محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826630569
پورمحمدي: براي برخي دوستان اصولگرا فرجام چپ ها را متصور هستم/ عده اي در فدراسيون فوتبال وطن فروشي مي كنند
واضح آرشیو وب فارسی:آریا نیوز: پورمحمدي: براي برخي دوستان اصولگرا فرجام چپ ها را متصور هستم/ عده اي در فدراسيون فوتبال وطن فروشي مي كنند
رييس فعلي سازمان بازرسي كل كشور حرف هاي بسياري دارد كه شنيدن آنهايي خالي از لطف نيست، مسائلي ماننده سابقه وي در معاونت ضدجاسوسي وزارت اطلاعات تا انتخابش به عنوان وزير كشور احمدي نژاد و جنجال هاي فدراسيون فوتبال.
پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :
مشرق: رييس فعلي سازمان بازرسي كل كشور حرف هاي بسياري دارد كه شنيدن آنهايي خالي از لطف نيست، مسائلي ماننده سابقه وي در معاونت ضدجاسوسي وزارت اطلاعات تا انتخابش به عنوان وزير كشور احمدي نژاد و جنجال هاي فدراسيون فوتبال.
هنگام انتخاب حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي به عنوان وزير كشور در دولت نهم از سوي برخي از نمايندگان به علت سابقه امنيتي و حضور در وزارت اطلاعات، مورد انتقاد فراواني قرار گرفت و نمايندگان با اين استدلال كه فردي امنيتي داراي نگاه بسته اي است توانمندي لازم را براي اداره وزارتخانه اي سياسي ندارد، مخالف حضورش در وزارت كشور بودند ولي عملكرد آقاي پورمحمدي موجب تغيير نگاه نمايندگان معترض به وي شد؛ در طي اين سال ها وزير كشور دولت نهم و رئيس فعلي سازمان بازرسي كل كشور از دوراني كه در وزارت اطلاعات حضور داشته سخني نگفته است، وي براي اولين بار در گفتگو با مشرق از اين دوران ناگفته هايي را بيان نموده كه در پي مي آيد.
موسوي خوئيني ها به امثال بنده روي خوشي نشان نمي داد
چطور شد كه در سال 66 وارد سيستم امنيتي شديد؟
باعث تعجب است كه بعد از اين همه سال شما نسبت به فعاليتهاي گذشته بنده كه حالا ديگر به تاريخ پيوسته، حساس هستيد. اما خب از باب حس پرسش گري كه معمولاً در مردم و به خصوص جوانان وجود دارد سعي ميكنم توضيح مختصري بدهم. من دادستان انقلاب در استان خراسان بودم. هم دادستان استان خراسان و هم دادستان شهر مشهد. تا زماني كه آيت الله صانعي دادستان انقلاب و دادستان كل كشور بود. بعد از ايشان آقاي خوييني ها مسئوليت دادستاني انقلاب و كل كشور را بر عهده گرفت. طبعاً چون ما آن موقع به اسم جريان راست مشهور بوديم يا همان اصولگرايان امروز، و آقاي خوييني ها جزو فعالان جريان چپ بود با ما روي خوشي نداشتند.
البته من با آيت الله اردبيلي كه رئيس ديوان عالي كشور بود و ديگر اعضاي شوراي عالي قضايي روابط نزديك و صميمي داشتم و به لحاظ كاري هم من را قبول داشتند و به عنوان يكي از قضات فعال و توانمند ميشناختند كه در يكي از بزرگترين استانهاي كشور مسئوليت داشتم. شايد خود آقاي خوييني ها هم به لحاظ كاري من را قبول داشت.
سال 65 كه عراق طي عملياتي به نام دفاع متحرك، بخشي از خاك كشورمان را مجدداً اشغال كرد. مواردي مانند بيبرنامگي، تعلل برخي فرماندهان و كم تحركي آنان به عنوان علت اين امر مطرح شد. من آن زمان به عنوان دادستان انقلاب و دادستان نظامي مناطق عملياتي كشور انتخاب شدم و به مناطق جنگي رفتم. چند شعبه دادياري در اهواز، ايلام و كرمانشاه و كردستان ايجاد كرديم و من خودم در كرمانشاه مستقر شدم و شايد حدود 5 ماهي در آنجا فعاليت داشتم تا اينكه گزارش خودمان را تهيه كرديم و تحويل دادگاه داديم و به مشهد بازگشتم.
يك روزي آقاي خوييني ها من را خواست و گفت ديگر مشهد نباشم و مثلاً به تهران بيا اما من چون با روحيات و سلوك سياسي آقايان آشنا بودم، خيلي راغب نبودم با آنها همكاري بكنم. ضمناً مسئولين ديگر قضايي مانند آيت الله اردبيلي به من پيشنهاد دادند مسئوليت ديگري را بپذيرم. منتها من چون آن موقع جوان بودم و از تحصيل هم فاصله گرفته بودم و ميخواستم ادامه تحصيل دهم اين فرصت را مغتنم شمردم و تقاضاي مرخصي بدون حقوق كردم كه موافقت شد. همان جا در دفتر آقاي خوئيني ها درخواست مرخصي بدون حقوقم را نوشتم و ايشان زير آن را امضا كردند. روز چهارشنبه بود.
من برگشتم به مشهد و فردايش در دادسراي مشهد اعلام كردم كه من ديگر مسئوليتي ندارم و مرخصي گرفتم و پس فردايش هم اسبابم را جمع كردم و رفتم قم و در منزل پدرم در قم ساكن شدم و به عنوان طلبه شنبه صبح هم رفتم و درس را شروع كردم. آن موقع چند درس خدمت آيت الله مؤمن و مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و مرحوم آيت الله منتظري برداشته بودم. در آن سال قم به شدت بمب باران ميشد وعده اي از همسايگان شهيد شدند، داماد ما هم در جبهه شهيد شد و پس از آن نيز يكي ديگر از بستگان ما شهيد شد. حتي خانه ما و برخي بستگان ما راكت خورد و تخريب شد كه نياز به بازسازي داشت و برخي از قم رفتند و برخي جابجا شديم. خلاصه سال عجيبي بود اما خدا كمك كرد و ما سال تحصيلي را توانستيم به پايان برسانيم.
پورمحمدي چطور به معاونت ضد جاسوسي وزارت اطلاعات رفت؟
اوايل سال 66 جناب آقاي ري شهري كه از قبل هم يكي دو بار پيگير بود به وزارت اطلاعات بروم [و من نپذيرفته بودم و گفته بودم من مشغول كار قضايي هستم] پس كه از مشهد آمدم ايشان دوباره چند بار پيام دادند و من خيلي راغب نبودم. تا اينكه يك بار مرا دعوت كردند و حضوراً به من پيشنهاد دادند و من باز راغب نبودم و گفتم اگر قرار باشد كار كنم تنها به جبهه ميروم و كار ديگري نميپذيرم. چون جنگ اوضاع خاصي داشت.
ايشان خيلي اصرار كردند و گفتند پس ما يك كار جنگي به تو ميدهيم. گفتند مشكلترين كار ما در جنگ الآن بحث جاسوسي است و عراق در اين زمينه خيلي فعال است و تو اگر ميخواهي در جنگ كمك كني از اين طريق كمك كن. بالاخره من بعد از بحثهاي فراوان پذيرفتم و به عنوان معاون ضد جاسوسي وزارت اطلاعات مشغول به كار شدم. وزارت اطلاعات يك حوزه داخلي و يك حوزه خارجي دارد.
در حوزه خارجي باز يك حوزه ضد جاسوسي است و يك حوزه اطلاعات خارجي كه هردو مربوط به دشمنان خارجي و كشورهاي بيگانه است. ما مشغول كار شديم و واقع هم همين بود كه عراق شبكه هاي جاسوسي بسيار وسيعي در مناطق جنگي و پشت جبهه ها راه انداخته بود. ما قرارگاه هاي اطلاعاتي قوي ضد جاسوسي را در استانهاي جنگي تشكيل داديم. البته از قبل بودند و ما آنها را تقويت كرديم. از جمله كارهاي خوب و جالبي كه در اين دوره انجام شد، ارتباط ما با اسراي مان در عراق بود. يعني ما هم از اين طرف روي اسراي عراقي در ايران كار ميكرديم و هم با اسراي خودمان در عراق ارتباط برقرار كرديم.
براي اسرا نامه مي فرستاديم
چطور اين كار را انجام داديد؟
كار بسيار پيچيده اي بود و با امكانات بسيار كم و حساس اين ارتباط را برقرار كرده بوديم. به خصوص با مرحوم آقاي ابوترابي به عنوان رهبر اسراي ما در اردوگاه ها كه حتي چند بار از حضرت امام (ره) براي ايشان پيام گرفتيم و فرستاديم. آنها هم وقتي ميفهميدند امام به آنها پاسخ داده قوت قلب ميگرفتند.
از طرفي هم عراق به ما تعداد اسرا را اعلام نميكرد و ما ميخواستيم بدانيم چقدر اسير در عراق داريم. اطلاعاتي از شرايط و مشخصات اسرايمان هم نداشتيم و ميخواستيم بدانيم چه كساني اسير هستند و چه كساني در اردوگاه هاي عراق به شهادت رسيدهاند و شرايطشان چگونه است.
اين اطلاعات در زمان تبادل اسرا برايمان خيلي ارزشمند بود. البته كار حوزه ضد جاسوسي كار وسيع و گسترده اي بود و حوزه جنگ آن مهمترين حوزه بود اما به جز عراق، كشور هاي ديگري هم بودند كه اقدامات جاسوسي داشتند. مانند انگلستان، اسرائيل و آمريكا كه قويترين كشورهايي بودند كه آن موقع عليه ايران فعاليتهاي جاسوسي انجام ميدادند و هنوز هم همينطور است.
در زمان بنده يكي از شديدترين ضربه ها را به جاسوسي آمريكا زديم
در آن زمان يكي از شديدترين ضربه ها به فعاليتهاي جاسوسي آمريكا زده شد به طوري كه در تاريخ كشف جاسوسان آمريكايي در خارج از آمريكا يكي از بزرگترين ضربه ها بود. گروهي از جاسوسان را در آمريكا آموزش جاسوسي و خرابكاري و همكاري با نيروهاي اشغالگر داده بودند كه مثلاً اگر نيروهاي خارجي خواستند از طريق هلي برن مانند طبس وارد كشور شوند و عمليات انجام دهند اين نيروهاي داخلي چگونه بايد به آنها امكان و فضا بدهند.
خب به لطف خدا اين شبكه شناسايي شد و آسيب ديد؛ يك تيم گسترده كه هم در نيروهاي مسلح ما بودند و هم در مراكز اداري و هم افراد آزاد كه اينها شناسايي و دستگير شدند. اين ماجرا مصادف شد با اواخر عمر حضرت امام (ره) و ابتداي رهبري حضرت آقا كه خاطرم هست همان زمان به خدمت ايشان رفتيم و گزارش اين كار را به ايشان داديم و ايشان بسيار ما را مورد تفقد قرار دادند و يك لوح با امضاي مبارك خودشان نوشتند و به دوستان و همكاران ما هديه دادند.
اين ماجرا مربوط به سال 67 و 68 است كه 3 سال پيش آمريكاييها اعتراف كردند. آمريكاييها يكي از علل ناكامي خودشان در ايران را اين اعلام كردند كه دسترسي ما در ايران پايين است و قدرت نفوذمان در شبكه ها و اركان حكومتي ايران كم است و اشاره كردند كه ما بزرگترين آسيب اطلاعاتي را در سال 67 و 68 ديديم. تا پايان جنگ هم من در معاونت ضد جاسوسي بودم. پس از جنگ در حوزه بررسي استراتژيك و اطلاعات خارجي فعاليت داشتم كه تا سال 78 ادامه داشت.
گرايشات سياسي را در كارم دخالت نمي دادم
علت خروجتان از وزارت اطلاعات چه بود؟
وقتي دولت دوم خرداد آمد ديگر طبيعي بود كه تيم اصلاح طلبان دولت خاتمي نتوانند با گروههايي كه اصولگرا شناخته ميشدند كار كنند. البته من در تمام فعاليتهاي شغليام سعي كردم فعاليتم را از گرايشات سياسي جدا كنم. فكر هم ميكنم تا حدود زيادي موفق بودم و هستم. در حد توان موضع گيريهاي سياسيام را در فعاليتهاي اجرايي داخل نميكنم.
در وزارت اطلاعات با من كارشناسان بسيار قدرتمندي كار ميكردند كه طيفي از تند رو ترين و فعالترين نيرو هاي راست بودند تا چپهايي كه به انقلاب و رهبري و نظام پايبند بودند و كارشناسان بسيار زبده اي هم بودند و خدمات ارزنده اي هم به كشور انجام دادند. به نيروهايم هم گفته بودم هر كس گرايشات سياسي خودش را در كار دخالت ندهد و به نظام و رهبري هم وفادار باشد من با او كار خواهم كرد و دليلي هم نميبينم كه او را كنار بگذارم. به هر حال جريان جديد آمد و يك مدتي هم مرا تحمل كردند اما خب فشار خيلي زياد شده بود.
خيلي از ليدرهاي اصلاح طلبان نيروهاي وزارت بودند/ خودشان مي گفتند مزاجشان تند است
اين فشار ها چه بودند؟ مگر اين يك اصل نيست كه در نهاد هاي امنيتي و نظامي نبايد گرايشات سياسي را دخالت داد؟ پس چرا فشار وارد ميكردند؟
همين طور است. اينها حرفهايي است كه معمولاً زده ميشود اما اينكه در عمل افراد چقدر پايبند به اين حرفها هستند مهم است. به هر حال ما بايد تلاش كنيم حوزه هاي حرفه اي مان از دسترس گرايشات سياسي و منازعات حزبي خارج باشد. بعضي پستها سياسي است مانند وزير. اما از وزير به پايين حرفه اي است و بايد تلاش كنيم شايستهترين و سالمترين و مجربترين افراد را در پستهاي حرفه اي به كار بگيريم.
اما در عمل ميبينيم كه يك وزير كه ميآيد حتي تا مدير كلها و پايينتر از آنها را عوض ميكنند و ملاك هم اين است كه چه كسي با ما هست و چه كسي با ما نيست. در حالي كه بايد ببينيم چه كسي با نظام هست و چه چيزي به نفع مردم است. اما متأسفانه اين اتفاق ميافتد. وزارت اطلاعات از زمان جناب آقاي ري شهري شامل افرادي از طيفهاي مختلف سياسي بود كه در كنار هم كار ميكردند و اتفاقاً موفقترين دوره فعاليت وزارت اطلاعات هم همان دوره بود.
در وزارت اطلاعات هر كارشناس خبره اي كه به نظام و رهبري و انقلاب پايبند است بايد باشد بدون اينكه گرايشات سياسي افراد برجسته شود. در نيروهاي مسلح هم همينطور است. هر كس كه وارد نيرو هاي مسلح ميشود بايد فدايي كشور و رهبر و مردمش باشد و اگر گرايشات سياسي افراد در جايگاهشان تأثير گذاشت و يا افراد گرايشات سياسي را در فعاليتهايشان دخيل كردند، اين نقطه آسيب جدي در نيروهاي مسلح خواهد بود. من فكر ميكنم نقطه قوت وزارت اطلاعات از زمان تاسيس تا دوم خرداد اين بود كه وزارت اطلاعات از طيفهاي مختلف سياسي بهره ميبرد.
يك عده تند رو تر بودند كه البته بعد ها جدا شدند. خيلي از ليدرهاي اصلاح طلب امروز، در گذشته نيروهاي وزارت اطلاعات بودند و اواخر دوره وزارت جناب آقاي ري شهري از وزارت خارج شدند. خودشان گفتند چون مزاجمان تند است نميتوانيم كار كنيم و خارج شدند. اما از وزارت كنار گذاشته نشدند.
چپي ها درباره ارتباط من با قتل هاي زنجيره اي هيچ مدركي نداشتند
چند وقت پيش در جمع دانشجويان دانشگاه امير كبير شبهه اي بود در خصوص ارتباط شما و قتلهاي زنجيره اي. اين شبهه از كجا به وجود آمد؟
اين داستان جزو پروپاگاندا ها و جو سازيهايي است كه جريان چپ در كشور راه انداخت. جريان چپ وقتي ميخواست كسي را بكوبد بايد يك بهانه و اتهامي برايش مطرح ميكرد. يك عده را ميگفتند تند رو هستند، يك عده اي راهم گفتند چماق دارند و بعدش هم داستان قتلهاي زنجيره اي درست شد. كه جناب آقاي دري نجف آبادي آن موقع وزير بود و اين حادثه زمان ايشان اتفاق افتاد.
كنار گذاشتن من هم همزمان شد با رفتن آقاي دري نجف آبادي. خب طبيعي بود كه براي اينكه راحت بتوانند اين قضيه را در افكار عمومي جا بيندازند استفاده از هم زماني و استفاده از قرينه زماني بود تا به اهداف سياسي و به اصطلاح خودشان حذف رقباي خودشان بپردازند. همان رفتارهايي كه ما آنها را جزو بداخلاقيهاي سياسي و جنگ رواني و جنگهاي تبليغاتي ميدانيم. خودشان هم ميدانستند چون موضوع روشن بود و حوزه من حوزه خارجي بود و اصلاً ورودي به حوزه داخلي نداشتم.
مرزبنديها هم كه در وزارت اطلاعات خيلي روشن وجود داشت و دارد. بعداً هم افرادي كه در اين ماجرا نقش داشتند دستگير و بازجويي شدند. چپيها هم اگر از من و امثال من سندي داشتند آن را در بوق و كرنا ميكردند و چيزهايي هم رويش ميگذاشتند. اما نه تنها بنده، بلكه خيلي از چهره ها و شخصيتها و علماي ما را هم به اين قتلهاي زنجيره اي منصوب كردند. اينكه با اجازه چه كسي بوده، چه كسي هماهنگيها را انجام ميداده و ... يعني سعي كردند يك سناريوي بسيار گسترده اي را بسازند.
مشهورترين نيروهاي چپ وزارت مسوول مستقيم قتل هاي زنجيره اي بودند
نكته جالب هم اين است كه افراد اصلياي كه در اين قتلها مسئول مستقيم بودند، مشهورترين نيروهاي چپ وزارت اطلاعات بودند و ما به خاطر اينكه نميخواستيم به اين جدال دامن بزنيم و اين را به مصلحت كشور نميدانستيم در آن مقطع روي اين موضوع مانور نداديم. آدمهايش هم موجودند. افرادي كه اعتراف كردند كه اين حركتهاي ناروا و ناصحيح و خلاف قانون و شرع و مضر براي مملكت را انجام دادند، چهره هاي مشهور چپ در وزارت اطلاعات بودند.
اتفاقاً يادم هست كه همان موقع آقاي حسينيان آمد در برنامه چراغ و اين موضوع را اعلام كرد و اتفاقاً ما موافق نبوديم. علت آن هم اين بود كه اساساً پرداختن به اين موضوع را براي امنيت كشور مضر ميدانستيم. يعني اگر خبطي هم در يك دستگاه امنيتي يا نظامي اتفاق بيفتد، اين را كه در بوق و كرنا نميكنند. چون رسانه اي كردن و تبليغاتي كردن اين موضوع را خلاف مصالح كشور ميدانستيم؛ علي رغم اينكه داشت به ما ظلم ميشد.
اما متأسفانه نيروهاي چپ به اين موضوع دامن زدند و همان رفتارهايي را كه منافقين و نيروهاي چپ كمونيستي اول انقلاب عليه امام و ياران امام، شهيد بهشتي، شهيد مطهري، آيت الله خامنه اي و چهره هاي اصيل انقلاب راه انداختند و اول ترور شخصيت ميكردند، بعد ترور فيزيكي كردند، را رويه خودشان قرار دادند و به نيرو هاي انقلاب تهمت زدند.
امروز براي برخي دوستان اصولگرا فرجام چپ ها را متصور هستم
امروز هم متأسفانه باز يك عده دوستان اصولگراي ما همين رويه و روشهاي تخريب و حذف شخصيتي و وارد كردن نسبتهاي ناروا و نا صحيح را براي حذف رقيبان در پيش گرفتند كه شايد موفقيتهاي لحظه اي هم داشته باشند، اما همان فرجامي كه چپها داشتند براي آنها متصور است.
من هيچ اسم مستعاري نداشتم
اسم اطلاعاتي تان در زمان فعاليت در وزارت اطلاعات چه بود؟
من هيچ اسم مستعاري نداشتم و جزو معدود نيروهايي هستم در وزارت اطلاعات كه اسم اصلي خودم را داشتم. علتش هم اين بود كه من قبل از ورود به وزارت اطلاعات چهره شناخته شده اي بوده و جزو مقامات قضايي بودم. وقتي وارد وزارت اطلاعات شدم نه خودم مايل بودم و نه اساساً امكان اين را داشتم كه تغيير اسم بدهم.
