واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بچههایی كه حاصل ازدواجهای فبلی هستند برای سازش با شرایط جدید سختیهای زیادی را ایجاد میكنند. این ازدواجها میتواند پایدار باشد؟ بچههایی كه حاصل ازدواجهای فبلی هستند برای سازش با شرایط جدید سختیهای زیادی را ایجاد میكنند. این ازدواجها میتواند پایدار باشد؟ صحبتهای زناو مرا دیوانه كردهدختر خوانده ی من دنیا 21 ساله است. او از سال گذشته بعد از آن كه دانشگاه را رها كرد، مرتبا ما را تحریك میكند. این جمله را فرشته 37 ساله، دارای یك پسر 7 ساله كه حاصل ازدواج قبلی او است گفت. فرشته الان 7 ماهه بار دار است. او میگوید من دنیا را دوست دارم، اما او مرا نا دیده میگیرد و حسین را نسبت به من تحریك میكند. او كارهایی انجام میدهد تا بین من و حسین دعوا بیندازد.من دنیا را درك میكنم. مادرش ، همسر اول حسین زمانی كه او 5 ساله بود مرد. حسین در وضعیتی نبود كه بتواند از او محافظت كند. حسین در گذشته داروهای آرام بخش مصرف میكرد. و دخترش را دوست دارد و برای او ناراحت است. دنیا دختر زرنگی است، او از ما خواست تا خانه دوستش اسباب كشی كند و تا زمانی كه خواستههایش برآورده نشود برنگردد. من نمیخواهم كه با او مشكلی داشته باشم اما او به من بیاحترامی میكند. او كلا آدم نامرتبی است. قسمتهای خشك پیتزا را در اتاق نشیمن میاندازد،ساعتها موزیک با صدای بلند گوش میدهد مرتن آشغال روی فرش میاندازد. او 2 ماه یك بار اتاقش را تمیز میكند. و لباسهایش را كه برای دویدن میپوشد نمیشوید. ما انتظار داریم كه لباسهایش را خودش بشوید اما او این كار را نمیكند و ما را عصبانی میكند.من و حسین درباره وزن دنیا بسیار ناراحتیم. او حدودا 90 کیلو وزن دارد و از صحبت كردن با یك متخصص درباره وزن خود سر باز میزند. ما از عیب جوییهای او متنفریم ، او در ظاهر مشكلات پزشكی زیادی دارد. زمانی که او با پدرش بحث میکنند او حرفهای ناراحت کننده به پدرش میزند. حسین از روی خشم چشمانش گرد میشود اما دنیا او را با تمسخر نگاه میكند و خشم او را بیشتر میكند. شوهر من از روی خشم به دیوارها ضربه میزند اما دنیا فریاد میزند و من سعی میكنم به این وضعیت پایان دهم. دنیا در كارها دست كاری زیادی میكند و حسین را نسبت به من پریشان میكند. او ماشین را خراب كرده و حسین را گرفتار تعمیر میكند. به نظر من او با زیركی گستاخی میكند. او حسادت من را بر میانگیزد و زمانی كه حسین شبها دیر به خانه میآید باعث میشود تا من او را سؤال باران كنم. بچگی من با دنیا خیلی متفاوت است. من نمیتوانستم هر چیزی را به پدرم بازگو كنم. پدر من مدیر یك شركت بیمه بود و هرگز زمان زیادی را با من سپری نكرد. مادرمم هم یك منشی تمام وقت در یك شركت بود و زمانی هم كه به خانه میآمد تمام وقت خود را صرف كارهای آشپز خانه میكرد. من در كودكی به اندازه كافی لاغر بودم و نیازی به رژیم غذایی نداشتم. من شوهر اولم را در مهمانی بعد فارغ التحصیلیم در دانشگاه دیدم. اما ازدواج ما سالهای كمی دوام آورد. زمانی كه من با او عروسی كردم میدانستم كه او یك فرد خوش گذران و رفیق باز است. اما من فكر میكردم كه میتوانم بعد از ازدواج از او یك آدم متفاوت بسازم. نتیجه ی آن ازدواج یك پسر به نام