واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: فرهنگ كار
در گذشته اصطلاحات جالبي در ميان عوام رايج بود كه از فرهنگ و مناسبات اجتماعي و لايههاي دروني جامعه نشأت ميگرفت (البته هنوز هم كاربردش كاملاً از بين نرفته است).
مثلاً همه جا گفته ميشد «كار جوهر مرد است». اين عبارت و اين ضربالمثل و ضربالمثلهايي از اين دست به خوبي نشان ميدهد كه در گذشته «كار» داراي اهميت قابل توجهي بود يعني تنها از طريق و از راه كار كردن و سخت كار كردن بود كه ميشد به موفقيتي رسيد و سرفرازي كرد و شاهين اقبال را بر شانه نشاند. اما در عصر جديد متاسفانه در بسياري از موارد شاهديم كه گفته ميشود «كار» مال تراكتور است. اگر ميخواهي به جايي برسي بايد عقلت را به كار بيندازي و فرصتها را بشناسي و خوب از آن استفاده كني. و البته مثالهاي متعددي نيز از اين دست ميزنند مثل اينكه فلاني تنها با زرنگي توانسته فلان موافقت اصولي را بگيرد و فقط با فروش همان برگ كاغذ و يا همان مجوز به ثروت فراواني رسيده است. ديگري را مثال ميزدند كه توانسته با زيركي يك طرح توجيهي براي فلان وزارتخانه ببرد و طرحش را به تصويب برساند و اعتبار كلان بانكي بگيرد و به خاطر دريافت همين اعتبار كلان بانكي، زمين و ملك خريده و حالا ميلياردر شده است. از مجوز تاسيس دفتر هواپيمايي گرفته تا امكان دريافت كد بازرگاني، از مجوز فروش تراكم سيار گرفته تا دسترسي به فلان مزايده نان و آب دار و... در همه اين موارد اين كار نيست كه ارزش افزوده ايجاد ميكند و ثروت ميآورد بلكه نوعي رانت است. از زماني كه سرمايهداري عصر جديد روابط اجتماعي و مناسبات جامعه را دگرگون كرد فرهنگ كار نيز دستخوش تغيير و حتي قلب ماهيت شد. البته در جوامع جهان سومي به دليل وجود شرايط شتر گاو پلنگي در مناسبات اقتصادي و اجتماعي و عدم وجود سيستمهاي كنترلي نظام سرمايهداري، گاه شرايط نامناسبتري هم به وجود آمده و ميآيد. به همين دليل است كه ديگر ضربالمثل كار جوهر مرد است چندان به كار نميآيد و گاهي تبديل ميشود به ضربالمثل كار مال تراكتور است. و اين آخري جداً توهين به كار و كارگر به حساب ميآيد. وقتي در يك جامعه «كار» و تلاش و زحمت منزلت به حساب نيايد و ارزش افزوده به وجود نياورد و شرط تحصيل موفقيت نباشد قاعدتاً فرهنگ كار هم در ميان افرادآن جامعه جايي باز نميكند.
به دلايل گسترش نفوذ شركتهاي هرمي خوب توجه كنيد. با وجود همه سختگيريها و بگير وببندها و مصاحبهها وگزارشهاي تلويزيوني، هشدارهاي پليس، برخوردهاي قضايي و... اين شركتهاي خانمان برانداز چگونه توانستند با وجود همه اين محدوديتها و ممانعتها و مخالفتها، پنهان وزيرزميني صدها هزار نفر از جوانان و خانوادهها را درگير كنند و سرمايههاي ميلياردي از دل زندگي دارا وندار بيرون بكشند؟
اين ميل به يك شبه ميليونر شدن و به همه جا رسيدن از كجا ريشه ميگرفت؟ چرا جواناني كه بايد از دل كار و تلاش به قدرت و عزت و ثروت ميرسيدند به اين نتيجه رسيدند كه دل به كار دادن و صبح تا شام زحمت كشيدن، در باد دويدن و آب در هاون كوبيدن است و براي رسيدن به ثروت كه در نگاه اكثريت قدرت و محبوبيت و احترام هم ميآورد بايد از اين در وارد شوند؟
قدر مسلم آنان گناهي نداشته و ندارند بلكه در فهم مناسبات اجتماعي و نگاه به لايههاي آشكار و پنهان جامعه دريافتهاند كه با كار (تازه اگر كاري باشد) نميتوان به جايي رسيد. چون هر كه به جايي رسيد يا رانتي داشت و يا از رانتي برخوردار شد و يا عقل خود را (آنهم با تعريفي كه از عقل و درايت در اينگونه موارد رايج است) به كار انداخت! و تعريف اين عقل هم ميشود كشف راه و رسم دستيابي به ثروت راحت.
جامعه وقتي به سراغ كار ميرود كه «كار» منزلت پيدا كند و شرط رسيدن به موفقيت و ثروت و رفاه باشد و وقتي اين اتفاق ميافتد كه ورود افراد به حوزههاي كسب نامشروع ثروت بسيار پرهزينه و پرخطر شود. به بيان سادهتر يك كارمند وظيفهشناس قدر ببيند. يك كارگر زحمتكش حقوقش را سر وقت بگيرد و اگر صادقانه كار كرد چشم پنهاني باشد كه آن را ببيند و ارج نهد. كار وقتي فرهنگ مسلط جامعه ميشود كه همه ببينند تنها با كار و زحمت و تلاش صادقانه است كه ميتوانند پيشرفت كنند. و اگر ميخواهيم كه چنين فرهنگي را حاكم كنيم چارهاي نداريم كه راههاي رسيدن به ثروت و منزلت از طريق رانت، رشوه، پارتيبازي، اعمال نفوذ، دلالي وكارچاقكني، دزدي ، زبان بازي، چاپلوسي و نظاير آن را بسيار پرخطر كنيم تا همه در عمل ببينند كه كار و تلاش و خدمت صادقانه، هم منزلت ميآورد و هم ثروت. در آن صورت فرهنگ كار و توليد نهادينه ميشود و خود «كار» ميشود «عقل».
دوشنبه|ا|11|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]