واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اسدزاده، محمدرضا - پانزده سال پیش زمانی که روزهای آغازین افتتاح "خانه روزنامه نگاران جوان" رقم می خورد، هیچ کدام از ما - گروه اول نسل سومی های انقلاب که در خیل متولیان مدیریت خانه محسوب می شدیم - باور نمی کردیم، کار در مجموعه ای را آغاز می کنیم که در کمتر از سه سال به موثرترین مجموعه فرهنگی جوانان و نوجوانان این سرزمین تبدیل شود. این "موثرترین" تنها یک واژه توصیفی نبوده و نیست. نیاز به اثبات آماری نیز ندارد که مثلا بگوییم در طی دو سال، چگونه خانه بیش از 2000 عضو ثابت از سراسر کشور با پرونده ها مشخص جذب کرد؟ یا چگونه بیش از 1500 نشریه تجربی جوانان و نوجوانان را شناسایی کرد؟ چگونه نشریه خانه به پرتیراژترین نشریه واقعی جوانان آن دوران رسید؟ وچگونه...اینها و بسیاری دیگر را سه گروه از نزدیک شهود کرده اند. گروه اول مجموعه مدیرانی از سه نسل اول ، دوم و سوم انقلاب ، که از نزدیک سیاست گذار، برنامه ریز و مجری بوده اند. دوم: گروه اول و دوم و سوم هنرجویان خانه و سوم: نسل مخاطبان جوان و نوجوان عضو پیوسته و وابسته به خانه. چه نام های بسیاری در این فهرست بلند می گنجند که شاید اقتضائات زمانه برخی یا بسیاری را وا دارد که امروز نگویند که "خانه ای" بوده اند و با "خانه" زیسته اند. رشد یافته اند و قد کشیده اند. اما امروز در گذر از همه این 15 سال پرسشی دشوار پیش روست. خانه : چرا چنان شد و چرا دیگر نمی شود؟ "خانه" در دوران سازندگی متولد شد وبالیدن گرفت. درعصر اصلاحات خاموش شد و مرگ رسمی اش در دوران عدالتخواهی به ثبت رسید. این خانه ی سازنده، روزنامه نگاران، نویسندگان ، طراحان، منتقدان و حتی فیلم سازان بسیاری را در خود ساخت. خانه ای که نقادی در آن رسمی تحسین برانگیز محسوب می شد. دوستی مسالمت امیز تیپ های به ظاهر معارض و حتی در باطن مخالف، هم در ظاهر و هم در باطن رابطه هایی رشد یافته داشتند و نشریه اش - خانه - در آن دوران، سازنده و آوانگارد دیده می شد. روزنامه نگارانی در خانه ساخته شدند که منتقد ترین و موثرترین صحنه دارن زمانه های بعد شدند. در همه جریان ها. از راست تا چپ. از اصول گرا تا اصلاح طلب. از موتلفه ای تا مشارکتی و... هر نامی که می خواهید بگذارید. * * *"خانه " خاموش شد و سپس مٌرد؛ و مرد خانه - او که به نام " م .ز" شهرت داشت - چه خون دل ها خورد تا دوباره خانه ای بسازد سازنده، همچون خانه نخستین. هیچ بار دیگر نتوانست و شاید دیگر، هرگز. چرا چنان شد و چرا دیگر نمی شود؟ 1- چنان شد زیرا عصر سازنده آن روزگار اقتضائش حرکت بود نه ایستایی. مردانی از راه رسیده بودند خسته از کار در مسجد و در مدرسه اما پردغدغه از مسجد و از مدرسه. با تجربه هایی از هر دو که نه توان ایستایی در جامعه داشتند و نه دور باطل کار فرهنگی در مسجد را می پسندیدند و نه حرکت بسان درجازدن در مدرسه را. اما پر از ذوق فرهنگ و آهنگ رفتن بودند. "خانه" مجموعه ای از مدیران فرهنگی مدرسه ای - مسجدی داشت که به کار تشکیلاتی رسیده بودند و به سیستم خانه باور داشتند. مجموعه نیر مدام به این می اندیشید که چگونه باید به کارها، سامانی سیستماتیک داد و مدام خروجی ای تازه داشت. 2- چنان شد زیرا متولیان کار در "خانه" نه زیر سیطریه سیاسی بازی جناحی کار می کردند، نه اسیر ایدئولوژی های بسته گروهی بودند، نه دچار خط کشی های خسته حزبی و نه .... آنگاه که با عصر اصلاحات همه اینها رخ نمایان کرد، همه چیز خانه فرو ریخت. چه فرو ریختنی که قصه دراز است و... 3- چنان شد زیرا اقتصاد خانه بیمار نبود. "خانه" نیز بنگاه نبود، خانه بود. هم درآمد "مدیر خانه ای" خوب بود و هم مدیر خانه، "خانه" را با بنگاه اقتصادی اشتباه نگرفته بود. از سویی اقتصاد " خانه" نیز روبه راه بود. زیرا این مجموعه فرهنگی نه بچه سره راهی مجموعه بالا دستی اش محسوب می شد، نه مجموعه ای برای گزارش بیلانی سالانه و نه مجموعه ای تزئیناتی برای هزینه کرد بودجه های باقیمانده . 4- چنان شد، زیرا مدیر خانه ای در عین اینکه خود را فردی مقید و معتقد به اصول می دانست، تلاش می کرد تا دچار دگماتیسم باورهای بسته فرد زده اش نشود تا نه مخاطبان فرهنگی خانه را به خودی و غیر خودی تفکیک کند و نه اصول اصیل فرهنگی را به پاره پاره هایی از پستوخانه های تحجر بدل کند. 5- چنان شد، زیرا .... خانه سازنده بود. و چنان نمی شود زیرا آن دوران دیگر تمام شده است. از آن پس هیچ "خانه" ای، "خانه" نشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]