واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بازي در نقش يك كاراكتركارتوني

كلاويس كورنيلاك در حال حاضر يكي از مطرحترين بازيگران روز سينماي فرانسه است. او سال قبل جايزه بهترين بازيگر مرد جوايز مراسم سزار (اسكار فرانسوي) را دريافت كرد. اين هنرپيشه كه اواسط ماه آگوست 1967 در شهر ليون فرانسه (همان جايي كه نيروهاي ارتش هيتلري دست به يك قتل عام فجيع زده و با اين كار نام ليون را براي هميشه تبديل به يك نام آشنا در تاريخ كردند) به دنيا آمد. از كودكي دوست داشت مشت زن شود، ولي در عوض سر از دنياي بازيگري درآورد. به جاي آن، او در يكي دو تا از فيلمهايش در نقش يك بوكسور ظاهر شد. شروع فعاليتهاي بازيگري كورنيلاك در جلوي دوربين به سال 1982 برميگردد كه وي در يك كار تلويزيوني ظاهر شد. كار بعدي او در سال 1984 هم يك مجموعه تلويزيوني بود. «شورشيها» (1985) اولين فيلم سينمايي كورنيلاك است و پس از آن او به طور متناوب در كارهاي سينمايي و تلويزيوني بازي كرده است.موفقيت فراوان او در شروع سده جديد باعث شد تا عمده فعاليتهايش را در رسانه سينما متمركز كند. با بسياري از فيلمسازان مطرح فرانسوي كار كرده و از فيلمهاي مهم او ميتوان به «يك موضوع خصوصي» (2002)، «جزيره آبي»(2003)، «قصه زندگي من»(2004)، «يك نامزدي خيلي طولاني» (2005) و «مار»(2006) اشاره كرد. در «آستريكس در بازيهاي المپيك» او جاي كريس كلاويه را گرفته كه در 2 قسمت اول و دوم نقش آستريكس را بازي كرد. اين فيلم طي يك ماه گذشته فروش خيلي خوبي در سينماهاي فرانسه داشته و نام كورنيلاك را باز هم در سطح وسيعتري مطرح كرده است.• زماني را كه تهيهكنندگان فيلم پيشنهاد بازي نقش آستريكس را به شما دادند به ياد ميآوريد؟خيلي خوب يادم ميآيد كه به آنها پاسخ منفي دادم! اوايل سال 2005 بود كه آنها به سراغم آمدند. آن زمان احساس ميكردم كارگردان اين مجموعه فيلم خوب نيست. راستش را بخواهيد، نميدانم چرا چنين پيشنهادي به من كردند. آن زمان هر چه فكر كردم نتوانستم پاسخي براي اين سوال پيدا كنم. البته حالا آن ديدگاه قديمي را ندارم و خوشحالم كه او روي پيشنهاد خود اصرار كرد و چندين بار به ديدنم آمد تا مرا مجاب كند كه فيلمي كه ميسازند كار خوبي خواهد بود.• چه عاملي باعث شد تغيير عقيده بدهيد و بازي در اين نقش را قبول كنيد؟ چند عامل در اين رابطه دخالت داشت. اولين آنها واكنش دو دخترم به اين موضوع بود. يك روز همراه آنها داشتم قدم ميزدم كه به پارك تفريحي آستريكس رسيديم. هر دوي آنها خيلي هيجانزده شده بودند و ميخواستند وارد آن شوند، تازه متوجه شدم اين دو چقدر قصههاي مصور آستريكس و اوبليكس را دوست دارند. درك اين موضوع كمي مرا به فكر فرو برد. من هم مثل هر پدر ديگري دوست دارم كاري كنم كه بچههايم شاد و خوشحال شوند. ديدم من وقتم را صرف بازي در فيلمهايي ميكنم كه آنها نميتوانند به تماشاي آنها بنشينند. حالا ميتوانستم نقش اصلي فيلمي را بگيرم كه شاد و سرگرمكننده است و بچهها هم ميتوانند بينندهاش باشند. به همين دليل، وقتي به خانه رسيديم جلوي آينه ايستادم و گفت: «آستريكس من تو هستم و نقشت را بازي ميكنم.» برعكس فيلمهاي ديگرم كه درامهاي اجتماعي يا حادثهاي بزرگسالانه بودند، اين يكي فيلمي ميشد كه دستهجمعي- يعني همه اعضاي خانواده- با هم ميتوانستيم براي ديدنش به سينما برويم. وقتي قصه مصور آستريكس و اوبليكس را دوباره خواندم، متوجه شدم اين دو كاراكتر بخشي از حافظه جمعي مردم هستند و به فرد يا گروه خاصي تعلق ندارند. زماني كه با پيتر بروكس كارگردان مشهور كار ميكردم، او به ما ياد داده بود كه نقشها را از يك زاويه برتر نگاه كنيم تا بتوانيم هرازگاهي آنها را به اشكال تازه بازي كنيم. ما هميشه به خودمان ميگوييم كه اين نقشها هيچ وقت متعلق به يك بازيگر خاص نبودهاند. آستريكس هم يكي از اين كاراكترهاست، مثل هملت. اين روزها در فرانسه همه بر اين باورند كه نقش اوبليكس را فقط و فقط بايد ژرار (دپارديو) بازي كند.