واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بعد از ظهر یک روز سرد زمستانی رستوران ایرانی واشنگتن دی.سی ، میزبان دیپلمات های کهنه کار آمریکایی اما لیمبرت می گوید: «با این موضوع مخالف هستم. من مخالف این هستم که همکارانمان همین حالا به ایران اعزام شوند.» پرچت با خنده می افزاید: «هیچ کسی از شما نخواسته است که حالا به آنجا (ایران) بروید!»
عصر ایران؛ وحید جعفریان- اسامی «بروس لینگن» و «جان لیمبرت» از زمان اسارت 444 روزه آنها در تهران به سال 1979 با واژه «گروگان» عجین شده است. لینگن زمانی که انقلابیون، سفارت آمریکا را به اشغال خود درآوردند عالی رتبه ترین دیپلمات آمریکایی در تهران محسوب می شد. لیمبرت نیز زمانی در ایران یک داوطلب گروه صلح، معلم زبان انگلیسی و مسلط به زبان فارسی بود که در اوایل انقلاب دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران شد. سال های زیادی از آن زمان گذشته است. با احتساب ماه جاری، سه دهه از زمان سقوط شاه ایران که به عنوان ژاندارم خلیج فارس مورد حمایت آمریکا قرار داشت سپری شده است ، زمانی که آیت الله خمینی به قدرت رسید و یک نظام انقلابی اسلامی را که همچنان چالشی برای آمریکا و متحدان آن به ویژه اسرائیل محسوب می شود تاسیس نمود. به همین ترتیب ایران اکنون در مسیر تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای قرار دارد و هفته گذشته اولین ماهواره خود را به مدار زمین پرتاب کرد. در طول همه سال های پس از گذشت انقلاب هیچ مقام آمریکایی به منصبی همچون لینگن، لیمبرت یا همکارانشان در تهران دست نیافته و برخورد رسمی و مستقیم با دولت ایران نیز از چند مذاکره محدود به عراق و افغانستان فراتر نرفته است. با این حال شاید اوضاع تغییر کند. دولت اوباما پیشنهاد آغاز مذاکره را ارائه کرده است. بنابراین ما (خبرنگاران نیوزویک) به دنبال لینگن، لیمبرت و سایر بازماندگان آن حادثه از جمله «هنری پرچت»، مدیر دفتر ایران در وزارت خارجه آمریکا در سال 1979، رفتیم تا نظرات آنها را درباره چرایی و نحوه مذاکره با رهبران مذهبی ایران جویا شویم. در بعدازظهر یک روز سرد زمستانی، لینگن که اکنون 87 ساله است، لیمبرت 65 ساله و پرچت 76 ساله در یک رستوران ایرانی در واشنگتن دی.سی گردهم آمدند تا درباره اینکه چگونه دولت آمریکا پس از سال ها حمایت از شاه توسط انقلاب ایران غافلگیر شد و چه درس هایی را می توان از این حادثه فرا گرفت، گفت و گو کنند. در مجموع آنها با این نظر موافق بودند که ایرانی ها امروز خواهان «احترام متقابل» هستند. لینگن می گوید: "ما باید از طریق گفت و گو با این مردم (ایرانی ها) آنها را درک کنیم و مواضعشان را دریابیم. احترام باید از جانب هر دو طرف باشد اما ما باید چیزی را از طرف مقابل بشنویم تا این حس به ما دست بدهد که آنها واقعاً خواهان مذاکره (با ما) هستند." لیمبرت نیز می گوید: "اگر شما با این طرز تفکر وارد مذاکرات شوید که طرف مقابل، غیرمنطقی، دیوانه و خشونت طلب است مسلماً به هیچ توافقی دست پیدا نمی کنید." از نگاه آمریکایی ها، درخواست احمدی نژاد، آنجایی که می گوید قدرت های غربی در برخورد با ملت ایران باید مودبانه و با نزاکت رفتار کنند، عجیب و غریب به نظر می رسد! پاسخ احمدی نژاد به صحبت های اوباما درباره دست دراز کردن آمریکا به سوی ایران را سخت بتوان دلگرم کننده تلقی کرد. احمدی نژاد درخواست کرده که اوباما در ابتدا به خاطر بسیاری از جنایت های آمریکا علیه ملت ایران که به حمایت آن از کودتای 28 مرداد مربوط می شود عذرخواهی کند. لیمبرت معتقد است: "زمانی که احمدی نژاد این فهرست از اعتراضات و شکوائیه ها را مطرح می کند شما می توانید همانند بسیاری از ایرانیان بگویید که رئیس جمهور ایران این بار سنگین تاریخی را به دوش می کشد. یک تاریخ پر از اعتراض؛ اعتراضاتی که واقعی هستند و شکوائیه هایی که خیالی اند اما هنوز وجود دارند." آغاز مذاکرات بین تهران و واشنگتن شاید با طرح مسائلی درباره امنیت منطقه ای و برقراری ثبات به ویژه در عراق و افغانستان همراه باشد. چنین تماس های موفقی در گذشته بین دو طرف شکل گرفته است. لیمبرت ادامه می دهد: "ما باید در پی این باشیم که چگونه از این مذاکرات فراتر برویم." پرچت نیز در حال نوشیدن دوغ ایرانی می گوید: "تصور می کنم ما باید دیدگاه برخی ایرانی ها را نادیده بگیریم. چشم خود را به روی گوی بدوزید و ببینید که مذاکرات چگونه راه آینده را هموار می کند." بازگشایی یک دفتر حافظ منافع آمریکا در سفارت سوئیس در تهران می تواند یک «گام خوب» تلقی شود. دیپلمات های آمریکایی در این دفتر مستقر می شوند و اولین دیپلمات هایی محسوب خواهند شد که از زمان آزادی لینگن و لیمبرت به این کشور می روند. اما لیمبرت می گوید: "با این موضوع مخالف هستم. من مخالف این هستم که همکارانمان همین حالا به ایران اعزام شوند." پرچت با خنده می افزاید: "هیچ کسی از شما نخواسته است که حالا به آنجا (ایران) بروید!" با این حال در ذهن لیمبرت چیزهای دیگری می گذرد. وی در این باره می گوید: "شما می توانید تصور کنید اگر همکاران ما در زمان بحران اخیر غزه در ایران بودند چه بلایی سر آنها می آمد؟! مهار جمعیتی که خواهان حمله به انگلیسی ها و مصری ها بودند برای دولت ایران بسیار سخت شده بود!" با این حال پرچت معتقد است: "اقدامات نسبتاً کم هزینه ای وجود دارد که آمریکا قادر به انجام آن است، مثل دادن ویزا و سپس درخواست از ایران برای اقدام متقابل." لیمبرت پاسخ می دهد: "در این صورت شما با یک شکست غیرمترقبه مواجه می شوید و آنها (ایرانی ها) سوءظن پیدا می کنند که ما در حال استخدام جاسوس هستیم. من مطمئن هستم که آنها می گویند، چه چیز خوبی! شما (آمریکایی ها) دیگر چه کار می توانید برای ما انجام دهید؟" پرچت در ادامه بحث می گوید: "آمریکا باید راهی برای کاهش احساس ناامنی ایرانی ها بیاید. ما باید صحبت درباره تغییر رژیم (ایران) را متوقف کنیم." وی می افزاید: "اوباما باید به فرستاده خود بگوید که به ایرانی ها یادآور شود ما ایران را قبول داریم و علاقه ای به تغییر رهبران آن نداریم." در واقع تضمین آمریکا مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی ایران بخشی از توافقی بود که منجر به آزادی گروگان ها در ژانویه 1981 شد. در مرحله حاضر تنها توقف لفاظی ها و شعارهاست که می تواند احتمالاً به تغییر در روابط دو کشور بیانجامد. «گری سیک»، که سال 1979 در شورای امنیت ملی آمریکا خدمت می کرد در این باره می گوید: "ایران تنها کشوری در جهان است که هر هفته هزاران نفر را گردهم می آورد تا شعار مرگ بر آمریکا سر دهند." وی می افزاید: "هیچ کسی این مساله را جدی نمی گیرد، با این حال اگر ما هر هفته در واشنگتن جمع می شدیم و شعار مرگ بر ایران سر می دادیم آنها (ایرانی ها) چه فکری می کردند؟" سیک ادامه می دهد: "لحن و گفتار باید عوض شود. اگر ایرانی ها می خواهند به احترام با آنها رفتار شود متقابلاً باید خودشان محترمانه رفتار کنند." منبع: مجله آمریکایی نیوزویک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]