واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مهسا كوچولو از مادرش شكايت كرد شب ايرج به خانه آمد اما باور كنيد من او را به بيرون از خانه نفرستادم. ايرج خودش گفت كه قصد دارد به مغازه برود. وقتي ايرج رفت از پنجره نگاه كردم و احسان و مهدي را ديدم كه با پيكان خود منتظر بودند. اعتماد ملي: راز قتل مرد جوان، با انكار همسرش در جلسه محاكمه باز هم فاش نشد. در ادامه جلسه محاكمه اين چهار متهم، دختر 10 ساله مقتول از مادرش شكايت كرد. به گزارش خبرنگار ما، در جلسهاي كه روز دوشنبه، دوم ديماه امسال در شعبه 74 دادگاه كيفري تهران برگزار شد، شادابي، نماينده دادستان در تشريح كيفرخواست گفت: در اين پرونده حسين 25 ساله به اتهام مباشرت در قتل ايرج و سوزاندن جسد وي و همچنين رابطه نامشروع، از خرداد سال 85 بازداشت است. همچنين مهدي و احسان 26 و 24 ساله هر كدام متهم به معاونت در قتل ايرج و سوزاندن جسد هستند. اتهام زهرا 27 ساله نيز معاونت در قتل شوهرش و رابطه نامشروع است. شادابي در خصوص توضيح ماجرا ادامه داد: 27 بهمن سال 84 ماموران در جريان قتل مرد جواني قرار ميگيرند. بنابر اعترافهاي احسان و مهدي كه درخصوص اين قتل به پليس مراجعه كرده بودند، متهم رديف اول با زهرا، همسر مقتول دوست بوده و پس از پي بردن مقتول، به اين رابطه، حسين به همراه احسان و مهدي قتل ايرج را با 12 ضربه چاقو، رقم ميزند و جسد را نيز به آتش ميكشند. پس از آن پدر و مادر مقتول از عروس خود و سه متهم ديگر اعلام شكايت كردند. متهم رديف اول نيز اتهام قتل عمد را نپذيرفت و احسان و مهدي را عاملان اصلي قتل معرفي كرد. مهدي و احسان نيز خود را بيگناه اعلام و حسين را قاتل معرفي كردند. بدينترتيب ادامه جلسه و شنيدن دفاعيات زهرا به روز شنبه موكول شد. صبح ديروز، هر چهار متهم بار ديگر روبهروي قضات شعبه 74 قرار گرفتند. در ابتداي جلسه زهرا در جايگاه ايستاد. وي در خصوص اتهام معاونت در قتل و ارتباط نامشروع به قضات گفت: اتهام معاونت در قتل و ارتباط نامشروع را قبول ندارم. چرا كه اصلا قرار نبود قتلي اتفاق بيفتد. اين زن درخصوص تشريح ماجرا گفت: ايرج بيكار و معتاد بود و مرتب مرا اذيت ميكرد. حسين كه ميوهفروش محل ما بود، به همين بهانه هميشه از روي دلسوزي ميوه به فرزندانم ميداد. او شماره تلفن خود را به مستاجر ما داد و گفت كه حتما با او تماس بگيرم. من هم تماس گرفتم و ارتباط ما آغاز شد اما اين ارتباط فقط در حد صحبت بود. به دليل اينكه من در زندگي خود عذاب ميكشيدم فكر ميكردم با اين ارتباط به آرامش ميرسم. به همين دليل رابطهمان را ادامه دادم تا اينكه به حسين گفتم، قصد تحويل دادن ايرج را دارم. او گفت كه احسان و مهدي در اين خصوص آشنا دارند و ميتوانند ايرج را تحويل ماموران دهند. به همين دليل روز حادثه حسين چندين بار با من تماس گرفت و مرا در جريان نقشههايشان قرار داد. تا اينكه بالاخره حسين گفت شب ماموران ميآيند و ايرج را ميبرند. شب ايرج به خانه آمد اما باور كنيد من او را به بيرون از خانه نفرستادم. ايرج خودش گفت كه قصد دارد به مغازه برود. وقتي ايرج رفت از پنجره نگاه كردم و احسان و مهدي را ديدم كه با پيكان خود منتظر بودند. چند لحظه بعد دوباره از پنجره بيرون را نگاه كردم و ديگر چيزي نديدم. زهرا ادامه داد: چند ساعت بعد حسين با من تماس گرفت و گفت كه ايرج را تحويل دادند. فرداي آن روز حسين گفت بايد به ملاقات ايرج برويم. به همراه دو فرزندم به محل قرار رفتم. آنجا بود كه فهميدم ايرج كشته شده است. احسان و مهدي هم وقتي گريه مرا ديدند از حسين خواستند تا مرا از اين شهر دور كند. به همين دليل حسين مرا به مشهد برد و در آنجا به دليل اينكه با هم زندگي ميكرديم، صيغه محرميت خوانديم. قاضي پرسيد: پزشكي قانوني اعلام كرده كه مقتول هيچ اعتيادي نداشته، در اين رابطه چه ميگويي؟ متهم پاسخ داد: من نمي دانم ولي ايرج معتاد بود. با پايان حرفهاي زهرا، مهسا دختر 10 ساله وي در جايگاه حاضر شد. اين دختر به قضات گفت: من از زهرا و سه متهم ديگر شكايت و تقاضاي مجازات دارم. مهسا در خصوص ارتباط مادرش با حسين ادامه داد: من هيچ وقت با حسين بيرون نرفتم. فقط حسين چند بار روي پشت بام خانه ما سنگ انداخت تا زهرا نزد او برود. يكبار هم به خانه ما آمد، چاي خورد و رفت. در ادامه جلسه دادگاه، خواهر مقتول در جايگاه حاضر شد. وي منكر ارتباطش با مهدي شد و گفت: من با مهدي هيچ ارتباطي نداشتم. فقط مهدي گاهي با من تماس ميگرفت و ما قصد داشتيم تا مانع رابطه حسين و زهرا شويم. در اين لحظه وكيل متهم رديف اول عكس دو نفره مهدي و خواهر مقتول را به قضات نشان داد. قاضي نيز در خصوص اين عكس از خواهر مقتول توضيح خواست كه وي گفت: اين عكس مونتاژ شده است. آنگاه وكيل متهمان هركدام از موكلشان دفاع كردند. در پايان جلسه، قضات دادگاه وارد شور شدند و به زودي راي نهايي در اين خصوص را صادر ميكنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]