واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: استاد راه معرّفی کنید؟
نیاز به راهنما در پیمودن مقامات معنوىآیا پیمودن مقامات معنوى كه از آن به سیر و سلوك الى الله تعبیر مى شود نیاز به استاد خاصى دارد كه این راه را پیموده باشد و از آفات و خطرات آن آگاه باشد و تازه كاران و نوسفران را دستگیرى كند و به سر منزل مقصود برساند؟به بیان دیگر آیا اصول كلى هدایت كه در كتاب و سنّت آمده براى پیمودن این راه كافى است یا رهروان این راه هر یك به تناسب استعداد و روحیه خود نیاز به استادى دارند كه در تشخیص جزئیات به آنها كمك كند؟ و همان گونه كه دستورات كلى پزشكى براى درمان همه بیماران كافى نیست، بلكه هر بیمار نیاز به معاینه و تشخیص بیمارى و سپس روش درمان خاص خود را دارد، در پیمودن مقامات معنوى نیز همین گونه است؟البتّه لحن آیات و روایات اسلامى این است كه همه مؤمنان با انجام دستوراتى كه در كتاب و سنّت وارد شده و پاى بندى به احكام الهى و در نظر گرفتن دقایقى كه در این دو منبع بزرگ است مى توانند به قلّه رفیع ایمان برسند و راه قرب الى الله را بپیمایند. در حالات صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب ائمه معصومین نیز كمتر اثرى از انتخاب استادهاى خصوصى مى یابیم حتّى روایاتى كه در پاسخ سؤال بعضى از افراد وارد شده براى عموم مؤمنان اثر بخش است. طرفداران انتخاب استاد خصوصى گاه به امور ذیل استدلال مى كنند:1. داستان حضرت خضر و موسى(علیه السلام) نشان مى دهد كه خداوند استاد راهنمایى براى موسى انتخاب كرد و وى وظیفه داشت دستوراتش را به كار بندد.2. داستان حضرت موسى و شعیب(علیه السلام) نیز ممكن است از همین قبیل باشد.3. در داستان لقمان و پسرش نیز آثارى از این برنامه دیده مى شود.4. آیه سؤال در قرآن مجید (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)(انبیاء/7) به ناآگاهان دستور مى دهد كه مشكلات علمى و فكرى را با سؤال از آگاهان حل كنند.5. در خطبه 105 نهج البلاغه خواندیم كه امام(علیه السلام) مى فرماید: «أیُّهَا النّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْباحِ واعِظ مُتَّعظ; اى مردم چراغ فكر خود را از شعله گفتار واعظان با عمل روشن سازید».6. امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: «هَلَكَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَكیمٌ یُرْشِدُهُ وَ ذَلَّ مَنْ لَیْسَ لَهُ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ; كسى كه دانشمند ارشاد كننده اى نداشته باشد گمراه مى شود و كسى كه فرد ساده دل كمك كننده اى نداشته باشد ناتوان مى گردد».غالب آنچه در بالا به عنوان دلیل ذكر شد قابل مناقشه است، زیرا داستان موسى و خضر آن گونه كه از آیات قرآن استفاده مى شود ارتباطى با این مسئله ندارد. موسى(علیه السلام)مأمور بود علومى را درباره اسرار جهان انسانیّت از خضر بیاموزد تا بر بعضى از حوادثى كه ظاهر آن را ناپسند مى بیند خرده نگیرد به همین دلیل هنگامى كه موسى(علیه السلام)نمونه هایى را مشاهده كرد از خضر جدا شد و راه خود را ادامه داد و این كار ارتباطى با پیمودن مقامات معنوى و سیر و سلوك الى الله با هدایت راهنماى خصوصى ندارد.در داستان موسى و شعیب نیز كمترین اثرى از این مسئله دیده نمى شود. البتّه نمى توان انكار كرد كسى كه سالیانى دراز در خدمت پیامبر بزرگى باشد بسیارى از مطالب و تجارب را از او مى آموزد.در داستان لقمان و فرزندش نیز یك سلسله دستورات كلى دیده مى شود كه جنبه عمومى و همگانى دارد و قرآن آن را به همین عنوان ذكر كرده است.آیه سؤال نیز مناسب مسئله تقلید از عالمان و مجتهدان است، همان گونه كه در كتب اصولى به آن استدلال كرده اند. به بیان دیگر، اشاره به بیان احكام به صورت كلّى است; نه دستورات خاص و شخصى.تنها در روایت بحار و بعضى خطبه هاى نهج البلاغه اشاره اى به این مطلب دیده مى شود.