حامی بود. من حسین را در اواخر ازدواجم ملاقات كردم. زمانی كه من در یك شركت ضبط موزیک كار میكردم و او یك عكاس آزاد بود كه برای عكسهای روی آلبومها عكس میگرفت. ما برای ساعتها با هم صحبت میكردیم و برای هم بهترین دوستها بودیم. و بعد از پایان ازدواجم عاشق همدیگر شدیم. من میدانستم كه حسین داروهای آرام بخش میخورد، اما او از این مرحله عبور كرد. و حالا 3 سال است كه بدنی پاك و سالم دارد. او حالا کار تجارت میكند. در گذشته رفتارهای ما با یك دیگر متعادل بود اما به وسیله ی دنیا این تعادل به هم خورد. حسین اغلب اوقات فرار میكند. من نمیتوانم بپرسم كه در این مدت كجا بوده. هنگامی كه در كنار هم غذا میخوریم دنیا شلوغ كاریهایی در میآورد كه ما را كاملا گیج میكند. صحبتهای مرداو با شیطنتهایش در سیستم زندگی ما اخلال ایجاد كردهمن دخترم را خیلی دوست دارم و من در همه ی این سالها برایش یك پدر بد بودم،این جمله راحسین 42 ساله گفت. اما دنیا زندگیش را میپیچاند و با این كار زندگی ما را نیز تغییر داده. من نمیتوانم دیدگاههای مخرب او را در زندگی خود قرار دهم. من تنها به وسیله ی مادرم نگهداری میشدم. مادرم زمانی كه من بچه بودم پدرم را رها كرد. و من هیچ دیدگاهی نسبت به او ندارم. من همسر اولم را ، مادر دنیا، زمانی كه 20 ساله بودم دیدم و ما زندگی مشترك خود را شروع كردیم. اما این ازدواج با مرگ او زمانی كه دنیا 5 ساله بود شكسته شد.همان طور كه فرشته گفت ، دنیا همسرم را از من دور میكند. من بارها به او گفتم كه نباید برای ما یك مانع باشد. زمانی كه او به دانشگاه رفت من و فرشته بیشتر به هم نزدیك شدیم. اما زمانی كه او از دانشگاه خارج شد دوباره همه چیز در زندگی ما خراب شد. 3 سال قبل من خودم را در بیمارستان چك كردم و هیچ آثار دارو در بدن من نبود. من یك تجارت را از طریق تلفن و سفارش از طریق پست در خانه شروع كردم. من برای تامین مسائل مالی حامی و فرشته و نوزادمان برنامه ریزی كردم. اما دنیا در سیستم زندگی ما اخلال ایجاد میكند. من میدانم كه آدم تند خو و بد اخلاقی هستم، اما این وحشی گریهای دنیا غیر قابل قبول است و اوضاع را بدتر میكند. او به همسرم در پاك كردن خانه كمك نمیكند. من صبر و شكیبایی فرشته را ندارم و هر وقت كه تلاش كردم تا خانواده را به هم نزدیك كنم فاصلهها بیشتر شده است. من در مورد مسائل بیشتر دوست دارم گفتگو كنم تا مشاجره. رابطه ی من با دنیا زمانی كه بین من و فرشته تفرقه میاندازد تند میشود. زمانی كه فرشته عقاید خوب خود را انجام میدهد من توقع دارم كه هر دقیقه از من احساسم را نسبت به آن بپرسد. من یچزی را مخفی نمیكنم فقط هر چیزی را بیان نمیكنم.من نمیخواستم كه این جا باشم اما اگر مشاوره به آرام كردن زندگی ما كمك میكند ، من آمدن به این جا را لازم میدانم. صحبتهای مشاورقسمتهای گذشته را در كنار یك دیگر بگذاریدبه هر حال تحریك كردن و ایجاد سختیهایی توسط دنیا پیش بینی میشد. این جمله را مشاور گفت. نه فرشته و نه حسین فكر نمیكردند كه دنیا تاثیر جدی روی روابطشان ایجاد كند. فرشته نمیخواهد كه دنیا آنها را تحریك كند و میخواهد او را در نیازها و خواستهها راهنمایی كند. فرشته باید یاد بگیرد كه بتواند از نیازهای شخصیش كه نجات دهنده