واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزارش واشنگتن پست از ناگفته های داستان تلخ "آمنه" : مگر خاتمی بر صورت او اسید پاشیده بود؟! سرانجام بهرامی را از آپارتمانش در بارسلونا بیرون کردند و اعضای یک سازمان اسپانیایی وی را به پناهنگاه بی خانمان ها در این شهر سپردند: "پس از چند روز فهمیدم که در بین معتادان، دائم الخمرها و فاحشه ها گرفتار شده ام! به سختی گریه کردم، مگر چه کار کرده بودم که مستوجب این همه مصیبت بودم؟"
عصر ایران؛ وحید جعفریان- «آمنه بهرامی» زمانی از عکاسی و مناظر کوهستانی لذت می برد و کار کردن در یک شرکت تجهیزات پزشکی سبب شده بود به استقلال مالی برسد. چند مرد از او درخواست ازدواج کرده بودند اما این تکنیسین برق همه آن درخواست ها را رد کرده بود: "من می خواستم ازدواج کنم اما فقط با مردی که واقعاً دوستش داشتم." چهار سال قبل ، خواستگاری که درخواست ازدواجش توسط آمنه رد شده بود، یک پارچ اسید سولفوریک بر روی سر و صورت او پاشید و باعث نابینایی و تغییر قیافه اش شد. اواخر ماه قبل بنا به تقاضای آمنه بهرامی، دادگاهی در تهران حکم داد پنج قطره از همان ماده شیمیایی به عنوان مجازات در هر یک از چشمان فرد مهاجم ریخته شود؛ حکمی برمبنای قوانین حقوقی اسلامی که به به قربانی اجازه می دهد کیفر یک جرم را طلب کند. براساس این گزارش اجرای تنبیهات بدنی از جمله شلاق زدن، قطع عضو و سنگسار تحت قوانین اسلامی مجاز است که این امر باعث بروز مشاجراتی در ایران شده است. اما داستان بهرامی و پرونده وی متفاوت است. «آسیه امینی»، یک روزنامه نگار در تهران معتقد است اعتراضات به حکم صادره علیه فرد مهاجم در نطفه خاموش شد چرا که داستان بهرامی حس ترحم مردم را برانگیخته است: "خیلی دشوار است که کسی با شنیدن وقایعی که بر این زن گذشته، احساساتی نشود." در عین حال بهرامی، 31 ساله، می گوید وی مدت طولانی با خودش درگیر بوده تا به آنچه از نگاهش عدالت محسوب می شود برسد: "درست در سنی که باید لباس عروسی بر تن کنم درخواست کرده ام اسید در چشمان فردی ریخته شود. من این کار را انجام دادم چونکه نمی خواستم این حادثه برای زنان دیگر تکرار شود." به علاوه برخی مقامات معتقد هستند مجازات باید به گونه ای باشد که به یک عامل بازدارنده تبدیل شود.«محمود سالارکیا»، معاون دادستان تهران پس از صدور حکم دادگاه بهرامی به خبرنگاران گفت: "اگر تبلیغات در مورد نحوه مجازات مهاجمان اسیدپاشی صورت گیرد باعث خواهد شد از چنین جرایمی در آینده جلوگیری شود." در حال حاضر آماری در مورد تعداد حملات اسیدی علیه زنان در ایران وجود ندارد. امینی می گوید: "این نمونه حاد یک خشونت اجتماعی است اما جرایمی چون قتل همسر و قتل های ناموسی به وضوح در ایران رو به رشد است. این جرایم حاصل واکنش های خشونت آمیز به محدودیت های جنسی در کشور است." واشنگتن پست افزود: "عموماً تفکیک جنسیتی بین زنان و مردان در ایران اعمال می شود و روابط جنسی پیش از ازدواج غیرقانونی است." به عقیده امینی، وی تردید دارد حکم صادره در خصوص پرونده بهرامی این روند را معکوس کند: "خشونت را نمی توان با خشونت بیشتر درمان کرد." «شیرین»، مادر بهرامی در حالی که به آرامی یک فنجان چای را به لبان دخترش نزدیک می کرد گفت: "آمنه از نگاه هر کسی یک دختر نجیب و خوب بود." «عزیز موحدی»، پدر مجید(اسیدپاش)، معتقد است پسرش شیفته آمنه بوده و حتی در دوره ای خود را در اتاقش حبس کرده و می گفت تنها خواهان ازدواج با این دختر است، اما بهرامی چنین احساسی نسبت به وی ندارد: "من، او (مجید) را به عنوان یک پسر عجیب با نگاهی وسواسی به خاطر دارم." در سال 2002 مادر موحدی به والدین بهرامی تلفن کرد و به وی پیشنهاد ازدواج داد، پیشنهادی که محترمانه توسط دختر خانواده رد شد. اما مجید پاپس نکشید و دائماً در خارج از محل کار آمنه انتظار می کشید، جلوی وی را در خیابان می گرفت و با گریه و زاری می گفت در صورتی که با او ازدواج نکند، خودکشی خواهد کرد. به گفته مقامات، پلیس نمی توانست قبل از آنکه جرمی رخ دهد وارد اقدام شود بنابراین بهرامی تصمیم گرفت خود وارد عمل شود: "همه چیز خارج از کنترل بود. من با یک شخص نامتعادل روبرو بودم."
در روز 31 اکتبر 2004، آمنه به موحدی که در حوالی محل کارش به انتظار ایستاده بود نزدیک شد: "من یک داستان سرهم کردم و گفتم که قبلاً نامزد کرده ام و قصد دارم ازدواج کنم. به وی گفتم که شما به زندگی تان ادامه دهید و هیچ امیدی به ازدواج ما نیست." سه روز بعد در یک بعدازظهر سرد پاییزی در حالی که آمنه مشغول قدم زدن در پارکی شلوغ واقع در تهران بود به ناگاه فردی به پشت شانه هایش ضربه زد. زمانی که برگشت یک مایع سوزان به صورتش پاشیده شد: "احساس کردم که سرم در یک دیگ آب جوشان فرو رفته است، من به جلو خم شدم تا این مایع از صورتم به زمین بریزد اما درد غیرقابل تحمل بود، به روی سنگفرش خیابان افتادم و جیغ کشیدم تا کسی کمکم کند." به نوشته واشنگتن پست، بهرامی در حالی این وقایع را تعریف می کرد که بسیار آرام به نظر می رسد و مادرش در کنار وی بر روی یک کاناپه نشسته بود. بهرامی به خاطر می آورد که جمعیت بزرگی دور او جمع شده بودند: "یک رهگذر سطل آبی آورد و آن را بر روی صورتم پاشید اما این مساله فقط باعث شد اسید، دستانم را طی کند و به بدنم برسد!" براساس این گزارش در آن لحظه فردی آمنه را بلند کرد و او را به نزدیک ترین بیمارستان رساند. پزشکان به یک کارگر دستور دادند که در حیاط بیمارستان با شلنگ بر روی او آب بپاشد. «فرید کریمیان»، یک چشم پزشک ایرانی که چند روز بعد درمان آمنه را آغاز کرد می گوید: "آنها لباس های وی را درنیاوردند و چشمانش را نیز به درستی شستشو ندادند. رعایت این مسائل می توانست از درجه سوختگی بکاهد." موحدی دو هفته پس از این حادثه خود را به پلیس معرفی و در طول بازجویی های اولیه به جرم خود اعتراف کرد. وی زندانی شد و در انتظار دادگاهش ماند. بهرامی می گوید: "گناه من چه بود؟ اینکه می خواهم در ازدواج و انتخاب همسر خود آزاد باشم؟ او (مجید) چه فکری می کرد؟" آمنه سپس به بخش سوختگی در یک بیمارستان دیگر منتقل شد و طی شش ماه چند عمل جراحی بر روی وی صورت گرفت: "همیشه باید ایستاده می خوابیدم. کاملاً کور شده بودم." بعد از عمل جراحی، پزشکان در آخرین تلاش برای درمان آمنه وی را به یک کلینیک چشم پزشکی در بارسلونای اسپانیا منتقل کردند. اما بهرامی بیمه نبود. از این رو محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران که داستان بهرامی را از طریق وکلیش شنیده بود شخصاً بخش عمده هزینه های وی را برعهده گرفت و قول داد دولت او باقی هزینه ها را نیز پرداخت کند. وی به بهرامی گفت: "شما نگران هیچ چیزی نباشید. ما از شما مراقبت خواهیم کرد." پزشکان بیمارستان بارسلونا نیز از شنیدن داستان بهرامی تحت تاثیر قرار گرفتند. «رامون مدول» یک جراح چشم در این بیمارستان به واشنگتن پست می گوید: "وی یک بیمار شگفت آور بود. او تنها یک چیز می خواست: اینکه دوباره بتواند ببیند." «مدول» و سایر پزشکان بیمارستان بر روی چشم راست بهرامی که کمتر آسیب دیده بود، متمرکز شدند. به گفته مدول، پس از چند عمل جراحی سرانجام آمنه توانست تا حدود کمی بینایی خود را بدست آورد اما لازم بود که کار بیشتر بر روی چشمان وی صورت گیرد. در اوت 2005، تقریباً یک سال پس از وقوع حادثه، محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران رسید و پرداخت هزینه های پزشکی بهرامی و هزینه مسکن وی در بارسلونا ناگهان متوقف شد! «مرتضی الویری» سفیر وقت ایران در اسپانیا که با بهرامی ملاقات کرده بود می گوید: "بسیار برای او متاسف شدم و سعی کردم هرآنچه در توان داشتم انجام دهم." اما احمدی نژاد تعدادی از سفرا در کشورهای خارجی را تغییر داد که سفیر ایران در اسپانیا در زمره اولین تغییرات قرار داشت. الویری اضافه می کند: "نمی دانم پس از آن چه اتفاقی برای آمنه افتاد." در عین حال به ادعای واشنگتن پست مهدی کلهر، مشاور احمدی نژاد می تواند حدس بزند که چرا پرداخت هزینه ها در دولت رئیس جمهور کنونی متوقف شده است: "مگر آقای خاتمی، اسید را به روی صورت او پاشید؟ البته که نه، وی نباید خارج از کیسه ملت برای او خرج می کرد! اگر بهرامی یک مرد مسن بود کسی سراغش را می گرفت و درباره او صحبت می کرد؟! افراد بسیار زیادی هستند که به کمک ما احتیاج دارند و ما نمی توانیم چنین پرداخت هایی برای همه داشته باشیم." سرانجام بهرامی را از آپارتمانش در بارسلونا بیرون کردند و اعضای یک سازمان اسپانیایی وی را به پناهنگاه بی خانمان ها در این شهر سپردند: "پس از چند روز فهمیدم که در بین معتادان، دائم الخمرها و فاحشه ها گرفتار شده ام! به سختی گریه کردم، مگر چه کار کرده بودم که مستوجب این همه مصیبت بودم؟"
«امیر صبوری»، رئیس انجمن دوستی ایران در نیویورک، یک موسسه خیریه که حامی ایرانیان در سراسر جهان است، درباره این مکان می گوید: "واقعاً جایی که آمنه در آن اسکان داده شده بود یک محل وحشتناک بود." صبوری پس از شنیدن اوضاع نامساعد آمنه به اسپانیا سفر کرد تا به او کمک کند. اندکی بعد آمنه احساس کرد که مایعی از چشم راست او خارج می شود و در نهایت دکترها چشم وی را که بسیار ضعیف شده بود درآوردند. بهرامی در ماه ژوئن (خرداد) امسال به تهران بازگشت. وی که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت در یک اقدام غیرمعمول درخواست قصاص کرد. به نوشته واشنگتن پست معمولاً دادگاه ها به خانواده افراد متهم دستور می دهند تا «دیه» جرایم فرزندانشان را پرداخت کنند اما بهرامی بر قصاص مجید اصرار می ورزید. وی چند بار با آیت الله شاهرودی، رئیس قوه قضائیه ایران دیدار کرد. آمنه می گوید: "(آیت الله) شاهرودی از من خواست تا از قصاص صرف نظر کنم و به دیه رضایت دهم. وی توضیح داد که صدور چنین حکمی وجهه چندان خوبی برای ایران نخواهد داشت، اما من راضی نشدم." واشنگتن پست با بیان اینکه قوه قضائیه ایران حاضر به مصاحبه در این خصوص نشد ادامه داد: "دو هفته قبل موحدی توسط دو فرد پلیس به دادگاه مشایعت شد. وی در زمان صدور حکم دادگاه به هیچ نحو احساس ندامت نمی کرد! زمانی که قاضی از او پرسید « آیا برای این مجازات آمادگی دارید؟»، جواب داد که وی هنوز عاشق بهرامی است اما گستاخانه گفت که اگر آمنه می خواهد چشمان وی را درآورد او نیز خواهان اعمال همین مجازات برای اوست." براساس حکم دادگاه موحدی به ریختن پنج قطره اسید در هر یک از چشمانش محکوم شد. پدر وی گفت از وقوع این حادثه بسیار متاسف است: "اگر آمنه واقعا نابیناست حکم دادگاه علیه پسر من باید اجرا شود." تحت قوانین ایران فرد مجرم 20 روز فرصت دارد که به حکم دادگاه اعتراض کند. اگر موحدی از این کار سرباز بزند مجازات درنظر گرفته شده در تاریخ معین توسط قوه قضائیه اجرا خواهد شد. دکتر مدول در بارسلونا گفت: "از شنیدن اینکه بیمار سابقش خواهان نابینایی فرد دیگری شده، متحیر و شوک زده شده است." وی افزود: "من اینجا در اسپانیا از طریق رادیو در جریان پرونده قرار گرفتم. این یک مجازات شدید است. نمی دانم اگر او دخترم بود چه کار می کردم." * تلاش خبرنگاران عصرایران برای ارتباط با آقای کلهر و شنیدن توضیحات ایشان درباره ادعای واشنگتن پست راجع به اظهارات منتسب به ایشان ، بی نتیجه بود. با این حال ، عصرایران ،بدون پیشداوری درباره محتوای این گزارش، آماده دریافت و انتشار توضیحات احتمالی ایشان و سایر مسوولان است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]