تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ذكر زبان حمد و ثناء، ذكر نفس سختكوشى و تحمل رنج، ذكر روح بيم و اميد، ذكر دل صدق ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827167185




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي معضلات روابط قبل از ازدواج


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
((قبل از خواندن توجه داشته باشيد که اين سطور کاملا جنبه نظري دارند و بعنوان طرح و نظر مطرح شده نه بعنوان مشاوره براي مراجع هرچند که در صورت تفهيم خوب و برداشت مناسب تاثير عملي خوبي در بر خواهد داشت.)) طليعه بحث مشکل از اونجا شروع مي شود که دو نفر بدون اطلاع از آينده باهم رابطه دوستي و بعضا به تدريج رابطه عشق و عاشقي را شروع ميکنند.بدون توجه به مسائل در پيش رو و تنها با توجه و عنايت به احساسات و علائق و محبت قدم مي گذارند. بعد از گذشت زماني يا به خاطر ملال يا به خاطر ترس از دست رفتن رابطه صميمي و عاطفي ميان دختر و پسر سخن از روابطي فراتر از احساسات و عاطفه مطرح مي شود. غالبا پشنهاد از پسر مطرح مي شود و دختر هم به علل متفاوتي تن به اين کار ممکن است بدهد. عللي از اين قبيل باعث مي شود دختر پيشنهاد را قبول کند -ترس از دست دادن رابطه و صميميت يا به گفته خودشان ترس از بين رفتن عشق و علاقه.خلاصه براي حفظ و تداوم عشق با داشتن اين بهانه که عشق گناه نيست پيشنهاد را قبول مي کنند - احساس ملال در اينصورت هم شخص احساس ملالت از رابطه تکراري ميکند و براي فرار از اين حالت و به خاطر ترس کم شدن عطش طرف مقابل تن به پذيرش مي دهد - روحيه زياده خواهي اين هم مي تواند عاملي براي پذيرش و تن دادن باشد.در اين صورت دختر به خاطر اينکه سعي دارد رابطه في مابين به حد اعلي و به اوج برسد و جداييي ناگسستني بشود تن به قبول اين پيشنهاد مي دهد. - نياز غريزي اين هم مي تواند عاملي براي کشيده شدن روابط دوستي به روابط س .ک .س. باشد. البته اين نکته شايان ذکر هست که نمي توان براحتي ادعا کرد که پيشنهاد هميشه از جانب پسر مطرح ميشود اما به مقتضاي تجربه اينگونه ثابت شده و همچنين در غالب اين موراد مشاهد ميکنم که دختر کمتر به خاطر نياز طبيعي تن به اين کارها مي دهد و بيشتر به خاطر سه عامل اولي که ذکر شد تن به اين قبيل روابط مي دهد. حال مشکل و فشار رواني از کجا شروع ميشود؟ اينجا انسانها مختلف هستند.بعضي به محض شنيدن اين گونه پيشنهادات احساس بسيار وحشتناکي برايشان دست مي دهد.از يک طرف باورهاي مذهبي و وجدان اخلاقي به آنها اجازه اين گونه روابط را نمي دهد.از طرف ديگر احساسات و محبتي که در پي ماهها و حتي سالها ايجاد شده دستخوش زوال قرار ميگيرد.در اين صورت آن شخص در وجود خود حالت ترس و دغدغه احساس ميکند. اما بعضي در اوايل غافل از اين مسئله هستند و براحتي با توجه به افکار خود و به خاطر از دست ندادن رابطه صميمي و عاشقانه بدون هيچ دغدغه و اضطراب خاطر تن به پذيرش مي دهند و ناراحتي و مشکل آنها درست بعد از انجام روابط و بعد از اتمام خيلي مسائل پيش مي آيد. حال منشأ فشار رواني و عذاب وجدان از چه چيزيهايي مي تواند باشد در اينجا هم انسانها و مصاديق متفاوت هستند. گروه اولي که دغدغه آنها از قبل وقوع رابطه کذائي هست که کاملا مشخص است و بيان شد چرا دچار فشار مي شوند.خلاصه اين که بين دو قطب در حال فشار هستند يکي اعتقادات پاک و ديگري احساساتي که در پي مدتها بدست آمده . و همين تحير منشاء فشار رواني مي شود. اما باز هم مي توان موارد زير را از عوامل فشار رواني برشمرد 1- روشني و بيدار شدن ضمير انساني و وجدان خفته . 2- احساس گناه اخلاقي و شرمساري و تنفر از خود به خاطر انجام اينگونه فحشا و معاصي 3- ترس از دست دادن زندگي آينده 4- لازم دانستن مطرح کردن اين مسئله برا همسر آينده خود براي فرار از خيانت و از طرفي ترس و احتمال خطر در صورت مطرح کردن اين مسئله. اين شخص در ذهن خود تداعي ميکند که آيا اين مسئله را براي همسر خود مطرح بکند که نتيجتا اون شخص نسبت به او بي رغبت مي شود و نگرشش کاملا عوض ميشد. و آيا اين مسئله رو بيان نکند که در درون خود احساس خيانت و عذاب وجدان دارد. و همين تحير منشأي قوي برا فشار رواني در اين زمينه به شمار مي رود. 5- ترس از دست دادن همان دوستي که با اون ارتباط داشته.در اين صورت شخص در ذهن خود اينطور فکر ميکند که من با اينکه با او ازدواج نکرده بودم با او تن به اين کار دادم و اون پسر به خاطر همين عملم که شده اطمينانش ازم سلب شده . تا اينجا طليعه و مقدمه اي بود براي ورود به بحث. 1و2- از اينجا قصد داريم تمامي اون عوامل فشار درماني رو برسي کنيم و راهکارهاي نظري و فکري که مي تواند موثر باشد رو بيان کنيم: مهمترين قسمت اين مقاله بررسي اين عامل است. و بسياري از راهکارهاي مناسب در اين مورد بيان مي شود.ما قصد داريم هم دغدغه هاي بي فايده و رهزن را برطرف نماييم و از طرفي دغدغه هاي مفيد و سودمند جايگزين کنيم. بيدار شدن و روشن شدن ضمير و باطن و وجدان خفته و احساس گناه اخلاقي و شرم ساري و تنفر از خود به خاطر انجام اينگونه فحشا و معاصي. اين يکي از عوامل بسيار مهم و اساسي در اين گونه فشارهاي رواني به شمار مي رود.شخص در اين حالت سخت ناراحت و پشميان از گذشته هست.هر لحظه اي که ياد گذشته مي افتد يک موج بزرگ در روان اين شخص ايجاد مي شود. و تمني دارد که اي کاش ان اتفاق نميفتيد و اي کاش قابل جبران بود. بطور کلي اين حالت روحي وبه تعبير قضاوت قاضي درون يعني وجدان يک عامل محرک براي انسان هست و باعث ترقي و تکامل انسان و حداقل باعث ترک موانع رشد و کمال مي شود. اما بايد دقت داشت اين حالت رواني نبايد مستقر و بصورت باور دربياييد.براي روشن شدن از يک مثال استفاده ميکنم. مي گوييند شک مقدمه تحقيق و علم هست.يعني وقتي ما به مورد يا گزاره اي شک داريم اين شک ما محرکي مي شود تا ما به دنبال کشف حقيقت برويم و همين خود عامل خوبي است که ما را به طرف علم سوق دهد.شايد بتوان گفت اکثر اکتشافات علمي در گرو اين شک بود.. اما آيا مي توان گفت شکاک بودن و به همه چيز شک داشتن در همه وقت مفيد است؟ در حقيقت اگر شک بصورت باور در آمد نه تنها عامل پيشرفت علم نيست بلکه رهزني است براي رسيدن علم و کم کم باعث جدايي انسان از علم و واقعيت مي شود. اين حرف کاملا و عينا در مورد فشارهاي وجداني که بعد از ارتکاب گناه اخلاقي صورت مي پذيرد صادق است. پس بايد تا زمانيکه اين فشار محرک انسان است بايد از آن استمداد نمود و در صوتيکه بصورت باور در بياييد بايد از آن گريخت. پس بايد بين آن ترسي و رعبي که توسط وجدان و ضمير انسان حاصل ميشود با اميد پيوند داد.يعني اين خوف را با رجا درهم اميخت تا مقدمات تکامل فراهم ايد. کسيکه اميد بيش از حد دارد هرگز پيشرفتي نخواهد داشت چون رفته رفته از خيلي کارهاي منفي اجتناب نخواهد کرد و اسباب سقوط خود را فراهم ميکند. کسي هم که ترس و نااميدي بيش از حد دارد هم کم کم اسباب ناراحتي و ياس و دوري از کمالات و همچنين جامعه انساني رو براي خود فراهم مي کند. نتيجه اينکه نبايد اين دغدغه رو از ذهن بيرون ريخت.بلکه بايد از اين دغدغه بعنوان معبر و وسيله استفاده کرد. يعني هرگز انسان روشن بين اين اجازه رو نمي دهد که تنها به خاطر ارتکاب گناه اخلاقي نااميدي و تلخي را در زندگي سرلوحه قرار بده .بلکه راه بازگشت حتي در صورت ارتکاب بدترين و بيشترين گناهان را بسيار ساده مي داند وحتي جبران آن را کاملا ممکن و قابل تحقق مي داند. اما متاسفانه ديده مي شود بعضي براي تسلي دادن به اين گونه افراد سعي کرد کمرنگ کردن آن گناهان اخلاقي دارند. و به گونه اي وانمود مي کنند که ان شخص احساس گناهي نداشته باشد که ناراحت آن باشد..!! (1) اولين دليل موجه بر نقصان اين تفکر اينست که چون انسان ذاتا کمال طلب و هماره بدون توقف شايق و عاشق کمال است رسيدن به کمال باعث راحتي و آرامش مي شود و نرسيدن به آن هم متقابلا باعث از بين رفتن کارامش مي شود. .با اين حساب وقتي اين گونه خطاهايي که با طبيعت انسان سازگاري ندارد بصورت کاري حتي مثبت قلمداد شد بيشتر باعث افسردگي ميشود تا آرامش چون بالاخره ضمير انسان عارف به ارزشها و ضد ارزشهاست(2) خلاصه مطلب اين که انسان بايد از اين فشار روحي و وجداني متيقض شده هم گريزان بود و هم شتابان !يعني از آن تنها بعنوان معبر و محرک براي ترک استفاده نمود و توقف در اين افکار پريشان رو بايد به دور انداخت. البته با اين اعتقاد که گذشته و کرامت انسان کاملا قابل جبران هست به هر ترتيب موجه بودن اين راهکار منوط حس کمال طلبي انسان هست يعني هرچه انسان در مسير کمال بهتر قدم نهد بيشترين آرامش نصيبش خواهد شد.وچون با استفاده بجا از اين حالت روح مي توان مقدمات جبران گذشته و پيشرفت را فراهم نمود مي بايست با اين ديد به وجدان بيدار شده نگريست (3) 3و4- ترس از دست دادن زندگي آينده و لازم دانستن مطرح کردن اين مسئله برا همسر آينده خود براي فرار از خيانت و از طرفي ترس و احتمال خطر در صورت مطرح کردن اين مسئل اين عامل هم بسيار نقش موثر در فشار روحي و رواني دارد.در اين حالت شخص چون به خود اجازه نمي دهد که بدون اطلاع دادن از گذشته خود به همسر آينده اش و چون در ميان گذاشتن اين مسئله براي او بسيار سنگين و تبعاتي دارد تقريبا نا اميد از زندگي آينده خود مي شود و نا اميد سراسر وجود اين شخص را مي گيرد. راهکار چيست؟ در اين حالت هم نا اميدي و ياس سودي در پي نخواهد داشت و بايستي از اين پرده و حجاب بيرون امده و واقع بين بود.وقتي انسان مي تواند مثبت بيانديشد و با فکر و ايده مثبت نظاره گر آينده خود باشد چرا بايد اين افکار مايوسانه را وارد ذهن خود بکند. چرا نمي توان اميد داشت که نميشود اين واقعيت رو به کسي گفت .برفرض که اين کار بسيار سخت و ناشدني است در اينصورت چرا نمي توان اميد داشت يک ازدواج به گونه اي صورت پذيرد که هيچ کسي متوجه نشود و هيچ تبعات نامطلوبي دنباله رو اين ازدواج صورت نپذيرد؟ بر فرض اينکه که اين صورت هم بعيد باشد با نااميد زيستن و سوختن بهتر است يا اميد وار بودن و توکل به فضل خدا کردن؟ وقتي انسان مي تواند اين گونه افکار مثبت داشته باشد چرا بايد افکار منفي در ذهن خود پروش دهد.بر فرض اينکه که هرچي هم مثبت فکر کند تاثير عملي وواقعي نداشته باشد به هر حال حداقل سودي که متوجه انسان مثبت انديش است اينست که حداقل در خيال خود آرامش دارد و فشار رواني از اين لحاظ وجود ندارد.بر عکس کسيکه با اون افکار منفي زندگي ميکند چه نتيجه اي اين افکار منفي او خواهد داشت؟ ايا اين افکار اثري جز فشار رواني و خستگي ذهني در پي دارد خلاصه وقتي بنا نيست منفي فکر کردن راه حل ماجرا باشد بر فرض اينکه مثبت فکر کردن هم راه حل ماجرا نباشد بازم بهتر است انسان مثبت و اميدوارانه فکر کند .حداقل تبعاتي که متوجه منفي فکر کردن هست متوجه اين انسان نمي شود. اما نبايد غافل ماند که اين حرف در جواب کسي است که اعتقاد و اميد به رحمت حق و اميد به سامان يافتن وضعيت موجود نداشته باشد. کما اينکه تجربه ثابت کرده افرادي از اين قبيل بعد از گذشت زمان زندگي خوب و مناسب پيدا کرده اند. 5-ترس از دست دادن همان دوستي که با اون ارتباط داشته.در اين صورت شخص در ذهن خود اينطور فکر ميکند که من با اينکه با او ازدواج نکرده بودم با او تن به اين کار دادم و اون پسر به خاطر همين عملم که شده اطمينانش ازم سلب و شده . اين حالت هم کاملا قابل لمس و درک هست.دغدغه براي ان شخص با اين افکار ايجاد مي شود: آيا اين پسري که اينقدر ابراز علاقه مي کند آيا حرفش صادق است و قصد ازدواج با من را دارد ؟ آيا اون قصد ازدواج بامن را دارد يا اينها همه توسلاتي براي سوء استفاده کردن؟ و بعد من مي مانم و تنهايي؟ بر فرض اينکه ازم جدا شد چطوري دوري رو تحمل کنم و چگونه خلاء عاطفي خودم رو جبران کنم؟ چه بايد کرد؟ در اينجا بهترين راه واقع بيني است .بايد از روشي استمداد نمود تا شخص از تحير بيرون بياييد.تحيير از اين هست که آيا آخرش اون اقا شخص موندي هست يا خير ؟! برا رفع اين تحير بايد ديد علت کشش اون طرف چيست؟ آيا روابط کذايي هنوز ادامه داره يا نه ؟ به نظر من اگه اون روابط کذايي هنوز تداوم خودش رو داره نميشه به حرفاش و غمزهها اطمينان کرد و اگه اون روابط بطور کلي تموم شده و روابط به گونه اي ديگر هست مي توان اميد داشت.لکن اگر اين حالت بود اگر قصدي براي ازدواج هست بايد سريع اقدام شود و هر لحظه دير بشود عواقبي بدتر در پي خواهد داشت.(4) پي نوشت ها : (1) از جمله کساني که در اين زمينه پيش دستي کرده اند و بنيان تمدن غرب را متزلزل کرده اند برخي از فلاسفه و انسان شناسان غربي هستند.آنان سعي در بي معني دانستن گناهان اخلاقي و جنسي داشته اند و هرگونه غيرت و حيا را صفاتي برخواسته از سنت گماشته اند و آن را بي ارزش دانسته اندو و عامل اين صفات را همان حسادت پنداشته اند!!! جالب است بدانيد درس اخلاق هم براي ديگران گذاشته اند..مي گويد اگر مردي مي خواهد کار اخلاقي مثبت انجام دهد بايد همان حسادت(منظورشان حيا و غيرت)را کنار گذاشت!! يعني مردي برود بر خلاف خواسته خود با زن کذائي ازدواج کند و همچنين زن .. علاوه بر نقدي که در بالا گذشت اشکال ديگري که اين تفکر دارد اينست که با نفوذ اين تفکر مسموم در جوامع غربي و با ظاهر فريبنده اين تفکرات بسياري از جوانان غربي تحت تاثير اين تفکرات قرار گرفته اند و چيزي که هم اکنون در آن مجامع از لحاظ فساد اخلاقي شاهد آن هستيم حاصل اين تفکر است. مواردي مانند : بي حد و مرز شدن روابط جنسي زن و مرد .. بعد از آن خدشه وارد شدن بر شرافت و حيثيت زن و مبدل شدن زن به کالاي جنسي کمرنگ شدن کانون گرم و محبت اميز خوانواده. عدم ميل به ازدواج در جوانان. الان هم بي حد و مرز شدن روابطه جنسي در مورد همجنسان!! اينها از جمله محصولات ان تفکر مسمومي است که توسط برخي فلاسفه و يا انسان شناسان غربي بعوان خير خواهي و حتي کاري براي آرامش بخشيدن براي مردم مطرح شده است (2) گذشته از اين به مقتضاي وجدان هرگونه فساد و تباهي مغاير با فطرت و جان طاهر آدمي است. پس اگر انسان سيره و کرده خودش را مغاير با فطرت خود کرد بيشتر در افسرده ساختن خودت کمک کرده.بخلاف زمانيکه انسان قدم به قدم با تفکر مطابق با فطرت خودم قدم نهد مي تواند آرامش روحي خوبي به دست آورد. (3) به تعبيري در اينجا دو دغدغه مي تواند براي انسان متصور شود. - دغدغه محرک و مفيد و سازنده - دغدغه اي با عث تنزل ميشود. آن دغدغه اي که باعت سازندگي هست آنست که آنسان را پشيمان از گذشته خود بکند و اين پشيماني سرلوحه و معياري باشد تا انسان اولا بازگشت به با ماکان نکند در وهله ثاني با توجه به اينکه شخص قبول دارد که کاري انجام داده خطا بوده طبق مقتضاي طبيعت پاک انساني در صدد جبران ما فات ميکند .به محض احساس اينکه در خود احساس نمود از لحاظ اخلاقي گذشته او جبران شده افسردگيي که حاصل اين دغدغه بوده از بين مي رود همچنين عامل محرکي مي شود. براي جبران و تکامل... و اما آن دغدغه اي که با عث تنزل ميشود اينست که شخص بجاي اينکه از گذشته خود درس بگيرد و ان عيب خود را قبول کند دائم تقصير را گردن عواملي ديگر مي اندازد اين گناه را به خودي نمي گيرد. مثلا مي گوييد سنت و تهجر اين گونه کارها را بد مي دانستند و اما الان هيچ عيب اخلاقي در اين گونه مسائل نيست.اين درحاليست که منشا اين تفکر نظريات مسموم برخي انسانشناسان غربي است.ماندن و توقف کردن در اين افکار باعث ايجاد تضاد روحي در انسان مي شود و باعث مي شود انسان در اين منجلاب باقي بماند. چون روح انسان با طهارت و پاکي وفق دارد و لگه گناه بر قلب و روان انساني مانند تضاد در روح انسان است و همين عامل افسردگي ميشود. از آن طرف شخص چون از آن فعل کذايي احساس گناه نمي کند باز در صدد ترک و جبران آن نيست و همين هم باعث رکود مي شود و هم باعث افسردگي بيشتر چون گناه با روح لطيف و الهي انسان منافات دارد. (4) يک چيز باقي مونده و اونم حالتي است که در نفر علاقه هست و هنوز روابط از حد عشق و علاقه تجاوز نکرده ..اما پيشنهادش شده و دختر به خاطر داشتن اصالت و بينش بالا از قبول اين پيشنهاد سرباز ميزنه اما ناراحتي و اضظراب همچنان وجود دارد. در اين صورت بايد ديد اون دو نفر از لحاظ هم کفو بودن و از جهت دارا بود شرايط ازدواج چگونه هست. اگر واقعا شرايط براي ازدواج فراهم است اقدام نمايند و الا توقف در اين مورد کار بي فايد و خلاف احتياط و کاملا غير عاقلانه هست.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 657]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن