واضح آرشیو وب فارسی:آنلاین ها:
معناى آیه : كلمه “من” گاهى براى تبعیض و گاهى بیانیه است. علامه طباطبایى كلمه “من ” را در این آیه “بیانیه” دانستهاند زیرا شفاء و رحمت مخصوص قسمتى از قرآن نیست بلكه اثر قطعى همه آیات قرآن است. بنابراین معناى آیه به این صورت خواهد شد: “ما آنچه را كه شفاء و رحمت است را نازل مىكنیم …” (1) اما بعضى از مفسران این را احتمال دادهاند كه “من” در آیه به همان معناى تبعیض است و اشاره به نزول تدریجى قرآن مىباشد (بخصوص اینكه جمله ننزل فعل مضارع است) در این صورت معناى آیه چنین خواهد شد: “ما قرآن را نازل مىكنیم و هر بخشى از آن كه نازل مىشود به تنهایى مایه شفاء و رحمت است و…” (2) قرآن شفاء است
در آیه بالا، خداوند قرآن كریم را شفاء نامیده است. دلهاى آدمیان نیز احوالی دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقایسه كنیم، خواهیم دید كه همان نسبتى را دارد كه یك داروى معالج با مرض دارد. انسان همانطور كه سلامتى و بیماری جسمى دارد سلامتى و بیماری روحى هم دارد، و همانطور كه اختلال در نظام جسمى او باعث مىشود كه دچار مرضهای جسمى شود همچنین اختلال در نظام روحى او باعث مىشود به مرضهاى روحى مبتلا شود، و همانطور كه براى مرضهاى جسمیاش دوایى است، براى مرضهاى روحى نیز درمانى دارد. قرآن رحمت است براى كسى كه طالب رحمت بوده و آن را براى خویش بخواهد. قرآن شفاء از برای كفر، شرك، جهل، فساد و هر رذیلتى است، البته براى كسى كه بخواهد براى خداوند تعالى خالص شود. خداوند در میان مؤمنان گروهى را چنین معرفى مىكند كه در دلهایشان مرض دارند و این مرض غیر كفر و نفاق صریح است و مىفرماید: “لئن لم ینثه المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینك بهم” (3) و نیز مىفرماید: “و لیقول الذین فى قلوبهم مرض و الكافرون ماذا ارادالله بهذا مثلا” (4) و اینكه قرآن كریم آن را مرض خوانده قطعا چیزیست كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مىسازد، از قبیل شك و ریب كه هم آدمى را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده به سوى باطل و پیروى هوى متمایل مىسازد و هم با ایمان – البته با نازلترین درجه ایمان منافات ندارد و عموم مردم با ایمان نیز دچار آن هستند و خود یكى از نواقص، نسبت به مراتب عالیه ایمان، شرك شمرده مىشود و خداوند در این باره مىفرماید: “ولا یؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون” (5) و نیز مىفرماید: “فلا و ربك لا یؤمنون حتى یحكمون فیما شجر بینهم ثم لا یجدون فى انفسهم حرجا مما قضیت و سلموا تسلیما ” (6)
اما چرا خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنین نامیده است؟ قرآن كریم با حجتهاى قاطع خود، شكها و تردیدها را در راه عقاید حق از بین برده با مواعظ شافى خود و داستانهاى آموزنده و عبرتانگیز، مثلهاى دلنشین، وعده و وعید، انذار و تبشیرش و احكام و شرایعش با تمامى آفات دلها مبارزه كرده همه را ریشهكن مىسازد، بدین جهتخداوند قرآن را شفاى دل مؤمنان نامیده است. (7) مسعدة بن صدقة از امام جعفر صادق علیه السلام نقل مىكند كه “و انما الشفاء فى علم القرآن” (8) قرآن رحمت استچرا خداوند بعد از اینكه قرآن را شفاء براى مؤمنان معرفى مىكند آن را رحمت نیز مىخواند؟ رحمت افاضهاى است كه به وسیله آن كمبودها جبران گشته حوایج برآورده مىشود. قرآن دل آدمى را به نور علم و یقین روشن مىسازد و تاریكیهاى جهل و شك را از آن دور مىكند و آن را به زیور ملكات فاضله مىآراید. (9) آیت الله مكارم شیرازى مىنویسد: “شفاء” اشاره به “پاكسازى”، و “رحمت” اشاره به “نوسازى” است (10) قرآن براى مردم و اهل قرآن رحمت است و شكى در آن نیست و اهل قرآن كریم، ائمه هدى هستند كه خداوند مىفرمایند: “ثم اورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا.” (11) قرآن براى كسانى رحمت است كه به فرایض آن عمل مىكنند و آنچه را كه در قرآن حلال استحلال، و آنچه را كه حرام است، حرام مىدانند. پس اینان مؤمنان هستند كه وارد بهشت مىشوند و عذاب نمىشوند، بلكه از عذاب نجات مىیابند. (12) همچنین در قرآن، شفا از افراط و تفریط در تفكرات و شعور انسان است. پس این قرآن، عقل را از راههاى غیر حقیقى حفظ مىكند، انسان را در راههایى كه مثمر ثمر باشد، آزاد مىگذارد، او را از استفاده كردن نیرو و توانش در جاهایى كه فایده ندارد، باز مىدارد، به او برنامه سالم دقیق مىدهد، فعالیت انسان را نتیجهدار کرده، از راههاى غیر حقیقى باز مىدارد. (13) قرآن مؤمنان را صحت و استقامت افزوده و سعادتى بر سعادتشان اضافه مىكند و اگر در كافران هم چیزى بیفزاید، چیز جز نقص و خسران نخواهد بودقرآن رحمت است براى كسى كه طلب رحمت مىكند و رحمت را براى خویش مىخواهد. قرآن شفاء از كفر، شرك، جهل، فساد و هر رذیلتى است، البته براى كسى كه بخواهد براى خداوند تعالى خالص شود. (14) قرآن كریم از آن جهت كه شفاء است، اول دل را انواع مرضها و انحرافات پاك مىكند و زمینه را براى جاى دادن فضایل آماده مىسازد; از آن جهت كه رحمت است صحت و استقامت اصلى و فطرى دل را به او باز مىگرداند; از آن جهت كه شفاء است محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك كرده آماده پذیرش سعادت مىسازد; از آن جهت كه رحمت است هیبت سعادت به او داده نعمت استقامت و یقین را در آن جایگزین مىكند. بنابراین قرآن كریم هم شفاء استبراى دلها و هم رحمت; همچنانكه هدایت و رحمتبراى نفوسِ در معرضِ ضلالت است. “ماهو شفاء و رحمة” (15) نظیر آیه “هدى و رحمة لقوم یؤمنون” (16) و جمله “و مغفرة و رحمة” مىباشد. (17)
قرآن، فزونى خسارت براى ستمگران “و لا یزید الظالمین الا خسارا“، مراد از ظالمین قهرا كفار خواهد بود زیرا سیاق آیه بیانگر اثرى است كه قرآن در غیر مؤمنان دارد. البته بنا به گفته بعضى از مفسران كفار غیر مشركین منظور است. و اگر آیه شریفه حكم مزید خسران را معلق بهوصف ظلم كرد براى این بوده كه بهعلتحكم هم اشاره كرده باشد و بفهماند كه قرآن در ایشان جز زیاد شدن خسران اثرى ندارد; زیرا با ارتكاب كفر به خود ستم كردهاند. كلمه “خسار” به معناى ضرر دادن از اصل سرمایه است، كفار مانند همه افراد یك سرمایه اصلى داشتند و آن دین فطریشان بود كه هر دل ساده و سالمى به آن ملهم است، ولى ایشان به خاطر كفرى كه به خدا و آیات او ورزیدند از این سرمایه اصلى كاستند و چون به قرآن كفر ورزیدند و بدون منطق و دلیل بلكه به ستم از آن اعراض نمودند، همین قرآن خسران ایشان را دو چندان نموده نقصى روى نقص قبلیشان اضافه كرد. رحمت افاضهاى است كه به وسیله آن كمبودها جبران گشته حوایج برآورده مىشود. قرآن دل آدمى را به نور علم و یقین روشن مىسازد و تاریكیهاى جهل و شك را از آن دور مىكند و آن را به زیور ملكات فاضله مىآرایدالبته این در صورتى است كه از آن فطرت اصلى چیزى در دلهایشان مانده باشد و گرنه هیچ اثرى در آنها نخواهد داشت و لذا به جاى اینكه بفرماید: “یزید الظالمین خسارا” كه به معنى “در ستمگران خسران را زیادتر مىكند” فرمود: ” ولا یزیدالظالمین الاخسارا” كه به معنى “در ظالمان اثرى جز خسران ندارد” یعنى در آن كسانى كه از فطرت اصلیشان چیزى نمانده هیچ اثر ندارد و در آن كسانى كه هنوز از موهبت فطریشان مختصرى مانده این اثر را دارد كه كمترش مىكند. (18) این خسران و نقصان نیز از جهت تكذیب و كفر آنها به قرآن كریم است.همچنین خداوند مىفرماید: “فزادتهم رجسا الى رجسهم“. (19) در این قسمت زیاد شدن خسران كفار را خداوند مجازا به خود قرآن نسبت داده زیرا خسران ایشان در حقیقت اثر كفر خود آنان و سوء اختیارشان و شقاوت نفوسشان است. (20) در حدیثى كه منسوب به امام محمد باقر علیه السلام است مىخوانیم كه حضرت مىفرمایند: جبرئیل بر پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله نازل شد و فرمود: “و لا یزید الظالمین آل محمد حقهم الاخسارا“. (21) قرآن دارویى بدون عوارض جانبى با این اوصاف كه خداوند قرآن كریم را شفاء و رحمتبراى مؤمنان خوانده در واقع آن را به عنوان یك دارو براى امراض جسمى و روحى معرفى كرده است. داروى دردهاى جسمانى غالبا اثرهاى نامطلوبى روى ارگانهاى بدن مىگذارند تا آنجا كه در حدیث معروفى آمده: “هیچ دوایى نیست مگر اینكه خود سرچشمه بیمارى دیگرى است.” (22) اما این داروى شفابخش هیچگونه اثر نامطلوب روى جان و فكر و روح آدمى ندارد، بلكه برعكس تمامى آن خیر و بركت است. در یكى از عبارات نهج البلاغه مىخوانیم: “شفاء لا تخشى اسقامه ” یعنى اینكه “قرآن داروى شفابخشى است كه هیچ بیمارى از آن بر نمىخیزد.” (23) كوتاه سخن این كه قرآن مؤمنان را صحت و استقامت افزوده و سعادتى بر سعادتشان اضافه مىكند و اگر در كافران هم چیزى بیفزاید، چیز جز نقص و خسران نخواهد بود. تنظیم برای تبیان: حسین عسگری
25 آوریل 2011 |
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آنلاین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]