واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اکبرلو، منوچهر - کلیات سینمای ما تولید 80-70 فیلم در طول سال را نشان میدهد اما آنگونه که شاهد هستیم باید این امر را بپذیریم که سینما آن جایگاهی را که آمار میخواهد به ما القا کند، ندارد. هیچ جایی جز کشور ما این طور نیست که تعداد زیادی فیلم ساخته شود اما خواسته و ناخواسته معلوم شود که این تعداد فیلم دیده نمیشود. سینمای ما دارای مشکلات سختافزاری و نرم افزاری است؛ در بخش سخت افزار با محدودیت تامین مواد اولیه، کمبود تجهیزات بخش تولید، کمبود تجهیزات پس از تولید، به روز نبودن سالنهای سینما و نبودن استودیوهای مجهز مواجه هستیم. از طرف دیگر در بخش نرمافزاری دچار مشکلاتی چون نبود ثبات مدیریت، تغییرات پیدر پی برنامهها، حل نشدن مسئله اکران که آیا دولت باید وارد آن شود یا خیر، ورود سیاست به این عرصه، فقر مضمون در فیلمنامه، انحصار حمایتهای مالی به بخش تولید بدون توجه مالی به پژوهش، توزیع و اطلاعرسانی و اکران و بازارهای زیرزمینی هستیم. سینمای کودک نیز چون فضای کلی سینما درگیر مشکلاتی چون مواردی که ذکر شد است، با این تفاوت که معضلاتی نیز وجود دارد که مختص سینمای کودک و نوجوان است. اولین معضل نگاه فرهیختهنمایی است که در این سینما وجود دارد، نگاهی که به واسطه وجود آن برگزیدگان جشنواره های ما اغلب فیلم های فرهنگی پرحرفی هستند که خوشایند بزرگسالان میشوند و کودکان از تماشای آن لذت نمیبرند. اگر به فهرست برگزیدههای جشنوارههای کودک و نوجوان نگاهی بیاندازید این امر برای همه روشن میشود. در این انتخابها نگاه فرهیخته وجود دارد و به حدی این نگاه در جامعه رسوخ پیدا کرده است که حتی داوران کودک و نوجوان هم تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند و این نگاه در قضاوتهایشان تاثیر میگذارد از ترس اینکه فیلمی را انتخاب کنند که از نگاه جامعه بزرگسال فیلم جذابی نیست. این نگاه فرهیخته در داستان نویسان ما هم که باید پایههایی برای سینمای اقتباسی کودک باشند، وجود دارد. من چند سال به عنوان داور در بخش کودک کتاب سال فعالیت داشتم و شاهد این بودم که کتابهایی که به عنوان کتاب برگزیده انتخاب میشد، لزوما خوشایند کودک و نوجوان نبود بلکه تنها تاییدی بر داوران بود؛ اینکه در نگاه عموم افراد فرهیختهای به نظر بیایند در حالیکه در آثار خارجی نگاه «فرهیختهنمای» ما وجود ندارد و فضای داستان های آنها سرشار از موضوعاتی است که کودکان از آنها خوششان میآید و علاوه بر اینکه هم جنس زندگی آنهاست به واسطه داستان نکات آموزشی نیز به کودکان ارایه میدهند اما در فضای داستاننویسی ما این نکات رعایت نشده و این عامل باعث شده که اقتباس در سینمای کودک و نوجوان جایگاه خوبی نداشته باشد. مشکل دیگری که دامنگیر سینمای کودک و نوجوان است، تمایل عجیب کارگردانان به این موضوع است که خود نویسنده فیلمهایشان باشند. اگر نگاهی به فهرست جداول جشنواره کودک و نوجوان بیاندازید عبارت «کارگردان و نویسنده» را بسیار میبینید که به نظر من در حد معقول نیست. زمانی که ما از داستان و فیلمنامه دیگران استفاده نمیکنیم، مجبور میشویم به تصاویر و خاطراتی که از دوران کودکی خود داریم اکتفا کنیم و معدود کسانی هستند که خاطرات متنوعی از این دوران داشته باشند از این رو مجبور میشویم ادا دربیاوریم. زمانی که خاطره و تجربه متنوعی از دوران کودکی نداشته باشیم محصولمان آن چیزی نمیشود که کودکان از آن خوششان بیاید. این در حالی است که در دورهای که کارگردانان اصرار به نویسندگی فیلمهای خود نداشتند شاهد تولید فیلمهایی با مضامین متنوع بودیم که «گلنار» جزو این دسته از فیلمهاست. نکته بعدی که در سینمای کودک و نوجوان باید به آن توجه داشت، این است که متاسفانه برخی تفاوتی بین فیلمنامهنویسی کودک و نوجوان با بزرگسالان قائل نیستند. کودک، بزرگسالی نیست که جثهاش کوچک باشد؛ برای همین فیلمنامهنویسی در این بخش دارای ویژگیهای مختص به خودش است. فیلمنامهنویس سینمای کودک باید این نکته را در نظر بگیرد که برای چه رده سنی میخواهد بنویسد و در اینکار ویژگیهای آن سن را رعایت کند. این قید و بند به معنای مثبت، بزرگترین تفاوت سینمای کودک و بزگسال است. نتیجه این بی توجهی به تفاوتهای فیلمنامه نویسی کودک و نوجوان موجب می شود فیلمهایی تولید شود که نتوان برای آنها، گروه سنی خاصی قائل شد. نگاه نخبهگرایانه در دانشگاههای سینمایی ما آفت دیگری است که سینمای کودک و نوجوان با آن مواجه است؛ نگاهی که سینمای ما را بسیار سطح پایین میداند و به واسطه وجود این نگاه کسی تمایلی به ساخت فیلم در حوزه کودک و نوجوان ندارد. متاسفانه دانشگاههای ما داستاننویس و سینماگر کودک تربیت نمیکند، حتی اساتید دانشگاهها هم زمانی که میخواهند درباره موضوعی شاهد مثال بیاورند کمتر از فیلم کودک استفاده میکنند. پایین بودن قدرت ریسک پذیری تجربه ژانرهای مختلف در سینمای کودک مشکل دیگر این حوزه است. متاسفانه فیلمهای کودک ما جزو در این 2 دسته قرار نمیگیرند؛ دسته اول داستان کودک روستایی که مشکلات بسیاری دارد و دائم در حال دوندگی است و دسته دوم داستانهایی که در فضای آپارتمانی میگذرد. هیچ گاه زیرشاخههای ورزشی، موزیکال، جنگی، کمدی و... در این حوزه مورد توجه قرار نمیگیرد. پژوهش از بخشهای گمشده سینمای کودک و نوجوان است. در مهرماه 83 همزمان با نوزدهمین جشنواره کودک و نوجوان منشور سینمای کودک تهیه شد که در آن انواع راهکارها برای رونق این سینما و نواقص موجود در آن بررسی شده است. این منشور به صورت کتاب نیز چاپ شد و در اختیار مدیران قرار گرفت اما از آن سال به بعد کسی به دنبال این نبود که آن منشور را عملیاتی کند! مشکل دیگر این حوزه اکران فیلمهای کودک است که گاه فیلمهایی اکران میشود که تنها به درد کودکان میخورد و بزرگسالان تمایل ندارند آنها را ببینند. این دسته از فیلم ها در اکرانهای دانش آموزی پاسخ میدهد که رونق بازار اکرانشان نیز در گروی همکاری آموزش و پرورش است اما از آنجا که آبی از سیستم آموزشی ما گرم نمیشود، نمی توان به این نوع اکران امید داشت از این رو تنها راه نجات سینمای کودک و نوجوان ساخت فیلمهای کودکانه خانوادگی است تا خانواده هایی که تمایل دارند فرزندان خود را به سینما ببرند خود نیز از تماشای این فیلم لذت ببرند. همچنین هماهنگی ارگانهایی که با سینمای کودک ارتباط دارند چون بنیاد فارابی، شهرداری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آموزش و پرورش و ...میتواند تاثیر مثبتی را بر سینمای کودک و نوجوان بگذارد و در کنار این موضوع باید جنس نظارتها و حمایتهایی که دولت در این عرصه دارد مشخص شود تا فیلم سازان فیلم هایی را بسازند که به ذائقه مخاطب خوش بیاید نه اینکه باب میل مدیران یا جشنوارههای مختلف باشد. به نظرم اگر مسئولان امر در 5 حلقه اساسی ساخت فیلم متشکل از «نیازسنجی، تولید، تبلیغ، اکران و بازخورد» توجه خاص معطوف دارند بیشک، مشکل سینمای کودک نه تنها در داخل بلکه در بخش بینالملل نیز رفع میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]