محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803747633
انتظارات و آرزوهاي بزرگ در ازدواج
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
آيـا تـلاش هايتان براي پيدا کردن کامل ترين زوج، بيشتر به ضررتان بوده تا بـه نـفعتان؟ روانشناسان، بينشي را مطرح مـي کنند که چطور جستـجوها و تــلاش هـاي شـمـا بـراي يافتن عشق حقـيقي، مـانـع لذت بردن از زندگيتان، ازدواج و داشتن روابط سالم مي شود. ازدواج مـرده اسـت! قـانـون و مذهب هيچکدام ديگر فشاري براي ازدواج وارد نمي کنند. جـامعه ديـگر آنطـور نيسـت کـه مجبور باشيم به خاطر بچه هايمان يا نريختن آبرو، به ازدواج ناسالم خود ادامه دهيم. در دو دهه ي اخير آمار طلاق همچنان ثابت مانده است. مراکز مشاوره ي ازدواج آنقدر زياد و گسترده شده است که حل مشکلات مربوط به آن ديگر برايمان خيلي ساده شده است. زنده باد ازدواج هاي جديد! اين روزها براي ازدواج ديگر هيچ خانمي ديگر به دنبال مردي که بتواند خرج و مخارج خانه را تامين کند و هيچ مردي به دنبال زني که کارهاي خانه داري را خوب انجام دهد نيست. اين روزها ما به دنبال کسي هستيم که با سليقه و مزاج ما خوش بيايد، دوستمان داشته باشد و ما را همانطور که هستيم بپذيرد، و به ما کمک کند به چيزهايي که مي خواهيم برسيم و همان کسي شويم که هميشه ميخواستيم. اما همين مسئله هم مشکلات بسيار زيادي را به دنبال داشته است. پيدا کردن زوج مناسب زمان زيادي لازم دارد. اگر کسي را پيدا کنيم که از اين ايدآلهايمان کمتر باشد، مداوم از خودمان مي پرسيم، آيا اين همان است که دنبالش بوديم؟ آيا آنطور که بايد خوشبخت هستم؟ آيا ممکن است کسي بهتر از اين هم براي من پيدا شود؟ و معمولاً پاسخ ما به اين سوال آخر مثبت است و همين مسئله باعث مي شود که قرباني آرزوها و توقعات بزرگ خود شويم. طرف مورد نظرمان بايد يار حقيقي ما باشد، ضعف هايمان را از بين برده و بر توانايي هايمان بيفزايد، و هميشه و هرجا به ما احترام بگذارد و حمايتمان کند. حقيقت اين است که رابطه ها و ازدواج هاي خيلي کمي در اين حد ايدآل ادامه پيدا مي کنند. نتيجه آن ايجاد حس تعهد بين دو طرف است که باعث مي شود توجه و علاقه مندي عميقي به طرف مقابل پيدا کنيم اما باز هم هميشه به اين فکر خواهيم کرد که آيا با کس ديگر، خوشبخت تر و خوشحالتر زندگي خواهيم کرد و انسان بهتري خواهيم بود يا نه. و اين همان سرگرداني و معماي دنياي امروز است. فرانک پيتمن روانشناس مي گويد، "هيچ چيز به اندازه ي موضوع يار حقيقي، ناراحتي و بدبختي ايجاد نکرده است." مثلاً کسي مثل رامين را در نظر بگيريد که کارمند خدمات اجتماعي است در اوايل بيست سالگي خود با خانمي که در کار کسب است ازدواج مي کند. وقتي 29 ساله مي شود با يک روانشناس آشنا مي شود و بعد از دو سال جنگ و جدل همسرش را به خاطر آن زن ترک مي کند. اما موضوع به همين جا ختم نمي شود، بعد از چهار سال زندگي باهم، و بالا رفتن توقع زن براي ازدواج رامين با او، رامين او را هم کنار مي گذارد. رامين احساس مي کند که رابطه اش با همسر اولش محکم و استوار بوده اما ده سال پيش که ترکش کرد، نمي توانسته اين را حس کند. او مي گويد، "هميشه به نظرم يکي بهتر از کسي که آن موقع با او بودم برايم وجود داشت و امنيت و سلامت ازدواج برايم تکراري و خسته کننده مي شد." و الان که 42 سال سن دارد هنوز مجرد مانده، "من بقيه را آزردم، اما بيشتر از همه خودم صدمه ديدم." خيلي از ما درست مثل رامين، از متعهد شدن طفره مي رويم و يا متعهد مي شويم اما چشمانمان اين سو و آن سو است و دنبال کسي بهتر مي گرديم. ترنس رآل روان درمانگر، اين وضعيت را اينطور توضيح مي دهد، "شما در مرز رابطه تان پارک مي کنيد، اينطوري داخل رابطه هستيد اما براي بيرون آمدن از آن هم آمادگي داريد." اينکار ميتواند دلايل مختلفي داشته باشد: ممکن است در رابطه اي باشيد اما مطمئن نباشيد که اين همان کسي است که مي خواهيد، به دنبال کسي بهتر از فرد کنوني باشيد و ... اما تعهد و ازدواج، پاداش فيزيکي و مالي واقعي به دنبال خواهد داشت. شواهد و مدارک دال بر اين است که افراد ازدواج کرده و متاهل نسبت به افراد مجرد، ثبات مالي بيشتري دارند. اما فوايد ازدواج به مسائل مالي محدود نمي شود. تحقيقات مربوطه نشان داده است که افراد متاهل، به ويژه مردان متاهل، بيشتر از کساني که ازدواج نکرده و مجرد هستند، عمر مي کنند. و نه تنها بيشتر، بلکه خوشبخت تر هم زندگي مي کنند: از آنجا که مي خواهند با هم و کنار هم زندگي کنند، دارايي هايشان را روي هم گذاشته و استاندارد زندگيشان را بالا مي برند. به عبارت ديگر خانم ها خيلي راحت مي توانند جلوي پرخوري هاي دوران مجردي مردها را گرفته و آنها به خوردن سبزيجات و غذاهاي مقوي و همچنين ورزش کردن ترغيب کنند. بعلاوه، کساني که هيچوقت همسرانشان را در امور جنسي با افراد ديگر مقايسه نمي کنند، تجربه نشان داده که از زندگي جنسي خود با همسرانشان رضايت بيشتري خواهند داشت. از آنجا که مراحل اول هر رابطه با شور و اشتياق زيادي همراه است، خيلي از زوج هاي رمانتيک و آتشين مزاج انتظار دارند که اين شور و اشتياق تا آخر و براي هميشه باقي بماند. و آنها که به دنبال انرژي پرحرارت روزهاي اول آشنايي هستند، سعي مي کنند که اين شور و شوق را در جايي ديگر و با کسي ديگر پيدا کنند. تزلزل عشق، ناقوس مرگ رابطه است. طرفين کم کم فکر مي کنند که آيا واقعاً براي هم ساخته شده اند؟ شما با هم راحت هستيد اما هيچوقت ديگر نمي توانيد مثل آن روزهاي اول با هم ارتباط برقرار کنيد. آيا صاداقانه تر—والبته شجاعانه تر—اين نيست که بپذيريد که ازدواجتان ديگر مثل قبل نيست و از آن دست بکشيد؟ روانشناسان اعتقاد دارند که اکثر مردم فکر مي کنند پايبند ماندن در يک ازدواج يا رابطه که باعث شادي و خوشبختي طرف نمي شود، نشانه ي ترسويي و بزدلي است. فشاري که فرهنگ ها براي داشتن يک زندگي تمام عيار—يک زندگي جنسي عالي و خانواده اي خوب—باعث شده مردم از داشتن رابطه اي نيمه کامل خجالت زده باشند و در حفظ آن رابطه ترديد کنند. احساس نارضايتي و نااميدي کاملاً طبيعي است، اما وقتي استانداردها خيلي بالا باشند، اين احساسات غير قابل تحمل خواهند شد. مليکاا 28 ساله بسيار مجذوب برديا 30 ساله شده و آن را تا حدي به خاطر تفاوت هايشان مي داند: مليکا در يک مدرسه ي شبانه روزي خصوصي بزرگ شده و برديا در يک محله ي پايين و کوچک. مليکا ميگويد، "گذشته مان ما را بيشتر براي هم جذاب مي کرد. من يک بچه ي نُنُر و دردانه بودم در حاليکه برديا از سن 14 سالگي روي پاي خودش ايستاده بود که بسيار مورد تحسين من بود. "دو سال اول ازدواج آنها