واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > صالحی، سید عباس - چندی قبل، به کتاب «الثقات» نوشته «ابن حِبّان» (م 354 ق) مراجعهای داشتم. عنوان «علی بن موسی الرضا(ع)» را دیدم؛ مختصر و کوتاه بود، چه این که کتاب در دانش رجال تدوین شده است و چونان شیوهای را دارد. اما همان عبارات مختصر، من را سرشار از لذت و بهجت کرد. همان زمان، چونان هر مائده غیر معهود، لذت این دیدار غیر منتظر را با برخی از دوستان تقسیم کردم. اما اینک در آستانه میلاد آن امام مِهر(ع) دریغم آمد که این قطعه مهربانی را عمومیتر نکنم. برای آنکه هر کس را در لذت شخصیاش بگذارم و آن را با توضیح و حاشیه نیالآیم، متنی را در قالب ترجمهگون ملاحظه میکنید. امام رضا در دیدگاه ابن حِبّان او در آغاز، امام را با این اوصاف میستاید:من سادات اهلالبیت و عقلائهم و جلّة الهاشمیین و نبلائهمایشان از بزرگان اهل بیت پیامبر(ص) و دانشمندان آنان بود. هم چنین وی از برجستگان و اشراف بنیهاشم به شمار میآمد.سپس به وفات امام اشاره میکند که در طوس، در روز شنبه 203 ق. با نوشیدنی که مأمون به ایشان داد و تأثیر فوری گذارد، به شهادت رسید و مزار او در سناباد - بیرون نوقان- زیارتگاه مردمان است.در ادامه نوشتار، به نکته ذیل میرسد که برای مشتاقان اهل بیت(ع) بویژه امام رضا(ع) میتواند نشانی از لطف سرشار آن امام رئوف حتی به غیر موالیان و شیعیان باشد.قد زرته مراراً کثیرة و ما حلّت بی شدّة فی وقت مقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسی الرضا (ع) صلوات الله علی جدّه و علیه و دعوت الله ازالتها عنی الا استجیب لی و زالت عنی تلک الشدّة و هذا شئ جرّبته مراراً فوجدته کذلک (الثقات، ج8، 459)فراوان من مزار امام را زیارت کردم. در وقت اقامتم در طوس، هرگاه گرفتاری سختی به من رو میآورد و قبر امام علی بن موسی الرضا (ع) را که درود خدا به پیامبر(ص) و او باد، زیارت میکردم و از خداوند میخواستم که آن گرفتاری را از من دور کند؛ دعای من مستجاب میشد و آن سختی از من دور میگردید و این اجابت را مکرراً تجربه کردم.روایت فوق، از عالم اهل سنت، ابن حبّان است که در قرن سوم و چهارم هجری میزیسته است. دورهای که تنها حدود یک قرن از شهادت حضرت رضا(ع) گذشته بود؛ اما مزار او آن چنان ملجأ و مقصد هزاران مشتاق و محتاج گردید.همراه با ابن حبّان، دعای پایانی او را در این جستار زمزمه میکنیم:اماتنالله علی محبة المصطفی و اهل بیته صلی الله علیه و علیهم اجمعین. (همان)خداوندا ما را با محبت پیامبر و اهل بیت او - که درود خدا بر او ایشان باد - بمیراند. معرفی ابنحبّان نوشته فوق، با توضیحات مختصری در مورد ابنحبّان تکمیل میشود تا خوانندگان ناآشنا، تصویری درستتر از او بیابند و تنها او را در سطح یک عالم معمولی اهل سنت تلقی نکنند. 1- بزرگان اهل سنت، توصیفات زیر را از مقام شامخ او دارند:حاکم نیشابوری: او از معادن دانش در فقه، لغت و حدیث بود.(1)ذهبی: او امام، علامه، حافظ و شیخ خراسان بود.(2)سمعانی: پیشوای عصر خود بود.(3)ابوسعد ادریسی: از فقیهان دین و حافظان حدیث بود و در طب و نجوم و دانشهای گوناگون نیز دانشور بود.(4)دیگر دانشوران نیز او را با اوصاف بلند ستودهاند.(5) 2- او در حدود سالهای 280 ق. به دنیا آمد. در شهر بُست (که از شهرهای باستانی و معروف اطراف کابل و در منطقه سجستان بود) و در همان شهر در سال 354 وفات یافت. اما در زندگی حدود 80 ساله، به گفته خودش، در طلب دانش، دهها شهر اسلامی را از منطقههای بالای آسیای میانه تا اسکندریه، شامات و... پیمود و از حدود 2 هزار استاد بهره برد.(6)همانگونه که از متن نقل شده بر میآید او مدتها در طوس زندگی کرد؛ در نیشابور چند بار ورود داشت و اقامتهای طولانی داشت. به شهرهای مختلف اسلامی سفر کرد و اقامتهای کوتاه و بلند داشت و گفته میشود که به 40 شهر اسلامی، سفر داشته و یا اقامت کرده است. این ارتباطات پیوسته از شرق اسلامی تا مناطق خاورمیانه، به او وجههای بینالمللی اسلامی در زمان خود میداد و به گفته حاکم نیشابوری (که شاگرد او و از بزرگان شهیر اهل سنت است): و کانت الرحلة الیه لسماع کتبه (طالبان علم، به سجستان و منطقه زیست او میرفتند تا از او دانش بیاموزند) (7) 3- آثار «ابنحبّان» فراوان و از منابع مورد مراجعه علمای مسلمان است. از جمله منابع مورد اعتماد و مراجعه کتاب حدیثی او با عنوان مشهور «صحیح ابنحبّان» است. (اسم کامل آن عبارتست از: المسند الصحیح علی التقاسیم و الانواع). اهل سنت، علاوه بر صحاح ششگانه، کتابهای روایی دارند که در رتبهای پس از آنها قرار دارند و مورد اعتماد و مراجعهاند. در میان این تألیفات، صحیح ابنحبّان شهرت وافری دارد. کسانی مانند ابن عماد میگویند: «منزلت آن از سنن ابن ماجه بالاتر است (8) و ابن کثیر، ارزش آن را والاتر از مستدرک حاکم میداند.» (9) (1) طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبه، 2/132(2) سیر اعلام النبلاء، 16/ 92(3) الانساب، 2/209(4) طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبه، 2/131(5) طبقات الحفاظ، سیوطی، 848؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، 1/415؛ طبقات الشافیعه الکبری، سبکی، 3/131؛ لسان المیزان، ابن حجر، 5/112 و...(6) او در مقدمه کتاب خود مینویسد: لعلّنا قدکتبنا عن اکثر من الفی شیخ من الشاش الی الاسکندریه. (شاش، آخرین منطقه اسلامی در ترکستان آن زمان بود)(7) طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبه، 2/132(8) شدرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج3، 16(9) اختصار علوم الحدیث، ابن کثیر، 26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]