واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > بخشایشی، احمد - امریکا بالاخره از افغانستان می گریزد. احمد بخشایش اردستانی:به نظر میرسد رویکرد نظامی ناتو و آمریکا در جنگ افغانستان بیثمر باشد چون اصولا کشوری مانند افغانستان نمیتواند راهحل نظامی داشته باشد نکات ذیل حائز اهمیت است:1ـ اگرچه در بدو امر اشغال افغانستان توسط آمریکا به واسطه حکومت طالبان و جنایتهای بیشمارش که چهرهای مشوه از اسلام را به جهانیان معرفی نمود و تا آنجا که امکان داشت، دست به ترور جنایت زد، امری قابل دفاع تلقی میشد. چون آمریکا و نیروهای همپیمانش به بهانه ائتلاف جهانی علیه سلاحهای کشتار جمعی وارد افغانستان شدند و آنجا را به اشغال خود درآوردند، لیکن ماندگاری آمریکا در افغانستان کاری عبث و بینتیجه است و به جز تخلیه افغانستان وواگذاری مدیریت آنجا به اهالی بومی راهکار دیگری وجود ندارد. دلیل بر این امر، گذشته تاریخی افغانستان است که با انگلیس درگیر شد و آنها را بیرون راند. یکبار دیگر شوروی را پس از هشت سال اشغال افغانستان مجبور به فرار نمود و هماکنون آمریکا باید برای رهایی از مخمصه و باتلاق آنجا به زودی خود را نجات دهد و از افغانستان خارج شود و به توانایی خود افغانها تکیه کند. ماندن بیشتر نیروهای آمریکایی در افغانستان به نوعی جنگ فرسایشی میماند و همیشه جنگ فرسایشی برای ابرقدرتها به مثابه جام زهر را سرکشیدن است.2ـ پس از اشغال افغانستان توسط ایالات متحده آمریکا قرار بود چالشهای موجود در افغانستان مقوله بندی و به دنبال راهکارهایی برای آنها باشند چالشهایی نظیر ملت سازی، دولت سازی در افغانستان، نهادسازی در قالب توسعه فعالیتهای مدنی و حوزههای کشاورزی و بهداشت، آموزش و پرورش و نهایتا آموزش عالی دردسرسازند. در حال حاضر تعداد اعضای هیئت علمی دانشگاههای افغانستان چیزی حدود یکهزار عضو هیئت علمی دارای مدرک دکترا هستند. این شاخص از آموزش عالی بسیار شکننده و حاکی از تمایز ساختاری است که جامعه افغانستان را به شدت نگران مینماید.3ـ آمریکا، پس از اشغال افغانستان، مدل دموکراسی انجمن را اجرا نمود. این مدل که به دموکراسی قومیتی مهم مشهور است، برای جوامعی که از لحاظ فرهنگی متکثرند و از یک چتر همبستگی در دراز مدت برخوردار نیستند نمیتواند آنها را در دراز مدت به یک ثبات فکری و فرهنگی برساند و در این صورت مدل موفقی قلمداد گردد. لیکن مشکل جامعه افغانستان در احساسی بودن رفتار آنهاست. گروههای موجود در افغانستان اولا کمتر به خود وابستهاند و هر کدام از آنها به نحوی ریشه در دولتهای خارجی دیگر دارند یعنی از وراء مرزها تغذیه میشوند و ثانیا ایستار حاکم بر این گروههای متکثر، ارزشی و عاطفی است. این مدل در جایی قرین موفقیت است که ایستار حاکم بین فعالیت گروههای سیاسی از نوع عقلایی باشد که در حال حاضر در افغانستان نیست و یا اینکه تا به ایستار عقلایی برسند، زمان زیادی نیاز است.4ـ همدل بودن طالبان با اقشار مختلف جامعه باعث گردیده تا نوعی همگنی بین آنها به وجود آید، بنابراین ریشهکن کردن آنها به واسطه استفاده از مذهب و دین آن هم دین ساده روستایی و قابل فهم که همه قبائل موجود در افغانستان آن را درک میکنند، امکانپذیر نیست. اگرچه نیروهای آمریکایی در افغانستان ضربههای بسیار جدی به طالبان وارد آوردهاند، لیکن قادر به ریشه کن سازی آنها نیستند اولا طالبان در بین مردم افغانستان ریشه دارند و تا وقتی مردم افغانستان به اهداف آمریکا پی نبرند و ارتقای فکری پیدا نکنند طبیعی است که به کمک نیروهای آمریکایی نشتابند ثانیا طالبان در پاکستان پایگاه دارد و از طریق این مدارس و پایگاهها به