تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846738795




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شمس آل احمد در آخرین دیدار چه گفت؟/ امام خمینی: شما نمی دانید این آقا چه زحماتی برای انقلاب کشیده


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اسدزاده، محمدرضا  - "زندگی ما گفتن شد و نوشتن و ساختن برای فرهنگ و هنر این سرزمین. جلال می گفت آدمی که می‌سازد، ناچار گاهی کج هم می‌سازد، آدمی که نمی‌سازد، عیبی ندارد، اما آدمی که سازنده است عیب زیاد پیدا می‌کند. او که صامت است و ساکت می میرد. اما کسی که می سازد حتی اگر پر عیب باشد، زنده است. "   این آخرین جملاتی بود که در آخرین دیدارم با او شنیدم. برای گفت وگو با استاد شمس آل احمد در بهار سال 88 به دیدارش در منزل رفته بودم . اگرچه حال خوشی نداشت و سخت سخن می گفت. با زحمت توانستم 2 ساعتی از هر دری سخن بگویم. به آن گپ و گفت سوال و جواب های قدیمی ام را نیز افزودم و شهریور 89 بود که گفت وگو در خبر آنلاین چاپ شد. در حالی که حال او وخیم شده بود و دیگر سخن نمی گفت. بسیاری تصور کردند گفت وگو ساختگی است، بی انکه از شکل مراوداتم با جناب شمس بدانند. آغاز دوستی و مراوده ام با استاد شمس در این دو دهه گذشته دقیقا 6 گفت و گو با استاد داشته ام که همگی در مطبوعات مختلف به چاپ رسیده اند. آغاز دوستی و مراوده ام با ایشان به سالیان نو جوانی باز می گردد. یکی به واسطه پدرم که از همکاران نزدیکش در روزنامه اطلاعات بود و دیگری علاقه ام به جلال بود که مرا به سوی او می کشاند. یادش به خیر یک بار که به دیدارش رفته بودم تا برایش وبلاگی در خبرآنلاین ایجاد کنم و نمی پذیرفت پس تلاش های فراوان و وساطت پدرم گفت: تو مرا یاد جوانی خودم می اندازی و برایم نوشت : " این چند خط را به واسطه پیگیری‌های این جوان خوش ذوق پی‌گیر نوشته‌ام. مرا یاد جوانی خودم می‌اندازد. می‌گوید برایم وبلاگ درست کرده‌اند. برای من توی این سن و سال، وبلاگ چه صیغه ای است دیگر، خدا می داند. می گوید در آن واحد چند هزار نفر نوشته ام را می بینند. خب که چه شود حالا؟" مغضوب و ناشناخته و گمشده سید شمس الدین، درآستانه شب اول محرم رفت. او ناشناخته ماند. انچنانکه مغضوب برخی از جریانات نسل اول انقلاب بود. نسل دوم انقلاب، او را تنها به بهانه و در هنگامه سالمرگ جلال شناخت و برای نسل سوم انقلاب، ناشناخته و گمشده بود. در آخرین دیدارش می گفت: " تهمت ها و دروغ ها خسته ام کرده اند." می گفت:" با هر دروغ و تهمت می میرم و آرزو می کنم به جای جلال مرده بودم و اینها را نمی دیدم و نمی شنیدم. " نظر امام خمینی درباره شمس او به اعتراض تسویه شدن استادان دانشگاه، از شورای انقلاب فرهنگی استعفا کرد. وقتی برای سردبیری روزنامه اطلاعات انتخاب شد، عده ای پیش امام رفتند و گفتند مگر آدم قحطی بوده است که یک فرد بی تقوایی را سردبیر یک روزنامه کرده اند. حاج احمد آقا در خاطراتش می گوید امام اوقاتش تلخ شده بود و به حاج احمد آقا گفته بود: "شما نمی دانید این آقای شمس و برادرش چه زحماتی برای انقلاب کشیده اند." باری دیگر به امام