محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828684726
بررسي نقش تنگه هرمز در موازنه قدرت ايران و غرب - بخش چهارم وپاياني/برآورد استراتژيك شاهراه نفت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسي نقش تنگه هرمز در موازنه قدرت ايران و غرب - بخش چهارم وپاياني/برآورد استراتژيك شاهراه نفت
خبرگزاري فارس: منظور از مسدود نمودن تنگةهرمز در حقيقت «ناامن كردن عبور و مرور دريايي و استقرار حالت جنگي در منطقه است»؛ به نحوي كه هيچ دولتي اطمينان نداشته باشد كه آيا مورد حمله قرار ميگيرد يا نه.
امكانسنجي بستن تنگةهرمز
حال سؤال اساسي اين است كه آيا جمهوري اسلامي ايران قادر به بستن تنگةهرمز ميباشد؟ پاسخ به اين سؤال از دو بعد قابل بررسي است؛ بعد اول، بعد حقوق بينالملل است كه البته اين بعد در سياست بينالملل در صورتي كه منافع دولتها ايجاب كند، به حاشيه ميرود. بعد دوم، توانمنديهاي نظامي ايران بهعنوان كشوري كه مدعي بستن تنگةهرمز است از يك سو؛ و توانمنديهاي نظامي آمريكا بهعنوان دولتي كه مخالف اقدام ايران است از سويي ديگر است.در ادامة بحث ابتدا به موضوع بسته شدن تنگةهرمز از بعد حقوق بينالملل و سپس به بررسي توانمنديهاي نظامي ايران و ايالات متحده در صورت بسته شدن تنگه و مباحث مرتبط با آن پرداخته ميشود.
از بعد حقوق بينالملل: مسدود كردن طولاني مدت يا دائمي تنگههاي بينالمللي كه خارج از درياي سرزميني است، در حال حاضر مغاير كنوانسيون حقوق درياها و حتي كنوانسيون 1958 ژنو يا عرف حقوقي موجود است و ازنظر حقوق بينالملل، قابل پذيرش نيست.بستن تنگةهرمز به هر شكل و عنواني مسئوليت بينالمللي ايران را در پي خواهد داشت. اما از طرفي ايران در قسمتي از تنگةهرمز داراي آبهاي سرزميني است و از طرف ديگر با توجه به نپيوستن ايران به كنوانسيون حقوق درياها (جامائيكا-مونت گوبي 1982) حق عبور و مرور بيضرر، در مواقع اضطراري يا تهديد نظامي عليه ايران، در آبهاي سرزميني ايران قابل تعليق مي باشد.
از بعد نظامي: در اين بخش به مقايسه توانمنديهاي ايران و آمريكا پرداخته ميشود:
1. توانمنديهاي نظامي ايران: در ادامه در ارتباط با توانمنديهاي نظامي ايران، به استراتژي مواجهه نامتقارن در دكترين نظامي ايران، موقعيت جغرافيايي خاص ايران در تنگةهرمز مانند جزاير موسوم به كمانه دفاعي ايران و گزينههاي مكمل ايران پرداخته ميشود.
الف) استراتژي مواجهه نامتقارن: استراتژي مواجهه نامتقارن بدين معني است كه در يك نبرد فرضي يك قدرت بزرگ با يك قدرت ضعيفتر وارد جنگ شود. در اين صورت دولت ضعيفتر از مواجهة نظامي با قدرت برتر به شكل كلاسيك و متعارف آن خوداري ميكند. جنگ نامتقارن در شرايط نابرابري قدرت نظامي اتفاق ميافتد. طرف ضعيفتر، اين نابرابري را با عوامل ديگري همچون غافلگيري و ناشناخته نگهداشتن محل و زمان و شيوة حمله تا حدود زيادي جبران ميكند. حمله در زمان، مكان و با شيوة نامعين بر ميزان و اثر غافلگيري ميافزايد. به همين شكل، مخفي كردن تواناييها يا گمراه كردن هدف حمله نسبت به اهداف، استراتژي و تواناييها نيز بر آسيبپذيري طرف مقابل خواهند افزود.1 براي مثال جنگ سرد يك جنگ مبتني بر تقارن نيروها بود. در زمان جنگ سرد، يك منازعة بسيار مهم، يعني ناتو در برابر ورشو و يك ابزار جنگي فوقالعاده استراتژيك، يعني بمب هستهاي به منزلة عامل بازدارنده در مقابل ديگري مطرح بود و دو طرف منازعه از نظر وزنه و توان نظامي، در موقعيت متقارني قرار داشتند.
صفآرايي نيروهاي نظامي دو بلوك نيز با اندك اختلاف و تفاوتي در كميتها و كيفيتها، تقارن نيروها را نشان ميداد؛ زيرا نيروهاي زميني نيز در برابر نيروهاي زميني سنگربندي كردهبودند و توپخانه در مقابل توپخانه و موشك در مقابل موشك بود. البته، بايد اضافه كرد كه مسابقة تسليحاتي ميان دو طرف در برهههاي زماني مختلف كه مزيتي نسبي را براي طرف مقابل فراهم ميآورد، رگههايي از عدم تقارن را نشان ميداد، اما در عمل، طولي نميكشيد كه طرف مقابل نيز با كسب تواناييهاي مشابه به برابري استراتژيك و موازنة قدرت نظامي دست مييافت. 2
اما پس از جنگ سرد، به دليل نامتقارن بودن توزيع جهاني قدرت، راهبردهاي نامتقارن، تحولي طبيعي به نظر ميرسيد. در گزارش چهار سالة بررسي دفاعي آمريكا در سال 1997م، آمدهاست: برتري ايالات متحده در عرصه متعارف نظامي ممكن است خصومتها را تشويق كند تا از ابزار نامتقارن براي حمله به نيروها و منافع آن در ماوراي بحار و عليه آمريكاييان در داخل كشور استفاده كنند.
در اين گزارش آمدهاست، ما ميتوانيم فرض كنيم كه دشمنان حال و آينده، از جنگ خليجفارس درس گرفتهاند. احتمال اين امر كم است كه آنها بهصورت متعارف و در اشكال مجتمع نظامي، با نيروهاي برتر هوايي يا ناوگانهاي زيردريايي در صحنههاي قدرتنمايي امروز ايالات متحده ظاهر شوند. اما در مقابل، ممكن است شيوههاي نويني را براي حمله عليه منافع، نيروها و شهروندان ما بيابند. آنان به دنبال راههايي براي متقارن كردن نقاط قوت خود با نقاط ضعف ما خواهند بود.3 اين بيان دولتمردان آمريكا كاملاً درست بود زيرا رقباي اين كشور كاملاً در جهت استراتژي مواجهه نامتقارن حركت كردند. بدين معني كه طرفهاي مقابل آمريكا با استراتژي عدم تقارن ميتوانستند آسيبپذيريهاي متعارف آمريكا، مانند واحدهاي رايانهاي، نيروهاي آمريكا را شناسايي كنند و به آنها ضربه زنند. همچنين، از ديگر شيوههاي دفاع غيرعامل، مانند استتار و فريب براي جلوگيري از شناسايي اهداف و آسيب زدن به آنها استفاده كنند. حتي در صورت بروز شرايط حاد، تهديد به استفاده از عوامل كشتار جمعي از جمله راه حلهايي است كه ميتواند در برابر آمريكا مؤثّر واقع شود.
در شرايط فرضي، اگر در جنگ نامتقارني، آمريكا مقابل رقيب ديگري قرار گيرد، از نظر گستردگي و توان زياد آمريكا، نيروهاي اين كشور در معرض حملة بيشتري قرار خواهند گرفت، درحاليكه چنين وضعيتي براي طرف مقابل چندان قابل تصور نيست. بهطوركلي، ميتوان گفت درك آمريكا از اقدام به جنگ نامتقارن، اِتكّاء به مزيت نسبي توان نظامي خود و وارد كردن ضربه سهمگين به دشمن ضعيفتر از خود است. اما رقباي آمريكا با درك برتري نظامي اين كشور به دنبال استفاده از شيوه هاي ديگر حمله در زمان و مكان نامعلومي هستند تا با استفاده از اصل غافلگيري به اين كشور ضربه وارد كنند.
دكترين نظامي جمهوري اسلامي ايران نيز مبتني بر استراتژي "مواجهه نامتقارن" است كه ريشه آن به پس از پايان جنگ سرد بر ميگردد. جنگ تحميلي عراق عليه ايران به دولتمردان جمهوري اسلامي ايران نشان داد كه نبايد به نهادها و سازمانهاي بينالمللي اعتماد كند و بايد صرفاً بر قدرت و توانمنديهاي نظامي خود متكي باشد.
بدين خاطر جمهوري اسلامي ايران تقويت توانمنديهاي خود را براي انجام دادن جنگهاي كلاسيك و پيروزي در آن را دنبال كرد. اما حملة عراق به كويت و به دنبال آن شكلگيري ائتلاف بينالمللي به رهبري آمريكا باعث دگرگوني اساسي در استراتژي نظامي ايران شد؛ زيرا دولتمردان جمهوري اسلامي به اين نتيجه رسيدند كه جنگ آيندة دشمنان بر ضد ايران، ممكن است ديگر بهطور رسمي صرفاً از سوي كشوري مانند عراق صورت نگيرد بلكه احتمال دارد ائتلافي از دولتهاي دشمن، ايران را مورد حمله قرار دهند.
از ديد مقامات جمهورياسلاميايران، اگر ائتلافي از دولتها قصد حمله به ايران را داشته باشند، توانمندي نظامي بسيار بالاتري خواهند داشت كه به هيجوجه با توانمنديهاي عراق در زمان جنگ هشت ساله و به تَبَع آن جنگ تحميلي، قابل مقايسه نيست. از طرفي افسران نظامي ايران مشاهده كردند كه بعد از حمله عراق به كويت، ايالات متحده از طريق اتحاد با دولتهاي عرب حاشيه خليجفارس، حضور نظامي سنگيني در خليجفارس پيدا كردهاست.
ايالات متحده با خود ناوهاي جنگي و هواپيمابري آوردهبود كه به هيچوجه از جهت برتري با توانمنديهاي نظامي ايران قابل مقايسه نيست. اين عوامل باعث شد استراتژي نظامي ايران از استراتژي جنگ كلاسيك به سمت استراتژي نامتقارن سوق پيدا كند.در راستاي استراتژي نامتقارن جمهورياسلاميايران به سمت توانمنديهاي موشكي دوربرد و كوتاهبرد روي آوردهاست. اين توانمندي موشكي به جمهورياسلاميايران اين قابليت را ميدهد كه بدون نزديك شدن به دشمن قدرتمند خود، بتواند از فاصله دورتر آن را مورد هدف قرار دهد.
در تبيين توانمنديهاي موشكي ايران بايد گفت توان موشكي سطح به سطح ايران را ميتوان به دو بخش راكتها و موشكهاي بالستيك تقسيم نمود. راكتها از نمونههاي كوتاهبرد با برد 8 تا 250 كيلومتر و موشكها از كوتاهبرد با 220 تا دوربرد با 2000 كيلومتر برد هستند و تفاوت اصلي راكتها و موشكها در وجود سامانه هدايت و كنترل در موشكها است كه باعث افزايش چشمگير دقت آنها مي شود.
در بين راكتهاي ساخت متخصصان ايراني، نمونههاي نازعات-10-اچ با بيشينة برد 130 كيلومتر، زلزال-3 با برد 200 و زلزال-3-بي با برد 250 كيلومتر براي اصابت به پايگاههاي دشمن در منطقه مناسب هستند و در بين موشكها نيز همگي آنها يعني انواع مختلف فاتح-110، قيام، شهاب-2 و 3، قدر، عاشورا و سجّيل-1 و 2 دورترين پايگاههاي دشمن را مورد تهديد قرار ميدهند4.