اما آستريكس از آن نقشهايي است كه بازيگران مختلفي ميتوانند به ايفاي آن بپردازند. از خودم پرسيدم: چرا او را بازي نكنم؟ به هر حال اين پيشنهادي بود كه به من شده بود. همين عوامل باعث شد تا خودم را متقاعد به پذيرش اين نقش كنم. از سازندگان فيلم خواستم فيلمنامه را براي مطالعه در اختيارم بگذارند تا ببينم آستريكسي كه ساختهاند، چگونه است. زير دست گريمور رفتم و لباسهاي او را پوشيدم. عكسهايي را كه در هيبت آستريكس از من گرفته بودند به دخترانم نشان دادم. آنها بدون اين كه متوجه شوند من در قالب آستريكس هستم، گفتند: «خودشه! چه آستريكس خوبي.» حالا احساس ميكردم لازم است حتما اين نقش را بازي كنم.• آستريكس را چگونه توضيح ميدهيد؟ فكر ميكنم او و اوبليكس كاراكترهايي هستند كه فرانسويهاي معمولي را به ياد ميآورند و نمايندگي ميكنند، او كمي كارتوني است. در طول روز آدمهاي زيادي را ميبينيم كه مثل او هستند. وقتي قرار شد جلوي دوربين ظاهر شوم كمي نگران بودم. او آدمي كوچولو و حساس است كه ميخواهد خيلي قوي باشد. سرشار از ايده و نوآوري است و مثل يك بچه بر سر هر چيز بحث و جدل ميكند. مثل همه فرانسويها مهربان، سمپاتيك، حس شدني و بخشنده است. احساس ميكنم همه آدمهايي كه صادق و شريف هستند، خودشان را كسي شبيه آستريكس ميبينند. با اين وجود بازي در نقش آستريكس كار سادهاي نبود. بسياري از رفتارها و گرايشهاي او الزاما آشكار نيستند. او يك كاراكتر تاريخي است كه با ندانمكاريهايش باعث خنده و سرگرمي ميشود. خلق اين كاراكتر مثل ساخت يك خانه بود و بايد به جزئيات آن دقت زيادي ميشد.آدمها وقتي به خانه شما ميآيند به تحسين اتاق پذيرايي شما ميپردازند و اصلا توجهي به اين مسئله ندارند كه سنگ و خاك و مرمر باعث خلق اين زيبايي شده است. كاراكتر آستريكس هم همينطور است. همه نماي ظاهري او (مثل نماي ظاهري آن اتاق پذيرايي) را ميبينند و كمتر كسي به كنه قضيه توجه نشان ميدهد. • چگونه توانستيد جزئيات اين كاراكتر را خلق كنيد؟وقتي ميل كشف چيزهاي تازه را داشته باشيد، بقيه كار چندان مشكل نيست. به خودم گفتم در درجه اول بايد روي جنبه فيزيكي و ظاهري كاراكتر كار كنم. پس از آن نوبت به درون اين كاراكتر ميرسيد. آستريكس و كاراكتر او را چيزي شبيه يك طرح يا نقاشي ديدم. اين مسئله يك بازي ويژه را از سوي من ميطلبيد. جملات من در فيلم زياد نبود و بايد احساسات او را به شكلي دقيق درك ميكردم. ميخواستم پاسخ سوالاتم را به صورت فيزيكي دريافت كنم. بدن و حركات او بايد همه چيز را مشخص ميكرد. به طراحيهاي داخل قصههاي كميك استريپي آستريكس و اوبليكس نگاه كردم و متوجه شدم كه پاهايش كمي معيوب است. همين مسئله باعث ميشد تا راه رفتن و كارش كمي عجيب و غريب باشد. به كمك طراح لباس كاري كرديم كه پاهاي من كوتاهتر به نظر بيايند و اغلب اوقات بدنم كمي خم باشد. در عين حال، ميدانستم كارهايش را بايد با كمي اغراق انجام دهم. اين جزو خصيصه ذاتي اين كاراكتر بود.• اولين ديدار شما با ژرار دپارديو چگونه بود؟ با نمك و تماشايي. قرار بود تست بگيريم و اين اولين بار بود كه لباسهاي كاراكترهايمان را به تن داشتيم، نميدانستم الان چه اتفاقي ميافتد. در قصه فيلم من و او دو دوست صميمي و قديمي هستيم. حس و حال ما بايد صميمانه، همراه و دوستانه ميبود. از نگاه ژرار ميخواندم كه دارد ميگويد او نقش آستريكس را بازي خواهد كرد. خيلي زود با هم دوست شديم و يك قرارداد خيليخيلي خوب اما اعلام نشده با خودمان بستيم. ميدانيد، ما بازيگران بيشتر از آن كه به تماشاي فيلمهايمان بنشينيم در حال بازي كردن در آنها هستيم. بيان اين نكته كمي تلخ است، ولي واقعيت دارد. بنابراين بايد با همكاران بازيگرمان دوست باشيم. ملاقات و دوستي با ژرار، حكم يك موهبت را داشت!• پس به نظر شما براي اين كه تبديل به آستريكس شويد، اين سرمايه و دارايي اصلي و مركزي بود؟ براي اينكه يك بازيگر خيلي خوب باشيد اين سرمايه مركزي است. ژرار براي خوانندگان قصههاي مصور آستريكس و اوبليكس حكم يك موجود مقدس و استثنايي را دارد. او ارتباط خيلي خوبي با كاراكترش برقرار كرده و براي من اين حكم يك خوششانسي را داشت كه با كسي همبازي ميشدم كه در نقشش غرق شده است. ژرار در مقام يك بازيگر خيلي خوب ميداند دارد چه كار ميكند و كاملا حواسش به دور و برش است.• احساستان از بازي در يك استوديوي بزرگ و مجهز چه بود؟خيلي خوشحال بودم، چون ميديدم كه محوطه بسيار بزرگي دارد و در آن ميتوان هر كاري را انجام داد. دكورها مرا تحت تاثير قرار داده بود و كيفيت اشيا خيرهكننده بود. لوكيشن ما حقيقتا با شكوه بود و طراحي لباس و صحنه هم همينطور؛ البته از كار در اين استوديوي بزرگ و مجهز شگفتزده نشدم زيرا مدتي قبل در آن فيلم «يك نامزدي خيلي طولاني » را بازي كرده بودم. در اين مركز توجه دقيقي به جزئيات ميشود و توليد يك كار كمدي در آنجا واقعا باعث لذت است.• در فيلم هيچ صحنه ويژهاي وجود دارد كه از بازي در آن بترسيد؟بدون هيچ شك و ترديدي بايد از آن سكانس تماشايي كالسكهها ياد كنم. در آن صحنه من در داخل چيزي شبيه يك كاروان هستم تا كار مهمي را انجام دهم. اما در اين جور صحنهها شما نميتوانيد با اطمينان بگوييد كار چگونه پيش خواهد رفت، همه چيز غيرقابل پيشبيني خواهد بود، زيرا نميدانيد اسبهاي حاضر در صحنه چه كار خواهند كرد. فقط خود آنها ميدانند ميخواهند چه كار كنند! وقتي به سر گذر ميرسيديم و اين چهار اسب ميچرخيدند آن تانكها در وضعيت خطرناك و خندهداري قرار ميگرفتند. خوشبختانه همه چيز به خير و خوشي گذشت و صحنه خيلي خوب فيلمبرداري شد.• به جز دپارديو و آلن دلون، فيلم چند بازيگر خوب و معتبر ديگر هم دارد. به عنوان يك بازيگر از قرار گرفتن در كنار آنها هيجانزده بوديد؟ البته. آنچه مرا بازهم بيشتر هيجانزده ميكرد فيلمنامه و حال وهواي منطقي و درست آن بود. نقشهاي قصه خيلي خوب نوشته شده بود و بازيگران اين نقشها هم همه درست انتخاب شده بودند. ميدانيد، آلن دلون در نقش ژوليوس سزار از آن ايدههاي عالي و درخشان است. اصلا انگار كه اين نقش براي او نوشته شده است. دلون اين نقش را خيلي خوب بازي كرد. بقيه بازيگران و نقشهايشان هم همينطور است. اين بازيگران همه حال و هواي كميك استريپهاي كارتوني را دارند. • كتاب كميك استريپي«آستريكس و اوبليكس» را اولينبار چه زماني خوانديد؟ خيلي وقت پيش نبود. زماني كه بچه بودم، اينجور كتابها را نميخواندم. البته كتاب را خيلي دوست دارم و از همان دوران كودكي قبل از خواب مطالعه ميكردم. اين مطالعات در بزرگسالي و هنگام بازي در فيلمهاي سينمايي كمك خيلي زيادي به من كرد. اما قصههاي مصور آستريكس و اوبليكس را وقتي بزرگ شدم كشف كردم و ديدم خالق آن او برزو عجب نابغهاي است. هميشه افسوس آن را ميخورم كه قصههاي او را چقدر دير كشف كردم. • اگر آن محلول جادويي داخل قصه را داشتيد چه ميكرديد؟ شايد با آن براي خودم چيزهاي بيشتر و بيشتري فراهم ميكردم. اما نه، يك معجزه خوب انجام ميدادم. ولي خيلي خوب است كه اين محلول يك چيز افسانهاي و غير واقعي است. • اگر شما را براي بازي در قسمتهاي بعدي اين مجموعه فيلم دعوت نكنند، چه حسي خواهيد داشت؟خيليها ميگويند من و وژرار در فيلم، زوج هنري خوبي را تشكيل دادهايم و با هم بده و بستان خوبي داريم. تصورم اين است كه آستريكس قسمتهاي بعدي فيلم هم خودم هستم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]