اولين بار احمدي نژاد را در دادگاه شكايت از خوئيني ها ديدم
نحوه آشناييتان با آقاي احمدي نژاد و ورود به دولت چگونه بود؟
من با آقاي احمدي نژاد اولين بار در شكايت آقاي احمدي نژاد از آقاي خوئيني ها آشنا شدم. اين هم نكته جالبي است. قبل از آن هم شايد آشنايياي بوده اما الآن يادم نيست. اولين جايي كه يادم هست صحنه دادگاه است. يعني در دوران استانداري آقاي احمدي نژاد در استان اردبيل شايد ايشان را ديده باشم اما الآن در خاطرم نيست. به هر حال روزنامه سلام عليه استانداري اردبيل مطلبي چاپ كرده بود و آقاي احمدي نژاد عليه آقاي خوئيني ها طرح دعوا كرده بود. من به عنوان هيأت منصه دادگاه ويژه روحانيت در آن جلسه حاضر بودم. در آن جلسه با چهره آقاي احمدي نژاد از نزديك آشنا شدم كه اگر اشتباه نكنم اين بر ميگردد به سال 77.
اين حادثه بعد از دوم خرداد بود. آقاي احمدي نژاد از استانداري رفته بود. در روزنامه سلام گفته بودند كه آقاي احمدي نژاد در زمان انتخابات از امكانات استانداري به نفع آقاي ناطق و بر عليه آقاي خاتمي استفاده كرده. البته من جزئيات يادم نيست. به هر حال آشنايي ما از آنجا بود. بعد از آن شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب تشكيل شد.
احمدي نژاد به كار حزبي اعتقاد دارد به شرطي كه همه حرف او را گوش كنند
در حاشيه دادگاه گفتگويي هم بين شما انجام شد؟
خوش و بش عمومي كرديم. چون بعد از اينكه دادگاه تمام شد توضيحاتي ايشان دادند اما چيز خاصي خاطرم نيست. در شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب كه تشكيل شده بود همه فعالان و چهره هاي سرشناس جريان راست و اصولگرا دعوت شدند براي انتخابات دومين دوره شورا هاي شهر و روستا. من آن زمان از وزارت اطلاعات اخراج شده بودم و در دانشگاه امام صادق (ع) تدريس ميكردم و فعاليت اداري نداشتم. در آن جلسات آقاي احمدي نژاد ميآمدند و آشنايي اصلي ما از آن تاريخ است.
فكر ميكنم سال 81 باشد. كه همكاري در انتخابات شوراي شهر ادامه داشت و پس از آن آقاي احمدي نژاد به شهرداري رفتند و من هم در دفتر مقام معظم رهبري كار ميكردم و ارتباطاتي با شهرداري داشتيم و در انتخابات مجلس هم اين آشنايي ادامه داشت كه البته آقاي احمدي نژاد چون در شهرداري مشغول شده بود ديگر كمتر ميآمد اما كمابيش ارتباط داشتيم و همديگر را ميديديم.
آن موقع آقاي احمدي نژاد به تشكيلات و كار حزبي اعتقاد داشت؟
ايشان هم آن موقع اعتقاد داشت هم الآن. البته اگر همه تابع نظرات ايشان باشند.
آن موقع عقايدشان را بروز نميدادند اما الآن بروز ميدهند. آن موقع بروز نميداد كه
به كار تشكيلاتي اعتقاد دارم به شرط اينكه آنچه من فكر ميكنم شما عمل كنيد. آن موقع
به عنوان عضو در تشكيلات حضور داشت. بعد از رياست جمهوري ميگفتند تشكيلات
را قبول دارم به شرطي كه تشكيلات با من باشد. الآن هر كسي در دنيا ميداند كه بدون
تشكيلات و كار تيمي، كار پيش نميرود و ايشان هم به تشكيلات اعتقاد دارند اما با
تعريف خودشان.
پيشنهاد دادم احمدي نژاد از عرصه انتخابات رياست جمهوري نهم كنار بكشد
چه شد كه وزارت كشور به شما پيشنهاد شد؟
كانديداي شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب براي انتخابات آقاي لاريجاني بود. من هم به عنوان كسي كه در اين شورا فعاليت ميكردم به آقاي لاريجاني براي فعاليتهاي انتخاباتي كمك ميدادم. اما چون كانديدا ها زياد شده بودند قرار شد كانديدا ها با هم تفاهم كنند و به نفع يك نفر كنار بكشند. آقاي احمدي نژاد كج دار و مريض عمل ميكرد. ميگفت چشم، اما جور ديگري رفتار ميكرد و گاهي هم ميگفت نه و خلاصه حالتهاي زيگزاگي را از خودشان نشان ميدادند. بعد آقاي قاليباف و محسن رضايي و توكلي و ولايتي هم آمدند. البته آقاي ولايتي شرط گذاشت كه اگر آقاي هاشمي بيايد من نميآيم و وقتي هم آقاي هاشمي آمدند ايشان انصراف دادند.
ما در اين شورا دو برنامه عمده داشتيم. يكي اينكه آقاي هاشمي را از حضور منصرف كنيم كه خود من يكي دو بار با ايشان ديدار كردم و به ايشان گفتم شما دو دوره رئيس جمهور بوديد و حالا اجازه بدهيد نسلهاي جديد وارد عرصه شوند و شما آنها را هدايت و راهنمايي و پشتيباني كنيد تا مردم سالاري ديني ما قوام بگيرد و پايدار شود. ايشان كليات اين بحثها را قبول داشت اما خب عملاً اين اتفاق به هر دليلي نيفتاد و ايشان ماند. با آقاي احمدي نژاد هم صحبت كرديم كه الآن هم نيروهاي چپ حضور دارند و هم آقاي هاشمي آمده. اگر قرار باشد ما هم چنددستگي داشته باشيم چندان توفيقي نخواهيم داشت.شما بهتر است كنار بكشيد.
من خودم چند بار به ايشان پيام دادم و يك بار هم با ايشان صحبت كردم كه البته ايشان هم توجه نكردند. آقاي لاريجاني گفت پس من انصراف بدهم كه دوستان گفتند شما ديگر كانديدا شدي و از شما حمايت كردند و صلاح نيست انصراف بدهيد. به خاطر اين پيامهايي كه به آقاي احمدي نژاد داده بودم ما با اينكه رفيق بوديم و با هم ارتباط داشتيم ولي از ايشان خواسته بوديم كه انصراف بدهد و طبيعي بود كه روابطمان كم شده بود. از طرفي هم من خودم خيلي درخواست كننده پست و راغب به اين مطلب نبودم و نميخواستم خودم را خيلي در معرض اين مطلب قرار دهم.
