واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نسيم صبحياران امام حسين(ع)؛ الگوي ياران امام مهدي(عج)
خبرگزاري فارس: مشكل امت اسلام، پس از پيامبر(ص)، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان امام حسين(ع) را ميشناختند؛ اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
از جمله چيزهايي كه ميتواند يك خطر بزرگ باشد، كارهاي عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت و غير متكي به سند و مدرك در مسئله مربوط به امام زمان(عج) است كه همين، زمينه را براي مدعيان دروغين فراهم ميكند. كارهاي غيرعالمانه، غيرمستند، غير متكي به منابع و مدارك معتبر، صرف تخيلات و توهمات؛ اينجور كاري مردم را از حالت انتظار حقيقي دور ميكند، زمينه را براي مدعيان دروغگو و دجال فراهم ميكند؛ از اين بايستي به شدت پرهيز كرد.
اشاره
يكي از نيازهاي اساسي منتظران در عصر غيبت، لزوم برخورداري از الگوهاي عملي، در مسير خودسازي و نيز همراهي و مساعدت امام معصوم است؛ كساني كه توانسته باشند در عرصة عمل، براي تحقق اهداف و آرمانهاي امام خود، جان فشاني كنند و نمونههاي روشني در طريق اطاعت و سرسپردگي باشند و به راستي، چه كساني شايستهتر از ياران امام حسين(ع).
ياراني كه امام خود را در تحقق بخشيدن به اهدافش ياري كردند؛ ياران بزرگ و مجاهدي كه عقل بشري از درك مقامشان عاجز است؛ياراني كه امام معصوم، در وصف ايشان فرمود: «فَإنّي لا أعلَمُ أصحاباً أوفي ولا خَيراً مِن أصحابي...؛ من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود، نميشناسم».در حقيقت، ياران اباعبدالله(ع)، معيارهايي را در اختيار ما قرار دادهاند تا به وسيلة آنها، خود را محك زده و با عمل به آنها، خود را براي قيام جهاني و روز با شكوه ظهور، آمادهتر سازيم.
معرفت و محبت
محبت، حالتي ميان محب و محبوب است كه اگر چه از درون و قلب، سرچشمه ميگيرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محبّ، به روشني بروز پيدا ميكند. محبتي پايدار و حقيقي است، كه در پي معرفت باشد؛ زيرا كه هر چه شناخت بيشتر باشد، محبت، شديدتر و عميقتر خواهد بود. راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر(عج)، آن است كه انسان به صاحبالزمان(عج) به عنوان مطلوب كامل خويش، معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتي كه مورد تأكيد ائمه((ع)) واقع شده، معرفتي سطحي نيست كه عموم مردم با آن آشنا هستند؛ بلكه مقصود، معرفتي خاص، با ويژگيها و توصيفاتي كه در احاديث و ادعيه وارد شده است، ميباشد. مشكل امت اسلام، پس از پيامبر(ص)، عدم معرفت واقعي به حجت زمان خود بود. كوفيان امام حسين(ع) را ميشناختند؛ اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هيچ بصيرت و آگاهي نسبت به مقام والاي ايشان.
در مقابل، ياران حضرت اباعبدالله(ع) از چنان معرفتي به امام زمان خويش برخوردار بودند كه شهادت در راه او را بر زندگي جاودانة در دنيا، بر ميگزيدند؛ چنان چه يكي از ياران امام، اينگونه به اين حقيقت، تصريح ميكند: «الحمدالله الّذي شرفنا بالقتل معك ولو كانت الدنيا باقية و كنا فيها مخلدين لاثرنا المحفوظ معك علي الاقامة فيه؛ خدا را سپاس كه اين شرافت را نصيب ما كرد تا در كنار شما به شهادت برسيم و اگر دنيا باقي باشد و ما در آن جاودان باشيم، قيام با شما را بر ماندن در اين دنيا ترجيح ميدهيم».
آنان، وجود امام را نعمتي بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پيامبر ميدانستند. در تاريخ آمده است كه در دومين روز محرم الحرام، پس از ورود امام و يارانش به كربلا، آن حضرت خطبهاي خواند. آنگاه، بُرير از جاي برخاست و گفت: «يابن رسولالله! لقد منّ الله بك عَلينا أن نُقاتل بين يديكَ نقطَع فيكَ أعضائنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة؛ اي پسر رسول خدا! خداي تعالي وجود مباركت را بر ما منت نهاده است؛ در ركاب شما نبرد ميكنيم تا در راه شما اعضاي بدنمان تكه تكه شود؛ براي آنكه در روز قيامت، جدّ شما شفيع ما گردد».
اشعاري كه هر يك از ياران، در موقع نبرد به زبان ميآوردند نيز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. براي مثال، اسلم ـ يكي از ياران امام ـ هنگام خروج براي جهاد، اين رجز را ميخواند: «أميري حسينٌ و نِعمَ الأمير؛ سُرورٌ فُؤادِ البَشير النّذير؛ حسين(ع) امير من است و چه خوب اميري است. او موجب شادي و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانندة از خطرها (پيامبر اكرم(ص)) است».
حجاجبن مسروق جعفي نيز از ديگر ياران امام ميباشد كه ايشان را اين گونه معرفي ميكند: «أقدم حسيناً هادياً مهدياً؛ أليومَ تَلقَا جَدَّكَ نَبياً، ثُمَّ أباكَ ذَالنَّدا عَلِياً، ذاكَ الذِي تَعرِفُهُ وصي؛ اي حسين! اي امامي كه هم هدايت يافتهاي و هم ديگران را هدايت ميكني؛ امروز جدت، پيامبر(ص) را ملاقات خواهي كرد و سپس پدرت، علي(ع) را كه صاحب فضل، وجود و احسان است و ما او را وصي رسول(ص) و جانشين بر حق او ميدانيم».
ياران امام مهدي(عج) نيز، معرفتي عميق به ايشان دارند. امام سجاد(ع) در وصف آنان ميفرمايد: «القائلين بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدي(عج) اعتقاد راسخ دارند» و اين معرفت عميق، سرچشمة محبتي حقيقي به امام ميشود؛ به گونهاي كه به تعبير امام صادق(ع): «يحفّون به و يقّونه بأنفسهم في الحروب؛ آنان در ميدان رزم، او [حضرت مهدي(عج)] را در ميان ميگيرند و در كشاكش جنگ، با جان خود، از ايشان محافظت ميكنند».
معرفت و پارسايي
زهد و پارسايي از ويژگيهاي برجستة ياران ائمه((ع)) ميباشد. معرفت، هنگامي پيروي از امام را به دنبال دارد كه آميخته به حب دنيا نباشد. از اين رو، منتظران واقعي كساني هستند كه در ساية كسب معرفت، نفس خويش را از دنيازدگي خالص ميكنند.ياران امام حسين(ع) انسانهايي بودند كه دل بستگي به دنيا و فرزند و مال را كنار گذاشته و همه را، همراه جان خويش تقديم امام نمودند.
هنگامي كه اباعبدالله(ع) به فرزندان عقيل فرمود: «... شهادت مسلم، خانوادة شما را بس است. من به شما رخصت ميدهم كه به سوي خانههاي خود برويد»، فرزندان عقيل در پاسخ امام گفتند: «آيا به مردم بگوييم امام و رهبر و بزرگ خود را در ميان دشمنان تنها گذارديم و از او دفاع نكرديم؟ سوگند به خدا، چنين نخواهيم كرد؛ بلكه جان و مال خود را فداي تو خواهيم نمود».
در مقابل نيز، كساني را ميبينيم كه در اثر دلبستگي به دنيا و با وجود معرفت به حقانيت امام، حاضر به پيروي از ايشان نيستند. يكي از اين اشخاص، عبيداللهبن حر جعفي است. او كسي بود كه كاروان امام حسين(ع) در مسير خود با او برخورد كرد. امام با او به گفتوگو نشست و او را به همراهي خود، فراخواند؛ اما عبيدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند؛ ميدانم كه هر كه شما را دنبال كند، در آخرت، سعيد و خوشبخت خواهد شد...، اما اين طرح و نقشه را بر من تحميل مكن؛ زيرا نفس من بر مرگ آمادگي ندارد».
مردم كوفه نيز كه با امام بيعت كرده بودند و به ايشان قول همكاري داده بودند، به جهت دلبستگي به دنيا، به ايشان خيانت كردند. چنانچه در تاريخ، نقل شده است كه امام از چند تن از اهالي كوفه ـ كه پس از شهادت مسلم، به ايشان پيوسته بودند ـ دربارة رأي و نظر مردم كوفه پرسيدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بين اشراف، رشوههاي بزرگ رد و بدل ميشود و اگر چه دلهاي ساير مردم با شماست، اما شمشيرهايشان عليه شما آماده گشته است».
آنگاه حضرت اباعبدالله(ع) فرمود: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم؛ مردم، بندة دنيا هستند و دين، لقلقة زبان آنهاست».در هنگامة ظهور نيز كساني كه به ظاهر، منتظر امام(ع) بودهاند، از ايشان جدا ميشوند. چنانچه امام صادق(ع) در اينباره ميفرمايند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هَذا الأمر من كان يري من أهله... ؛ هنگامي كه قائم(ع) قيام كند، كساني كه به نظر ميرسيد از ياران او باشند، از امر (ولايت) بيرون ميروند...».
عبادت و راز و نياز با پروردگار
از ابومخنف نقل شده كه در ظهر عاشورا و در كشاكش جنگ، ابوثمامه صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي كه نماز آخرم را با شما به جاي آوردهام، خدا را ملاقات كنم». حضرت، در جواب فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين؛ نماز را يادآوردي. خدا تو را از نمازگزاراني كه به نماز تذكر ميدهند، قرار دهد».
آنگاه، امام حسين(ع) به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيدبن عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد تا آنكه به شهادت رسيد.در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمههاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي ميگويد: «و بات الحسين(ع) و أصحابه تلك الليلة و لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسين(ع) و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، كه زمزمة آنان در حالات ركوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمة زنبوران عسل، شنيده ميشد».
در وصف ياران امام مهدي(عج) نيز از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است: «مجدّون في طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش هستند». امام علي(ع) نيز در توصيفشان فرمودهاند: «رجالٌ لاينامون الليل لهم دوي في صلواتهم كدوي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خيولهم؛ مردان شب زندهداري كه زمزمة نمازشان، مانند نغمة زنبوران كندو به گوش ميرسد. شبها را با شب زندهداري سپري ميكنند و بر فراز اسبها خدا را تسبيح ميكنند».
وفاي به عهد
امام(ع) در شب عاشورا به خيمة حضرت زينب(س) رفتند و ميان ايشان، گفتوگويي صورت گرفت. از آن جمله، حضرت زينب به امام(ع) عرض كرد: «آيا شما نيتهاي ياران خود را امتحان كردهايد؟ ميترسم كه در هنگامة درگيري، شما را به دشمن تسليم كنند». امام حسين(ع) در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنية دوني استئناس الطفل بلبن أمّه؛ به خدا سوگند، ايشان را آزمودهام و آنان را انسانهايي سينه سپر كرده يافتهام؛ به گونهاي كه به مرگ زيرچشمي مينگرند و شوقشان به مرگ، كمتر از شوق كودك به شير مادرش نيست».
در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنههاي تاريخ اسلام، شكل گرفت. امام(ع) بيعت خود را از همة ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريكي شب پراكنده شوند؛ اما هر يك از اهلبيت((ع))، اصحاب و ياران امام در سرسپردگي عاشقانة خويش، بار ديگر ابراز وفاداري كردند. مسلمبن عوسجه عرض كرد: «يابن رسولالله! در جهان كسي از ما لئيمتر نباشد، اگر اينجا تو را رها كنيم. پناه ميبريم به خدا از اينكه از ركاب همايوني تو، دوري كنيم.
خدا هرگز روزي را نياورد كه من چنين كنم... حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت... و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو كشته شوم». سعيدبن عبدالله حنفي نيز عرض كرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نميكنيم، تا براي خدا مشخص شود كه سفارش پيامبر(ص) را نسبت به تو عمل كردهايم و اگر بدانم كه در راه تو به شهادت ميرسم و سپس زنده ميشوم و ذرّات وجودم را بر باد ميدهند و هفتاد بار با من چنين ميكنند، باز از تو جدا نخواهم شد...».
و اينك ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي(عج) به سر ميبريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازة ياران سيدالشهداء(ع)، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟ منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام برميدارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه ميبندد و به خداي خويش قول ميدهد كه هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع كنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي كه حتي مرگ هم نميتواند آن را بشكند: «اللهم اني اجَدَدُ له في صَبيحة يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عُنُقي لا أحول عَنها و لا أزولُ أبداً اللهم اجعَلني مِن أنصارِه و أعوانِه والذّابين عَنهُ والمسارعين إليه في قضاء حوائجه والممتثلين لأوامره والمحامين عنه و السّابقين إلي إرادته و المستشهدين بين يديه اللهم أن حال بيني و بينه الموت الذي جَعَلتَه علي عبادك حتماً مقضياً و أخرجني مِن قَبري مؤتَزِراً كَفَني شاهراً سَيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي فِي الحاضر والبادي...».
سكينه خاني
منبع: ماهنامه نامه جامعه شماره 88
انتهاي متن/
شنبه|ا|3|ا|تير|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]