واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: مروري بر حيات فلسفي و سياسي ارسطو
آيدين تبريزي
ارسطو در يكي از شهرهاي مقدونيه به دنيا آمد و خانواده اش يوناني بود. او در حدود هفده سالگي براي تحصيل علوم و فلسفه عازم آتن شد و عضو آكادمي افلاطون شد. آشنايي او با استادش، نقطه عطف زندگي ارسطو مي باشد كه انديشه و تفكرات او را در جهت تكامل فلسفي و منطقي سوق داد. ارسطو براي مدت بيست سال متوالي يعني از سن هفده تا سي و شش سالگي عضو آكادمي افلاطون بود و نظريات استادش در تكامل افكار و نظريات ارسطو نقش زيادي داشت.
در سال 343 ق. م فيليپ مقدوني ارسطو را به پايتخت دعوت نمود تا تعليم و تربيت پسرش اسكندر را بر عهده بگيرد، او با اسكندر رابطه علمي قوي داشت. زماني كه اسكندر كبير درگذشت، با مرگ او مردم آتن كه نسبت به اسكندر مقدوني و يارانش به دليل
جنگ هاي داخلي يونان و مقدونيه بدبين بودند، به تهديد عليه ارسطو كه ارتباط نزديكي با او داشت، پرداختند، به همين دليل ارسطو از بيم جان، آتن را ترك كرد.
معروف است كه او به هنگام ترك شهر گفت آتن را ترك مي كنم تا مبادا مردم آتن به جنايت ديگري عليه فلسفه دست بزنند. (اشاره به قتل سقراط مي نمايد.) پس از آن ارسطو در ملك مادري اش، به حيات خود ادامه داد و بعد از مدت كوتاهي در سن 62 سالگي درگذشت. درباره ارسطو گفته اند: بشريت در طول دو هزار سال اخير انساني با قابليت و نبوغ او نديده است و دانته او را استاد دانايان لقب داد.
مجموعه آثار و كتب
عظمت فكري ارسطو را مي توان در آثار و نوشته هاي او جستجو كرد. او تقريباً در اكثر رشته هاي علوم به جز رياضيات مهارت و تخصص داشت. ارسطو صدها كتاب و رساله در رشته هاي متنوع نگاشته است. او در زمينه هاي الهيات، اقتصاد، فيزيك، سياست، اخلاقيات، زيباشناسي، متافيزيك و طبيعيات آثار ارزنده اي از خود به يادگار گذاشته است. برخلاف آثار افلاطون كه تا به امروز باقي مانده است، بسياري از كتب و نوشته هاي ارسطو در طول تاريخ نابود شده است. مجموعه آثار او را مي توان به سه دسته تقسيم نمود: محاورات، نامه ها و اشعار، مجموعه خاطرات و ياداشت ها، كتب علمي و فلسفي مدون. متقابلاً آثار علمي ارسطو را مي توان به چهار گروه طبقه بندي كرد:
كتب فلسفي و منطقي: اثر مهم فلسفي ارسطو مابعدالطبيعه و
مهم ترين كتاب منطقي، ارغنون نام دارد. طبيعيات: كه در زمينه طبيعت، آسمان، ستارگان و جانوران نوشته است. روانشناسي: كه در باب حافظه، حواس و جواني و پيري مباحث قابل توجهي را بيان ساخته است. اخلاق و سياست: به موضوعاتي چون اخلاقيات و نحوه سياستگذاري و قانون و دولت در اجتماع پرداخته است.
او صاحب نظر و متفكري انتزاعي بود كه از نفوذ نهضت هاي و اتفاقات معاصر خود محفوظ مانده بود، اما با اين حال تا حدودي، تأثير شرايط تاريخي و نفوذ ديدگاه هاي مختلف در او ديده مي-شود. كامل ترين بيان فلسفي در زمينه روش زندگي و نوع تفكر يونانيان باستان را
مي توان در نوشته هاي ارسطو مشاهده كرد.
نظريه و فلسفه سياسي
فلسفه سياسي ارسطو در رساله سياست بيان گشته است. او در اين رساله قانون اساسي آتن و مجموعه اي از 158 قانون اساسي
دولت شهرهاي يونان را بيان كرده و به مسائلي چون سياستگذاري، قانونگذاري، فن خطابه و سخنوري و فن شعر پرداخته است. اين رساله، نمونه كاملي براي سياستمداران و انديشمندان علم سياست است تا در آن زندگي سياسي يونانيان و تجربيات دسته جمعي دولت هاي يوناني در شئون سياسي و اداري اجتماع را مورد تحليل قرار دهند. در اين كتاب، افكار سياسي يونان باستان به صورت كامل و بديهي تشريح و بيان گشته است.
