واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > عصرآزاد، سحر - مسعود اطیابی در «صبح روز هفتم» که سومین فیلم کارنامه اوست، رویکردی دارد به روایتی تکرارشونده در قالب فیلمنامهای ساختارمند که الگو و نمونههای مشابهی در سینمای جهان دارد. ذکر این نکته نه به عنوان نقطه ضعف بلکه میتواند به عنوان ویژگی فیلم مطرح شود که تجربهای متفاوت در کارنامه اطیابی است. او که «مصائب دوشیزه» و کمدی موفق «خروس جنگی» را ساخته در فیلم جدید خود یک قصه رئال و اجتماعی را در ساختاری مدرن به گونهای تصویر کرده که به فضا و حال و هوای آثار به اصطلاح معناگرا نزدیک میشود. کارگردان همچون فیلمهای قبلیاش کار نگارش را به نویسندگان دیگر واگذار کرده و نام آرزو محمدنژاد، حسین کیانی و جهانبخش ایمانی به عنوان فیلمنامهنویسان "صبح ..." خودنمائی میکند. همانطور که اشاره شد فیلمنامه اثری است فرمگرا که البته این وجه بیشتر در روایت و داستانپردازی قصه مد نظر قرار گرفته تا اینکه به عنوان یک ویژگی کارگردانی و ... در طول فیلم خودنمائی کند. خط اصلی قصه متأثر از ایده تکرار اتفاقات یک روز سرنوشتساز از زندگی یک فرد است که این بار دزدی خردهپا به نام سیروس به عنوان قهرمانی انتخاب شده که اتفاقات یک روز از زندگیاش در هفت روز بسط پیدا میکند. اما به نظر نمیآید قرار باشد از قِبل این تکرار هفتگانه به مفهوم یا تعبیری برآمده از وجهه اساطیری عدد هفت و ... برسیم، چرا که داستان به گونهای طراحی شده که چه بسا این اتفاق فانتزی میتوانست در 6 یا 9 روز و یا ... هم اتفاق بیفتد و نهایتاً اتفاقات کمی فشردهتر یا پراکندهتر از آنچه در حال حاضر هست، دنبال هم قرار بگیرند. وقتی هم چرائی چنین نکته ظریفی حتی در دنیای فانتزی و تخیلی فیلم نتواند جوابی متناسب با منطق داستان بگیرد آن وقت است که کلیت منطق این موقعیت کمرنگ شده و سئوالهای بیجواب رو به فزونی میگذارند. پرسشهائی که هرچند اساس طرح آنها در ذهن مخاطب چنین آثاری نوعی همراهی پویا با داستان و درگیر شدن با آن محسوب میشود اما وقتی قرار باشد پاسخ همه چیز به جهان فانتزی، تخیل، ماوراء و ... واگذار شود و دامنه و محدودیتی برای هیچ اتفاقی وجود نداشته باشد، به نوعی ضد خود عمل میکند. در چنین قصههائی که قرار است واکنش قهرمان فیلم به تکرار اتفاقات زندگیاش، مبنای تغییر و تحول در روند زندگی روزمره او محسوب شود، طبعاً آنچه میتواند اهمیت پیدا کند نوع رویکردی است که نویسنده و فیلمساز به عنوان تم اصلی به زیرلایه کار وارد کردهاند. در «صبح ...» انتخاب یک قهرمان خلافکار که در روزی سرنوشتساز دردسرهای خود را به واسطه عملکردش بیشتر و خود را گرفتار میکند، زمینهای ایجاد میکند که همان رگههای معنائی و مفهومی خودنمائی کنند و فیلم به سمت و سوی آثاری بروند که به سینمای معناگرا معروف شدهاند. به این ترتیب هدایت شدن به راه راست به واسطه آگاهی از عواقب عملکرد که تکرار اتفاقات یک روز به قهرمان فیلم داده، زمینهای فراهم میکند تا او در این هفت روزی که برای تغییر نوع نگاهش به زندگی طراحی شده یک سیر تدریجی را طی کند و در نهایت به رستگاری نمایشی برسد. اما به نظر میآید از آنجا که طراحی این هفت روز مبتنی بر اهمیت تدریجی بودن این روند نبوده، به نوعی اتفاقات فقط در این روزهای هفتگانه تکرار میشود، بدون آنکه تأثیر حیاتی خود را برای رسیدن از نقطه الف به ب داشته باشد. واقعیت این است که قهرمان فیلم دو روز اول را بیشتر به انفعال میگذراند، دو روز بعدی را واکنش نشان میدهد تا اتفاقات را تغییر دهد و به نتیجه دلخواهش برساند که البته پایان ناخوشی دارد. نهایتاً دو روز پایانی او شروع می کند به دخل و تصرف در اتفاقات تکرارشونده پیرامونش در جهت مثبت و تازه اینجاست که در صبح روز هفتم نور تازهای به زندگیاش وارد میشود و میتواند خود را رهائی دهد. یک نتیجهگیری فانتزی در فیلمی رئالیستی که تلاش میکند معنا و مفهوم را هم از قلم نیاندازد و گوشه چشمی هم به طنز داشته باشد که در انتها به ترکیبی ناهماهنگ میماند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]