واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - دوباره میخواهیم برویم جشنوارهی فیلم فجر. یک سال مثل برق وباد گذشت واز نو باید کار وزندگی را تعطیل کنیم و خانواده را قانع، که سینما از نان شب واجبتر است تا عاقل اندر صفیه نگاه مان کنند! چه میشود کرد؟! این است زندگی ما وعوض هم نمیشود لابد، تا بمیریم! حالا می خواهم بروم سراغ چند صحنه از ماجراهای جشنوارهی سال قبل که جالب بود و شاید هم مایهی عبرت ما وشما وهمهی آنهایی که گرفتار این جشنواره اند و گرفتار هم که میدانید یعنی عاشق! الف- کاخ جشنواره که شد برج میلاد ، داد همه درآمد که چه طور برویم آن سر دنیا [امسال هم این داد را می شود شنید و چون برج میلاد جاییست که مشرف است به کل تهران، این داد را لابد در کل تهران میشود شنید!] بعد گفتند که سرویس گذاشتهاند درمیادین مهم شهر و این سرویسها هم خیلی مرتب و منظم آدم را میرسانند به جشنواره؛مختصر مشکلی هم این وسط بود که مربوط میشد به حریم 800متری «پارک ممنوع» در این میادین!قصه این بود که مجریان این طرح از وضعیت ترافیکی شهر بیخبر بودند ودر نتیجه کار منتقدان فیلم شده بود گشتن کوچههای منتهی به میادین[که کم هم نبودند] ووزن کم کردن در نتیجهی دویدنهای پشت سرهم دنبال «ون»های در حال حرکت وداد کشیدن که«نگه دار!»[این فرایند در بهبود رسانایی صدای منتقدان و شنیده شدن صدایشان توسط مسئولان سینمایی در سال89 بسیار موثر بود] ب- کاخ جشنواره با غذای گرم!به به! این غذای گرم [که البته گرمایاش کمی تا قسمتی از گرمای حاصل از عصبانیت منتقدان گرسنهای که غذای سردشان را غیر قابل خوردن مییافتند،کمتر بود] مدتی بعد موجب اعتراض تهیهکنندهی محترمی شد که سرمای فیلماش در جشنوارهِ88 بعضی منتقدان را به داد وبیداد وا داشته بود. او در برنامهی«دوقدم مانده به صبح» مقابل مجری فعلی برنامهی«هفت» گفته بود که باید این جماعت آن قدر در سطح شهر بدوند دنبال فیلمهای جشنواره، تافلان نفطهی جغرافیایی از موجودیت فیزیولوژیکی شان دچار گشایش فیزیولوژیکی شود[جواب این گذاره«فکر» است لطفا فکر بد نکنید] به نظرتان امسال، منتقدان غذای گرم میخورند یا حرفهایی از این نوع را، گرم گرم یا احیانا جونم مرگ شدهها به زمین گرم میخورند؟ ج- جایتان خالی بود یا نبود یا هر دو! سال قبل شاهد حضور چند منتفد شیرخواره، شیرنخواره، زیر 5سال و زیر 10سال در جشنواره بودیم.خداوکیلی این مملکت خیلی پیشرفت کرده از بابت نقد فیلم. هرچه به سن ازدواج اضافه میشود از سن منتقد فیلم شدن کم میشود. یکی از صحنه های تکاندهندهی جشنوارهی پارسال هنگامی بود که یک منتقد چند ماهه، بغل مادرش، در حالی که شیشهی شیر به دهن داشت با اشارهای صریح به تئاتر پوچی و یونسکو، از بازی مهدی هاشمی در «هیچ» انتقادکرد آن هم وسط فیلم با این کلام:«اوئه اوئه». صدای این منتقد حساس و صاحب بینش غنی هنری تا چند ماه بعد هم در فضای هنری ایران طنیناندازبود. د- بعضی فیلم های خوب از دستمان در رفت! به خدا تقصیر ما نبود. تقصیر این این اعلام برنامه های دائم در حال تعویض بود که ما را برای دیدن یک فیلم وارد سالن میکردند و با دیدن یک فیلم دیگر از آن خارج. امسال انشاءالله اوضاع بهتر است و ما برای ندیدن یک فیلم وارد سالن میشویم و با ندیدن یک فیلم دیگرخارج می شویم! ه- بعضی از رانندهها که ما را با «ون» می رساندند جشنواره یا برمی گردانند واقعا فیلمشناس بودند. یکیشان از بعضی منتقدان جوانی که در جشنواره میدیدم اشراف بیشتری نسبت به سینمای ایران داشت. لطفا امسال، متولیان جشنواره، تعداد این رانندهها را جهت برگزاری کلاسهای بازآموزی حین سفر، با امتیاز«20 ساعت آموزشی»، بیشتر کنند. و- هوا سرد بود و گاهی که یک تکه آفتاب یک گوشه میافتاد و کیف میداد گرم شدن اگر یک دفعه سر وکلهی یک «ستاره» پیدا نمیشد برای عکس گرفتن، تا شما به عنوان یک منتقد بشوید شهروند درجه دوم ومسئول روابط عمومی فیلم دادبزند:«آهای!برو کنار!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]