واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: زندگي بدون عشق؛ آيا معنايي براي اين سه كلمه متصور است؟ اگر ذهني سالم و به دور از ماليخوليايي عميق در برابر اين پرسش قرار گيرد به يقين پاسخش منفي است.ما همه، عشقي در زندگي داريم چه به آن اعتراف و چه پنهانش كنيم؛ بدون عشق زندگي، زندگي نيست. و عشق در كارهاي آنا گاوالدا همچون زندگي، موضوع اساسي است. عشقي كه ميتواند خوشبختيآفرين و اسرارآميز و در عين حال دردآور و صدمهزننده باشد. آنا گاوالدا ميگويد: «به آدمهايي كه زندگي احساسي برايشان در درجه دوم اهميت قرار دارد، به گونهاي رشك ميبرم، آنان شاهان اين دنيايند، شاهاني رويينتن.»و چنين است كه رمانهاي او از عشق آكنده است. *** «من او را دوست داشتم» سرشار از اين نگاه نويسنده به زندگي است. كتابي كه مترجمش، الهام دارچينيان در مورد او ميگويد: «من او را دوست داشتم» رمان بسيار زيبايي است. واژههايي بسيار ساده، بسيار پرورده و بجا مانند نتهاي موسيقي براي گفتن واقعيتهاي ژرف و پيچيده... رماني سرشار از زندگي ليكن اندوهناك. داستان عشقي جانگداز كه با ظرافت تمام روايت ميشود. «من او را دوست داشتم» داستان زني است به نام كلوئه كه همسرش او را ترك كرده، اما كلوئه عاشق زندگي است؛ ميخواهد زندگي كند. آنجا كه ميگويد: «چقدر بايد بگذرد تا آدمي كسي را كه دوست داشته از ياد ببرد؟ و چقدر بايد بگذرد تا بتوان ديگر او را دوست نداشت؟» گاوالدا ميگويد: «بايد يك بار به خاطر همه چيز گريه كرد. آنقدر كه اشكها خشك شوند، بايد اين تن اندوهگين را چلاند و بعد دفتر زندگي را ورق زد. به چيز ديگري فكر كرد. بايد پاها را حركت داد و همهچيز را از نو شروع كرد». چراكه نويسنده معتقد است كه به هر حال بايد زندگي كرد؛ قطار پرشتاب زندگي بيتوقف ميرود و اگر لحظهاي غافل شوي از آن جا ميماني. چرا كه زندگي از همه ما قويتر است. «زندگي حتي وقتي انكارش ميكني حتي وقتي ناديدهاش ميگيري، حتي وقتي نميخواهياش از تو قويتر است. از هر چيز ديگري قويتر است. آدمهايي كه از بازداشتگاههاي اجباري برگشتند دوباره زاد وولد كردند. مردان و زناني كه شكنجه ديده بودند كه مرگ نزديكانشان و سوخته شدن خانههاشان را ديده بودند، دوباره دنبال اتوبوسها دويدند، به پيشبينيهاي هواشناسي با دقت گوش كردند و دخترهايشان را شوهر دادند. باور كردني نيست، اما همين گونه است. زندگي از هر چيز ديگري قويتر است». اما در همين زندگي بايد با شهامت مسير خود را طي كنيم؛ بايد با خود صادق باشيم و شهامت داشته باشيم... . «شهامت از آن آنان است كه خودشان را يك روز صبح در آينه نگاه ميكنند و روشن و صريح اين عبارات را به خودشان ميگويند، فقط به خودشان: «آيا من حق اشتباه كردن دارم؟» فقط همين چند واژه... . شهامت نگاه كردن به زندگي خود از روبهرو... . شهامت همه چيز را زير و رو كردن... . به خاطر خودخواهي؟ خودخواهي محض؟ البته كه نه، نه به خاطر خودخواهي... پس چه؟ غريزه بقا؟ ميل به زنده ماندن؟ روشنبيني؟ شهامت با خود روبهرو شدن. دستكم يك بار در زندگي. روبهرو با خود. تنها خود. همين. «حق اشتباه» تركيب بسيار كوچكي از واژهها، بخش كوچكي از يك جمله، اما چه كسي اين حق را به تو خواهد داد؟ چه كسي جز خودت؟» پدرشوهر كلوئه اين اعتقاد را به نوعي ديگر بيان مي كند ،آنجا كه به او ميگويد: «ترجيح ميدهم تو امروز خيلي رنج بكشي تا اين كه همه عمرت هميشه كمي رنج بكشي… آدمهايي را ميبينم كه كمي غمگين هستند، فقط كمي، اما همين خيلي كم كافي است تا همه چيز تباه شود، ميداني… با سن و سالي كه من دارم خيلي از اين آدمها ميبينم. مرد و زنهايي كه هنوز با هم زندگي ميكنند، گويي زندگي بيفايده و بينورشان آنها را به هم چفت كرده است، اصلا زيبا نيست. اين همه تعارض... فقط براي اين كه روزي به خود بگويند: آفرين! آفرين! همه چيز را خاك كرديم، دوستانمان، روياهامان و عشقهامان.» به همين دليل است كه مترجم كتاب ميگويد: از همان شبي كه آن را ميخوانيم دلمان ميشكند چراكه درمييابيم «گاوالدا» درباره خود ما حرف ميزند درباره ناكاميهاي ما، دروغهاي ما، بزدليها و تسليم شدنهاي ما.آنا گاوالدا با واژههايي بياندازه ساده كه به گونه سحرآميزي از ظرافت برخوردارند در گوش ما نجوا ميكند، با ما حرف ميزند؛ از زندگي ميگويد با همه پرسشها و بنبستهايش؛ اين چنين توهمات ديرپاي ما به گونهاي بسيار خود به خودي زير و رو ميشود. *** «من او را دوست داشتم» از آن رمانهايي است كه بعد از خواندنش تا مدتها با ماست؛ جملات و عباراتش در گوشمان طنينانداز ميشود و ما با آنها زندگي ميكنيم.اما جالب اينجاست كه از ميانه داستان، خواننده، كلوئه را فراموش ميكند و داستان جذاب پدر همسرش او را با خود ميبرد. همچنان كه كلوئه نيز خود را فراموش ميكند. اين كتاب را نشر قطره با ترجمه روان خانم الهام دارچينيان منتشر كرده است. قيمت كتاب هم3500تومان است. قابل توجه ناشران محترم ناشراني كه در حوزه نهاد خانواده ، تعليم و تربيت و روانشناسي كودك، رمانهاي خانوادگي و ... كتابهاي تازهاي به بازار نشر روانه كردهاند ميتوانند 2 نسخه از كتابهاي خود را به نشاني تهران- بلوار ميرداماد- جنب مسجد الغدير - روزنامه جام جم - ضميمه چارديواري ، قسمت پرواز با كتاب ارسال كنند تا معرفي شود. كوروش اسعدي بيگي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 853]