گفته بودند این مرد، مارکسیت است. توده ای است. امام عصبانی شده بود و گوینده را از اتاق بیرون کرده بود و گفته بود: " چرا تهمت می زنید. من این آقا را از قدیم می شناسم. پدرش را هم می شناسم، برادرش را هم می شناسم." خودش می گفت نه جلال و نه من هیچ وقت مارکسیست نبودیم. مسلمان بودیم. جلال در جستجوی خودش بود و گرایش های فکری او به چپ رویکرد سیاسی داشت نه اندیشه ای. " ما توی این مملکت چوب دو سر نجس شده ایم روزی با او به مزار جلال می رفتیم که حرف شد از دوستان و دشمنان جلال و خودش که گفت :" ما توی این مملکت چوب دو سر نجس شده ایم. هم مغبوض این انقلابی های مسلمان شدیم و هم بد نام روشنفکران. می دانید روشنفکران همیشه با من بد بودند. خیلی از کسانی که کتاب هایشان را در کتاب فروشی های خیابان انقلاب می بینید، سایه ما را با تیر می زنند. اینها از اول هم سایه ما را با تیر می زدند. قصه این جماعت برای من روشن است. چه خون دل ها خورده ایم از این جماعت اهل باد. سال هاست که زبان بسته ام و چیزی نمی گویم و نمی نویسم.... حالا دیگر چه بنویسم؟ امروز آرزو می کنم ای کاش جلال نمرده بود و من به جای او رفته بودم. چون جلال جسارت و صداقتی داشت که من آن را ندارم. اگر او می ماند بیش تر مفید بود تا من بی قواره بی اثر. " حضور شفاهی پر رنگ  پیرمرد 82 ساله بیش از نیم قرن عمر خود را، فعالانه در عرصه فرهنگ و ادبیات گذراند. تیزی سخنش از همه مصاحبه های این نیم قرن پیداست. چه آن دوران که در دانشگاه تهران بود. چه وقتی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا بود. چه پس از انقلاب که عضو شورای سرپرستی صدا و سیما و نیز عضو شورای انقلاب فرهنگی شد. همواره حضور او در فرهنگ بیش از آنکه کتبی بوده باشد شفاهی بوده است. مردی که خاطرات فراوانی از تهران دارد. مردی که از پشت صحنه انقلاب فرهنگی می دانست و بالاخره مردی که همیشه و همه جا باتاب خاطرات گفته و ناگفته جلال آل احمد بوده است. طنین صدای او آنچنانکه بی پروا به نقد فرهنگ و سیاست می نشست، خاموش شده است. مردی که تیزی سخنش از همه مصاحبه های این نیم قرن پیداست. چه آن دوران که در دانشگاه تهران بود. چه وقتی در دانشگاه سیراکیوز آمریکا بود. چه پس از انقلاب که عضو شورای سرپرستی صدا و سیما و نیز عضو شورای انقلاب فرهنگی شد. همواره حضور او در فرهنگ بیش از آنکه کتبی بوده باشد، شفاهی بوده است. مردی که خاطرات فراوانی از تهران داشت. مردی که پشت صحنه انقلاب فرهنگی را می دانست و بالاخره مردی که همیشه و همه جا باتاب خاطرات گفته و ناگفته جلال آل احمد بوده است.  ناشناخته ای که آرام گرفت نگارنده «گاهواره»و «عتیقه»، نویسنده « قصه قدمایی» و «سیر و سلوک»، مولف «از چشم برادر» و «حدیث انقلاب» و بالاخره مصحح کتاب خواندنی " طوطی نامه " یا "جواهر الاسمار " مردی بوده است به نام شمس‌الدین سادات آل‌احمد، فرزند آیت‌الله سید احمد طالقانی و برادر مرحوم جلال آل‌احمد که امروز پس از 82 سال زیستن در هیاهوی فرهنگ و سیاست و اجتماع آرام گرفته است. روحش شاد و خدایش بیامرزاد. 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن