واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: متهم به قتل، اعترافات خود را پس گرفت خبرگزاري فارس: مردي كه متهم به قتل عمد است، با وجود اعتراف در مراحل بازجويي و جلسه قبلي دادگاه، در آخرين جلسه دادگاه حاضر و منكر قتل شد. به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، ساعت 19:30 دقيقه روز 7 فروردين سال گذشته، از طريق مركز فوريتهاي پليسي110 خبر يك نزاع جمعي در نزديكي عوارضي يكي از راههاي خروجي تهران مخابره شد. مأموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند كه در اين درگيري كه بيش از 10 نفر حضور داشتند، مرد جواني با اصابت جسم سنگين به جمجمه به قتل رسيده است. با انجام تحقيقات اوليه و اظهارات شاهدان، هاشم، 27 ساله به جرم قتل عمد بازداشت و در بازجوييهاي اوليه به ارتكاب قتل اعتراف كرد. نخستين جلسه رسيدگي به اتهام قتل هاشم، در تاريخ يك بهمن سال گذشته برگزار شد و قاتل ضمن تشريح و بازسازي حادثه به جرم خود اعتراف كرد. وكيل مدافع متهم نيز در آن جلسه برائت متهم از اتهام عمدي بودن قتل را درخواست كرد. صبح امروز دومين و آخرين جلسه رسيدگي به اين پرونده، به منظور شنيدن آخرين دفاعيات متهم در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي نورالله عزيزمحمدي برگزار شد. عطار، نماينده دادستان ضمن قرائت كيفرخواست، گفت: هاشم.الف، متهم به قتل عمدي محمد.ح، و شركت در نزاع جمعي است. وي درباره دلايل موجود عليه متهم افزود: نظريه پزشكي قانوني درباره علت تامه فوت، اظهارات شاهدان و حاضران در صحنه وقوع جرم و اقرار صريح متهم، از دلايل موجود عليه متهم است. نماينده دادستان با بيان اينكه ضربه سنگ به جمجمه مقتول، عامل فوت وي شده است، ادامه داد: در خصوص جنون متهم نيز تاكنون دليلي ارائه نشده است. مطابق بند «ب» ماده 206 قانون مجازات اسلامي، تقاضاي مجزات متهم را دارم. بعد از قرائت كيفرخواست توسط نماينده دادستان، قاضي از اولياي دم مقتول خواست آخرين درخواست خود را بيان كنند كه پدر و مادر مقتول در جايگاه قرار گرفتند و با بيان اينكه درخواست قصاص دارند، مدعي شدند كه از سوي بستگان متهم تهديد شدهاند. برادر مقتول در اينباره گفت: از طريق واسطه به ما پيغام دادهاند كه اگر از قصاص منصرف نشويد، ما هم آرام نخواهيم نشست. در اين زمان قاضي خطاب به متهم گفت: خودت را معرفي كن و بگو چند سال داري؟ متهم: هاشم.الف هستم. متولد 1357 و 25 ساله. قاضي: اتهام قتل عمد را قبول داري؟ متهم: من آدمكش نيستم. قاضي: در جلسه قبل و مقابل من اعتراف كردي. چرا حرفت را عوض كردي؟ متهم: نه، من حرفي نزدهام. قاضي: ماجراي حادثه را تعريف كن. متهم: من از موضوع خبر ندارم. قاضي: چرا از صحنه جرم فرار كردي؟ متهم: تصادف كردم، فرار كردم. قاضي: در تحقيقات اوليه نزد بازپرس گفتي كه با سنگ به سر و گردن مقتول زدي. متهم: من دعوا نكردم. قاضي: در آگاهي و دادسرا اقرار كردي و صحنه جرم را بازسازي كردي، چرا حالا تناقضگويي ميكني؟ متهم: من تاكنون با كسي حرف نزدهام. قاضي: مقتول چگونه كشته شد؟ متهم: نميدانم، شايد تصادف كرده است. متهم به سؤالات قاضي، جوابهاي واهي ميداد و زماني كه قاضي از او پرسيد پدرت بزرگتر است يا تو، گفت نميدانم و اظهار كرد كه نميداند الان روز است يا شب. قاضي عزيزمحمدي با بيان اينكه گويا متهم تصميم گرفته است در اين جلسه صحبت نكند، از وي خواست در جاي خود بنشيند و از وكيل مدافع خواست آخرين اظهارات خود را بيان كند. وكيل مدافع: با توجه به كيفرخواست قرائت شده، لازم به توضيح است كه در بند ب ماده 206، بايد احراز شود كه آيا آلت، قتاله بوده است يا به اعتبار حساسيت موضوع، موجب قتل شده است؟ مشخص نشده است سنگي كه به سر مقتول اصابت كرده است، اولاً از ناحيه موكل من پرتاب شده است؟ ثانياً شخص ديگري پرتاب كرده است؟ يا سنگ را در دست گرفته و به سر مقتول زدهاند. با توجه به اينكه دفاع در مقابل هريك از اين احتمال متفاوت خواهد بود، تقاضا دارم با استعلام از نماينده دادستان اين مسئله را سؤال كنيد. قاضي: به دليل اينكه اين جلسه، جلسه آخرين دفاع متهم است، نميتوان از نماينده دادستان سؤال كرد. آخرين دفاع خود را بيان كنيد. وكيل: دو فرض درباره اين موضوع محتمل است: اول اينكه متهم سنگ را به سر مقتول كوبيده باشد كه با توجه به جثه ضعيف متهم، بعيد به نظر ميرسد سنگي به اندازه يك مشت را به سر مقتول كوبيده باشد. فرض دوم اين است كه سنگ پرتاب شده است. در اين مورد هم با توجه به اينكه نزاع جمعي صورت گرفته است، احتمال دارد شخص ديگري سنگ را پرتاب كرده باشد. قاضي خطاب به وكيل: اظهارات شما متناقض است و با دفاع شما در جلسه قبل متفاوت است. متهم در جلسه قبل اعتراف كرده است كه دو سنگ به سر و گردن مقتول زده است و حتي اندازه آن دو سنگ را به دقت تشريح كرده است. قاضي: شما قبول داري كه موكلتان در صحنه جرم حضور داشته است؟ وكيل: به نظر من حضور داشته است. قاضي: پس چرا موكل در اين جلسه اين موارد را انكار ميكند؟ وكيل: نميدانم، با من هم همينطور حرف ميزند. قاضي خطاب به متهم: چرا لباس خود را پاره كردي؟ متهم: لباس من پاره نيست.( هردو آستين و جلوي پيراهن متهم قبل از ورود به دادگاه پاره شده بود) قاضي: به عنوان آخرين دفاع، مطالب خود را بيان كن. متهم: حرفي ندارم. قاضي: وكيل مدافع قبول كرده است كه در صحنه جرم حضور داشتهاي. چرا انكار ميكني؟ متهم: نميدانم بودم يا نبودم. قاضي عزيزمحمدي بعد از شنيدن اظهارات، ختم جلسه را اعلام و صدور حكم را به آينده موكول كرد. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]