كوتاه سخن اینكه اگر بخواهیم انتخاب استاد راهنما را به عنوان یك شرط لازم در پیمودن مقامات معنوى بپذیریم، با ظواهر كتاب و سنّت و سیره اصحاب پیامبر و ائمه هدى سازگار نیست; ولى اگر بخواهیم آن را به عنوان كمك گرفتن براى پیمودن این راه تلقّى كنیم كار بسیار خوبى به نظر مى رسد; ولى از نكته اى اساسى نباید غافل بود كه این موضوع در طول تاریخ و حتّى در زمان ما مورد سوء استفاده فراوان افراد نااهل و منحرف قرار گرفته و در بعضى از موارد سر از افكار صوفیان و برنامه هاى منحطّ آنان در آورده است و نه تنها موجب قرب الى الله نشده، بلكه سبب بُعد من الله گشته است.اگر كسى واقعاً خود را نیازمند به چنین استادى مى بیند باید در انتخاب او بسیار سختگیر باشد. مبادا خود را به شیطانى بسپارد به گمان اینكه خضر راه است و دلیل الى الله. ما در اینجا مخصوصاً به همه جوانان پاكدل كه به دنبال چنین استادى مى گردند توصیه مى كنیم در درجه اوّل اگر بتوانند از كتابهاى خوبى كه عالمان وارسته و شناخته شده نوشته اند استفاده كنند و در درجه بعد با شور و مشورت كامل استادى را براى خود برگزینند.البتّه از روایات و تواریخ اسلامى استفاده مى شود كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) اصحاب خاصى داشتند كه محرم راز و حاملان اسرار آنها بودند مانند على(علیه السلام)نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و «كمیل»ها و «اصبغ بن نباته»ها و «میثم» و «رُشَیدِ هَجَرى»ها و همچنین سایر امامان; ولى این موضوع ارتباطى با مسئله استاد و شاگرد در امر سیر و سلوك ندارد كه هر روز استاد دستور تازه اى براى پیمودن راه تعیین كند و هر یك از شاگردان دستور خاص خودش را داشته باشد، بلكه آنها همان گونه كه گفته شد صاحبان اسرار و حاملان علوم معصومان(علیهم السلام)بودند، علومى كه همگان استعداد درك یا حفظ آن را نداشتند.در هر حال شكى نیست كه وجود استاد پرتجربه و دلیل راه كه انسان بتواند از اطلاعات و تجارب او در پیمودن مقامات معنوى استفاده كند، استادى كه از هر نظر مورد اعتماد و اطمینان باشد بسیار خوب و مغتنم است; ولى چنان نیست كه انسان نتواند با استفاده از دستورات كلى كه در كتاب و سنّت و تاریخ زندگى پیشوایان اسلام آمده این راه را طى كند. مهم آن است كه انسان عزم و اراده قوى براى پیمودن این راه داشته باشد وگرنه مسیر واضح و آشكار است. اگر توكّل بر خدا باشد او هم حمایت و راهنمایى مى كند.در پایان بار دیگر تأكید مى كنیم كه افراد زیادى از سودجویان و هوس بازان یا افراد غافل و گمراه به استناد این مسئله بسیارى از جوانان را به گمراهى كشانده یا آنها را مورد سوء استفاده قرار داده اند. از این شیاطین كه در لباس انسان یا پیر طریقت و مرشد و راهنماى راه قرب الى الله خودنمایى مى كنند باید به شدت برحذر بود.------------------------------------------------------------منبع: آیةالله ناصر مکارم شیرازی، کتاب پیام امام امیرالمومنین علیه السلام، جلد 8 .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1718]