ماهيت و جايگاه دولت در اجتماع
از نظر ارسطو، دولت جهت تامين و برآورده ساختن نيازهاي طبيعي انسان ايجاد شده است. او پايه و اساس دولت را در طبيعت و ذات انسان جستجو مي نمايد. از ديدگاه او دولت اجتماعي است كه زندگي بهتر و كامل تري را فراهم مي سازد. هدف نهايي جامعه سياسي يا دولت، تكامل حيات اجتماعي بشر و سعادت انسان ها است و خوشبختي و سعادت بشر در فعاليت و كاربرد فضيلت نهفته است. هدف اجتماع سياسي نه تنها زيستن بلكه بهتر و شايسته زيستن است. دولت از نظر ارسطو نشانگر اوج توسعه نهادي يك جامعه است.
هر دولت نوعي اجتماع و جامعه است از اين لحاظ كه سود و منفعت مادي يا معنوي به اعضاي جامعه خود برساند. هدف از فعاليت و حيات انسان، كسب خير و سود و صلاح است. غرض دولت يا جامعه سياسي نيز تحصيل بهترين خير و بزرگترين فضايل براي اعضاي جامعه سياسي است. از ديد ارسطو همان گونه، مكتب خانواده به نحو كاملاً طبيعي به وجود آمده است، «به وجود آمدن دولت امري طبيعي است.» دولت ساخته طبيعت است و انسان بالفطره جانوري سياسي است. در حالي كه سازمان هاي سياسي در نتيجه قراردادهاي اجتماعي ايجاد شده اند و دست طبيعت در تأسيس آنها نقشي نداشته است.
ارسطو كار سياستمدار خردمند را شناخت انواع حكومت و بهترين آن و پاسداشت و تكريم فضيلت مي داند، از نظر او سه نوع حكومت پادشاهي، آريستوكراسي و پوليتي يا مطلوب است. از اين جهت نظريه ارسطو نسبت به نظريات قبل از خود، قرابت بيشتري با تلقي مدرن از جامعه مدني دارد، چرا كه ارسطو سرانجام دموكراسي را به عنوان دستاورد روند منطقي فرايندهاي تجربه شده بشري به رسميت
مي شناسد و از مقولاتي چون مشاركت سياسي و پاسخگوي دولت و برخورداري مردم از حق انتخاب سخن مي گويد.
نيروي اخلاقي قوانين سياسي را مجدداً برقرار مي سازد، اطاعت از قانون يك اجتماع سياسي، انسان را به ايمان واقعي انجام اعمال درست و ترك كارهاي ناشايست بدون چشمداشت پاداش يا ترس از مجازات نزديك مي سازد. تفكر منطقي زماني قادر است كه چنين ايماني را جاودان و هميشگي سازد كه شهروند مطيع درك نمايد كه هر نوع پيروي از قوانين كشورش، به نفع و مصلحت حيات اجتماعي او و ديگر همنوعانش ختم مي شود.
ارسطو كاملا بر اين عقيده است كه براي يك انسان معقول، هيچ گونه تعهد اخلاقي وجود ندارد و چون عقيده اش چنين است به ناچار بايد نشان بدهد كه، علي رغم تناقضاتي كه در ظاهر اين عقيده هست، اطاعت كردن از قوانين مدني كه لازمه شهروندي در يك شهر ـ دولت است، عملي است بسيار خوب و هيچ گونه زيان و بدي ندارد، باختي نيست كه بشود آن را با برد بزرگتري جبران نمود چرا كه عين برد است.
منابع:
خداوندان انديشه سياسي، مايكل ب. فاستر، ترجمه جواد
شيخ الاسلامي، ج1، تهران: انتشارات اميركبير، 1361
تاريخ فلسفه به زبان ساده، مليحه صابري نجف آبادي، تهران: سمت، 1389.
سير حكمت در اروپا، محمد علي فروغي، تهران: نشر البرز، 1375
سه|ا|شنبه|ا|29|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]