واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اکبرلو، منوچهر - بلیت می خریم و به سینما می رویم تا بترسیم . اما چرا؟ ترس در سینما پدیدهای است که نسبت ماهیتی با هنر سینما دارد. وحشتآفرینی به قصد لذت و جذب مخاطب، سابقه دیرینهای در سینما به خود اختصاص داده است. اما ضعف ارتباط منسجم میان روایت و مخاطب در ایران، سبب شده که مخاطب فراگیر سینمای ایران که هنوز به طرز حرفهای، خواهان تنوع در فرم و قالب در سینما نیست، از سینمای وحشت فاصله بگیرد. گرچه جریانهای خاص سینمایی که در میان سینماگران رسوخ میکند (به عنوان مثال در نظر آورید اکران فیلم دیگران و استقبال نسبی از آن را) به تدریج زمینهای را برای حرکت به آن سو فراهم میآورد. اما ماهیت ترس چیست؟ شاید از یک نظر تفکیک وحشت به عنوان یک گونه سینمایی، اصولی نباشد، چرا که در بسیاری آثار، ترس مایهای است برای اثرگذاری و در خدمت دیگر عناصر سینما. عملکرد ترس در لحظه، واکنش جسمی و روانی ویژه و قابل تعریفی است که ممکن است تولید عصبیت و به مرور حتی ایجاد لذتی عمیق کند. اما آن چه در طولانی مدت رخ میدهد، توهم است که از محدوده ترس خارج میشود. از آنجا که بنیان سینما هم بر توهم استوار است، ارتباط ریشهای و ماهیتی عمیقی میان سینما و ترس وجود دارد. همان اندازه که سینما نیازمند باورپذیری برای اثرگذاری است، وحشت آفرینی نیز زمانی اثربخش خواهد بود که در باور مخاطب نفوذ کند. ابراز وحشت معمولاً در فرم به مدد گریم، دکور و نورپردازیهای عجیب و غریب و صداهای مهیب و ناگهانی مهیا میشود. اما وحشتی لذتبخش است که در تخیل تماشاچی شکل گیرد. آن هم به مدد گفتوگوها و روابط و پسزمینه فرم ظاهری. جای این وحشت آفرینی اکنون در سینمای ما خالی است. زیرا نفوذ بیان سینما به مدد به کارگیری صحیح از ایجاد ترس شکل میگیرد. همان گونه که ایجاد خشم، ترحم و لذت، از وظایف سینماست. به نظر میرسد که ضعف سینمای ایران در القای اغلب حسهای انسانی، منجر به عدم رویآوری به سینمای موسوم به وحشت شده است. اصلاح دیگری که باید در اندیشهها و نگرشها صورت گیرد، نگاه صحیح به پدیده توهم است. توهم، زاییده عنصر تخیل، از جمله استعدادهای درونی انسان است که جایگاه رفیعی در روان آدمی دارد. از یک دیدگاه، ارزندهترین سرمایه وجودی آدمی همان تخیل است. تخیل در باورهای دینی زمینه نیت است و نیت همان عنصر اعتباربخش همه رفتارها و کردارهای انسانی است. هنگامی که تخیل و توهم کارآیی خود را در سینما به دست آورد، جایگاه ترس نیز بیشتر آشکار میشود. این زمینهای است مسکوت مانده در سینمای کنونی ما که سبب ناباروری سینمای وحشت میشود. نکته دیگر آن است که طبیعیترین اثر وحشت آفرینی در سینما، به عنوان مؤثرترین القاگر عمومی ترس، استرس روانی است. استرس اگرچه پدیدهای منفی است و آثار سوءروانی بر جای میگذارد، اما به فراخور وضعیت و عادات روحی ـ روانی هر جامعه متفاوت است. وحشتآفرینی در سینما به عنوان عامل استرس، دو اثر آنی و درازمدت دارد. ادعای کاذب رواج دهندگان سینمای وحشت، ایجاد روحیه شجاعت در مخاطب است. با این استدلال که به مرور، استرس مؤثر بر آدمی افزایش مییابد و عدم واکنش تند عادت میشود. در حالی که این امر بهانهای است برای عملی کردن سوداگری. افزون بر استرس که عوارض روحی آن اغلب پنهان است و به ظاهر رد پایی از انگیزه اصلی یعنی وحشتهای پیدرپی در آن دیده نمیشود، طبیعیترین نتیجه وحشتآفرینی در سینما، توهماتی است که گریبانگیر فرد میشود؛ توهمات و در شکل پیشرفته، کابوسهایی که حداقل اوقاتی از زندگی را بدون بازده میگذارد و هیجاناتی منفی میآفریند. گاهی این هیجانات ادامهدار، زمینه بروز بیماریهای روانی را نیز فراهم میکند. یعنی همان اتفاقی که دستمایه بسیاری از آثار گونه وحشت قرار گرفته است. با توجه به آثار موجود، بعید به نظر میرسد که فیلمسازان ما سری به کتابهای روانشناسی زده باشند. در هر حال حتی با نیت مثبت هم که تلقی کنیم، حاصل کار، نقض غرض میشود. نظیر دستهای از آثار که برای نمایش فساد یا خشونت، آن را به تصویر میکشند و زوایا و ابعاد آن را برای مخاطب ـ و به شکلی جذاب ـ مجسم میسازند. نتیجه این نوع پرداختن به موضوع نیز، چیزی جز رواج آن نخواهد بود. از همین قبیل است وقتی که فیلمسازی برای بیان عمق مصیبت دامنگیر تماشای آثار سینمایی ترسناک، جوانان مبتلا به ناراحتی روانی را نشان میدهد که به تماشای فیلم ترسناک اعتیاد پیدا کردهاند و کابوسهای وحشتناکی میبینند و بر اثر توهمهای ایجاد شده اعمال فجیعی را سبب میشوند. به نظر میرسد که پرهیز از این نقض غرض نیازمند فیلمسازانی است که با تسلط به دانش روانشناسی، نیت اصلاح داشته باشند. (میپذیرم که برای سینمای ما، توقع بیجایی کردهام!) این همه را گفتیم و باید اضافه کنیم که نگارنده بر آن نیست که به شیوه تعلیم و تربیت سنتی، پرهیز و در پرده داشتن و حرف نزدن و صورت مسئله پاک کردن را، راهحل مناسبی بداند. در هر حال آن شیوه، امروزه کارآیی لازم را ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]