تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816744624
دبيركل حزب مردمسالاري: جبهه پايداري حداد عادل را به عنوان جادهصافكن ميبيند
واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: دبيركل حزب مردمسالاري: جبهه پايداري حداد عادل را به عنوان جادهصافكن ميبيند
مصطفي كواكبيان گفت: بايد بدانيم كه جبهه پايداري، حدادعادل را هم براي يك دوره موقت ميخواهند. اين آقايان حدادعادل را براي اين ميخواهند كه فعلا از لاريجاني عبور كنند و قطعا در آينده حدادعادل هم رييس نخواهد بود، جالب اين است كه همين گروه جبهه پايداري كه سنگ حداد را به سينه ميزنند، در ابتداي مجلس هشتم طرفدار لاريجاني و مخالف سرسخت حدادعادل بودند، اما بعد كه ديدند لاريجاني به منوياتشان پاسخگو نيست، دوباره راه خودشان را برگرداندند و امروزه ميگويند لاريجاني نباشد و حداد رييس شود. پس از آنكه از لاريجاني عبور كردند، حداد را هم بركنار و يكي از نيروهاي خودشان را رييس ميكنند. تصور جبهه پايداري در اين مقطع اين است كه حداد عادل جادهصافكن خوبي براي آنان است. اما اشتباه ميكنند، چون هيچگاه نميتوانند رياست مجلس را بگيرند. اما نقشه دارند و امكان دارد كه اين نقشه براي آنان نقشه مقدسي هم باشد، ولي پيشبيني من اين است كه اشتباه ميكنند و هرگز رياست مجلس به آنان داده نميشود. بايد جبهه پايداري به همين نايبرييس، منشي و كارپرداز قانع باشند تا شايد كار خودشان را پيش ببرند.
گفتوگو خبرگزاري ايلنا با مصطفي كواكبيان در پي ميآيد:
انتخابات دور دوم مجلس نهم را چگونه تحليل ميكنيد؟
انتخابات دور دوم مجلس نهم ادامه دور اول و تكميلكننده آن است. ما يك مرحله از نمايندگان را به خانه ملت گسيل كردهايم اما يكپنجم صندليهاي مجلس خالي است و بايد كار نيمهتمام را به اتمام برسانيم. من اعتقاد دارم كه درست است كه تعداد كرسيها درمرحله دوم به اندازه مرحله اول نيست، اما همين 65 كرسي باقيمانده نيز ميتواند سرنوشتساز باشد. من اعتقاد دارم كه از اين 50 نفر كه در تهران به مرحله دوم رسيدهاند حدود 15 نفر افرادي هستند كه از ديد ما قابليت و شايستگيهاي لازم را براي ورود به مجلس نهم دارند، ولي ما فقط 4 نفر را توانستهايم از بين اينها انتخاب و معرفي كنيم؛ عليرضا محجوب، سهيلا جلودارزاده و علي مطهري كه در مرحله اول در ليست جبهه مردمسالاري بودند و در اين مرحله نيز علي غفوريفرد كه در ليست جبهه متحد و ليست جبههپايداري نيست و ميتواند عنصر موثري باشد، به ليست مردمسالاري اضافه شده است. امروزه براي اينكه يكپنجم كرسيهاي مجلس نهم تعيين تكليف شود بايد يكپنجم واجدان شرايط در سطح كشور پاي صندوقهاي راي بيايند و اين كار ناتمام را به شكلي تكميل كنند.
عملكرد مجلس هشتم را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من باور ندارم كه مجلس هشتم، مجلس 100 درصد مطلوبي بود. اين دوره از مجلس نقدهايي داشت. نقدي كه ما بارها به مجلس هشتم داشتيم، اين بود كه بسياري از مطالبات واقعي مردم از جمله مهار تورم، ايجاد اشتغال، بهبود وضعيت معيشتي مردم، بحثهاي سياسي مانند تعريف جرم سياسي، قانون احزاب، قانون انتخابات، قانون شوراها، قانون مربوط به مطبوعات و رسانهها كه ميبايست اصلاح ميشد؛ مورد توجه جدي قرار نگرفت. اميدواريم كه در مجلس نهم اين موارد پيگيري جدي شود. براي نمونه در فضاي سايبري مشخص نيست كه چه قواعدي حاكم است و مسئولان چگونه بايد با كساني كه از مرزهاي قانوني عبور ميكنند، برخورد كنند و يا حتي كاربران اينترنتي ما نميدانند كه محدوده قانوني فعاليت آنان تا كجاست و اساسا مانع قانوني كه دارند، چگونه تعريف ميشود.
از طرفي بايد به مسئله احزاب توجه بيشتري شود. امروزه كشورهايي مانند افغانستان، تركيه و عراق در بحث انتخاباتي بعضاً بهتر از ما عمل ميكنند. فضاي انتخاباتي در كشورهاي همسايه به صورت حزبي پيش ميرود، ولي متاسفانه در ايران احزاب كمرمق شدهاند و وظيفه حزبيشان را نميتوانند انجام دهند و با محدويتهايي روبهرو هستند كه نمايندگان مردم در خانه ملت بايد همراهي كنند تا به احزاب كمك شود.
در طرح انتخابات كه ما گفتيم با شكل جديد و تازهاي استاني شدن انتخابات انجام شود و ميخواستيم كه احزاب در اين بحث نقش داشته باشند، اما در كميسيون شوراهاي مجلس فقط شير بييال و دم و اشكمي شد كه بخش احزاب آن حذف شد. يا در بحث قانون مطبوعات، طرحي بود و پيگيريهايي كرديم اما آن طرح جامع اطلاعرساني كه در برنامه چهارم و پنجم دولت را ملزم ميكرد، متاسفانه هنوز در مجلس جنبه قانوني پيدا نكرده و بحث مربوط به وضعيت تقويت شوراها نيز همينطور است.
دلايل كمتوجهي به اين طرحها چه بوده است؟
دلايل متعددي دارد كه بيتوجهي به نيازهاي جامعه اصليترين دليل آن است. به عنوان مثال در همين بحث تقويت شوراها، من با انتخاب مستقيم شهرداران در كشور در شرايط فعلي موافق نيستم. اما اگر شوراها را تقويت كنيم و مانند بسياري از كشورهاي اروپايي، نظام بهداشت و درمان، آموزش پرورش و حتي نظام انتظامات و پليس را به شوراها واگذار كنيم، در آن شرايط انتخاب مستقيم شهرداران معني دارد. يا در مورد قانون مربوط به وضعيت روابط توليد، كار وكارگر و مسايل مربوط به كار و سرمايه ايراني كه امسال به همين عنوان نامگذاري شد، خيلي كوتاهي كرديم و در مجلس هشتم بسيار بيشتر از اينها ميشد در جهت تقويت توليد ملي كار كنيم. درمورد بحث اصلاح قانون كار هم بارها گفتهام كه اگر اين اصلاح به نفع طبقه كارگر و زحمتكشان عرصه توليد باشد، خوب است، اما اگر قرار باشد كه تغييرات قانون كار به زيان اين قشر زحمتكش باشد، بايد با آن مخالفت شود. ضمن اينكه ما همواره در جهت رشد سرمايهگذاري در كشور و بهبود فضاي كسب و كار بايد عمل كنيم كه در اين راستا، قانون مربوط به بهبود فضاي كسب و كار هم در مجلس مطرح شد.مجلس هشتم را در يك نقد منصفانه ميتوانم بگويم كه دربرخي جهات نكات مثبتي داشت. در خصوص روابط بينالمللي و سياست خارجي حضور فعالي داشت. مهمتر اينكه نمايندگان توانستند بالاخره براي اولينبار در طول تاريخ سوال از رييسجمهور را جنبه اجرايي ببخشند و اين نكته خوبي است كه تابوي سوال از رييسجمهور را شكستند. هرچند كه احمدينژاد اين تابوشكني و سوالات را به شوخي گرفت و پاسخ جدي به اين امر مهم نداد.
روابط دولت و مجلس را چگونه ديديد؟
در مجلس هشتم، روابط ميان مجلس و قوه مجريه روابط مطلوبي نبود، اما اينگونه هم نبود كه مانند مجلس هفتم بيشتر به نفع قوه مجريه تمام شود. من البته به تعامل مثبت بين اين دو قوه اعتقاد دارم، اما نه به قيمت اينكه قوه مقننه جنبه در راس امور بودن خودش را از دست بدهد، بلكه مجلس بايد در راس امور باقي بماند و دولت بايد اين را بپذيرد.
اما توجيهات بسياري شد تا در راس امور نبودن مجلس را اثبات كنند؟
درست است كه توجيهاتي شد اما غيرمنطقي و غلط بودند. از جمله اينكه گفته شد چون بازنگري قانون اساسي انجام شده و رياستجمهوري با نخستوزيري ادغام شده، قدرت قوه مجريه بيشتر شده است. در حالي كه اصلاً اينطور نيست. قبل از بازنگري قانون اساسي تنظيم روابط سه قوه و حل مسايل و مشكلات بين آنها، برعهده رييسجمهور بود. اما بعد از بازنگري؛ اين مهم به رهبري ارجاع شده و بهطور كلي در قالب اين تغيير، نه تنها قدرت رييسجمهور زيادتر نشده بلكه كمتر هم شده و آقايان بايد پاسخ بدهند كه اين چه استدلال غلطي است. يا ميگويند كه چون رييسجمهور در سطح ملي 25 ميليون راي آورده و يك نماينده ممكن است 25 هزار راي آورده باشد، نماينده مجلس با رييسجمهور قابلمقايسه نيست.
خب پاسخ شما به اين ادعا چيست؟
اين ادعا به 3 دليل مردود و باطل است. اول اينكه ما مجموعه مجلس را به عنوان قوه مقننه در نظر ميگيريم و منظور ما از مجلس شوراي اسلامي يك نماينده نيست. چه بسا كه مجموعه آراي نمايندگان مجلس به اندازه رييسجمهور و يا حتي بيشتر هم بشود. دوم اينكه ما بايد بپذيريم كه وقتي ميگويم مجلس در راس امور است، يعني اينكه قانون و حاكميت مردم در راس امور است. نكته سوم اينكه تكتك اين نمايندگان كه راي ميآورند، وقتي وارد مجلس ميشوند، اعتبارنامه آنها بايد توسط ساير نمايندگان هم تاييد شود. يعني اين نماينده ديگر نماينده يك حوزه انتخابيه نيست كه به او بگوييم فقط 25 هزار راي داريد، اين نماينده ديگر اعتبار ملي پيدا ميكند. به همين دليل است كه قانون اساسي به صراحت ميگويد كه نماينده در قبال كل ملت مسئول است و حق اظهارنظر در تمام مسائل را دارد. بايد آقايان بپذيرند كه قوه مقننه جايگاه رفيعي دارد و كسي هم نميتواند آنرا ناديده بگيرد. البته شايد هر دولتي بخواهد پايش را از گليمش درازتر كند، اما اين وظيفه نمايندگان مجلس است كه هوش و حواسشان جمع باشد و اين اجازه را به دولتها ندهند. اين يك اصل است و براي ما فرقي نميكند كه دولت اصولگرا بخواهد جايگاه مجلس را تضعيف كند يا دولت اصلاحطلب.
عملكرد مجلس هشتم در زمينه تصويب قوانين را چگونه ميبينيد؟
برخي قوانيني كه مجلس هشتم تصوب كرد تاثيرگذار بود. در زمينه لايحه برنامه پنجم توسعه يا در زمينه قانون هدفمندي يارانهها، كه وقت بسياري را از مجلس هشتم گرفت يا برخي قوانين مانند قانون بهرهوري در بخش كشاورزي قوانين تاثيرگذاري بودند.
در گذشته بارها مطرح كردند و حتي اعتراضهايي شد كه هيئترييسه مجلس هشتم ضعيف عمل كرده است و اكنون نيز به شدت به دنبال تغيير رياست مجلس و جايگزين كردن حدادعادل به جاي لاريجاني هستند. تحليل شما در اين مورد چيست؟
من قبول دارم كه هيئترييسه مجلس در مورد اقليت مجلس اهميتي قايل نبود، اما اكثريت اصولگراي مجلس در هيئترييسه نقش داشتند. تنها فراكسيون خط امام (ره) بود كه هيچ عضوي در هيئترييسه مجلس نداشت. اگر هم قرار باشد كسي به اين هيئترييسه اعتراض كند، بايد اعضاي فراكسيون خط امام(ره) باشد. اعتقاد من اين است كه بهترين مجلس، مجلس پنجم بود كه دو نفر از اقليت مجلس هم در هيئترييسه حضور داشتند. در حالي كه در مجلس هشتم اين اتفاق نيفتاد. آن چيزي كه عدهاي از آقايان جبهه پايداري در قالب تغيير رييس مجلس ميخواهند، زيادهخواهي آنان است.
آنها در بهترين وضعيت حدود 40 نفر بيشتر در مجلس هشتم نبودند، اما انتظار داشتند كه در راس هيئترييسه مجلس قرار گيرند. اينها نمايندگاني در هيئترييسه داشتند، اما رياست هيئترييسه را ميخواستند، در حالي كه اين تفكر در بين اصولگرايان نميتوانست جايگاهي داشته باشد. ما اعضاي فراكسيون خط امام مجلس، رياست را نميخواستيم. ما يك عضو ميخواستيم كه درهيئترييسه حضور داشته باشد و اين حداقل را هم براي ما قايل نشدند. اين نيز از آن ديدگاههاي رياستخواهانهاي است كه متاسفانه در جبهه پايداري وجود دارد.
چرا با لاريجاني مخالفت ميشود و به دنبال جايگزيني حدادعادل هستند؟
انتقاد جبهه پايداري از لاريجاني اين است كه به اعضاي ديگر فراكسيون اصولگريان، اجازه اظهارنظر ميدهد ولي آقايان ميگويند كه ما ميخواهيم همه چيز در اختيار ما باشد؛ آنها انحصارگرايي را ميخواهند. اما در مجموع بايد بدانيم كه اين آقايان، حدادعادل را هم براي يك دوره موقت ميخواهند. اين آقايان حدادعادل را براي اين ميخواهند كه فعلا از لاريجاني عبور كنند و قطعا در آينده حدادعادل هم رييس نخواهد بود، جالب اين است كه همين گروه جبهه پايداري كه سنگ حداد را به سينه ميزنند، در ابتداي مجلس هشتم طرفدار لاريجاني و مخالف سرسخت حدادعادل بودند، اما بعد كه ديدند لاريجاني به منوياتشان پاسخگو نيست، دوباره راه خودشان را برگرداندند و امروزه ميگويند لاريجاني نباشد و حداد رييس شود. پس از آنكه از لاريجاني عبور كردند، حداد را هم بركنار و يكي از نيروهاي خودشان را رييس ميكنند. تصور جبهه پايداري در اين مقطع اين است كه حداد عادل جادهصافكن خوبي براي آنان است. اما اشتباه ميكنند، چون هيچگاه نميتوانند رياست مجلس را بگيرند. اما نقشه دارند و امكان دارد كه اين نقشه براي آنان نقشه مقدسي هم باشد، ولي پيشبيني من اين است كه اشتباه ميكنند و هرگز رياست مجلس به آنان داده نميشود. بايد جبهه پايداري به همين نايبرييس، منشي و كارپرداز قانع باشند تا شايد كار خودشان را پيش ببرند.
باتوجه به ريزش نمايندگان مجلس هشتم و ورود افراد جديد، تحليل شما از مجلس نهم چيست؟
اعتقاد من بر اين است كه بسياري از داوطلبان اصلاحطلب يا از ابتدا ثبتنام نكردند، يا اگر ثبتنام كردند رد صلاحيت شدند. اگر هم ثبتنام كردند و تاييد صلاحيت شدند، در مراحل نهايي انتخاب نشدند و يا به اشكالي زمينه وارد نشدن آنان به مجلس نهم فراهم شد، بنابراين وضع فراكسيون خط امام(ره) مطلوب نيست. من فكر ميكنم كه بيش از 40 نفر اعضاي فراكسيون كه مورد حمايت جبهه مردمسالاري هم بودهاند، در سراسر كشور نداشته باشيم و طبيعتاً با چنين اقليتي، نميتوانيم بگوييم كه مجلس نهم جنبه اصلاحطلبي خواهد داشت و قطعاً اكثريت با اصولگرايان خواهد بود.
من فكر ميكنم كه وزن مجلس هشتم سنگينتر از مجلس نهم بوده و البته اميدواريم كه وضعيت بهتري داشته باشيم. اما پيشبيني ما اين است كه در مجلس نهم وضع مطلوبتري نخواهيم داشت. جنبه قدرت تفكر يا جريانسازي و تاكيد بر انديشههاي راهبردي را زياد در بين نمايندگان جديد نميبينم. البته من اميدواريم كه در مرحله دوم انتخابات، اين وضعيت بهتر شود. افراد شجاعي مانند داريوش قنبري، عليرضا محجوب، سهيلا جلودارزاده، علي مطهري و امثال اينها بتوانند وارد مجلس نهم شوند و بتوانند اين نقيصه را جبران كنند. اميد است اين نامزدها مطالبات و اوضاع سخت معيشت مردم را فريادگر باشند و در جهت ايجاد اشتغال هرچه گستردهتر و مهار تورم ايدههايي ارايه دهند تا مردم از انتخابات دلشاد شوند.
فكر ميكنيد نمايندگان مجلس نهم، دولتيتر از مجلس هشتم باشند؟
دولت احمدينژاد كه يك سال بيشتر فرصت كار ندارد. اما تصور من اين است كه در اين يك سال هم دولت تلاش ميكند كه نمايندگان را به سوي خودش هدايت كند. اما نمايندگان بايد شخصيت مستقلي داشته باشند. نمايندهاي كه وكيلالدوله باشد، هيچ ارزشي ندارد. نماينده بايد وكيلالمله باشد. البته منظور من اين نيست كه به جنگ دولت بيايد، بلكه با دولت تعامل مثبتي هم داشته باشد، اما وابسته به دولت نباشد تا آن نقش مدرس گونهاي كه ما براي نمايندگي مردم قايل هستيم، داشته باشد. دولت هم فرق نميكند كه دولت احمدينژاد باشد يا دولت خاتمي يا دولت بعدي كه معلوم نيست با چه تفكري ميآيد.
چكهايي كه دولت نهم در اويل مجلس هشتم در قالب كمك به مساجد بين برخي نمايندگان توزيع كرد را به خاطر داريد، گمان ميكنيد كه در مجلس نهم هم از اين نوع چكها توزيع بشود؟
البته اگر اين دولت كنوني باشد، شايد بدش نيايد كه دست به چنين كاري بزند، اما گمان ميكنم تبعاتي كه آن اقدام براي دولت احمدينژاد داشت، به اندازهاي بد بود كه ديگر در تلاش براي چنين تجربهاي نباشند.
چهارشنبه|ا|13|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
-
گوناگون
پربازدیدترینها