واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - فرزین پورمحبی آیا اقدام به«وازکتومی» یک جرم«پلتیکی» است؟!ملت ما اصولاً ملت همیشه در صحنه ای هست. سر صحنه هم بیکارنمی نشینند. بلکه با سعه صدر، درصدد اجرای فرامین دولت های مختلفی که«در راس امور» بوده و صد البته دیدگاهشان هم با یکدیگر متفاوت می باشند، برمی آیند. حتی گاه پیش آمده که دولتمردان خدمتگزار وقت، قوانینی با ظاهری کاملاً شبهه ناک را تصویب کرده اند اما با این وجود، ملت مطیع مان هیچگاه خم به ابرو نیاورده و بدون ذره ای شبهه همچنان امورشبهه ناک فوق را بخوبی هر چه تمامتر به سر منزل مقصود رسانده اند. رویهم نرفته، اعتقاد ملت ما این است که تک تک اعضای کابینه های بر سر کار،بشدت واجد درایت و ذکاوت لازم بوده (اگر نبودند که به این مراتب نمی رسیدند!) وبالطبع،همه احکام آنها نیز از روی مصلحت و برای خیر و صلاح امور کشور وملت صادرمی گردد.اگرهم مشاهده می شود که معمولاً امورکشور و ملت ختم به خیرنمی شوند فقط و فقط به دلیل نداشتن چشم بصیرت و یکسری اشکال فنی در گیرنده های ملت و همچنین تعجیل بیش از حد آنها در نتیجه گیریست، وگرنه مسئولین نخبه کشورهمچون پدری دلسوزو کار بلد هیچگاه بد امتشان را نخواسته و نمی خواهند.اما بعضی از مواقع احکام صادر شده در کابینه های فوق الذکر، متاسفانه بقدری با یکدیگر متفاوت و متناقض و در عین حال گنگ و مبهم بوده که حتی مردم آماده خدمت ما راهم در اجرای درست آنها کمی سردرگم و بلاتکلیف کرده اند. طبیعی است که این بلاتکلیفی و بروز و ظهورش آنهم در برابر چشم اغیار (اغیاری که همواره دوست دارند ما را سر به هوا و دست پاچه ببینند) صورت چندان خوشی نمی تواند داشته باشد. لذا در سطور ذیل برای شناخت هر چه بیشتر با چنین آسیب هایی و البته با هدف یافتن راه حلی برای رفع آنها به یک نمونه عینی اشاره می نماییم. باشد که فکری به حالش و متعاقباً به حالمان بشود.در بحبوحه جنگ در حالیکه بشدت مشغول دفع متجاوزین صدام صفت بودیم، ناگهان مقررمی گردد برای پیروزی هر چه سریعتردرجبهه ها، ازاستراتژی و تاکتیک نظامی «افزایش تعداد سربازان در صحنه نبرد» استفاده شود! اما با توجه به اینکه تعداد سربازان کشوربخودی خود قابل افزایش نبودند لذا تکلیف بر آن می شود تا مقدمات تولید مثل بیشتر به شکل محسوسی در وطن همیشه حاصلخیزمان فراهم آید! درهمین راستا از کسانی که بیشترین بچه را به منصه ظهور و حضور رسانده بودند با دادن زمین و امکانات قدردانی شده و حتی تعدادی هم بعنوان چهره ماندگار به جهانیان کوردل معرفی می گردند. با این اوصاف ملت ما هم، حساب کار دستشان آمده و در یک واکنش شتابزده ضمن به خاک و خل مالیدن پوزه ایادی استکبار دراین جبهه جدید نیز پیروزی های شگرفی را رقم می زنند. بله ...براستی که ما می توانیم، چراکه بنا به دستور مقامات بالا، ظرف مدت کوتاهی و تنها برای حفظ آب و خاک این مرز و بوم توانستیم رکورد افسانه ای «4 درصد افزایش جمعیت» را که سالها در اختیار «گینه بی صاحاب» بود بشکنیم و دراین مورد تاحدودی مورد دار(!) نیز همچون آلودگی هوا ، سوانح زمینی و هوایی و...سرآمد جهان شویم! اما این پایان ماجرا نبود چراکه هنوز این کودکان به سن سربازی نرسیده جنگ به اتمام می رسد و با آغاز عصر سازندگی طبعاً استراتژی قبلی، متناسب با وضع موجود دستخوش تغییرات اساسی می گردد. درهمین راستا با شعار«فرزند کمتر زندگی بهتر» کوپن آب و غذای ملتی که اینک خانه هایشان مملو از بچه شده بود، فقط به سه فرزند تعلق می گیرد و از اولاد سوم به بعد روزیشان به امان خدا محول می گردد. در این شرائط هم ملت می ماند با کلی دست پرورده های آینده ساز کشورشان! جالب آنکه کمی بعدتر با شعار «دو بچه کافیست» یکی ازسه بچه موجود نیز زیادی تلقی می گردد! اما واکنش ملت ما هم نسبت به این بخشنامه دولتی در جای خود غرور آفرین ومثال زدنی بود.بله... در آنزمان ملت ما بدون هیچ دردسر و یا گلایه ای قابل بحث، با جان و دل و دوشادوش هم، به مراکز وازکتومی رهسپارشدند و با این حرکتشان دهان امپریالیسم و خیلی از چیزهای دیگر را بطور محکمی بستند! (چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار!)اما باز در کمال تاسف آقا کلاغه به خانه اش نمی رسد و این قصه همچنان سری درازی پیدا می کند، چون بعد از همه این کش و قوس ها ناگهان یکی از مسئولین زحمتکش طی یک سخنرانی پر شورتاریخی مطالب غافلگیر کننده و در عین حال کوبنده ای را به سمع و نظر ملت همیشه هوشیار می رساند.ماحصلش را هم می توان چنین خلاصه کرد: "ملت قهرمان پرور؛ پس قهرمانانی را که قرار است بپرورانید کجایند؟! آیا نمی دانید که تمامی قهرمانان، ادیبان،دانشمندان هسته ای و...از خانواده هایی سر در آورده اند که دور و برشان با تعداد زیادی بچه شلوغ بوده است؟ پس آگاه باشید...همه آنچه که تاکنون در این کشور وحتی سراسر تاریخ جهان درخصوص کنترل جمعیت به خوردتان داده شده تنها یک اشتباه محاسباتی محض بوده وهیچگونه ارزش دیگری ندارند! لذا بدین وسیله اعلام می گردد از این تاریخ به بعد همکاری و مشارکت در«وازکتومی» نوعی تمرد از دستورات مافوق تلقی گشته و یک جرم «پلتیکی» (سیاسی) محسوب می شود. دلیلش هم مبرهن است، موضوع فوق زائیده تفکرات پوسیده و توطئه استعمارگران پیر می باشد و بدیهی است در این مورد خاص نه احترام پیران واجب است و نه اجرای اوامراستعمارگران. ناگفته هم پیداست که در هر شرائطی سرسپردگی به بیگانگان نوعی تشویش اذهان عمومی بوده و از زاویه ای دیگر هم این مسئله به حساب برهم زدن امنیت ملی گذاشته خواهد شد! واضح است که این قبیل چیزها هم همواره حکایت و مجازات خاص خود را داشته و دارند." پس باردیگردستورالعمل جدیدی شکل گرفت و به گوش یکایک ملت حرف شنوی ما ابلاغ شد. مضمونش هم مشخصاً چنین بود: «ملت گوش به زنگ ما...هم اکنون شما یک بار دیگر در معرض امتحانی سخت قرار گرفته اید که خوشبختانه جوابش در جیبمان است! همانگونه که نمی دانید هدف ازهستی خلائق و دلیل اصلی آفرینش ما بعنوان اشرف مخلوقات در این کره خاکی چزاندن استکبار جهانی است! از طرفی هم استکباران معمولاً با فزایش جمعیت «رودل» کرده و اگر به حالت اغماء نروند حداقل حالشان به شکل قابل توجهی وخیم می گردد. لذا بار دیگر با شعار «بنی آدم اعضای یکدیگرند» از «استراتژی نفوس» برای سوزاندن دماغ کم خواهان و بدخواهان تبعیت می کنیم. منتها این دفعه بدون جنگ و خونریزی! در ضمن شما ملت پر انرژی هم می توانید از این پس با خیالی راحت و بدون عذاب وجدانی خاص بروید سراغ تولیدات موثرتان! لازم به ذکر است که اگر از این کار خطیر سربلند و سرافراز بیرون بیایید شامل دریافت لوح تقدیر، تندیس ویژه جشنواره و جایزه ای به ارزش یک میلیون تومان هم می شوید!» گفتنی است که ملت همیشه آماده ما هم، آنگونه که انتظار می رفت از این آزمون نیز بدون در نظر داشتن مصالح شخصی و منافع مادیشان رو سپید بیرون آمدند که این مدعا را آمار های منتشر شده در طی سالهای اخیر پیرامون «درصد افزایش جمعیت» بخوبی اثبات می کنند. اما همانگونه که ذکر گردید مشکل اصلی ملت از جایی شروع می شود که تصادفاً مقطعش هم نسبتاً حساس است. یعنی همین حالا...چراکه در این مقطع با توجه به آراء و نظرات گوناگون هر یک از مسئولین محترم سه قوه (پیرامون تولید مثل) هنوزبطور واضح مشخص نگردیده که حدوداً چند بچه برای رشد و آبادانی مملکت کافیست؟! طبیعی است که این موضوع بنوبه خود عرصه را برای برنامه ریزی دقیق ملت حسابگرمان تنگ تر می کند.بعبارتی بهتر ملت ما بدرستی نمی دانند که دقیقاً به ساز چه کسی می توانند برقصند و یا اگر هم برقصند تا چه زمانی می توانند امیدوار باشند که قر و قمیششان حتی توسط خود دولت وقت نیزخریدار داشته باشد! از طرفی هم در نظر داشته باشید که حدوداً دو سال بیشتر به عمر این دولت باقی نمانده؛ تجربه هم نشان داده که بصورت یک در میان عقاید دولت ها پیرامون مقوله بچه و تولید انبوه و یا تک نسخه ای شدنش عوض می شوند. با این حساب، براحتی می توان پیش بینی نمود که سیاست نفوسی دولت بعدی، چگونه خواهد بود! بنابراین باید اعتراف نمود که این داستان معلق همچنان به پایان نخواهد رسید. (ایکاش در سایر موارد کشورداری هم سیاستمداران محترممان تا این اندازه حساس و دارای نظریات بدیع و نو و در عین حال قابل پیش بینی بودند! چراکه انتظار می رود مغزنخبه ها بتواند به چیزهای دیگری هم قد بدهد!). راستی اگر ملت دیگری جای ملت ما بود دیپلماسی اتخاذ شده اشان دراین خصوص و در همچین وضعیت نسبتاً قاراشمیشی چه می توانست باشد؟... که البته هم بتوانند دستورات دولتمردانشان را به نحو احسن اجرا کنند و هم کابینه های مختلف دولتی را با توجه به نگرش های متناقض شان راضی نگهشان دارند! با امید آنکه هیچگاه چوب دو سر طلا نگردیم.از کلیه خوانندگان در خواست می گردد نظرات سازنده خود را هر چه زودتر ارائه دهند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 356]