واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خانه اي روي آب و نفتخبرنگار همشهري جوان از سيري گزارش ميدهديک خشکي کوچک و گرم وسط آبهاي خليجفارس
«خانم ها، آقايان، از طرف خلبان و سايرهمکاران ام در پرواز شماره ...ايران اير، اقامت خوشي را برايتان در جزيره سيري آرزو مي کنم، متشکرم و خانم مهماندار اين را مي گويد، ميکروفون را مي بندد و خودش را آماده مي کند تا مسافران جزيره را جلوي پلکان هواپيما بدرقه کند. خانم مهماندار اما انگار حواسش نيست که تنها «خانم هاي»ي سرنشين هواپيما،همکاران مهماندارش هستند. شايد هم يادش رفته باشد که مقصد اين پرواز، با همه شهرهاي مقصد ديگر فرق مي کند. اينجا جزيره کوچک سيري است و مسافران، همه کارمندان شرکت نفت فلات قاره ايران هستند؛ تنها ساکنان اين جزيره کاملا مردانه که 14 روز يک بار، جلاي وطن مي کنند و مي آيند وسط آب هاي خليج فارس تا نفت را از دل دريا استخراج کنند و به پالايشگاه برسانند.يک صد سالگي صنعت نفت در ايران و البته همه صحبت هايي که اين روزها در باره طلاي سيــاه مي کنند. شايد بهترين بهانه بود براي سفر به جزيره اي که خود نفتي ها درباره اش مي گويند «آخر دنيا» ست و البته مهماني آب و آهن و نفت در ميان آب هاي خليج فارس و روي سکوهاي نفتي؛ جايي که کمتر کسي مي تواند تصويري از آن داشته باشد.
سفره به جزيره مردانه يک روز با کارمند جوان تازه داماد شرکت نفت در سيري جزيره اي که فقط مردها در آن زندگي مي کنند.«حسين ريحاني» - جوان 24 ساله کرمانشاهي- در دانشگاه اروميه شيمي خوانده. الان يک سالي ميشود که کارمند اقماري شرکت نفت است. حسين تازه داماد است و فقط 10 روزي از دامادياش ميگذرد؛ اما از اين 10 روز، فقط 4 روزش را زير سقف خانه بخت بوده و بقيهاش را آمده روي سکو و زير سقف آسمان تا در همين روزهاي اول، دوباره تنهاييهاي جزيره را حس کند. يک روز گرم خرداد که جيوه دماسنج سکوي نفتي نصر، تا رو به روي عدد 46 بالا آمده بود و رطوبت هم صددرصد بود، با او به تمام سوراخ سمبههاي سکو سرک کشيديم تا از کار و زندگي روزانه يک کارمند نفتي سکوي نصر سر در بياوريم.«اينجا يک جزيره مردانه است، کاملا مردانه». اين توصيف «حسين ريحاني» از جزيره سيري است با همه ويژگيهايي که پشتسر هم براي جزيره رديف ميکند؛ از مذکر بودن همه آنهايي که روي جزيزه نفس ميکشند (خودشان به شوخي ميگويند حتي حيوانات اينجا همه نر هستند) تا نوع کاري که ميکنند و زمانش. حتي تاسيسات نفتي اينجا هم آنقدر خشک و خش هستند که فقط «مرد» ميطلبند. ميماند شگفتيهاي حيرتآور جزيزه مثل آهوهايي که گله به گله پيدايشان ميشود و البته ساحل رويايي و آب زلال خليجفارس در اين گوشه از دريا که لقب «آکواريوم خليجفارس» را برازنده سيري کرده است؛ جزيرهاي ناشناخته که به جز کارکنان شرکت نفت فلات قاره يا احيانا سربازان وظيفه سپاه و ارتش که خدمتشان را اينجا ميگذرانند، کس ديگري نميشناسدش. شايد کمتر کسي بداند سيري- جزيرهاي به مساحت 18 کيلومتر مربع- در گوشه جنوبي ايران و در 72 کيلومتري جنوب بندرلنگه است. شايد حتي کسي نداند که در همين جزيزه فسقلي، روزي 105 هزار بشکه نفت توليد ميشود و هزاران شايد ديگر که تا وقتي خودت آنجا نباشي و قدم به قدم جزيره را گزنکني، نميتواني از رازهاي سيري سر در بياوري.
