واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > تهرانی، مهدی - برخلاف فیلمهای کمدی اخیر، در مردی در لباس سفید به هیچ وجه قرار نیست تماشاگر فقط به دیالوگ و یا رفتارهارهای غیرعادی بازیگران بخندد. اگرچه تیپیکال الک گینس در نقش سیدنی استراتون اینگونه هست و با شیوه ی منحصر بفرد او در بازیگری باعث می شود تا در مواقع مقتضی تماشاگر از نوع حرف زدنش و حتی فیزیک حرکتی اش به خنده بیفتد اما باید درنظر داشت این فیلم یک کمدی اجتماعی انتقادی هم هست و شاید اصلا این وجه قضیه بیشتر به چشم بیاید وقتی استراتون مجبور می شود با صاحبان صنایع دربیفتد. جایی که داستان به اوج می رسد و البته بار کمیک فراوانی نیز نیز بخش در خود دارد. اگر سراغ یک فیلم کمدی فدیمی را می گیرید و می خواهید داستانش نیز جذاب و تازه باشد ، مردی در لباس سفید می تواند نظر شما را تامین کند. فیلمی که اگرچه محصول سینمای انگلستان است ، اما عناصر داستانش متعلق به سینمای کلاسیک می باشد. نه از لودگی در فیلم خبری هست و نه از اتفاقات غیرمنتظره و تصادفات غیرواقعی برای پیش بردن خط سیر داستان . طرفه اینکه کاراکتر اصلی فیلم نیز توسط بازیگری ایفا شده که کارنامه هنری اش بسیار قابل احترام است. آلک گینس بازیگر شهیر انگلیسی در فیلم مردی در لباس سفید در نقش سیدنی استراتون بازی می کند و آنچه ارائه می دهد ، جدا از اینکه فیلم کمدی است ، به دل می نشیند و برای تماشاگرباورکردنی است . کارگردانی فیلم نیز برعهده الکساند مکندریک بوده که مردی در لباس سفید را در سال 1951 کارگردانی نمود. فیلم با استقبال فراوان منتقدان و تماشاگران روبرو گردید و نامزد جایزه اسکار نیز شد . سیدنی استراتون ، مخترع هوشمند و تازه کاری است که همواره علاقه مند بوده کاری انجام دهد تا مردم بهتر زندگی کنند . یکی از فکرهای همیشگی او این بوده تا پارچه ای اختراع کند که چند ویژگی داشته باشد: خراب ، چروک و کثیف نگردد. او بدلیل پیشینه و آشنایی قبلی با صنعت نساجی و بر اثر ممارست سرانجام این نوع پارچه را تولید می کند و در مرحله اول تصمیم می گیرد تا یک دست کت و شلوار سفید رنگ برای خودش از همین پارچه بدوزد. اما خب این تازه ابتدای کار است. استراتون باید این لباس را به مردم و صاحبان صنایع نشان دهد و ... برخلاف فیلمهای کمدی اخیر، در مردی در لباس سفید به هیچ وجه قرار نیست تماشاگر فقط به دیالوگ و یا رفتارهارهای غیرعادی بازیگران بخندد. اگرچه تیپیکال الک گینس در نقش سیدنی استراتون اینگونه هست و با شیوه ی منحصر بفرد او در بازیگری باعث می شود تا در مواقع مقتضی تماشاگر از نوع حرف زدنش و حتی فیزیک حرکتی اش به خنده بیفتد اما باید درنظر داشت این فیلم یک کمدی اجتماعی انتقادی هم هست و شاید اصلا این وجه قضیه بیشتر به چشم بیاید وقتی استراتون مجبور می شود با صاحبان صنایع دربیفتد. جایی که داستان به اوج می رسد و البته بار کمیک فراوانی نیز نیز بخش در خود دارد. استراتون برای این مهم به اختراع پارچه جادویی دست زد که مردم فقیر کمتر نگران رخت و لباس خو د باشند و برای همین با خوشحالی و دلی سرشار از آرزوی مقبولیت اختراعش را معرفی کرد. چیزی که نمی دانست این بود که صاحبان صنایع نساجی و کارخانجات بافندگی و صنایعی مثل صنایع شوینده و حتی چتر سازها ، اختراع او را جهنمی می دانستند چراکه اگر این پارچه بین مردم محبوبیت می یافت تمامی صنایع نامبرده باید می رفتند کشکشان را می سابیدند. اینگونه بود که در دو مرحله با او وارد مبارزه شدند. بخش اول ماجرا فوق العاده کمیک از کار در آمده است . جایی که صاحبان صنایع اختراع و پارچه استراتون را بی کیفیت عنوان می کنند . او را یک کلاش و حقه باز معرفی می کنند. اما داستان های بامزه ای رخ می دهد تا هر بار این استراتون باشد که در نبردهایی که برای صحت آزمایشش ها و مرغوبیت کالایش انجام می گیرد ، سرفراز از میدان خارج شود ( اگر فیلم را دیده اید سکانس خیس شدن استراتون را به یاد بیاورید) . اما مرحله دوم نیز جالب توجه است اگرچه بارکمیش دیگر لحن تلخ اجتماعی و سیاهی ندارد و آن مربوط به مبارزه فیزیکی صاحبان صنایع برای کله پا کردن استراتون است. جایی که او تمام همتش را مصروف این مهم می کند تا با کمک دوروبری هایش دمار از روزگار صاحبان صنایع درآورد و رسوایشان سازد. مردی در لباس سفید ، در مواقعی یک کمدی سهل و ممتنع هم بنظر میاید بویژه وقتی روابط او و دستیارانش و یا با مردم عادی پیش کشیده می شود. این جا دیگر خبری از انگاره های کمدی انتقادی و اجتماعی نیست ، هرچه هست یک بیان تصویری عادی است که البته و خوشبختانه پیشبرنده هم هست. با این همه یک نقطه ضعفی نیز در مردی در لباس سفید به چشم می خورد و آنهم تک انگاری هایی است که درکل فیلم وجو دارد. یعنی اگرچه شخصیت کاراکتر سیدنی استراتون به عالی ترین وجهی توسط الک گینس فقید و هم چنین الکساندر مکندریک سازنده فیلم پرداخت شده است ، بقیه کاراکترها نصفه و نیمه معرفی می شوند. این بزنگاه بیشتر در 30 دقیقه پایانی فیلم رخ می نماید. به گونه ای که هیچ صحنه ای بدون حضور گینس ، برای تماشاگر جذابیت ندارد. از سویی شاید هم این نقص ، وجود نداشته باشد بدین دلیل که اینقدر گینس عالی بازی کرده که دیگر فرصتی برای کاراکتر دیگری باقی نمانده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]