بسيار عالي بود، اما مشاجراتشان هم نتايج خوبي در بر نداشت. مليکا دراينباره ميگويد،"من احساس مي کردم چون او در خانواده اي عادي متولد و بزرگ شده است، قادر به درک مسائل اساسي مثل ادب، تعهد و مسئوليت پذيري نيست." آنها از نظر اخلاقي کاملاً متضاد هم بودند: برديا اهل داد و فرياد اما مليکا اخمو و ترشرو بود. مليکا در اين رابطه مي گويد، "وقتي دعوايمان مي شد، من دوست داشتم مدتي با خودم تنها باشم اما او اين را به حساب خونسردي و بي تفاوتي من مي گذاشت." او با بي ميلي اعتقاد داشت که آنها زوج سازگاري نبوده اند. درواقع، به عقيده ي متخصصين و مشاوارن روانشناسي خانواده، چيزي به نام سازگاري و مطابقت معنا ندارد. به اعتقاد آنان ازدواج دستگاه اختلاف و ناسازگاري است. همه ي زوج ها در مورد هر چيزي ممکن است به اختلاف برخورد کنند. اين ايده که اکثر مردم فکر ميکنند اگر زوج حقيقي براي هم باشند نبايد به هيچ وجه دعوايشان شود، کاملاً بي پايه و اساس است. اختلاف و ناسازگاري در مورد پول، فرزندان، سکس، و اوقات فراغت هميشه وجود دارد اما روانشناسان عقيده دارند که زوج هاي موفق و خوشبخت هم به اندازه ي زوج هايي که طلاق ميگيرند بر سر اين موضوعات اختلاف عقيده دارند. پيتمن روانشناس عقيده دارد که همه ي ازدواج ها ناسازگارند چون بين افرادي از خانواده هاي مختلف شکل مي گيرد، افرادي که ديدگاه ها و اعتقادات متفاوت دارند. جادوي داشتن يک ازدواج موفق اين است که ديدگاهي دوچشمي داشته باشيد و زندگي را علاوه بر چشم خودتان، از چشم همسرتان هم ببينيد. درک اينکه همه ي آنچه که مي خواهيم را نمي توانيم از همسرمان بگيريم، نه تنها باعث ناراحتي و بيچارگي است، بلکه قدمي لازم و ضروري در ساختن يک رابطه ي کامل است. پارادوکس صميميت اين است که توانايي ما در حفظ نزديکي بستگي به توانايي ما در تحمل تنهايي در رابطه مان دارد. يکي از مهمترين جنبه هاي يک عشق بالغ و کامل، غم و اندوه است. همه ي ما به دنبال کمال هستيم. نمي توان هيچکدام از ما را به خاطر اينکه در انتظار خوشي و سعادت در زندگي عشقيمان هستيم، سرزنش کرد. اين احترام براي نيازهاي فردي، بر اصلاحاتي که در دهه ي شصت و هفتاد بر قوانين طلاق انجام گرفت تاثير بسيار زيادي داشته است. طي اين دوره، فرهنگ بيشتر تمرکز بر رضايت و خوشنودي فردي بود که ازدواج نيز بخشي از آن به شمار مي رفت. اين تغيير فوايدي نيز به دنبال داشته و افراد را از تحمل ازدواج هاي ناسزاوار و تحمل ناپذير رها کرده است. اما عوارض منفي هم در خود داشته و آن اين بوده که افراد را تشويق به ترک ازدواج ها و رابطه هايي مي کرده که ارزش ادامه يافتن داشته اند. در جامعه اي که برپايه ي دستاوردهاي فردي و خودمختاري استوار است، تلاش براي حفظ روابط تاحدي دشوار مي نمايد. در دنياي رقابتي امروز، ما براي دستاوردهاي شخصي خود پاداش مي گيريم، نه به خاطر کمکي که به پيشرفت ديگران ميکنيم. استقلال ارزش بالاتري نسبت به همکاري دارد و فداکاري براي ارزش هايي مثل وفاداري و اتحاد نامعقول به نظر مي رسد. اين تمرکز بر توانايي هاي فردي باعث خواهد شد که طرف مقابلمان در رابطه و يا همسرمان را ابزاري براي شکوفايي خود بدانيم و ممکن است تصور کنيم که اين فرد بايد بتواند زيبايي ها و کمال ما را منعکس کند و يا جبراني براي آشفتگي هاي دروني ما باشد. به همين خاطر است که به همسرمان مي گوييم، "يک کم وزنت را پايين بيار، چون باعث مي شه بد به نظر برسم" نه اينکه به او بگوييم، "يک کم وزنت را پايين بيار، ممکن است ديابت بگيري." داستان مليکا هم به همين ترتيب بود. او از اخلاق و رفتار برديا وقتي پيش دوستانشان بودند خجالت زده مي شد. و از آنجا که تصور مي کرد، "حتماً کس بهتري برايش پيدا مي شود"، برديا را ترک کرده و با يک تاجر ثروتمند رابطه برقرار کرده است. ميل و انگيزه براي يافتن شريک واقعي زندگي، فقط با عشق هاي رمانتيک تحريک نميشود. روانشناسان عقيده دارند که نزديکي افراد به کساني که مي توانسته اند يا مي توانند جاي همسر را در زندگيشان بازي کنند، تاثير بسيار زيادي روي روابط دارد. درواقع آمار طلاق بين کساني که در اجتماعات و شغل هايي هستند که با افراد زيادي روبه رو مي شوند—کساني که ممکن است از نظر سني، نژادي، سطح تحصيلات و... با آنها مطابقت داشته باشند—بسيار بيشتر است. البته اين وسوسه ها فقط به آدم هاي زنده منحصر نمي شود. گاهي ممکن است در رسانه ها و فيلم و سينما هم کساني را ببينند که همسر خودشان را در نظرشان بيرنگ و رو کند. وقتي روزانه با بمباراني از هنرپيشه ها و مانکن هاي زيبا و جذاب روبه رو باشيم، ممکن است ديگر همسرمان برايمان زني زيبا يا مردي خوش هيکل و خوش تيپ به نظر نيايد. و اين چيزهاست که ما را به ورطه ي نااميدي مي کشاند. در زمانه اي که فسخ ازدواج ها به سادگي حالا نبود، به نظر مي آيد که مردم احساس خوشنودي بيشتر از زندگي خود با همسرانشان داشتند، درحاليکه براي زوج هاي امروز طلاق ساده ترين و آشکارترين راه حل است. با اينکه توقع سعادت ابدي براي ازدواج هايمان داريم، حقيقت اين است که براي اکثر افراد، نه ازدواج و نه طلاق هيچکدام تاثير چنداني بر خوشبختيشان ندارد. با اينکه تحقيقات روانشناسان ثابت کرده است که افراد متاهل خوشحال تر و خوشبخت تر از افراد مجرد زندگي ميکنند، اما تحقيقات ديگر نشان مي دهد که بعد از يکي دو سال اول ازدواج، وضعيت خوشبختي و خوشحالي افراد هيچ تفاوتي با قبل از ازدواجشان نخواهد کرد. و تصور اينکه ازدواج مي تواند راه حلي آني براي خوشبختي و شادکامي افراد باشد، خود پايه و اساس بدبختي و بيچارگي است. پيتمن روانشناس مي گويد، "ازدواج براي اين نيست که شما را خوشبخت کند، براي اين است که شما را متاهل کند. وقتي ازدواج مي کنيد، آزاديد که کارهاي مثبت و مفيد انجام دهيد، آزاديد که انسان بهتري باشيد." يک رابطه ي متعهد به شما کمک مي کند تا جلوي وسوسه ها و اغواها مقاومت کنيد، ضعف هايتان را ظاهر کنيد و خودتان باشيد و مطمئن باشيد که با وجود همه ي اينها، کسي هست که دوستتان بدارد. يک رابطه واقعي بايد برخوردي از انسانيت من و انسانيت طرف مقابل باشد، با همه ي لذت ها و محدوديت هايش. اينکه زوج ها چطور با اين اختلافات و برخوردها کنار مي آيند کيفيت رابطه شان را تعيين خوهد کرد. اين ديدگاه از ازدواج ممکن است چندان عاشقانه و رمانتيک نباشد، اما بر اين معنا نيست که عمق هم ندارد. يک رابطه ي سالم و صحيح با کسي، از اولين قدم ها براي برقراري ارتباط با انسانيت است، که اگر بخواهيد انساني کامل باشيد، برايتان ضروري است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]
-
گوناگون
پربازدیدترینها