حسين، 14 روز يک بار ساکش را جمع و جور ميکند، بارش را ميبندد و ميرود ترمينال کرمانشاه تا سوار اتوبوس شود و 9 ساعت بعد، در تهران باشد. اين اما تازه اول مسير 2200 کيلومترياي است که او از محل زندگي تا محل کارش طي ميکند؛ «سر شب راه ميافتم. 9 ساعت تا تهران در راه هستم، بعد ميآيم مينشينم در فرودگاه، 4 – 3 ساعتي هستم تا وقت پرواز برسد. رسيدن به تهران، يک خرده دير و زود شود بايد قيد پرواز را بزنم. براي همين 4- 3 ساعتي زودتر ميروم مينشينم توي فرودگاه. بعد هم سوار پرواز چارتر شرکت نفت فلات قاره ميشويم تا خود سيري. يک شب آنجا ميمانيم و فردا هم آخر سفر است و نوبت رسيدن به سکو و شروع کار». سکو کجاست؟ سکوي نفتي «نصر»، جايي است کوچک در 33 کيلومتري جنوب غربي جزيره سيري و درست بيخ گوش امارات. 35 سال پيش کار ساختش شروع شده و 2 سال بعدش هم اولين قلپ نفت از چاه آمده. در لولههاي سکواما موقع جنگ و فروردين 1367، ناوگان آمريکا کل سکورا نابود کرد تا ايراني ها دوباره سال 70 از نوبسازندش. عمق آب زير سکو 65 متر است. درست پايين سکو 59 حلقه چاه نفت کندهاند که 22 تابش فعال است. هر کدامشان حدود 2 کيلومتر عمق دارند و قرار است نفت را از زير زمين بفرستند بالا؛ تقريبا روزي 60 هزار بشکه.شايد کمتر کسي بداند سيري- جزيرهاي به مساحت 18 کيلومتر مربع- در گوشه جنوبي ايران و در 72 کيلومتري جنوب بندرلنگه است. حسين در قسمت بهرهبرداري سکو کار ميکند. کارش اين است که هر روز 12 ساعت روي سکو چرخ بزند و به قسمتهاي مختلف سرک بکشد تا مطمئن شود همه چيز سر جايش است و تاسيسات و آدمهاي سکو دارند مثل ساعت کارشان را ميکنند غير از او حدود 44 نفر ديگر هم هستند که گاهي وقتها به 60 نفر هم ميرسند. اين آدمها در دو دوره اقماري 14 روزه تقسيم شدهاند و هر گروه هم به 2 گروه «روزگار» و «شب کار» تقسيم ميشوند؛ 6 صبح تا 6 بعدازظهر و نوبت دوم هم دوباره تا 6 صبح. البته نوبتهاي کاري هم به تناوب عوض ميشوند. آدمهاي روي سکو در 4 بخش کار ميکنند؛ «تعميرات، بهرهبرداري، ايمني و آتشنشاني».
آب و هواي سکو معمولا بين 35 تا 45 درجه سانتيگراد است و رطوبت هم صددرصد. حالا حساب کنيد در اين شرايط که نفس کشيدن هم سخت ميشود، آدمهايي هستند که بايد 12 ساعت در روز ( يا 12 ساعت در شب) يک نفس کار کنند. حالا با اين شرايط، فکر ميکنيد آدمي با شرايط «حسين» چقدر درماه حقوق بگيرد؛ «حقوق پايهام حدود 125 هزار تومان است که با همه اضافات و 100 هزار تومان حق دريا که بهمان ميدهند، به 500 هزار تومان در ماه هم نميرسد. همه اينجا همين طورند. شرايط کار سخت است اما عادت کردهايم، هر چند بعضي وقتها هم واقعا ديوانه کننده ميشود».بعد، خودش اين «بعضي وقت» ها را اين طوري معني ميکند؛ «زمستان و تابستان اينجا خيلي سخت ميگذرد. تابستانها که گرما و شرجي کشيده است و زمستانها هم توفانهاي دريايي بيچارهات ميکند. بعضي وقتها باد تا 80 کيلومتر در ساعت هم سرعت دارد و موجها برايت سنگ تمام ميگذارند و گاهي 4- 3 متري ميآيند بالا. براي همين خيلي عادي است که طبقههاي زيرين سکوهر چند وقت يک بار نياز به جوشکاري و تعمير داشته باشند».اين، همه سختيهاي کار آنها نيست. اگر بالگردي براي انتقال 15دقيقهاي از جزيره به سکو نباشد، آنها تا رسيدن به جزيره بايد يک سفر 2ساعته با کشتي فرانسوي «سميراژ» را تجربه کنند. در اين سفر 2ساعته و همنشيني با خدمه فيليپيني کشتي، بايد خيلي خوششانس باشي که هوا آفتابي و دريا آرام باشد و گر نه؛ «گاهي ميشود موقع برگشت، آمبولانس ميآورند تا بچهها را با برانکارد ببرند بيرون از کشتي؛ آنقدر بالا و پايين ميروي و اين طرف و آن طرف پرت ميشوي که واقعا ديگر نميتواني روي پاي خودت بايستي».14روز کار و همزيستي با آب و آهن که تمام ميشود، دوباره بايد بار سفر را ببندي و برگردي به شهر و ولايت خودت، دکتر ميرود تهران، علي ميرود رشت، شورش و حسين ميروند کرمانشاه و... .حالا حساب کن بعد از 2 هفته، تازه چشمت به ماشين و آپارتمان و پارک و شهر و زندگي ميافتد. آن وقت است که به قول آقاي الياسي، رئيس سکو؛ «تا چند روز هاج و واج ميمانيم و چند روزي طول ميکشد تا به شهر و زندگي دوباره عادت کنيم». با همه اين سختيها اما، کار روي سکوهاي نفتي هم براي خودش دنيايي دارد؛ دنيايي پر از خاطره که هر کدامش ميتواند يک فريم از آلبوم بزرگ تجربههاي زندگي باشد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]