محسني اژه اي را براي وزرات اطلاعات دولت نهم پيشنهاد كردم
بنابراين بعد از پيروزي به ديدن ايشان نرفتم و بعد از 4 – 5 روز از محل كارم به ايشان تلفن زدم و تبريك گفتم و بعد هم گفتم من براي شما دعا ميكنم و آرزوي پيروزي و موفقيت براي شما دارم. حتي خاطرم هست خيلي دقت داشتم كه نگويم در خدمت هستيم كه اين تصور نشود كه توقع يا انتظاري دارم. اين گذشت تا اينكه حدود 20 روز بعد دفتر آقاي احمدي نژاد تماس گرفت كه آقاي احمدي نژاد ميخواهد شما را ببيند. من هم رفتم و ايشان را ديدم چون بعد از پيروزي هم ايشان را نديده بودم و تبريك حضوري نگفته بودم. در آن ديدار ايشان گفت من با دوستان صحبت كردم و خيليها براي وزارت اطلاعات شما را پيشنهاد دادند، نظر شما چيست؟ من گفتم كه نه من مايل نيستم. براي اين مخالفت هم دليل داشتم.
يكي اينكه يك دوره در وزارت بودم و بعد كه بيرون آمدم در يك محيط بازتري كارهاي فرهنگي و سياسي انجام ميدادم نميخواستم به محيط بسته و محدود تر وزارت بازگردم. از طرف ديگر هم با آقاي احمدي نژاد يك بگو مگوي مختصري قبل از انتخابات داشتيم طبعاً حس ميكردم كه يك زاويه مختصري وجود دارد و شرايط كاملاً مناسب نيست. كه در نهايت موافقت نكردم. بعد از كمي چانه زدن ايشان گفت باشد حالا كه نمي خواي بيايي چون در وزارت اطلاعات بودي و آشنايي داري يك برنامه براي اين وزارت بنويس و بگو چه شرايطي بايد آنجا حاكم شود و چه اتفاقاتي بيفتد و چه كسي را پيشنهاد ميدهي كه من هم برنامه را دادم و چند نفر را هم پيشنهاد كردم.
آقاي اژه اي را هم پيشنهاد داده بوديد؟
بله در پيشنهاد ها ايشان هم بودند. ديگران پيشنهاد داده بودند و من هم پيشنهاد كردم. ولي ظاهراً ايشان هر كسي را كه كانديدا شده بود دعوت كرده بودند، آنها گفته بودند كه پورمحمدي كه هست چرا به او پيشنهاد نميدهي. اين ادامه داشت تا اينكه تقريباً يك هفته بعدش دوباره از دفتر ايشان تماس گرفتند كه آقاي احمدي نژاد ميخواهد شما را ببيند.
در آن جلسه ايشان گفتند كه من رفتم خدمت رهبري و براي وزارت اطلاعات چون بايد نظر آقا را جلب كنم افرادي را مطرح كردم و نظر ايشان روي شماست. ظاهراً حضرت آقا آن موقع در مشهد بودند. من گفتم اگر نظر رهبري اين است من حرفي ندارم هرچند كه خودم خيلي مايل نبودم. هم زمان آقاي صفار هم براي وزارت ارشاد انتخاب شدند. يعني ما دو نفر اولين وزيراني بوديم كه براي كابينه انتخاب شديم. همان روز هم به ما گفت شما دو نفر عضو كابينه من هستيد و از الآن كمك كنيد براي گزينش اعضاي ديگر كابينه. يعني شديم عضو كارگروه گزينش و ارزيابي وزرا.
ديگر افرادي كه پيشنهاد ميشدند و يا ايشان خودشان نظرشان روي آنها بود را به ما ميگفتند و ما بررسي ميكرديم و با آنها مصاحبه ميكرديم، شرايطشان را ارزيابي ميكرديم و گزارش آن را به آقاي احمدي نژاد ميداديم و اين هم بيشتر از يك ماه طول كشيد. در جلسات چند نفر براي وزارت كشور پيشنهاد شدند كه ما با آنها مصاحبه كرديم و آقاي احمدي نژاد نپسنديد. در يكي از جلسات وقتي داشتيم اسم مينوشتيم آقاي احمدي نژاد دو بار گفتند اسم پورمحمدي را براي وزارت كشور هم بنويسيد.
من شوخي و جدي گفتم من موافق نيستم و نميآيم. به ايشان گفتم ما كه قرار نبوده بياييم حالا هم آمديم و داريم همكاري ميكنيم. حالا يك وزارت به ما دادي، چرا آن را از ما ميگيري؟ چون حالا يك نفر هم براي وزارت اطلاعات پيدا ميشود و اين وسط ما از هر دو وزارت ميمانيم. سر زبانها هم افتاده كه ما در كابينه هستيم و البته اينها را به شوخي ميگفتيم اما واقعاً هم اين اتفاق براي چند نفر افتاد. يعني ما چند نفر را كه واجد صلاحيت بودند براي دو سه وزارت خانه پيشنهاد داديم و به هيچ كدام هم نرسيدند و نفراتي هم كه انتخاب شدند واقعاً قويتر از آنها نبودند و به نظرم آنها شايسته تر بودند.
دو شب قبل از راي اعتماد گفتند؛ براي وزارت كشور معرفي شدي
من هم گفتم حالا ما وزارت اطلاعات را پذيرفتيم و آقا هم نظرشان اين بوده بايستيم و همين كار را جلو ببريم. تا دو شب قبل از اينكه ليست برود مجلس. يعني جمعه شب ساعت 10 كه قرار بود يكشنبه ليست به مجلس برود. چون قبلامراسم تنفيذ و تحليف انجام شده بود و آقاي احمدي نژاد رسماً رئيس جمهور شده بودند و قرار بود براي معرفي كابينه ايشان نامه به مجلس بدهند. آن شب آقاي زريبافان تماس گرفتند و گفتند كه آقاي احمدي نژاد گفتند برنامهتان را براي وزارت كشور بنويسيد؟ پرسيدم چي؟! گفتند ديگر قطعي شديد براي وزارت كشور.
گفتم حالا من چطور تا پس فردا برنامه آماده كنم؟ گفت ديگر آقاي احمدي نژاد تصميم گرفته و من نميدانم. به ما گفته يكشنبه آقاي پورمحمدي را براي وزارت كشور معرفي ميكنم و برنامه اش را بنويسد. ظاهراً آن چيزي كه ما شنيديم آقاي احمدي نژاد خدمت مقام معظم رهبري ميرسند و مشكل خودشان را براي وزارت كشور مطرح ميكنند و بعد هم بنده را پيشنهاد ميدهند كه آقا هم نظرشان موافق بود. بعد مشكل براي وزارت اطلاعات پيش ميآيد و آقاي احمدي نژاد ميگويند كه ما نظرمان روي آقاي محسني اژه اي است ولي خودشان زير بار نرفتند و باز ظاهراً قرار ميشود كه از ايشان دعوت شود به حضور مقام معظم رهبري برسند و آقا در آن ديدار به ايشان تاكيد كنند كه بپذيرد.
اين اتفاق روز شنبه انجام شد. يعني فرداي آن روز كه به من اطلاع دادند. صبح شنبه من به دفتر كارم در بيت مقام معظم رهبري رفتم و از آنجا تماس گرفتم با وزارت كشور و گفتم برنامه هاي وزراي سابق را برايم بفرستيد. ميخواستم ببينم برنامه هاي وزارت كشور چگونه است؟ چون اصلاً ذهنم آماده براي وزارت كشور نبود. البته بسياري از دوستان ما در مجلس از قبل كه شنيده بودند كه در ذهن آقاي احمدي نژاد براي وزارت كشور بنده هستم، با ما صحبت ميكردند و ميگفتند چرا وزارت كشور را قبول نميكني؟
البته چون خودم مدير گروه سياسي اجتماعي دفتر مقام معظم رهبري بودم در حوزه هاي عمومي وزارت كشور اطلاعات داشتم اما به لحاظ خريداري نگاه نكرده بودم و برنامه نداشتم؛ لذا شروع كرديم به برنامه نوشتن اما تا روز يكشنبه آماده نشد و لذا من جزو معدود وزرايي بودم كه بدون برنامه معرفي شدم. برنامه من روز 3 شنبه آماده شد و تايپ و تكثير كرديم و در صندوق نمايندگان گذاشتيم.
هميشه خوبي هاي دولت را هم گفته ام/ با هيچ كس در مملكت دعوا ندارم
علت و نحوه خروج شما از دولت به چه صورت بود؟
ببينيد، به من از 14 فروردين سال 87 اعلام كردند كه بايد از وزارت كشور بروم اما جابجايي و برگزاري مراسم توديع من 29 ارديبهشت بود. اين ميان 46 روز تمام فاصله بود و من در اين فاصله در دولت حضور داشتم و مي دانستم بايد بروم. سفر هاي زيادي داشتم و سخنراني هاي زيادي انجام دادم. تمام اين سخنراني ها هم موجود است. اگر سخنان من در اين 46 روز در حمايت از دولت قوي تر و جدي تر از 3 سال گذشته اش نباشد، حتما كمتر هم نيست.
درحالي كه به قطعيت مي گويم بيشتر بوده. تمام تلاشم را كردم كه كاري روي زمين نماند و حوزه ي كاري ام را شسته و رفته به نفر بعدي تحويل دهم. بعد از آن هم همينطور بوده. من معتقدم الان هم بهترين خدمت را به دولت مي كنم و با قاطعيت مي گويم كمتر كسي است كه در سالهاي گذشته به اندازه من به دولت خدمت كرده باشد.
كسي كه با نهايت دقت و انصاف تلاش دارد تا نقاط قوت و ضعف دولت را شناسايي كند و به او منتقل كند، قطعا بيشترين خدمت را به دولت كرده است. البته من مسئول شناسايي نقاط قوت دولت نبودم اما در تمام گزارش ها سعي كردم نقاط قوت دولت را كه ديده ايم هم اشاره كنم. اما هر گزارش يا مصاحبه اي كه انجام مي دهم نقاط قوتي كه گفته مي شود را يا نمي نويسند، يا تيتر نمي زنند و يا كسي كه مي خواند توجه نمي كند و در ذهنش نگه نمي دارد. آن نقطه منفي و انتقادي كه طبيعت و لازمه كار ماست، برجسته مي شود و خوانده مي شود و در ذهن مي ماند. من روابط خوبي با دولت دارم و با هيچ كس هم در مملكت دعوا نمي كنم.
چند روز پيش هم در جلسه ي شوراي عالي اصل 44 خدمت آقاي رئيس جمهور رسيدم و با هم خوش و بش داشتيم و چند موضوع را هم در موضوعات مختلف و موضوعات كاري في مابين با هم مطرح كرديم و در حال پيگيري هستند. با ديگران هم همينطور. ما در عين دوستي، انتقاد مي كنيم. در عين انتقاد، همكاري مي كنيم و در عين دوستي، انتقاد و همكاري، پشتيباني و حمايت مي كنيم.
فضاي ابتداي دولت نهم ارزشي و پرتحرك بود/ در نيمه دوم دولت احمدي نژاد تخلفات گسترش پيدا كرد
از ابتداي دولت آقاي احمدي نژاد آمارهايي داده شده در خصوص كاهش فساد در دستگاه هاي دولتي. آيا شما در سازمان بازرسي گزارشي داريد كه اين آمار ها را تاييد يا تكذيب كند؟
من الآن آمارها را قابل اتكا نميدانم. علت آن هم اين است كه ما يك مجموعه آماري دقيق و هماهنگ و يك بانك جامع نداريم كه به خصوص در دوره هاي مختلف با شاخصهاي واحدي اينها ثبت و ضبط شده باشد و بشود بين سالهاي مختلف مقايسه انجام داد. اين آمارهايي كه هست هرچقدر هم دقيق باشد و حتي اگر بر اساس شكايتها و گزارشها باشد باز هم كامل نيست. البته ميتوان حدسهايي را مطرح كرد، اما دقيق نيست. با اين مقدمه ميخواهم به دو دوره عمده اشاره كنم.
فضاي اول دولت نهم، فضاي بسيار قوي، ارزشي، پر جاذبه و پر تحرك بود. ما در ابتداي دولت نهم با يك تيم قوي پركار و با مقبوليت خوب اجتماعي كارهايمان را شروع كرديم. سفر هاي استاني و تحرك قوياي كه غير از سفر هاي رسمي دولت، ما وزرا داشتيم و كار ها و پروژههايي كه انجام ميداديم، در كنار اقبال بسيار زيادي كه نسبت به دولت نهم بود و فضايي هم كه ما ايجاد كرده بوديم به عنوان دولت خدمت گذار و دولت مهرورزي كه در بدنه دولت هم اين مقوله ها را تسري داده بوديم، باعث شد كه اين دوره را ميتوان در ميان دوره هاي موفقي كه در دولتهاي مختلف سپري شده جاي داد.
اين فضاي ضد فساد و فضاي خدمت و سلامت و انگيزه هاي زياد براي سلامت و ساده زيستي كه وجود داشت خودش فساد را كاهش داده بود. البته به دستگاه هاي نظارتي مراجعه نكردم كه آمار آن دوره را ببينم اما من اين را قرينه بزرگي ميدانم. اما پس از اين دوره و بعد از كشمكشهايي كه در اواخر دولت نهم پيش آمد و به دولت دهم كشيد و تشديد شد، قرايني مانند شكايتها داريم كه خب بيشتر شده و پرونده هاي بزرگي ديده شد كه در آنها انحرافات بزرگي رخ داده بود. تخلف از قانون حجمش زياد شده كه حالا مجلس و نهاد هاي نظارتي تذكر دادند. بنابراين ميشود گفت كه در نيمي از عمر رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد فضاي اول حاكم بود و در نيمه دوم فضا تغيير كرد و تخلفات افزايش يافت.
بي انضباطي و بي برنامگي عامل اصلي تخلفات دولت است
علت اين افزايش تخلفات و حركت به اين سمت چه بود؟
بي انضباطي و بيبرنامگي. من مهمترين عامل افزايش تخلفات و انحراف را بي تقيدي و عدم التزام به قانون و بيبرنامگي ميدانم. اين بستر فساد است و وقتي وجود داشته باشد روزنههايي را به وجود ميآورد كه يك عده آدم فاسد و فرصت طلب امكان ورود را پيدا كنند.
برخي وابستگان جريان انحرافي فاسد نيستند/ انحراف فكري و عملي دو مقوله جداست
بعضيها علت انحرافات دولت را برخي اطرافيان زاويه دار با انقلاب ميدانند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
نه. اين موضوع دايره هاي مشترك دارد كه روي هم ميافتند و دايره هاي مستقل هم دارد. يعني افرادي هستند كه در اين تيم مشهور به انحرافي حضور ندارند اما گرفتار فساد هستند، متأسفانه رفتارشان فساد زا است و بستر براي فساد ايجاد ميكنند. عده اي هم هستند كه در اين تيم حضور دارند و گرفتار فساد نيستند و يا حداقل ما شناسايي نكرديم. يعني بايد انحراف ذهني و فكري را با انحراف عملي دو مقوله جدا از هم بدانيم كه البته نقاط مشترك دارند و فساد فكري و ذهني فضا را براي فساد عملي نيز مهيا ميكند.
مديران عالي كشور به دليل عدم مديريت در تخلف شريك هستند
در سال جهاد اقتصادي، ما شاهد كشف بزرگترين فساد بانكي كشور بوديم. شما اگر رئيس جمهور بوديد در اين پرونده چند وزير و معاون وزير يا مقامات ديگر را بركنار ميكرديد؟
فكر ميكنم قبل از اينكه بخواهيم بركنار كنيم، واقعاً بايد اقدامات اساسي انجام دهيم كه اين اتفاق تكرار نشود. حتماً اگر من منشا اثر بودم و باشم و بتوانم تصميمي بگيرم كه نافذ باشد، حتماً يك ترتيبات گسترده اي را ايجاد خواهم داد و تغيير خواهم داد. چرا كه اين ترتيبات موجود خودش فساد زا است و فساد ها را تشديد ميكند.
بي انضباطيها و نقض مقررات و قوانين خودش به طور روزمره بستر ساز ايجاد فساد است و قبل از هر كاري نسبت به تغيير اين رويه بايد اقدام كنيم. وقتي هم كه اين قضيه ناگوار اتفاق افتاد، اول بايد ميپذيرفتيم كه اين قضيه وجود دارد. اول بايد خودمان را توبيخ ميكرديم و بكنيم كه چرا در زمان مديريت ما اين اتفاق ميافتد. چرا گناه را گردن ديگران مياندازيم؟ مديران عالي شريك در اين تخلفها هستند، چون مديريت نكردند، انضباط نداشتند، تاكيد بر مقررات نكردند، روشها را اصلاح نكردند و يا روي روشهاي خوب تاكيد و اصرار نكردند. اين قدم اول است.
قدم دوم بايد دستور به تغيير رويه هاي جاري و فساد آور باشد. قدم سوم تغيير مديراني كه در رأس كار بودند، چه آنها كه تقصير زياد داشتند و چه آنها كه تقصير كمتري داشتند و يا حتي قصور كردند. بايد به افكار عمومي پاسخ داده شود و بعد هم بايد اراده خودمان را در مبارزه با فساد و اجراي دقيق مقررات نشان دهيم. درست است كه يك همكار شايد تقصير نداشته و قصور داشته، اما اينجا جايي است كه بايد به مردم اعتماد و اطمينان بدهيم و عزم خودمان را در مبارزه با فساد نشان دهيم. اولين قدمي هم كه در اين مسير بايد انجام ميشد تغيير مديران و كادرهايي بود كه تحت مديريت آنها اين فساد بزرگ رخ داد.
هيچگاه درباره درباره فساد مالي صحبت علني نكردم
ميگويند آقاي احمدي نژاد رفتند خدمت رهبري و نسبت به گزارشهاي شما در خصوص فساد بانكي گلايه داشتند و ميگفتند شما سياه نمايي ميكنيد. گفته شده ايشان هم به آقاي آملي لاريجاني گفتند كه به شما اطلاع دهند مدتي در خصوص اين موضوع موضع گيري و صحبت نكنيد؟
نه اين اصلاً صحت ندارد. چون من اصلاً در رابطه با فساد بانكي صحبت علني نداشتم. مجلس از من دعوت كرد و ما اصلاً خبرش را هم منتشر نكرديم. خبر از چند نماينده منتشر شد. حتي خبرنگار ها از ما سؤال كردند ما در ابهام پاسخ داديم. بعد كه باز برجسته تر شد باز كليات گفتيم. در مجلس از ما سؤال شد و ما آن چيزي كه ميدانستيم را گفتيم و بعد برخي نمايندگان آن را به بيرون درز دادند و خيلي از صحبتها هم ناقص منتقل شد كه تيتر روزنامه ها شد.
رهبري بخاطر انتشار برخي مطالب محرمانه گلايه داشتند
بله من هم شنيدهام كه رهبري از برخي انتشار مطالب در جلسات محرمانه و آن هم به صورت غلط و نادرست ناراحت شده بودند كه چرا وقتي هنوز موضوعي اثبات نشده و در جلسه محرمانه گفته شده، عده اي آن را منتشر ميكنند؛ و چرا ناقص گفته ميشود. اين هم كه به ما مرتبط نبود. اتفاقاً خود ما هم از اين دوستان گلايه داريم كه چرا حرفهاي ما در جلسه غير علني را به صورت ناقص و غلط به بيرون درز دادند و اگر قرار بر انتشار بود، چرا جلسه محرمانه تشكيل دادند؟ اگر قرار بود اطلاعات اثبات نشده را منتشر كنيم كه الآن وضع فكري جامعه خيلي مشوشتر از وضع فعلي بود. ما در قوه قضاييه سعي كرديم مديريت كنيم و خود ما هم در قوه قضاييه قرار گذاشتيم كه حرفهاي متناقض نزنيم و پشت سر سخنگوي قوه حركت كنيم.
چهره هاي سياسي علاقه زيادي به بانكداري دارند!
چند وقتي است كه چهره هاي سياسي تمايل زيادي براي بانكداري از خودشان نشان ميدهند. علت اين امر چيست؟
فقط چهره هاي سياسي نيستند. همه چهره ها تمايل دارند. علت آن هم اين است كه در كشور پول زياد است و نقدينگي بالا است و كشور در حال توسعه و رشد است. عمليات مالي جزو مهمترين ابزار هاي توسعه كشور است. طبعاً يك سود هنگفتي در اين كار هست و هر جايي هم كه پول جمع شود، قدرت هم در آنجا جمع ميشود.