علاوه بر توسعة توانمنديهاي موشكي، با توجه به اينكه جمهورياسلاميايران حوزة احتمالي نبرد خود با آمريكا را در عرصة دريا و مرزهاي جنوبي كشور ميداند، مبادرت به توسعه و استفاده از قايقهاي مسلح كوچك و تندرو نمودهاست كه قادر است با شيوه اي نامتقارن، به ناوهاي دشمن حمله كند. تاكتيك "تهاجم گروهي" قايقهاي كوچك به نفتكشها يا ناوگان دريايي آمريكا ، ميتواند هراس ناامني را تا سطوح غير قابل قبولي افزايش دهد.
هدف ايران بهرهبرداري از آسيبپذيري دشمن از طريق تاكتيك حملات گروهي است كه به كمك قايقهاي كوچك و تندروي مسلّح به موشك به منظور انجام حملات غافلگيرانه در زمانها و مكانهاي دور از انتظار انجام ميشود و در نهايت بر برتري تكنولوژيك نيروهاي دشمن رجحان خواهد يافت. همچنين اقدامات سادهاي نظير مينگذاري در خليجفارس، استقرار توپخانه و سامانههاي پرتاب موشك در تنگةهرمز، زيردرياييهاي تهاجمي _ تدافعي كلاس كيلو و زيردرياييهاي كوچك كه به منظور انتقال غواصان جهت انهدام كشتيها مورد استفاده قرار ميگيرند، از شيوه هاي رايج ديگر ايران در استراتژي مواجهه نامتقارن است.
ب) موقعيت جغرافيايي ايران در دريا: موقعيت خاص جغرافيايي ايران در تنگةهرمز، عامل ديگري است كه برتري ايران در نبرد دريايي با ايالات متحده را ممكن ميكند. جغرافياي سواحل جنوبي ايران با 10 بندر بزرگ و 60 بندر كوچك و لابيرنتي از دهكدههاي ماهيگيري، خورها و خليجهاي كوچك، جهت انجام عمليات حمله و گريز و نيز عمليات مخفيانه، منطقهاي ايدهآل است.
با وجود عبور و مرور روزانه 3000 قايق و كشتي در تنگةهرمز، نيروهاي آمريكايي در تشخيص دوستان و دشمنانشان با مشكل روبهرو خواهند شد كه اين امر امتيازي براي ايران به شمار ميرود و آن را در موقعيت بالاتري قرار ميدهد .همچنين وجود انبوه جزاير استراتژيك ايراني، علاوه بر آنكه موجب افزايش وسعت آبهاي ساحلي ايران ميباشند، همواره بهعنوان پايگاههايي جهت كنترل ايران بر اين آبراه و اين تنگة مهم داراي ارزشي فوقالعاده هستند، جزاير لارك، قشم، هرمز، هنگام و در ادامه جزاير تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي، اين توانمندي را تقويت نموده و تنگةهرمز را همچنان در تسلط ايران قرار ميدهد.
علاوه بر اين، ايران بر تعدادي از جزاير استراتژيك در تنگةهرمز مالكيت و حاكميت دارد. در آن ميان شش جزيرهاي كه «قوس دفاعي» ايران را تشكيل ميدهند اهميت استراتژيك بيشتري دارند. اين جزاير، به ترتيب عبارتند از: هرمز، لارك، قشم، هنگام، تنب بزرگ و ابوموسي كه در فاصله نسبتاً كوتاهي از يكديگر قرار گرفتهاند.
ج) گزينه هاي مكمل: عمل متقابل ايران، احتمالاً محدود به تنگةهرمز نخواهد شد. اين تنها يك جنبه از استراتژي بازدارنده ايران است. تهديدها در خصوص عراق و افغانستان وجه ديگري از اين استراتژي است. همچنين ايران ميتواند حزبالله لبنان و حماس را در مرزهاي اسرائيل فعال نمايد. زنجيرهاي كامل از استراتژيهاي بازدارنده در اختيار ايران است كه تنگةهرمز تنها يكي از جنبههاي اين استراتژي است. ايران در طول چند سال اخير به وضوح نشان داده كه بستة جامعي را در اختيار دارد و در صورت حمله نظامي، بهطور كامل از آن بهره خواهد گرفت.
2) توانمندي نظامي ايالات متحده آمريكا در خليجفارس: در اين باره بايد گفت توان نظامي آمريكا در اين منطقه بيشتر ناشي از وجود پايگاههاي نظامي اين كشور در دولتهاي عرب خليجفارس ميباشد كه در آنها ناوهاي نظامي اين كشور مستقر هستند. در ادامه به بررسي اين پايگاهها و ميزان آسيبپذيري آنها در برابر توانمنديهاي نظامي ايران پرداخته ميشود.
كشور كوچك كويت كه بيشتر شبيه به يك پادگان بزرگ نظامي آمريكاست، در بردارنده دو پايگاه هوايي و 6 كمپ نيروهاي ارتش اين كشور است. پايگاه هوايي علي السّالم با 115 كيلومتر فاصله از مرزهاي كشورمان، به راحتي توسط تمامي راكتها و موشكهاي نام برده در اين گزارش قابل تهديد است. مجموعه آشيانههاي اين پايگاه در دو منطقه جنوب و شمالغربي و محوطه نگهداري هواپيماهاي ترابري نيز در شرق آن قرار دارند. طول باندهاي اين پايگاه هوايي حدود 3000 متر است. بنابراين ظرفيت پذيرش عمده هواپيماهاي سبك و سنگين را دارد.
ديگر فرودگاه نظامي كويت كه براي آمريكاييها آغوش باز كرده، پايگاه هوايي احمد الجابر با 134 كيلومتر فاصله از ايران است كه در تيررس راكتهاي زلزال و انواع موشكهاي بالستيك كشور مي باشند. اين پايگاه عظيم با چهار مجموعه آشيانه مستحكم بتوني و تعداد زيادي آشيانه سايهباني و باندهايي با بيشينه طول 3000 متر، قابليت پذيرش انواع هواپيماهاي نظامي را دارد.
به گزارش مشرق، كمپهاي استقرار نيروهاي ارتش آمريكا نيز بهجز كمپ درماني نيويورك، شامل كمپ هاي Doha با 94 ، Buehring با 104، Spearhead با 109، Patriot با 123 و arifjan با 126 كيلومتر فاصله از ايران مستقر هستند. تمامي اين مكانها در تيررس كليه راكتها و موشكهاي سطح به سطح مذكور، هستند و از اين نظر كار نيروهاي موشكي كشور سادهتر ميشود.
اَبَرپايگاه(Super Base) آمريكاييها در منطقه پايگاه هوايي العديد در قطر است. هر چند اين كشور از روابط خوبي با جمهورياسلاميايران برخوردار است اما مواضع اخير اين كشور در قبال مسئله سوريه نشان دادهاست كه آمريكا همچنان ميتواند روي آن حساب باز كند. اين پايگاه كه تقريباً در مركز كشور كوچك قطر واقع شده 278 كيلومتر با سواحل كشورمان فاصله دارد و كلكسيوني از انواع هواپيماهاي آمريكايي در آن است.
هواپيماهاي بمبافكن تقريباً پنهانكار (رادارگريز) بي-1بي، ترابري سي-17، سي-130، سوخت رسانهاي كي- سي-135 و كي- سي-10، هواپيماهاي گشت دريايي اوريون و هواپيماي جاسوسي الكترونيكي جوينت استارز در اين مكان مشاهده ميشود و گزارش شده كه جنگندههاي اف-16 نيز در آن موجود هستند. اين پايگاه در تيررس موشكهاي فاتح-110 و انواع موشكهاي ميانبرد و دوربرد بالستيك كشور قرار دارد.
محوطه باز اين پايگاه كه دهها فروند از انواع هواپيماهاي گرانقيمت و بزرگ مذكور در آن وجود دارد بهترين هدف براي سرجنگي خوشهاي موشكهاي بالستيك هستند و با توجه به گستردگي محوطه قطعاً بسياري از اين هواپيماها منهدم شده يا آسيب جدي خواهند ديد.پس از اين پايگاه بايد به محل استقرار ناوگان پنجم دريايي آمريكا در بحرين اشاره كرد كه فقط 200 كيلومتر از سواحل كشورمان فاصله داشته، چندين فروند ناوشكن و ناو آمريكايي با تجهيزات و تسليحات در آن مستقر است و علاوه بر راكتهاي زلزال، تمامي موشكهاي كوتاه و دوربرد كشور نيز توانايي اصابت به آن را دارند هرچند كه با توجه به ماهيت هدف، استفاده از موشك به دليل خطاي بسيار كم، مفيدتر است.
نوع دريايي موشك فاتح-110 با نام خليجفارس با برد 300 كيلومتر، كه بهطور ويژه توانايي مورد اصابت قرار دادن كشتيها را دارد، نيز براي تهديد اين پايگاه دريايي بسيار مناسب است. همچنين موشك كروز ضدكشتي قادر، كه به گفته وزير محترم دفاع بردي بيش از 200 كيلومتر دارد، در صورت خروج كشتيهاي مستقر در اين پايگاه دريايي و فاصله گرفتن اندكي از آن، قادر است از چند منطقه درسواحل كشور شليك شود و آنها را مورد اصابت قرار دهد. ديگر محل مهم مورد استفاده آمريكاييها در بحرين پايگاه هوايي شيخ عيسي، متعلق به نيروي هوايي اين كشور است كه در فاصله 238 كيلومتري از سواحل كشورمان قرار دارد و علاوه بر تمامي موشكهاي بالستيك كشور، راكت زلزال-3بي نيز توانايي رسيدن به آن را دارد.
در اين پايگاه كه دو باند با طول نهايي نزديك به 3800 متر دارد، هواپيماهاي سي-17، پي-3 اوريون و جنگنده اف-16 قابل مشاهده است. همچنين جنگندههاي اف-18، هواپيماهاي جنگ الكترونيك ئي- آ-6- بي پراولر نيز در مقاطعي در اين پايگاه مستقر بوده اند.ديگر پايگاه بزرگ آمريكا در منطقه پايگاه هوايي، اَلظّفره در امارات متحده عربي است. اين پايگاه بسيار بزرگ داراي دو باند اصلي با طول نهايي در حدود 4200 متر و دو خزشراه سرتاسري در كنار هر يك از آنهاست. خزشراه راههاي فرعي متعدد، 50 آشيانه سايهباني و تعداد زيادي آشيانه بتني در اين محل يافت مي شوند كه 253 كيلومتر از سواحل و 184 تا 225 كيلومتر از جزاير كشورمان در خليج هميشه فارس فاصله دارد.
وسعت تأسيسات اين پايگاه كه با پايگاه العديد قطر قابل مقايسه است اين گمانه را بهوجود مي آورد كه شايد آمريكاييها به فكر روزي بودهاند كه نتوانند از طريق قطر عليه ايران اجراي عمليات كنند. اين پايگاه توسط انواع موشكهاي بالستيك كشور قابل دستيابي بوده و هواپيماهاي بزرگ سوخت رسان كي- سي- 135 و آواكس ئي-3 سنتري موجود در آن، اهداف بسيار ارزشمندي براي سلاح هاي ايراني به حساب مي آيند.
پايگاه هوايي thumrait عمان به عنوان محلي كه فعاليتهاي آمريكاييها بيشتر در آن به چشم ميخورد در 963 كيلومتري كشورمان واقع شده و فقط موشكهاي بالستيك دوربرد شهاب-3، قدر، عاشورا و سجّيل توانايي اصابت به آن را دارند. يكي ديگر از مراكزي كه توسط آمريكاييها و بيشتر براي امور ترابري و تجسسي مورد استفاده قرار ميگيرد، فرودگاه مناس در قرقيزستان است كه 1344 كيلومتر با مرزهاي كشورمان فاصله دارد و موشكهاي شهاب-3 بهسازي شده، عاشورا، قدر و سجّيل قادرند از خجالت دشمناني درآيند كه در خانه دوست قديمي جا گرفتهان.
پس از اشغال كويت توسط عراق، پايگاههاي زيادي در عربستان در اختيار آمريكاييها قرار گرفت ولي بعدها تخليه شده و امروزه تنها صحبتهايي از حضور محدود برخي واحدهاي هوايي آمريكا در پايگاه هوايي شاهزاده سلطان در 575 كيلومتري مرزهاي ايران به گوش ميرسد و موشكهاي ميانبرد و دوربرد ايران توانايي اصابت به اين پايگاه را دارند. هر چند سامانههاي دفاع هوايي آمريكا در كشورهاي مختلفي در منطقه مستقر شدهاند اما شليك موشكهاي دوربرد و بسيار دقيق ايراني از عمق خاك كشور به عنوان پاسخ اوليه است.
همچنين سرعت بسيار بالاي آنها در برخورد با هدف كه بيش از 10 تا 12 برابر سرعت صوت عنوان شدهاست عملاً كار دشمن را براي انهدام اين موشكها غير ممكن ميكند، هر چند كه برخي از اجزاي اين سامانههاي پدافند هوايي خود ميتوانند بخشي از اهداف اوليه پاسخ موشكي كشورمان باشند. همچنين شليك تعداد زيادي موشك و راكت بهطور همزمان و از چند جهت، راه حل ديگري براي عبور راحتتر از حريم اين سامانهها است. علاوه بر اين، سامانههاي موشكي هواپرتاب دورايستا و موشكهاي ضدّرادار نيز در كشور براي سركوب پدافند هوايي دشمن آماده اجراي عمليات است و كار موشكهاي بالستيك كشورمان را سادهتر ميسازند5.
نتيجهگيري: تعريف بسته شدن تنگةهرمز و پيامدهاي آن
در رابطه با تنگةهرمز، دو نوع وابستگي وجود دارد: اول وابستگياي است كه جمهورياسلاميايران خود به تنگةهرمز دارد. كشور ما تمام نفت خود را از تنگةهرمز به خارج صادر ميكند و هيچ جايگزيني براي آن ندارد. عراق بخشي از صادرات نفت خود را از طريق لوله و از داخل خاك كشور سوريه و عربستان نيز همين كار را از طريق درياي سرخ انجام ميدهد. هرچند مقدار نفتي كه از طريق لوله صادر ميشود بسيار ناچيز است، اما جمهورياسلاميايران همين مقدار ظرفيت را هم ندارد.
از طرفي 80 درصد واردات ايران از طريق تنگةهرمز صورت ميگيرد و در بنادر امام، لنگه و.... تخليه ميشود. طبيعي است كه در اين شرايط امنيت تنگةهرمز براي ايران بسيار حياتي باشد و بدين خاطر است كه چه در دوره شاه و چه بعد از آن امنيت اين تنگه يكي از مهمترين دغدغههاي امنيتي كشور بودهاست.
وابستگي ديگر، وابستگي تمام كشورهاي مصرف كننده و اقتصاد جهاني به تنگةهرمز است. سوخت، اصليترين نياز هر كشوري است. در اين بين، لحظهاي تأخير در صادرات نفت، قيمت جهاني آن را به شدت افزايش خواهد داد. در اينجا يك نكته ظريف وجود دارد و آن اين است كه ميان وابستگي ايران و وابستگي كشورهاي مصرف كننده نفت به تنگةهرمز تفاوت وجود دارد.
بدين معني كه وابستگي اقتصاد جهاني به تنگةهرمز، بسيار عميقتر و بيشتر از وابستگي ايران به آن است. ايران اگر براي مدتي نفت خود را صادر نكند و واردات خود را از طريق تنگه به حالت تعليق درآورد (كه البته ميتواند واردات خود را از ديگر نقاط مرزي انجام دهد) اتفاق خاصي نخواهد افتاد. اما اگر صرفاً چند روز در صادرات نفت وقفه صورت گيرد هزينههاي دولتهاي مصرف كننده، چند برابر افزايش مييابد كه خود پيامدهايي منفي و هزينه بسيار سنگيني براي اقتصاد آنها به دنبال دارد. اين ادعا بر اساس تجربه تاريخي 1973م است كه در آن كشورهاي عرب به تحريم نفتي دولتهاي غرب حامي اسرائيل پرداختند.
اين اقدام كه به بحران يا شوك نفتي معروف است باعث ايجاد بحران در اقتصاد جهاني شد. در پي اين بحران ديگر دولتهاي مصرف كننده نفت مانند ژاپن به انتقاد از سياستهاي آمريكا و سايردولتهاي حامي اسرائيل پرداختند.بر اين اساس جمهورياسلاميايران به وابستگي حياتي ديگران به تنگةهرمز آگاه است. چون جمهوري اسلامي ايران نيز خود به تنگه نياز دارد، تمايلي به بستن تنگه بهطور كامل ندارد.
از طرفي بستن كامل تنگه توسط جمهورياسلاميايران براي مدت زيادي ميتواند منجر به شكلگيري يك ائتلاف بينالمللي عليه ايران شود كه حتي دولت چين هم در آن مشاركت كند، لذا اين گزينه منطقي به نظر نميرسد. اما گزينة ديگر براي جمهوري اسلامي ايران اين است كه تنگةهرمز را ناامن كند. با توجه به توانمنديهاي نظامي ايران، اين كشور توان اين را دارد كه تنگه را به سمت ناامني سوق دهد.
نتيجة اين امر شكلگيري بحران در اقتصاد جهاني و واگرايي ميان دولتهاي مصرف كننده در رابطه با آمريكاست. از طرفي هم اكنون اقتصاد جهاني در اروپا و آمريكا خود دچار بحران است كه هرگونه وقفه در صدور نفت، آن بحران را بسيار تشديد خواهد كرد. پس، منظور از مسدود نمودن تنگةهرمز در حقيقت «ناامن كردن عبور و مرور دريايي و استقرار حالت جنگي در منطقه است»؛
به نحوي كه هيچ دولتي اطمينان نداشته باشد كه آيا مورد حمله قرار ميگيرد يا نه و يا اينكه احتمال حمله نه از سوي نيروهاي نظامي رسمي ، بلكه از طرف قايقهاي مجهولالهويه و يا مينهاي دريايي باشد. در اين شرايط، سطحي از ناامني به وجود خواهد آمد كه بسيار مؤثّرتر از بستن رسمي تنگه و استقرار يك خط نبرد در آن است.
پي نوشت :
Asymmetric and Terrorist Attacks with Biological Weapons. Cordesman, Anthony H. and Arleigh A. Burke-1
. Center For Strategic and International Studies, 2000
. North Korean Nuclear Crisis (Master,s Thesis). Monterey, CA: Cheon, J. When the Weak Challenge the-2
Strong: The Naval Postgraduate School, 1996.
3. استيون متز، داگلاس جانسون، عدم تقارن و استراتژي نظامي ايالات متحده، تعريف، زمينه و مفاهيم استراتژيك، ترجمه عبدالحسين حجت زاده، ماهنامه نگاه، شماره 31.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/84012/-4.
5.- همان
طهمورث غلامي
انتهاي متن/
شنبه|ا|31|ا|تير|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]
-
گوناگون
پربازدیدترینها