واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هادی مرزبان : واقعاً خسرو حیف شد ...
خسرو رفت مثل دیگران، بیائید بیشتر با هم باشیم و بیشتر به درد یكدیگر برسیم و فقطه در تشییع و مراسم ختم یكدیگر شركت نكنیم. تا هستیم بیشتر باهم باشیم و بیشتر مهربان باشیم كه بعد افسوس بسیار لحظات از دست داده را نخوریم ولی... واقعاً خسرو حیف شد...هادی مرزبان كارگردان تئاتر ایران در پی درگذشت خسرو شكیبایی در متنی كه اختصاصا در اختیار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته؛ آورده است:« جمعه 28 تیرماه، 1387، ساعت 10:30 صبح؛ خبرنگار ایسنا زنگ میزند و میگوید حامل خبر خوبی نیستم... ضربان قلبم تند میشود و منتظر... و او هیچ نمیگوید... سكوت است... شاید گریه میكند و من میپرسم بگو چه شده و او آرام میگوید خسرو شكیبایی رفت!!... و منكه فقط میگویم... وای... بله... خسرو هم رفت... و چه فایده دارد كه بگویم چه حیف شد.پیامهای كوتاه به كار افتاد، تلفنها شروع شد و در كمتر ازیك ساعت در دورترین نقاط ایران بچهها به هم تسلیت میگفتند پیامهایی كه از بوشهر، زاهدان، بندرعباس، گلستان و چابهار میرسید نشانه آن بود كه بچهها درغم یكدیگر خیلی خوب شریكند و از دست دادن خسرو را به هم خوب تسلیت گفتند و در پشت همه این خبرها پیامها و تلفنها متوجه شدم كه خسرو نازنین چقدر عزیز بود و چقدر مورد احترام.یاد سال 1365 افتادم و نمایش «شاهزاده و گدا» و یكی دو نمایش دیگر كه با من همكاری داشت و چه ایمانی به كار داشت و برای رسیدن به نقش چه كوششهایی میكرد.یاد شبی افتادم كه در ابتدای نمایش «شاهزاده وگدا» یك ماسك به چشم خسرو آسیب رساند و تا پایان نمایش نگذاشت كسی متوجه شود و فردای آن شب وقتی پزشك معالج گفت حداقل سه روز باید استراحت كنید و چشم بسته بماند او نپذیرفت و حاضر نشد كار را تعطیل كند.در نمایش «آهسته با گل سرخ» بنا بود بازی كند و یك شب با پروین خانمش به منزل من آمدند و خلاصه خانمش عنوان كرد كه اگر خسرو در آن نمایش بازی نكند، قراراست فیلمی بازی كند كه تا شب عید خانهدار میشوند و من گفتم نمایش من بیبازیگر نمیماند نگران نباشید و بروید به فیلم برسید و صحبتهای دیگر پیشآمد ناگهان خسرو با همان شیرین زبانی خودش گفت: یك چیزی بگو... گفتم: چه بگویم و خانم شكیبایی گفت: خسرو دلش نمیخواهد تئاتر را از دست بدهد و دلش میخواهد شما چیزی بگویید كه نرود و من باز تاكید كردم كه به فیلمتان برسید و خسرو از این سخن من بسیار برآشفت.او یك عاشق بود و حقیقتاً با نقش عشقبازی داشت، حقیقتاً یك بازیگر ژنی بود و شخصیت را خیلی خوب میپذیرفت و سبك كاری او را درمیان دیگر همكاران كمتر دیدهام.29 سال از مرگ فنیزاده میگذرد و هرگز كسی نتوانسته است قدرت بازیگری او را كسب كند. همانطور كه ژیان را، هادی اسلامی را... حاتمی و...خسرو هم هرگز فراموش نخواهد شد با اینهمه آثار بیادماندنی كه بجا گذاشته است مگر میشود هامون را فراموش كرد؟ «اتوبوس شب» را؟ «مدرس» را و...خسرو رفت مثل دیگران، بیائید بیشتر با هم باشیم و بیشتر به درد یكدیگر برسیم و فقطه در تشییع و مراسم ختم یكدیگر شركت نكنیم. تا هستیم بیشتر باهم باشیم و بیشتر مهربان باشیم كه بعد افسوس بسیار لحظات از دست داده را نخوریم ولی... واقعاً خسرو حیف شد... یادش گرامی باد.»منبع خبر : ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]