متأسفانه به دلايل شرايط نامناسب اقتصادي و محيط كسب و كار، عمليات در حوزه بانكي و مالي سودآوري خيلي بيش از عرصه هاي توليد و ديگر عرصه ها دارد و اين از نقاط ضعف و آسيب اقتصاد ماست كه بايد اين را حل كنيم. خب در اين وضعيت طبيعي است كه چهره هاي سياسي به دنبال اين ابزار باشند تا بتوانند از اين طريق قدرت كسب كنند و هزينه هاي تبليغات و فعاليت سياسي و ساير هزينه هاي خودشان را تأمين كنند. ولي اين طور نيست كه فقط چهره هاي سياسي باشند، چهره هاي غير سياسي هم به دنبال اين قضيه هستند.
روايت پورمحمدي از دليل دادن وام هاي كلان به بدهكاران بانكي
علت اينكه به بزرگترين بدهكاران بانكي باز هم وام پرداخته ميشود چيست؟
دلايل زيادي دارد ولي خب اينها آدمهاي صاحب نفوذي هستند و روابط قوياي با مؤسسات مالي برقرار كردند.
شما در سازمان بازرسي براي اين موضوع كاري كردهايد؟
ببينيد اين جزو سازوكار هاي عمومي كشور است. همه بايد بسيج بشويم. اول از مديران و مسئولين بنگاه هاي مالي كشور بايد شروع بشود. آنها ميگويند ما اگر به او وام ندهيم و نتواند كار كند وامهاي قبلي ما دچار مشكل ميشود و نميتواند وامهاي قبلي را برگرداند. در جاهايي اين منطق درست است.
به شرطي كه اطلاعات و بررسيها درست انجام شود. اما در برخي جا ها ما ميبينيم كه افراد توان بازپرداخت بدهيها و ديون خودشان را دارند اما متأسفانه ادعا ميكنند كه نميتوانند پرداخت كنند و دوباره وام جديد بر ميگيرند و چون ميدانند بسياري از كار ها و سرمايه گذاريها الآن ارزش افزوده زيادي دارد، ميروند سرمايه گذاري ميكنند و سرمايه هاي خودشان را چندين برابر ميكنند و بعد هم ميگويند حالا با استمهال و مهلتهايي كه به ما ميدهند يواش يواش بدهيهايمان را ميدهيم كه در اين بين ثروتهاي كلاني هم به جيب ميزنند.
هيچ سازماني بر سازمان بازرسي نظارت ندارد/ نظارت هاي متعدد درون سيستمي ايجاد كرده ايم
بر كار سازمان بازرسي هم نظارت ميشود؟ در دوره مديريت شما نيروهاي متخلفي بودند كه بخواهيد بركنارشان كنيد؟
به هر حال هر دستگاهي نياز به ناظر دارد اما اگر بنا باشد بگوييم هر ناظر خودش يك ناظر ديگر داشته باشد آخرش كجا ميخواهد اين روند متوقف شود؟ به هر حال سازمان بازرسي كل كشور بالاترين مرجع نظارتي كشور است و هيچ سازماني بر ما نظارت ندارد. البته مجلس طبق تفسير شوراي نگهبان حق تحقيق و تفحص بر ما را دارد. اما به هر حال تحقيق و تفحص مجلس محدود است. از طرفي اگر خودمان سالم و قوي نباشيم، حتماً بازرسيها و نظارتهاي ما نه تنها موثر نخواهد بود، بلكه مضر هم خواهد بود و تخلف و فساد را هم گسترش خواهد داد. اين را ما به خوبي ميدانيم و ذهن ما مشغول اين قضيه هست. از گذشته تدابيري اتخاذ شده و زمان ما هم تشديد شده.
گزارش هاي ما در سازمان بازرسي بدون عيب و نقص است/ حرف ما حرف آخر است
ما نظارتهاي شديدي در درون خودمان ايجاد كرديم. لايه هاي متعدد نظارتي را در درون سيستم به وجود آورديم تا اين ضريب خطا را در درون سيستم به حداقل برساند. از اين جهت من ادعا كردم و خيلي هم بر آن مصر هستم كه جزو كم اشتباهترين و كم خطاترين دستگاه هاي كشور هستيم، دقت زيادي انجام ميدهيم و گزارشهايمان جزو كم عيب ترين گزارشات است. هر كسي در گزارشهاي ما خطا و عيبي ديد بيايد بگويد و اعلام هم بكند. چون ما معتقديم كه گزارشي كه از سازمان بازرسي خارج ميشود بايد بدون عيب و نقص باشد.
چون حرف آخر است و ديگر در حرف آخر كه نبايد ترديد وجود داشته باشد. از اين جهت ما گروه هاي داوري و گروه هاي نظارت و تست در مراحل مختلف كار در سازمان طراحي كرديم تا سازمان از عيوب و خطا مصون باشد. در اين خصوص من خيلي سخت گير و بدون انعطاف هستم و به شدت برخورد ميكنم. البته به همكارانم خيلي اعتماد دارم و از آنان حمايت كامل ميكنم اما در بروز تخلفات كوچك هم سخت گير و غير قابل انعطاف هستم. چون فكر ميكنم سازمان بازرسي جاي انعطاف و گذشت نيست و بايد با جديت و دقت و وسواس عمل كند تا بتواند به مردم اطمينان بدهد و مديران هم بدانند ما در كارمان جدي و قاطع هستيم.
رييس جمهور حق تشكيل " هيات نظارت بر قانون اساسي" را در قانون ندارد
نظرتان در خصوص تشكيل شوراي نظارت بر قانون اساسي چيست؟ اين كار را قانوني ميدانيد؟
در قانون اساسي چنين حقي كه آقاي رئيس جمهور مجاز به تشكيل شورايي باشد ديده نميشود. هر شورايي بايد جايگاه قانوني تعريف شده داشته باشد. اگر قرار است چند نفر مشورت بدهند و ايشان را راهنمايي كنند كه وظايفي كه بر اساس قانون اساسي بر عهده ايشان است را چگونه انجام بدهد، اين اشكالي ندارد. اما اگر براي اين كار هياتي تشكيل بشود كه هويت و رسميتي داشته باشد با اين عنوان، اين نيازمند يك تعريف قانوني است.
اين تازه براي همان وظايفي است كه قانون اساسي بر عهده ايشان گذاشته. اگر ايشان ميگويد كه من براي نظارت بر اجراي قانون اساسي در همه حوزه ها مسئول هستم - كه اين ادعا را ايشان دارد- اول بايد اين ادعا را با مفسر قانون اساسي كه شوراي نگهبان است حل كند. اگر شوراي نگهبان چنين برداشتي را از قانون اساسي قبول ندارد، عملاً تشكيل اين شورا غير قانوني است و هرگونه هزينه، دخل و تصرف و تفسير از نظر ما وجاهت قانوني ندارد.
اگر وارد ماجراي "هيات نظارت " بشويم به ما انگ سياه نمايي مي زنند
شوراي نگهبان رسماً اعلام كرده كه اين شورا وجاهت قانوني ندارد و علي رغم نظر صريح شوراي نگهبان، رئيس جمهور اين شورا را تشكيل داده. آيا سا�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آریا نیوز]
[مشاهده در: www.aryanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]
-
گوناگون
پربازدیدترینها