ی كل خانوده است حمایت كند. حسین نیز باید خشم خود را كنترل كند و روابط مخرب سالهای گذشته خود را به روابط مثبت تبدیل كند. حسین و فرشته هر دو از نزاع بدشان میآید و تا جایی كه امكان دارد از آن دوری میكنند. اما متاسفانه در همه ی ازدواجها مشاجره وجود دارد. زمانی كه آن دو واقعا همدیگر را آرام كنند وضع دشوار بینشان حل خواهد شد. آنها یاز دارند تا یاد بیرند كه چگونه آن را انجام دهند. برای فرشته مشكلات كلاسیك با یك دیگر تركیب شده است. و گاها رفتارهای متناقضی را در انجام كارها از او سر میزند. فرشته اندیشههای زیادی دارد و در آنها استوار است. اما افكار او باطل میشود. و فهمیدن علت آن هم سخت نیست. والدین فرشته در كودكی او از هم دور بودند و زمانی كه او به محبت نیاز داشته در كنارش نبودند. فرشته نا خود آگاه در ماموریت جذب كردن عشق پیروز است. حسین با خشم خود دیگران را میهراساند. كمك به دنیافرشته و حسین باید به دنیا كمك كنند. او هرگز عقب نشینی را یاد نگرفته، و فرشته و حسین نیز به او اجازه میدهند تا در وضعیت خود بماند. من به آنها توضیح دادم كه چرا دنیا میخواهد مستقل باشد و این كه آنها تا چه زمانی میتوانند كه یك بچه را پیش خود نگه دارند؟من برای آنها 3 مورد را توضیح دادم كه در بهبود وضعیتشان مؤثر است. این سه مورد شخصی نیست و بستگی به انتظارات آنها دارد. فرشته و حسین پذیرفتند كه اگر دنیا میخواهد ادامه تحصیل دهد به او کمک کنند و اگر نه او یك كاری داشته باشد. و او برای مدت طولانی در بیرون و زمان كمتری را در خانه باشد. كارهایی كه احساسات او را بر میانگیزد انجام ندهند و اگر او ایده ی خوبی دارد آن را عملی كنند. اگر دنیا تمایلی به كم كردن وزن خود ندارد به او فشار نیاورند. اگر فرشته و حسین با دنیا جدی باشند ، دنیا به طرف آنها خواهد آمد. او بعد از 2 ماه یك شغل خوب پیدا كرد. او همچنین برای ادامه تحصیل تمایل نشان داد در نتیجه تنشها از طرف دنیا كاهش پیدا كرد و آن دو در زدگیشان صمیمیت گذشته را پیدا كردند. و هر دوی آنها دیوارهای دور خود را برداشتند. فرشته از احساسات و هیجانات و حسین نیز خشم خود را كم كرد. فرشته دوباره سعی میكرد تا به حسین اعتماد كند ، البته برای او در ابتدا كمی مشكل بود. فرشته میترسید كه حسین دوباره به سمت دارو خوردن برود. او با چند هفته گفتگو و مشاوره دوباره اعتماد خود را نسبت به حسین به دست آورد. من به حسین پیشنهاد كردم تا هر زمان كه خشمگین میشود به فرشته اطلاع داده و به بیرون برود و در مورد آن فكر كند. و به فرشته اطمینان دهد كه این كار به روابطشان آسیب نمیرساند. بعد از نقل مكان دنیا، پسر كوچك آنها ، حامد ، به دنیا آمد. حالا فرشته و حسین میدانند كه چگونه در برابر سختیها مقابله كنند و به كا رو زندگی خود ادامه دهند و برای جبران آنها تلاش كنند. تهیه و تدوین: گروه بک زندگی - نعیمه عارفی زاده /lifestyle اختصاصی مطالب پیشنهادی: ما خیلی زود ازدواج کردیم!! همسرم به حرفهای من گوش نمیدهد ! شوهرم به موفقیتهای من حسادت میکند ! وابستگی زیاد همسرم به من مرا دیوانه کرده است! ده راه براى خراب كردن يك ازدواج به نقل از روانشناسان معروف دنیا!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]