دانم. دخترم هم مى گويد حساس شده ام. از وقتى اين كار را مى كنى اخلاقت عوض نشده است؟ چرا عوض شده ام. رفتارم عوض شده است. كمتر رفت و آمد مى كنم. خودم را از همه كنار مى كشم. از اينكه مى بينم زن ها دورهم مى نشينند و حرف ديگران را مى زنند، خوشم نمى آيد. به نظر تو چه فرقى بين كار تو با كسى است كه در مثلاً آسايشگاه زندگى مى كند؟فرق در مرگ و زندگى است. مرگ يعنى چه؟مرگ مثل خواب است. هر كس خوب باشد، برايش آسان است و اگر اعمال كسى بد باشد، سخت جان مى دهد. چه تعريفى از زندگى دارى؟سکوت .... چه آرزويى دارى؟خوشبختى بچه هايم. چند سال بايد كار كنيد تا بازنشسته شويد؟به ?? سالگى كه برسيم، بازنشست مى شويم. شغل شما جزو مشاغل سخت و زيان آور است؟بله! كار ما سنگين است. تو بايد ? سال ديگر كار كنى تا بازنشسته شوى؟عمر من اينقدر نخواهد بود. زندگى يعنى چه؟رفتار خوب كردن! مى دانى تا حالا چند مرده شسته اى؟نه نشمرده ام. اين كار برايم جالب نبود. كار تو روى اشتهايت موقع ناهار تأثير ندارد؟نه! بيشترين حرفى كه با همكارانت مى زنى در چه موردى است؟ خودمان يا مرده اى خاص! بيشترين جمله اى كه از همراهان مرده اى مى شنوى؟ خوب بود. حيف، جوان بود و ... شش دخترى كه در درياچه پارك شهر غرق شده بودند را شما شستيد؟ بله. خيلى ناراحت شدم. من هم بچه دارم. خواهر و برادر دارم. خيلى دلم سوخت. مگر مى شود ناراحت نشد. كدام مرگ در ذهن تو مانده و يادت مى آيد؟ يك بچه ?-? ساله بود. به خاطر ناراحتى قلبى مرده بود. تنها بچه خانواده بود. خيلى به دل مى نشست. يك مورد هم مربوط به پيرزنى بود. آنقدر نورانى بود كه چهار بار او را شستم. اين قضيه مربوط به ?-? سال پيش است، ولى هنوز يادم مانده است. چقدر تعطيلى داريد؟- كار ما تعطيلى ندارد. گاهى مرخصى مى گيريم و گاهى هم به ما استراحت مى دهند. چند نفريد؟?? نفر. جوان ترين تان چند ساله است؟?? ساله. و باسابقه ترين؟ تازگى خانمى بازنشسته شد كه ?? سال سابقه كار داشت. تلخ ترين خاطره ات؟ حدود ?? دختر بودند. مينى بوس شان در ولنجك تصادف كرده بود. همه شان دانش آموز و نوجوان بودند. فكر كنم ? سال پيش بود. مرگ شان به عنوان تلخ ترين خاطره ام شده است. خاطره شيرينى هم دارى؟ اينجا شيرينى نيست. پيام مرگ شيرين نيست. در زندگى ات چه؟بهترين خاطره من صحبت با شماست. دوست داشتى پرنده باشى و از اينجا پر مى كشيدى؟ كسى كه دلش پر از غم است هر جا كه برود همان است. چه پرنده باشد و چه ... غم تو چيست؟ اشك صورتش را خيس مى كند. بلند مى شود كه برود اسمت را به من نگفتى؟ هر اسمى دوست داشتى بنويس و مرا با آن صدا كن....





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن