محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827706926
پژوهشي پيرامون آسيب شناسي نقش زنان در سينماي ايران ابتذال سينما و كمرنگ كردن مرزهاي انسجام خانواده
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: پژوهشي پيرامون آسيب شناسي نقش زنان در سينماي ايران ابتذال سينما و كمرنگ كردن مرزهاي انسجام خانواده
پريسا جلالي
به طور كلي تغيير الگوهاي فرهنگي و عقيدتي زنان در فيلم هاي سينمايي بسيار ملموس تر از سريال هاست. بهانه بيان معضلات اجتماعي زنان گاه فيلم هاي سينمايي را تاحدي پيش مي برد كه شايد تنها دغدغه اجتماعي كه در اين قبيل
فيلم ها مي توان يافت دغدغه هاي زنان طبقه مرفه و يا حتي دختراني است كه در ساختار اجتماعي ايران امروز نمود واقعي ندارند و اين الگوي ارائه شده از الگوهاي غربي فيلم هاي هاليوودي وام گرفته شده است.
آنچه پر واضح است تفاوت هاي ظاهري بازنمايي زنان در فيلم هاي تلويزيوني با فيلم هاي سينمايي است. نقش پوشش و حجاب در فيلم هاي سينمايي كمرنگ تر است و البته غلظت آرايش چهره پررنگ تر مي شود. اما از تفاوت هاي ظاهري كه بگذريم، در چند دهه اخير تفاوت نقش زنان در ساختار رفتاري و فرهنگي نيز آشكار مي شود. تا آنجا كه تابوهاي عرفي و اخلاقي به تدريج شكسته مي شود و آنچه فرهنگ جامعه تا پيش از اين به عنوان ضد ارزش در مقابل آن ايستادگي مي كرد هم اكنون به نحوي در داستان فيلم هاي سينمايي الگوسازي مي شود. اغلب تفكرات روشنفكرانه اي كه در پس اين داستان ها نهفته است تقليدي از
ارزش هاي بيگانه است. جايگزيني سكس - به گفته برخي از منتقدين و صاحب نظران سينما كه در ذيل اشاره
مي شود - به جاي عشق متعالي و كمال طلبي، كمرنگ كردن مرزهايي كه به انسجام خانواده
مي انجامد و در واقع به شيوع روحيه بي اعتمادي در بين اعضاي خانواده مي انجامد، سير قابل مشاهده در فيلم هاي سينمايي است. زنان قهرمان در سينماي ايران در بعضي از فيلم ها متعادل نيستند. آنها گاه در يك پريشاني و گمگشتگي دست و پا مي زنند؛ آفاق در فيلم «نرگس» بني اعتماد، يك زن دزد است. در هردو فيلم «نرگس» و «بانوي ارديبهشت»، زن در شرايط تنهايي، بي كسي، بي پناهي و عاشقي است. در بانوي ارديبهشت، قهرمان، زني روشنفكر و در تلاش براي فراتر رفتن به آن سوي قالب هاي تنگ و خشك انديشه اي است كه برايش به ارث گذاشته شده است.
بانوي ارديبهشت، خود نقدي است بر شخصيت چند تكه اي از زن كه برايش رقم زده شده است. بني اعتماد در فيلم نرگس با نمايش جنبه هاي جنسي متفاوت دو زن اصلي فيلم (آفاق و نرگس) و به تعبير صدر «زن باكره و فاحشه» را ارائه كرده است. به اعتقاد حميد رضا صدر، اين نوعي مثلث عشقي است كه قبل از نرگس در سينماي ايران وجود نداشت و بعد از آن در فيلم هاي ايراني مطرح شد و از اين نظر فيلم نرگس در زمان خود يك فيلم غير متعارف در سينماي ايران به حساب مي آيد.
نرگس فقط فيلمي در باره عشق نيست، بلكه
در باره سكس است و شخصيت آفاق به خاطر وجود تابوهاي اخلاقي و اجتماعي، تمايلات جنسي او را نسبت به عادل در پس نقاب مادر و محبت مادرانه پنهان كرده است.
نرگس يك دختر باكره سرشار از طراوت و تازگي است ولي آفاق ظاهر دزد و فاحشه را دارد. اين دوگانگي بين جسم و روح، باكرگي و فاحشگي، نيمه اول فيلم را اشباع كرده است. فيلم نرگس نگاه متفاوتي به آدم هايي كه خارج از چارچوب عشق سنتي قرار دارند مي اندازد.
فرشته در فيلم «واكنش پنجم» نماينده زني است كه از طرفي پايبند به اصول خانواده است و حاضر نيست پس از مرگ شوهرش از فرزندانش جدا شود و از طرفي به دنبال نگاهي نو، در پي فرار از خانواده شوهر متعصب و سنتي خويش به خارج از كشور است. در فيلم «دوزن»، ميلاني شخصيت زن فيلم را جزء گروه آپاچي ها و گروهي براي دفاع از حقوق زنان عليه مردان معرفي مي كند. در«زندان زنان» منيژه حكمت، قهرمان فيلم يك زن است كه ناپدري خود را كشته است. اما در زندان الگوي ديگر زنان زنداني مي شود. زناني كه حتي به دختر باكره رحم نمي كنند و با اين اصطلاح كه او با ما فرق داشت وي را قرباني طعمه خود مي كنند تا جايي كه دختر جوان كارش به خودكشي مي كشد.
در فيلم «سه زن» حكمت؛ مينو از همسرش جدا شده، برادرش نماد زندگي عرفي و معمولي در شهر تهران است كه او قبولش ندارد. (الصمادي، 1389: 239-238) مسئله زن و حجاب در ايران، تنها مسئله اي مدني يا اخلاقي نيست بلكه بستر يكي از حادترين كشمكش هاي اجتماعي است كه بر سرگذشت جمهوري اسلامي تا امروز تأثيري تعيين كننده باقي گذاشته و سينما يكي از
عرصه هاي آشكار اين كشاكش بوده است. (همان،243) طبق تحليلي كه به وسيله فاطمه الصمادي برروي فيلم هاي سينمايي فوق انجام شده است پنج درصد زنان اين فيلم ها بي حجاب ارزيابي
شده اند و يك درصد اين زنان نيز از نظر پوشش داراي وضعيت مختلط هستند يعني هم مانتو، چادر و هم بي حجاب بوده اند. (همان،244)
در زمينه تحولات مورد بررسي اين مسئله توسط دكتر رفيع پور در تحقيقي با تحليل محتواي
پرفروش ترين فيلم هاي سينمايي سال 1360 يعني برزخي ها و بايكوت، سال 1370 فيلم عروس و 1372 فيلم هنر پيشه؛ تغيير ارزش هاي جامعه از فرامادي به مادي را در آيينه سينما جستجو كرده است. او در اين تحقيق، حجاب و پوشش زنان را به عنوان يكي از مهم ترين سمبل هاي مذهبي كه پس از انقلاب بر رفتار و ارزش هاي افراد بسيار تأثير داشته است بررسي مي كند.
1- تحليل محتواي دو فيلم برزخي ها و بايكوت در مقايسه با فيلم عروس نشان مي دهد كه در دو فيلم نخست، زنان در پوششي متوسط يا بيشتر ظاهر
شده اند اما در فيلم عروس پوشش و حجاب نسبتاً كمتر از متوسط بوده است و بر خلاف دو فيلم مذكور كه حاوي ارزش هاي ملي - مذهبي است ارزش هاي مصرف گرايي و ارزش هاي مادي، ثروت، نابرابري و سودجويي به مثابه ارزش هاي مثبت اشاعه داده شده است. (رفيع پور، 1378: 15-14)
بازتعريف خانواده از سوي زنان فيلمساز:
«زنان فيلمساز ايراني بر بازتعريف هويت زن تمركز داشته و باور دارند تا زماني كه زنان ايراني سنتي
مي انديشند، جايگاه آنان در هرم قدرت در جامعه تغيير نخواهد كرد. نقش زنان فيلمساز ايراني با استفاده از سينما به عنوان رسانه در بازتعريف خانواده و نفي قدرت از درون آن از اهميت اساسي برخوردار است و سعي كرده اند باورهاي كليشه اي را كه
ايدئولوژي هاي مردسالار را در باره زنان رواج
مي دهند دگرگون كنند، لذا و بر اساس تصوير جديد، زن، سعادت خود را در گرو تبعيت از مردان
نمي بيند. بازنمايي زن در فيلم آنان به گونه اي است كه زن داراي ذاتي خاص است و بر حسب ذات خود زن، آنچه مي خواهد تعيين مي كند. زن همواره "ديگري" نيست. زن بودگي به معناي برخورداري از نقشي اساسي است.» (الصمادي،254:1389)
شايد بتوان گفت در چند فيلم سينمايي كه حاصل كار سينماگران زن ايراني است مانند تمام
برنامه هايي كه تا به حال اشاره شد چندان كليشه ها
باز توليد نشده اند اما آنها نيز براي اين
كليشه زدايي، به نظر مي رسد نمادهايي از قبيل حجاب را بيشتر نفي كرده اند. فيلم سوپر استار ساخته تهمينه ميلاني از جمله اين موارد است.
تمام شخصيت هاي فيلم، زناني هستند "طماع" و "هوسباز" و "بي لياقت"، يكي به خاطر يك هنرپيشه شوهرش را ول كرده، ديگري مي خواهد با پول هنرپيشه جوان و خوشتيپ را به دست آورد و البته مادر هنرپيشه كه نتوانسته يك پسر با اخلاق تحويل جامعه بدهد! تنها شخصيت مثبت زن فيلم به طور كلي فاقد جنسيت است! يك دختربچه چهارده پانزده ساله كه ادعا مي كند دختر هنرپيشه است و گمان مي كنم اگر به جاي او يك پسر چهارده پانزده ساله هم بازي مي كرد، تغييري پيدا نمي شد! نتيجه سرراست اين است كه زن ها تا نوجواني موجوداتي هستند پاك و "بي آلايش" كه با پا گذاشتن به جواني تبديل به موجوداتي "حريص" و "مادي" يا مادراني "ناموفق" مي شوند!
در واقع هدف از بيان تمامي اين جزئيات، به دست دادن يك تصوير واقعي از بازنمايي زنان در گروهي از "رسانه هاي ايراني" است. شايد كسي بگويد
بي انصافي است كه اين همه روي رسانه هاي ايراني تاكيد كنيم، مگر در غرب چه مي گذرد؟ مگر نه اينكه ماجراي "استفاده ابزاري از زنان" از غرب شروع شد؟ مگر نه اينكه يكي از پربيننده ترين سريالهاي تلويزيوني در آمريكا در سال هاي اخير، سريال "زنان خانه دار نااميد" (2) بوده كه بازنمايي زنان در آن به مراتب بدتر از همه سريال ها و فيلم هاي ايراني است؟ بله دقيقا همين طور است اما در بين همه توليدات غربي گاهي به فيلم هايي مانند "چنجلينگ" (3)، "جونو" (4) و "آتش افروز" (5) نيز برخورد
مي كنيم كه بدون ارائه تصاويري اغراق شده از زنان و بدون اينكه «فمينيستي» باشند، تصاوير واقعي از زنان، اعم از خانه دار، دانشآموز يا كارمند، در
دوران هاي قبلي و زمان حال، ارائه مي دهند. واقعا كجا هستند سريال ها و فيلم ها و برنامه هاي راديويي ايراني كه اين كار را مي كنند؟ توليدات ايراني در بهترين حالت خود "فاقد نگرش جنسيتي" هستند به اين معنا كه هيچ كدام از شخصيت ها در آن جنسيتي ندارند، اتفاقي كه به نظر مي رسد اخيرا در "وقتي همه خوابيم" بيضايي افتاده است. ناراحتي برخي از منتقدان از نحوه بازنمايي زنان در سينما گاهي نيز اين گونه منعكس شده است.
فيلم "ازدواج در وقت اضافه" به كارگرداني سعيد سهيلي و نقش اول آن ماهايا پطروسيان. فراستي، منتقد سينمايي است كه به ادعاي وي اين فيلم نه تنها كميك و فانتزي نيست بلكه ابتذال در آن موج مي زند و تنها نتوانسته مردم را بخنداند و در واقع عقب گشتي به فيلمفارسي بوده است كه نتوانست وظيفه خنداندن مردم را به خوبي ايفا كند. استفاده از جمله "به به چه هلويي" با نمايش اين صحنه كه انفجاري رخ مي دهد كه پيرزني جلوي پاي وي مي افتد نشانه ابتذال در سينماي ايران است. ابتذال حتي در برخي ديالوگ ها احساس مي شود و فقط در اس ام اس هاي بي ادبي و غيره ابتذال وجود ندارد، از جمله گفتن اين لفظ از يك دختر به پسر كه اگر من زنت شوم برات 4 بچه
مي آورم خودش يك ابتذال است و يا اينكه مادر بزرگ
مي گويد شما بايد سيگار نكشيد و نماز بخوانيد تا وارث من شويد. بحث اينجاست كه فيلم كمدي و طنز نيز بايد در چارچوب زندگي ايراني باشد. هيچ گاه ميلياردر شدن يا ازدواج به اين شكل در زندگي ايراني شكل نمي گيرد و اين تنها افتادن در دام فيلمفارسي است.
حال بايد ديد كه آيا سينماگران تنها به درآمد و گيشه فيلم هاي خود توجه دارند يا به رسالت خود كه همان فرهنگ سازي است هم نظري انداخته اند. فيلم« تيغ زن» هم با حركات مبتذل هنرپيشه زن و بازي علي صادقي و رضاعطاران تماما ابتذالي است كه در سينما رخ داده و جايگاه زن را در سراسر فيلم بيش از پيش مورد هجمه قرار مي دهد تا به اعتقاد كارگردان در پايان بتواند او را از مهلكه ابتذال نجات دهد! زني كه با مردي ميانسال آشنا شده و اهداف او را كه تهيه عكس هايي از دختر ايراني با لباس هاي متفاوت و ارسال آن به خارج از كشور را با تيغ زني جامه عمل مي پوشاند تنها به اين بهانه كه فقير و بي كس است الگويي منفي براي جامعه زنان مي شود!
خلاصه اينكه تصوير ارائه شده از زنان در رسانه هاي ايراني، مخدوش است و به "تخيل" نزديكتر است تا واقعيت. ارائه اين تصوير "مخدوش" عواقب فوري و طولاني مدتي در پي خواهد داشت كه آن را تبديل به تصويري " ناسالم" نيز مي سازد. عمده تماشاگران و شنوندگان اين رسانه ها، جوانان، اعم از دختر و پسر، هستند. در مورد دختران، عواقب اين بازنمايي، فقدان اعتماد به نفس و تحقير كساني خواهد بود كه در ساده ترين حالت قرار است "مادران" نسل آينده سازندگان اين كشور باشند. حتي كساني كه زنان را تنها در قالب "همسر و مادر" مي بينند، بعيد به نظر مي رسد عقيده داشته باشند كه همسران و مادراني "سطحي و ابله و مصرفي و كوته فكر" بتوانند سعادت مردان را تضمين كنند و فرزنداني سالم داشته باشند. در مورد پسران بيننده و شنونده، نتيجه فقدان احترام نسبت به جنس مخالف و باور به برابري انسان ها خواهد بود، راستي چه كسي دوست دارد به انساني "سطحي و ابله و مصرفي و كوته فكر" احترام بگذارد يا به برابري خود با او ايمان داشته باشد؟
و اما نقشي را كه فيلم هاي سينمايي به طور كلي در نمايش دادن تغيير الگوهاي ارزشي يك خانواده مسلمان به ارزش هاي غربي ايفا كرده اند در اكثر اين قبيل فيلم هاي سينمايي مي توان دريافت. تغيير در ارزش هاي جامعه به ارزش هاي مادي و مصرفي مسلط در جوامع غربي در فيلم
«بي پولي» به كارگرداني حميد نعمت الله آشكار مي شود. فيلم بي پولي بيش از هر چيز ديگر يادآور اين نكته است كه هويت، منزلت، احترام و حتي ارزش هاي ما با چيزهايي تر كيب شده كه نبايد بشود و هرچه در تاريخ اجتماعي مان جلو برويم، اين ناخالصي بيشتر مي شود. اين فيلم به خوبي ارزش هاي مسلط بر جامعه سرمايه داري غرب را آموزش مي دهد. به اين نحو كه براي حفظ منزلت انساني خود، در اجتماع و بين ديگران، مجبوري پرخرج زندگي كني و ريخت و پاش كني؛ درست مثل يك سرمايه دار بزرگ! اين مهم نيست كه چقدر انسان شريف و با كمالاتي باشي، مهم اين است كه براي حفظ شرافت در مقابل با جناق ها و بقيه فاميل بايد براي حفظ ظاهر هم كه شده زياد برنج بخري. سكانس حضور در آن ميهماني پر تجمل در بين باجناق ها و سفارش برنج زياد، به زيبايي، اين بيماري پنهان و مخرب را در بستر اجتماع نشان مي دهد. در بعضي سكانس ها
مي بينيم كه چگونه زندگي مشترك تحت الشعاع پول قرار مي گيرد و روابط خانوادگي آن قدر سست مي شود كه وجود يا عدم وجود پول مي تواند آن را قوي تر يا ضعيف تر كند. با محدوديت هاي مالي روابط عاطفي بين زن و شوهر كمرنگ مي شود و زن ديگر مثل گذشته با احترام و لطف با شوهرش برخورد نمي كند.
از سوي ديگر سينما به بازنمايي زنان بزهكار ايراني نيز پرداخته است. در ذيل به پژوهشي در زمينه تحليل سينماي مستند زنان بزهكار اشاره اي
مي شود. بي توجه به اينكه اين قشر، چند درصد از جمعيت زنان جامعه را تشكيل مي دهند اما اين طبقه بندي كه بزهكاران را در قالب زنان بزهكار معرفي كند و تقسيم بندي جنسيتي زنان اگر به ريشه يابي معضلات خاص آنان منجر نشود نهتنها مشكلي را حل نخواهد كرد بلكه خود، سازنده فرهنگي خواهد شد كه در آن ذهنيت مخاطب از زنان تغيير مي كند. ذهن مخاطب علاوه بر دسته بندي هاي ديگري كه از زنان دارد از قبيل مادر، همسر و زن شاغل، حالا با دسته بندي ديگري به نام زن بزهكار نيز آشنا مي شود. شايد عنوان بزهكاران زن براي اين قبيل پژوهش ها نيز مناسب تر باشد.
اگرچه فيلم هايي كه در اين زمينه توليد شده اند اكران نشده و گاه سازندگانشان هيچ هدف خاص و جامعه شناسانه اي براي ريشه يابي معضلات نداشته اند چنانچه مهناز افضلي سازنده فيلم هاي مستند در باره اهدافش از مستند سازي مي گويد: «من دوربين را روشن مي كنم و فيلم مي گيرم، بعد يواش يواش خودم را پيدا مي كنم. تنها هدفم از مستندسازي كشف و شهود است. هيچ وقت يك هدف از پيش تعيين شده ندارم. چارچوب ساخت را مي دانم ولي اينكه بدانم به چه كشفي مي رسم از پيش تعيين شده نيست.»
اما به نظر مي رسد تا زماني كه زن موفق، زن عفيف و توانمند به جامعه معرفي نشده است، اهميت دادن به اين قبيل بازنمايي هاي زنانه از بزهكاري حاصلي جز تحقير زن و بي اعتمادي و خانواده ستيزي را در بر ندارد.
در كار تحقيقي جمشيدي نژاد كه به بازنمايي زنان بزهكار در سينماي مستند اختصاص دارد عنوان شده است كه: 4 فيلم «زنانه» «قاتل يا مقتول» «ماده 61» و«كارت قرمز»، فيلم هايي هستند كه مي كوشند ما را با منطق دروني كنش بزهكاري و همچنين منطق درون شخصيت و زندگي «زن بزهكار» به عنوان يكي از كنش گران مهم بزهكاري در جامعه آشنا سازند. فيلم هاي يادشده، سعي در ارائه يك تصوير پررنگ و در عين حال چند صدا از منطق دروني كنش بزهكاري و عوامل بي واسطه دخيل در آن يعني ناپدري، همسر شكنجه گر، وجود اعتياد در خانواده، طلاق و... دارند.
در فيلم هاي يادشده ممكن است از عوامل كلان بيروني چون فقر نيز سخن گفته شده باشد اما خود اين مسئله بلافاصله كنار گذاشته مي شود و پيامدهاي بعدي آن به نحو پر رنگتري وارد ماجرا مي شود. شايد چون كساني كه از بزهكاري و علل آن با ما سخن مي گويند زنان هستند كه تنها به علل نزديك و بي واسطه دخيل در
كنش هاي خودشان آشنا هستند نه بيشتر.
(جمشيدي نژاد،1388:188)
اين شيوه بازنمايي نقش زنان در تصاوير
سينمايي شان در حالي است كه بر اساس تصويب نامه هيئت وزيران شماره 60566 مورخ
9/12/ 1361 و ماده 3 اين تصويب نامه؛ نمايش هر گونه فيلم در سينماها و سالن هاي عمومي و عرضه و فروش كه نهايتاً متضمن نكات مشروحه زير باشد در سراسر كشور ممنوع است:
1- انكار يا سست كردن اصول توحيد و ديگر اصول دين مقدس اسلام يا اهانت به آنها به هرشكل و طريق كه باشد 2- نفي يا تحريف و يا مخدوش كردن فروع دين مقدس اسلام 3- اهانت مستقيم يا غير مستقيم به پيامبران الهي و ائمه
عليهم السلام و مقام رهبري 4- هتك حرمت مقدسين و مقدسات اسلامي و ساير اديان 5- نفي برابري انسان ها از هر رنگ و زبان و نژاد و قوم و انكار ملاك برتري كه تقواست و تحريك اختلاف نژادي و قومي و استهزاء و تمسخر آنها 6- نفي يا مخدوش نمودن ارزش والاي انسان 7- اشاعه اعمال رذيله و فساد و فحشا 8- تشويق و ترغيب و يا آموزش اعتيادهاي مضر و خطرناك و راه هاي كسب درآمد از طرق نامشروع مانند قاچاق و غيره 9- كمك به نفوذ فرهنگي يا سياسي يا اقتصادي بيگانگان كه مغاير با سياست نه شرقي، نه غربي جمهوري اسلامي ايران است 10- بيان و يا عنوان هرگونه مطلبي كه مغاير منافع و مصالح كشور بوده و مورد سوء استفاده بيگانگان قرار گيرد 11- نشان دادن صحنه هايي از جزئيات قتل و جنايت و شكنجه و آزار به نحوي كه موجب ناراحتي بيننده يا بدآموزي گردد 12- بيان حقايق تاريخي و جغرافيايي به نحوي كه موجب گمراهي بيننده شود 13- نشان دادن تصاوير و اصوات ناهنجار اعم از آنكه ناشي از نقص فني يا غير آن باشد به نحوي كه سلامت تماشاگر را به خطر اندازد 14- نمايش فيلم هايي كه از ارزش تكنيكي و يا هنري نازلي برخوردار بوده و يا ذوق و سليقه و پسند تماشاگران را به انحطاط و ابتذال بكشد. (الصمادي، 1389: 100-99)
چنانچه در تحليل هاي موردي فوق نشان داده شد كليشه زدايي در بسياري از موارد تنها ابزار و بهانه اي براي توجيه هاي سازندگان برنامه هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي است. در برخي موارد كليشه ها همچنان بازتوليد مي شوند، اين تنها نمادهاي مذهبي و عرفي هستند كه تغيير كرده اند و تقريباً در بازتوليد كليشه ها، هيچ تغيير و تحولي رخ نداده است و از سويي ديگر در سير تاريخي سريال ها مشخص است كه به طور كلي فضاي سريال ها و فيلم هاي سينمايي از دهه 60 تا كنون با تغيير ارزش ها مواجه بوده و بازنمايي زن، امروز در سينما و تلويزيون بسيار متفاوت از زن دهه 60 است. بسياري از اين تفاوت ها بيش از آنكه نقش و جايگاه زن و استقلال فكر و شخصيت او را بازنمايي كند او را همچنان موجودي ضعيف و احساساتي و در درون كليشه هاي جنسيتي سابق بازنمايي مي كند. اما تفاوتي كه در ظاهر امر رخ داده است تفاوت در ارزش هاي ديني و عرفي، نحوه پوشش و آرايش، لحن و كلام در حين ارتباط با جنس مخالف است كه بازنمايي مي شود.
منابع:
• رفيع پور، فرامرز. وسايل ارتباط جمعي و تغيير ارزشهاي اجتماعي.تهران: كتاب فرا،1378
• ون زونن، ليزبت. رويكردهاي فمينيستي به رسانه ها. ترجمه محمدرضا حسن زاده و حسن رئيس زاده. فصلنامه رسانه. شماره1.سال پانزدهم. تهران: وزارت ارشاد اسلامي
• اندريسن،آلن.بازاريابي تغييرات اجتماعي. ترجمه بليغ و ديگران. تهران: دفتر پژوهشهاي راديو. 1384
• عسكري، سيد احمد. بازنمايي خانواده در آگهي هاي تبليغاتي تلويزيون(بازنمايي خانواده از منظر روابط جنسيتي و روابط نسلي در
آگهي هاي تبليغاتي تلويزيون)، استاد راهنما: مسعود كوثري، استاد مشاور: عباس كاظمي. رشته مطالعات فرهنگي. دانشگاه تهران.1387
• الصمادي، فاطمه. مضامين فمينيستي در فيلم هاي سينما گران زن ايراني. استاد راهنما: علي محمدي. استادان مشاور: هادي خانيكي و اعظم راودراد.رشته علوم ارتباطات اجتماعي. دانشگاه علامه طباطبايي.1389
• جمشيدي نژاد، سپيده. بازنمايي زنان بزهكار در سينماي مستند ايران. استاد راهنما: هادي خانيكي. استاد مشاور: عباس كاظمي. 1388
• بهار، مهري. مقاومت پنهان. مهرنو: تهران. شماره 5. ديماه 1388
يکشنبه|ا|3|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]
-
گوناگون
پربازدیدترینها