تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):از كسانى مباش كه بى‏عمل، به آخرت اميد دارند... از گناه باز مى‏دارند، اما خود باز ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835006511




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کرامات و خوارق عادات/ بخش دوم


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > خرمشاهی، بهاالدین  - در بخش اول مقاله "کرامات و خوارق عادات " به فهرستی از خرق عادت ها که در اغلب فرهنگ‌های قدیم و جدید بشری سابقه دارد، اشاره کردم. در این بخش به بررسی نظر افراد مختلف، مخالفان و موافقان این موضوع می پردازم.  نظر فلاسفه بعضی از بزرگان فلاسفه نیز قائل به صحت صدور خوارق عادات و کرامات از اولیا و صالحان‌اند. این اذعان از فیلسوفان اشراقی غریب نیست؛ چنان که شیخ اشراق خاشعانه انواع کرامات و خوارق عادات و رؤیاهای صادقه را تصدیق می‌کند. آنچه غریب و واجد اهمیت است، اذعان فیلسوف مَشایی بزرگ، شیخ‌الرئیس ابن‌سیناست که در اغلب آثار خویش، به‌ویژه اشارات بحث مستوفایی در این باب دارد:«هرگاه بشنوی که عارفی از غیب خبر می‌دهد و بشارت یا انذاری که قبلاً داده است، درست درآمد، پس باور کردن آن برای تو دشوار نیاید؛ زیرا این امر در قوانین طبیعت علل و اسباب معینی دارد... تجربه و قیاس هماهنگ هستند که نفس انسانی به گونه‌ای در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا می‌کند. پس مانعی ندارد که این دسترسی در حالت بیداری نیز روی دهد، مگر آنکه مانعی محقق داشته باشد که زوال و ارتفاع آن ممکن است. اما تجربه: پس شنیدن از دیگران و شناخت گواه آن است، کسی نیست که آن را در نفس خویش تجربه نکرده باشد؟ تجربه‌ای که الهامبخش تصدیق است. مگر کسی که مزاج فاسد داشته باشد، و قوة تخیل و حافظة او خفته باشد... بدان که این مطالب را از راه سخن و شهادت و گواهی نمی‌توان مسلم داشت فقط ظن‌ها و گمان‌هایی است که امکان وقوع دارند و فقط از امور عقلی بدانها می‌رسیم و چنین امر اگر وقوع یابد، قابل اعتماد است و لکن تجاربی است که چون ثابت گردید اسباب و علل آن خواسته شده است، و از جمله سعادت‌هایی که روی می‌آورد برای دوستداران استبصار این است که این احوال برای آنان در درون خودشان یا بارها به طور متوالی در دیگران مشاهده کنند تا تجربه‌ای باشد در خصوص امر عجیبی که وجود دارد، و حجت و داعی باشد برای پیدا کردن علت آن و هرگاه واضح گردد فایدة آن بزرگ خواهد بود و نفس به وجود این علل اطمینان می‌یابد و هم خاضع می‌گردد و در اموری که عقل بدان‌ها اطلاع حاصل می‌کند، مزاحمت ایجاد نمی‌کند، و این سود عظیم و امر مهمی است. و من اگر جزئیات این باب را بازگو کنم، اعم از آنچه خود مشاهده کرده‌ام یا آنچه افراد قابل اطمینان نقل کرده‌اند، سخن به درازا خواهد کشید. و هر کس خلاصه را تصدیق نکند می‌تواند مفصل را هم تصدیق نکند... شاید اخباری دربارة عارفان بشنوی که مربوط به دگرگونی عادت باشد و شما به تکذیب آن مبادرت نمایید، مثلاً بگویند که عارفی، طلب باران برای مردم نماید و باران ببارد، یا طلب شفای کسی را نماید و او شفا یابد، یا بر مردم نفرین کند و خسوف و زلزله و یا نوعی هلاکت برای مردم پیش آید. یا دعا کند و بیماری وبا و بیماری و مرگ حیوانات و سیل و طوفان بازگردد، یا درنده رامشان شود و پرنده از آنان فرار نکند، یا امثال این کارها که محال و ممتنع قطعی نیستند. پس توقف کنید و عجله نکنید؛ زیرا این کارها علل و اسبابی در اسرار طبیعت دارند، و شاید من بعضی از آنها را بازگو کنم. (و بازگو می‌کند) ... کسی که این حالت (ملکه‌ای که بعضی نفوس دارند و تأثیر آن از بدن خود آن نفوس تجاوز می‌کند) در فطرت نفس او پدید آید و او شخص نیکخواه و راست‌رو باشد که نفس خود را پاک ساخته است، پس او پیامبری خواهد بود که دارای معجزه است و یا ولی صاحب کرامت است و تزکیة نفس این حالت را به گونه‌ای در او می‌افزاید که زاید بر فطرت اوست تا به حدنهایی برسد و کسی که این حالت برایش روی می‌دهد و شریر است او را به شر، وا می‌دارد، پس او ساحر است و گاهی قدر نفس خود را می‌شکند و در سحر پیش‌می‌رود و به هدف اولیا نمی‌رسد. موضوع چشم زخم ممکن است از این قبیل باشد. و مبدأ آن یک حالت نفسانی اعجاب‌آور است که در شئ یا شخص مورد تعجب تأثیر بد می‌گذارد و این براثر خاصیت آن است، و فقط کسی این مطلب را بعید می‌داند که فرض می‌کند، فقط تماس با تأثیر در اجسام است (یا جزئی از علت به سوی معلول) فرستاده شود، یا کیفیتی را در واسطه ایجاد کند. و هر کس اصول ما را مورد تأمل قرار دهد. این شرط را از درجة اعتبار ساقط می‌داند... دوری کن از اینکه ذکاوت و کیاست و تبرای تو از عامة مردم این باشد که اعتراض کنی و هر چیز را انکار کنی. این سبکی و ناتوانی و تندروی تو در تکذیب آنچه هنوز برای تو روشن نشده، کمتر از تندروی تو در تصدیق امر بی‌دلیل نیست. تو باید به رشتة توقف چنگ بزنی. هرچند که استنکار و بعید شمردن آنچه شنیده‌ای تو را تحریک می‌کند، مگر آنکه دلیل برمحال بودن آن داشته باشی. پس بهتر است که امثال این سخنان را در حوزة امکان قرار دهی تا آنکه برهان آن را مردود سازد و بدان که در طبیعت پدیده‌های شگفت‌انگیزی است، و از ارتباط میان قوای عالی فعال و قوای سافل منفعل عجایبی پدید می‌آید.» ابن خلدون در مقدمة معروفش که با نگرشی بسیار عینی و تجربی ـ عقلی تدوین شده، چندین فصل دارد که از نظر بحث ما حایز اهمیت است: فصلی انتقادی در بررسی عرفان و تصوف که در آن بیشتر دعاوی متصوفه را رد می‌کند و بخشی در انتقاد شدید از فلسفه، و فصل‌هایی در توصیف و تخطئة کلی سحر و طلسمات و احکام نجوم و کیمیاگری و اکسیر و خواص اعداد و اسرار حروف. در فصل مربوط به تصوف فقط دو سه تعبیر غیرانتقادی و حاکی از تأیید دارد: «اما گفت‌وگو دربارة کرامات آن گروه (متصوفه) و خبردادن ایشان از مغیبات تصرف آنان در کائنات نیز امری صحیح و انکار ناپذیر است. و اگر برخی از عالمان به انکار آن گراییده‌اند، شیوة ایشان موافق حقیقت نیست. و اینکه استاد ابواسحاق اسفراینی از پیشوایان اشعریان در انکار آن استدلال کرده که با معجزه اشتباه می‌شود، پذیرفته نیست... گذشته از این وجود، به وقوع بسیاری از کرامات گواه است و انکار آن نوعی مشاجره است. چنانچه برای صحابه و بزرگان سلف بسیار روی داده و معلوم و مشهور است.» همو فصلی دربارة خواب و تعبیر خواب دارد که موافقانه و همدلانه است و رؤیا را یکی از ادراکات غیبی به شمار می‌آورد و سبب آن را نیز به تفصیل بیان می‌کند. در فصل 22 که در توصیف و تخطئة «علوم ساحری و طلسمات» است شرح می‌دهد که در مغرب (مراکش) گروهی از جادوگران هستند که به بعاجان (شکم شکافندگان) معروفند و او خود آنان و کارهای محیرالعقولشان را به چشم خویش دیده است. یکی از کارهایشان این بود که از دور به عبا یا پوست اشاره می‌کنند و یکباره پاره می‌شود و هم به شکم گوسفند اشاره می‌کنند و ناگهان شکافته می‌گردد که بدین وسیله گوسفندداران را سرکیسه می‌کردند! در همین فصل مجدداً کرامات اولیا را تأیید می‌کند: «و گاهی در نزد برخی از متصوفه و صاحبان کرامات نیز در احوال این جهان کراماتی یافت می‌شود که از جنس ساحری به شمار نمی‌رود، بلکه وابسته به کمک‌های خدایی است، زیرا مذهب و طریقت ایشان از آثار نبوت و توابع آن است و هر یک به اندازة حال و ایمان و تمسکشان به کلمة توحید بهره‌ای از مدد الهی دارند.» همچنین فصل کوتاهی دربارة چشم زدن یا چشم زخم دارد و صحت آن را تأیید می‌کند. ملاصدرا به اینکه کسانی علم به مغیبات داشته باشند و در امور طبیعی تصرف کنند، و به صحت کرامات اولیا و صالحان و نیز صحت چشم زخم اذعان دارد و همانند سایر فلاسفه، از جمله ابن سیــنا، به تــوجیــه فلسفی ـ روان‌شــناختی آن نیــز پرداخته است.  نظر متکلمان متکلمان شیعه قائل به جواز صدور کرامات از انبیا، ائمه و اولیا و صالحان‌اند.اشاعره نیز همین نظرگاه را دارند (جز اختلافی که دربارة امامت و ائمه دارند). چنان‌که نظر امام ابوحامد غزالی را پیشتر نقل کردیم. عبدالکریم شهرستانی متکلم بزرگ اشعری بر آن است که کرامات اولیا عقلاً جایز و سمعاً وارد (کراراً شنیده شده) و قرآن به آن قائل است. و این نکتة باریک را که دیگران نگفته‌اند، بیان می‌کند: «آنچه از کرامات صالحان این امت نقل شده، فزون از شمار است، و اگر چه هر یک به تنهایی افادة علم به وقوع آن نمی‌کند؛ ولی چون مجموعاً در نظر گرفته شود، علم قطعی و یقین صادق به اینکه خوارق عادات بر دست صاحبان کرامت ظاهر شده، در دل ما پدید می‌آورد.» فخر رازی نیز در تفسیر کبیرش (در اوایل تفسیر سورة کهف) بحث مفصل و مفیدی در این باره می‌کند و بر آن است که قرآن و اخبار و آثار و دلایل عقلی بر جواز کرامات اولیا دلالت دارد.  نظر مخالفان در میان پیروان مکاتب کلامی و فکری و فلسفی اسلامی تنها معتزله‌اند که بالمره منکر صدور کرامات و خوارق عادات اولیا و صالحان و دیگرانند و معتقدند مفسده یا تالی فاسد به همراه دارد، چه اگر خداوند بر دست کسانی جز انبیا معجزه و خوارق عادات جاری کند، دلالت معجزه از بین می‌رود و باعث گریزان‌شدن مردم از دعوت انبیا می‌شود. قاضی عبدالجبار همدانی ـ یکی از بزرگترین متکلمان معتزلی ـ بر آن است که ادعای تواتر دربارة کرامات اولیا و صالحان درست نیست و این مسموعات در حکم اخبار آحاد است، و اغلب راویان، آن را از دیگری شنیده‌اند و مشاهدة مستقیم در این زمینه بسیار نادر است. و می‌گوید اگر صالحان کرامت داشته باشند، لازم است که کبار صحابه و خلفای راشدین هم کرامت داشته باشند. حال آنکه با مصایب و مشکلات بزرگی مواجه بودند و کرامتی در کارشان ظاهر نشد. و تصریح دارد که کرامت مترادف معجزه و تعبیر دیگری از آن و همردیف با آن است و اینکه معتقدان می‌گویند فلان ولی بر آب رفت یا برایش طی‌الارض شد و یا به همتش از ژرفنای بیابان از غیب، آب و غذا پیدا شد، اینگونه کرامات اگر چیزی بر معجزات اضافه نداشته باشد، کم هم ندارد. او اعمال خارق‌العاده چون شمشیر به حلق فروبردن یا بر آتش گذرکردن شعبده‌بازان را در اصل، عمل عادی طبیعی می‌داند و بر آن است که از شدت ممارست و تمرین و تحمل مشقت به طبیعتشان «ساخته» است سپس فصل خاصی به تخطئة حیله‌هایی که از حلاج حکایت کرده‌اند، اختصاص می‌دهد و می‌گوید: کسی که حدیث حلاج و امثال او را بشناسد، می‌داند که بنای کار او بر حیل (ترفند و تردستی)، مخرقه (نیرنگ و شعبده و چشم‌بندی) بوده است و می‌خواسته است مرید تراشی و بهره‌برداری دنیوی کند، و بعد چند فقره از «کرامات» او را تحلیل می‌کند و به زعم و توجیه خویش نیرنگ نهفته در هر یک را باز می‌نماید. در اینجا جای تعجب و این سؤال است که قاضی عبدالجبار با این ذهن تحلیل‌گرا عقل‌گرا، وقتی که تمامی حکایات مربوط به کرامات اولیا را، با آن حجم عظیم، غیرمتواتر و لذا غیرقابل اعتماد می‌داند، چرا حکایات معدود و مغرضانة منسوب به حلاج را «متواتر» و قطعی‌الصدور و خدشه‌ناپذیر می‌انگارد؟ یعنی چرا به جای تخطئة این حکایات یا شک در صدور و صحت آن، خود حلاج را تخطئه می‌کند؟ مگر اینکه قبلاً و به طریق دیگر یا با ادلة دیگر یا به سبق ذهن و پیشداوری به این نتیجه رسیده باشد که حلاج دروغزن نیرنگبازی پیش نبوده است. یکی دیگر از مخالفان سرسخت صوفیه و آرا و مقالات و دعاوی آنان، جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (متوفای 597ق) است که چند فصل از کتاب معروفش تلبیس ابلیس را به رد و تخطئة آنان اختصاص داده است، از آن میان فصلی در رد کرامات؛ از جمله می‌نویسد که: حلاج به ترفند و تزویر برای خود کرامات می‌تراشید. فی‌المثل مقداری نان و حلوا و خوراکیهای دیگر در محلی دورافتاده از بیابان پنهان می‌کرد، و سپس با هواخواهان و مریدانش به عزم سیاحت و تأمل و تماشا به صحرا می‌شد، و چون بدان موضع نزدیک می‌شدند یکی از همدستانش که قبلاً آموزش گرفته بود، اظهار ماندگی و گرسنگی می‌کرد و حلاج دو رکعت نماز حاجت می‌گذارد و سپس به مدد کرامات آن «مائدة زمینی» را از نهانگاه بیرون می‌آورد و به آنان عرضه می‌داشت. یا دیگری بدن خود را طلق اندود می‌کرد و در تنور گداخته می‌نشست و نمی‌سوخت. مخالفان معاصر کرامات و خوارق عادات، به‌ویژه در میان عقل‌گرایان و تجربه‌گرایان و عمل‌گرایان بسیارند و در سطور آینده به نقل بعضی ایرادات اهل علم به این پدیده‌ها خواهیم پرداخت.  دین و کرامات و خوارق عادات کمتر دینی هست که اعتقاد به معجزه، کرامت و خوارق عادت در آن نباشد.ادیان الهی که جای خود را دارند، ادیان غیرالهی چون آیین هندو، آیین کنفسیوس و آیین بودا هم قائل به کرامات و معجزات‌اند.قرآن مجید به وقوع معجزه که به اذن و ارادة الهی بر دست انبیا برای نمایاندن صدق رسالت آنان، جاری شده بارها تصریح کرد. همچنین به کرامات صالحان، از جمله ظاهرشدن خرمای تازه بر درخت خشکیده برای مریم(س) به دعای او، بکرزایی مریم یعنی ظاهرشدن روح‌القدس بر او که «کلمه‌الله» را به او القا کرد و مریم بار گرفت، زنده‌شدن ماهی خشکیده در داستان موسی و همراهش (خضر یا دیگری)، آوردن یا حاضر‌شدن تخت بلقیس در یک چشم به همزدن، خواب سیصد و نه سالة اصحاب کهف، دعای مادر موسی (ع) که درگیر شد و فرزندش به آغوشش بازگشت، همچنین به وجود غیب، ملأ اعلی و روح و فرشتگان و شیطان (ابلیس) و شیاطین (دیوان، تسخیرشدن بعضی از آنان) و جن و ایمان‌آوردن بعضی از آنان به اصالت قرآن و رسالت حضرت رسول اکرم (ص) و معراج ایشان (اسراء) همچنین به استجابت بسیاری دعاها و نفرینها و نذر، همچنین رخ‌دادن رؤیاهای صادقه، در داستان یوسف (ع) و ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع)، و فتح مکه (سورة فتح، 27) و شجرة ملعونه که به بنی‌امیه تعبیر شده (اسراء 60)، همچنین به انواع وحی، وحی به انبیا، وحی به مادر موسی (ع) و به نحل، و به زمین، و نیز وحی شیاطین به دوستدارانشان، تصریح شده است. همچنین به وقوع و جنبة واقعی ولی غیرحقانی داشتن سحر، در داستان هاروت و ماروت، و موسی (ع) و ساحران فرعون و نیز زنان جادوگر حرفه‌ای که از آنان به النفاثات فی‌العقد (دمندگان در گره‌ها هنگام خواندن افسون و اعمال جادویی) تعبیر شده، همچنین به صحت چشم زخم (الازلاق بالابصار، سورة قلم، 51 که به «وان یکاد» معروف است و هنوز هم بسیاری از مسلمانان برای دفع چشم زخم این آیه را می‌خوانند). بنیاد مسیحیت نیز بر معجزه و قبول معجزه است. از جمله قول به حلول لاهوت در ناسوت و بکرزایی مریم و صعود عیسی (ع) به آسمان، پس از برخاستن از گور. علاوه بر حواریون، قدیسان مسیحیت نیز که تعدادشان بسیار است (بیش از 750 نفر)صاحب معجزه یا کرامت شمرده می‌شوند. قدیس عنوانی است که کلیسا و پاپ به اولیا و شهدا و مجتهدان برجسته می‌دهد و معروف است که یک شرطش این است که حداقل چهار کرامت ـ چه در زمان حیات و چه در ممات ـ از آن فرد سرزده باشد، فی‌المثل شفا یافتن زائرانش. مسیحیان کاتولیک معتقدند که یادگارهای مقدس، از جمله قطعات بازمانده از صلیب که در هشت شهر اروپایی هست، و تاج خار که در پاریس محفوظ است، آثار متبرک و مقدس‌اند و آثار معجزه‌آسا ظاهر می‌سازند. یکی از کرامت‌های غریب بعضی قدیسان مسیحی، ظاهر کردن «جریحة صلیب» است که به آن استیگماتا می‌گویند. استیگماتا، پنج زخمی است که [مدعی‌اند] عیسی مسیح(ع) به هنگام مصلوب شدن برداشت: دو بر دست، دو بر پا که با میخ کوفته شده بود و یکی بر پهلو که زخم نیزه بود. بعضی قدیسان مسیحی از شدت تشبه و همسان‌انگاری خود با او ناگهان در طی خلسه، این زخم‌ها را از پنج اندام خود ظاهر می‌کردند. پولس رسول همین پنج زخم را با خود داشت. همچنین قدیس فرانسیس آسیزی، و دیگران. یکی از بزرگترین کراماتی که در تاریخ اخیر مسیحیت به وقوع پیوست، ظاهر شدن مریم عذرا در چند ناحیه بود. از جمله در لورد. در تاریخ یازدهم فوریه 1858 مریم عذرا بر دختر چهارده ساله‌ای به نام برنادت در ناحیة لورد فرانسه ظاهر شد، و او را به خوردن آب از چشمه دعوت کرد؛ ولی چشمه‌ای نبود. برنادت با چنگالش خراش مختصری به زمین داد و چشمه‌ای جوشید. چهار سال پس از بحث و تبادل‌نظرهای بسیاری که بین زعمای کلیسا صورت گرفت، اسقف ناحیه صحت این تجلی را تأیید کرد. امروزه این چشمه هنوز جوشان و آبش متبرک است و سالیانه در حدود دو میلیون زایر از اطراف و اکناف به زیارت آنجا و کلیسیایی که در مجاورتش ساخته شده می‌روند. بسیاری از زایران بیمار، در این محل به خواست خداوند شفا حاصل کرده‌اند و انبوه عظیمی ازچوب‌های زیربغل یا صندلی‌های چرخدار از معلولان شفا یافته در محل خاصی از تأسیسات این زیارتگاه، به یادگار نگهداری می‌شود. این واقعه یعنی ظاهر شدن مریم عذرا بار دیگر در تاریخ سیزدهم مه 1917 در روستایی به نام «فاطیما» در حوالی لیسبون تکرار شده است که شرح آن مفصل و معروف و در اغلب دایر?‌المعارف‌ها مندرج است. بعضی از پدیده‌های دینی نظیر معجزه یا استجابت دعا، ظاهراً با پدیده‌های فرا روان‌شناختی غیردینی شباهت دارد؛ اما تفاوت عمدة اینها در این است که در دین اگر به معجزات خارق‌عادات و قوانین طبیعت و دعاهای مستجاب اعتقاد دارند، آنها را پدیده‌های مستقل یا بی‌هدف یا ماجراجویانه نمی‌دانند، بلکه مستقیماً وابسته به حول و قوة الهی می‌شمارند. این نظرگاه با شیوایی هرچه تمام‌تر در این بیت لسان‌الغیب بیان شده است: فیض روح‌القدس ارباز مدد فرماید دیگران هم بکنند ‌آنچه مسیحا می‌کرد یعنی چون فیض الهی لایتناهی است، می‌توان پذیرفت که از دیگر هم کراماتی از آن دست که از مسیح سر می‌زد، صادر شود. وجود روح مجرد غیرمادی اگر هم به دلایل علمی و عقلی ثابت نشود، همچنان اهل دیانات به وجود آن و غیرمادی بودن آن اعتقاد دارند. حاصل آنکه اگر کلیة دعاوی صدق و صحت این‌گونه پدیده‌های فرا روان‌شناسی باطل باشد، یا ابطال بشود، یا اثبات نشود و مقبول علم و عقل این زمانه با زمانه‌های بعدی قرار نگیرد، در هرحال خللی به اعتبار ادیان وارد نمی‌آید، چرا که ادیان پایه و ریشه در روش و نگرشی دیگر و بزرگتر دارند. دین لزوماً بستگی به اقناع علمی یا عقلی مؤمنان ندارد. نام دین ما ـ اسلام ـ خود حاکی از این حقیقت است. اسلام یعنی تسلیم و سرسپردن و دل نهادن به حقایق والا. گفتیم که معجزه، شباهت ظاهری به پدیده‌های فراروانشناسی دارد، ولی در تاریخ دین، اقلیت بسیار اندکی از معاصران انبیا بوده‌اند که به دیدار و دریافت معجزه نایل شده‌اند. یعنی شاهد عینی بوده‌اند، و گرنه پس از طی آن ایام، اکثریت عظیم اهل دیانت، آفتاب را دلیل آفتاب دانسته‌اند و در دل خود آرزوی معجزه یا نیاز به معجزه نداشته‌اند و ندارند، به رغم کسانی که معجزه‌ها می‌دیدند و همچنان به انکار و استکبارشان افزوده می‌شد! از سوی دیگر بنگریم، اگر صحت همه یا بعضی از پدیده‌های فراروان‌شناسی، به طریق علمی یا عقلی یا اجماعی ثابت بشود، در تحکیم مبانی ایمان و اعتقادات بسیاری از مؤمنان بی‌تأثیر نیست؛ چنان‌که حضرت ابراهیم(ع) هم با همة ایمان و ایقانی که به رستخیز و احیای مردگان داشت، از خداوند درخواست کرد که یک بار آن را برای مزید اطمینان قلبی او، به اجرا درآورد و خداوند درخواستش را اجابت کرد (بقره، آیات 259ـ260) . امروزه هم بسیاری کسان که با پدیده های فراروان‌شناسی از جمله ادارکات فراحسی مواجه می‌شوند، یا صحت آن را می‌پذیرند بر آن می‌شوند که دیگر اصالت ماده و اصالت طبیعت، اعتباری ندارد، و بقای روح و حیات اخروی را می‌پذیرند، یا اگر پذیرفته باشند راسخ‌تر می‌شوند. باری تمام لطف و اهمیت ایمان دینی و عرفانی در آن است که بی‌دلیل باشد. اصولاً ایمان یعنی «ایمان به غیب». علمی کردن و استدلالی کردن و فلسفی کردن ایمان، بیشتر به تضعیف و تحریف ایمان می‌انجامد تا تحکیم و تقویتش. به همین جهت فلاسفه یا متکلمان بهترین و راسخ‌ترین و صادق‌ترین و صافی‌ترین مؤمنان نیستند. قول معروف پاسکال که می‌گفت: «به خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب پناه می‌برم و ایمان دارم، نه خدای فلاسفه»، ناظر به همین معناست. در قرآن مجید بارها دعوت به تأمل در مشهودات یا عالم شهادت شده است. اگر به دیدة تحقیق و با قلب سلیم در ساده‌ترین پدیده‌های طبیعی از «برگ درختان سبز» تا «صدای پای آب» نگریسته شود، همه و همه راهی به حیرت و غیب وجود دارند. همیناست که سعدی می‌سراید: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.آری، در ایمان، فرق بین شهود و غیب برمی‌خیزد، و این دو در هم می‌آمیزد. چنانکه علی‌بن ابیطالب(ع) کلام نهایی را در این زمینه گفته است: «اگر پرده برافتد، یقین من افزوده نمی‌شود.» از قدیس آوگوستینوس نقل است که گفته: جریان عادی امور، سیر عادی رویدادهای طبیعی، بیشتر از خرق آنها معجزه‌آساست.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن