واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - خاطراتی از روزگار گذشته یکی از بختهای خوش من همعصری با حضرت آیتالله حاج سید روحالله خاتمی و ارادت دیرپا به معظمله و برخورداری از محبت و لطف سالها مصاحبت با ایشان بوده است. در حدود ده سال پیش که به من تکلیف کردند شرحی از زندگی خود بگویم، گفتم که چه کسانی و چگونه مرا در جوانی راهنمایی و دستگیری کردهاند و اشاره کردم که بنا بر ملاحظهای نام کسانی را نمیبرم. اکنون میگویم یکی از آن نامهای شریف نام حضرت آیتالله آقا سید روحالله خاتمی بود. شاید اگر آن روز این نام را میآوردم، درست فهمیده نمیشد ولی اکنون آن محظورها در میان نیست. من هم به آخر راه زندگی رسیدهام و نباید چندان در بند ملاحظات باشم. من در دوران جوانی پس از آن که مدتی مولع زهد و پرهیز بودم، به مسائل و مطالب سیاسی و ایدئولوژیک علاقه پیدا کردم. ایدئولوژی در زمان ما چیزی شبیه به اعتقادات دینی است یا درست بگویم ایدئولوژی عقیده است. این مقدمه را داشته باشید تا مقدمه دیگر هم بگویم و سپس به ذکر بعضی اوصاف و صفات ممتاز بزرگمرد معاصر اردکان بپردازم. آقای خاتمی در اردکان مدرسه و مسجد و محراب داشت اما در مجالس عمومی کمتر سخنرانی میکرد مگر در بعضی ایّام ماه مبارک رمضان که در مسجد خود برای نمازگزاران و مستمعان، مطالب عالی اخلاقی و عرفانی را به زبان ساده میگفت و با پشتوانه حسن بیان و صفای باطن خود آنها را بخوبی القا میکرد. سالی یکبار هم در شب 15 شعبان ساعتی برای مردم سخن میگفت. در آن شب پیر و جوان و کودک و زن و مرد و هر که در اردکان بود و میتوانست، به مدرسه طلاب که آن را مدرسه کهنه میگفتند، میآمد. سخن خاتمی در این مجلس از سنخ سخنهایی که معمولاً در مجالس وعظ از منابر شنیده میشد، نبود. پیداست که سخن مرد دین، قاعدتاً جوهر دینی و اخلاقی دارد اما سخن دینی هم ممکن است تکراری و رسمی یا زنده و برآمده از جان گوینده باشد. آقای خاتمی علاوه بر علم رسمی حوزهها، اطلاعات عمومی وسیع داشت و با سیاست آشنا بود و به آنچه در سیاست میگذشت و مخصوصاً به مناسبات اجتماعی و زندگی مردم میاندیشید و مهمتر اینکه مرد صفا و معرفت بود و اثر تکلّف و تصنّع و تظاهر در گفتار و رفتارش دیده نمیشد. در شب جشن 15 شعبان در سال 1331 شمسی، معظمله سخنان درخشانی گفت و به سیاست کشور و گروههای صاحب نفوذ و اعمال قدرت نیروهای خارجی اشاره کرد و احزاب و بعضی گروهها و احزاب سیاسی را از جمله عوامل و مأموران قدرتهای استعماری و سلطهطلب صرفنظر از داعیههای آزادیخواهانه و عدالتطلبانه آنان خواند. همان شب نامهای به ایشان نوشتم و در آن نامه پرسیدم که آیا به نظر ایشان همه گروهها و دستجات سیاسی مشمول یک حکمند؟ با اینکه لحن نامه من بسیار مؤدبانه بود، مدتها از اینکه جسارت کرده بودم، شرمسار بودم و رو نهان میکردم و مواظب بودم که در جایی با ایشان مواجه نشوم.در آن زمان من در دانشسرای مقدماتی اصفهان درس میخواندم و . . . در طی سال تحصیلی یکی دو بار به اردکان میرفتم. پس از نوشتن این نامه اولین بار که از اصفهان به اردکان رفته بودم، به دیدنم آمدند و بیش از همیشه به نوجوانی که میخواست در آینده نزدیک آموزگار یکی از دبستانهای وزارت فرهنگ آن زمان شود، لطف کردند. من آمدم از جسارت خود عذرخواهی کنم، ایشان سخن دیگر پیش آوردند و در ضمن سخن به پرسش من پاسخ دادند و گفتند که حساب مردم را از سردمداران جدا میدانند. آن روز بیشتر دانستم که آقای خاتمی چه اطلاعات وسیعی درباره گروههای سیاسی اعم از دینی و غیر دینی دارند. این قصّه پایان یافت و عهد ارادت من به آقای خاتمی تحکیم شد. از اوصاف اشخاص بزرگ یکی هم اینست که هرچه به ایشان نزدیکتر شوند، بزرگیشان بیشتر آشکار میشود. کسانی هستند که کم و بیش بزرگند و گاهی میکوشند که به نحوی بزرگی خود را به دیگران نشان دهند. آقای خاتمی بیتکلّف و صریح و ساده بود. هرگز پز علم و فهم نمیداد. اصطلاحات دشوار فقهی و اصولی را در مجالس عمومی کمتر به زبان میآورد و بزرگیش در همان زبان صریح و مؤدّب و بیتکلّف آشکار میشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]