شدت حمایت میگردد.5ـ راهحل مشکل افغانستان تقویت دولت آن از طریق نهادسازی است، از طریق توسعه منابع انسانی است. از طریق توانمند سازی اقشار مختلف جامعه است تا بفهمند که طالبان دستآوردی غیر از ترور و خشونت و مشوه نشان دادن چهره اسلام برای آنها ندارد. در این صورت است که توانایی دولت وملت افغانستان افزایش یافته و در نهایت این توانایی باعث میگردد تا گروه طالبان بیشتر منزوی گردد. از طرفی دولت پاکستان هم میتواند از طریق مهار پایگاه طالبان در مناطق شرقیاش تا حد زیادی فشار بر طالبان وارد آورد در غیر این صورت انجام عملیات روزانه در افغانستان توسط نیروهای ناتو و آمریکایی باعث میگردد تا افراد بیگناه در روستاها و ولایتهای غزنی، هلمند لوگر، بکتیا افزایش یابد و نفرت مردم نسبت به آنها بیشتر گردد. البته این مسئله جدای از بیگانهستیزی جامعه افغانی است که در طی تاریخ افغانستان وجود داشته است و هر از چند گاهی خود را نشان داده است.6ـ اگر مردم افغانستان به این سطح از آگاهی برسند که مدل دموکراسی قومیتی مدل موفقی است و در دراز مدت همه مردم افغانستان به یک مدل دولت ـ ملت میرسند و نزاعهای خود را در پس گفتمان مدنی حل و فصل نمایند در این صورت میتوان امید داشت که افغانستان دارای آیندهای ثمربخش و رهگشا برای مردمش خواهد بود و در غیر این صورت جنگ، نزاع، درگیریهای قومی و قبیلهای جز ضرر و زیان و استبداد و دیکتاتوری برای آنها به ارمغان نمیآورد. به هر حال تجربه محصول گرانبهای بشریت و دولتهاست که معمولا آسان به دست نمیآید. تجربه به آمریکا و ناتو ثابت میکند که از افغانستان خارج شوند و اهداف برون مرزی خود را در محیط افغانستان آزمایش نکنند همچنین تجربه به مردم افغانستان خواهد آموخت تا به تواناییهای خود تکیه نمایند.7ـ تاریخ اشغالگری ایالات متحده حاکی از این نکته است که هر گاه آمریکا، کشور را اشغال نماید، خروج کامل نیروهای اشغالگر از کشور اشغال شده امکانپذیر نیست. شاهد بر مدعا، کره جنوبی، ژاپن، عراق و افغانستان است که پس از نه سال اشغالگری و با وجود افشای هفتاد هزار سند توسط سایت «ویکی لیکس» که در آنها به ابعاد جنایت جنگی نیروهای آمریکایی در افغانستان اشاره دارد و به احتمال بسیار زیاد این اسناد با دو هدف الف: انتخاباتی در میان دوره کنگره بین جمهوری خواهان و دموکراتها و ب: اینکه ضعف نیروهای پنتاگون و ناتو در قبائل شبه نظامیان طالبان را به بیرون از افغانستان یعنی به پاکستان انتقال دهد و ادعا کند که شکست نیروهای آمریکایی در افغانستان نه به واسطه طالبان بلکه به واسطه کشور پاکستان است و حملات خود را به پاکستان توجیه نماید، لیکن به هر حال افغانستان و گذشته آن یک استثناء است و بالاخره آمریکا مجبور به فرار از آنجا میشود.8ـ به هر حال همسایه غربی افغانستان، ایران است و هرگونه ناامنی در افغانستان میتواند مرزهای شرقی و استانهای همجوار را ناامن سازد. پس طبیعی است که ایران نیم نگاهی به اوضاع افغانستان داشته باشد. این نگاه وقتی جدیتر میشود که سناریوی محاصره ایران توسط نیروهای آمریکایی را در شرق و غرب و حوزه خلیج فارس را باور نمائیم. ایران با سیاست ایجاد نزدیکی بین گروههای سیاسی در افغانستان و احترام به دولت موجود، خواست طبیعی مردم افغانستان را با تعاملات دو جانبه محترم میشمارد و منتظر روزی است که نیروهای افغانی، آمریکا را مجبور به خروج نمایند. تقاضای هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا برای مذاکره با ایران در مورد افغانستان حاکی از بنبستی است که نیروهای ناتو و آمریکا در آن به سر میبرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]