تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826051564




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز ايران و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. اعتماد ملي «دانش، رمز ماندگاري» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛ سخنان هاشمي‌رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان رهبري در دومين <سمپوزيوم بين‌المللي ايران 1404> محل تامل است. آنچه شاكله اصلي سخنان وي را تشكيل مي‌دهد، تكيه بر دانايي‌محوري در تدوين راهبردها و برنامه‌هاي توسعه و پيشرفت كشور است. جمهوري اسلا‌مي ايران كشور پهناور و با امكانات خدادادي و ثروتمندي است. منابع بيكران، جغرافياي متنوع و وسيع و نيروي انساني قابل در كنار اراده‌اي انقلا‌بي و تربيتي اسلا‌مي مي‌تواند كشور را در ميان ملل مترقي و توسعه يافته قرار دهد. علي‌رغم تنظيم سند چشم‌انداز كشور و طراحي مدل توسعه اقتصادي و تدوين اهداف و برنامه‌هاي متناسب با جايگاه ايران در سال 1404، در سال‌هاي اخير عليرغم تلا‌ش زايدالوصفي كه دولت در نيل به پيشرفت به خرج داده اما كارساز واقع نشده است و حركت در جهت تحقق اهداف چشم‌انداز با نقصان مواجه شده است. در ايران با مجموع توانمندي‌ها و ذهنيت مطلوبي كه از آموزه‌هاي اقتصادي دريافت مي‌شود، نيازي به زندگي مرتاضانه كه با فرهنگ ملي و بافت تاريخي ما نيز جور در نمي‌آيد، نيست. اين امكان در كشور وجود دارد كه با ارائه يك زندگي متوسط، تحقق درخواست‌هاي اكثريت طبقات اجتماعي فراهم آيد. در اين نگرش اقتصادي هيچ نيازي به تفكر گداپروري نيست. دولت به‌عنوان نيروي ناظر مي‌تواند مجموع ثروت و توانايي‌هاي ملي و خصوصي را در جهت توليد ثروت به كار بندد. در سند چشم‌انداز نيز به موضوع تقويت بنيه علمي و اتكاي مديريت كشور به دانايي، توجه جدي شده است. اين سند ملي از آن جهت به موضوع تقويت بنيه علمي و دانايي پرداخته كه دريافته مهم‌ترين علت عقب‌ماندگي كشورهاي جهان سوم در فقدان دانش است. نبود دانايي و خرد در عصر مديريت يك سيستم سياسي سبب كاهش بهره‌وري در حوزه‌هاي مختلف و افت توان ملي است. امروز تفاوت اساسي كشورهاي صاحب قدرت و توسعه‌يافته با كشورهاي عقب‌مانده و توسعه‌نيافته عمدتا در حوزه دانش، مديريت و توليد ثروت مشخص مي‌شود. سرزمين پهناور، نيروي انساني مطلوب، منابع عظيم، ثروت‌هاي طبيعي، خوب، مطلوب و ضروري‌اند، اما همه دلا‌يل توسعه‌يافتگي به حساب نمي‌آيند بلكه كشورهاي پيشرفته فراواني يافت مي‌شوند كه هيچكدام از عوامل برشمرده‌شده را ندارند، اما تنها موفق به تربيت نيروي انساني مطلوب و باكيفيت، انباشت و توليد دانش و علم و استفاده از ظرفيت‌هاي موثر توليد ثروت و كمال شده‌اند كه براي آن نمونه‌هاي فراواني مي‌توان يافت. ‌ آنچه از سخنان هاشمي‌رفسنجاني استنباط مي‌شود، خلا‌ء موجود در راه تجهيز كشور به طرق مطلوب كسب مهارت و افزايش دانايي و توليد ثروت است؛ امر مهمي كه بايد بيش از گذشته مدنظر قرار گيرد و عزم ملي مي‌طلبد و همگان بايد در اين مسير تلا‌ش كنند. كيهان «فتنه افراسياب»يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛ 1- رستم همه در اين انديشه بود كه فرزند گمشده خويش «سهراب» را بيابد و با اين دغدغه كه پدر را آرام نمي گذاشت، كوه و دشت را زير پا مي گذاشت. آن سوي ديگر، سهراب نيز در فراق پدر بي تاب بود و در جستجوي او كه به چهره نمي شناخت، اين سوي و آن سوي مي رفت و به هرجا كه اندك اميدي به يافتن پدر داشت با پاي سر مي شتافت. سرانجام، پدر و پسر به هم رسيدند و با نقطه وصل فاصله اي كمتر از يك تار مو داشتند. اما در اين ميان، افراسياب كه بدخواه هر دو بود، سهراب را گفت؛ آن پهلوان سپيدموي مانع ديدار تو با پدر است، آن يل سپيدموي رستم بود و در ديگرسوي، رستم را نهيب زد كه آن پهلوان جوان، رخصت ديدار تو با پسر نمي دهد، آن پهلوان جوان سهراب بود. هر يك را جداگانه وسوسه كرد كه مانع ديدار از ميان بردارد و چنين بود كه رستم و سهراب به هم آويختند بي آنكه بدانند هر يك گمشده ديگري است و آمده اند تا بهم آميزند و دمار از تورانيان برآورند. افراسياب از توران بود. ماجرا زياد به درازا نكشيد و پدر و پسر يكديگر را شناختند. رستم بازوبند سهراب را ديد كه مادرش تهمينه بر بازوي او بسته بود. اما ديگر دير شده بود و اين شناسايي هنگامي دست داد كه خنجر رستم پهلوي سهراب را شكافته بود. سراسيمه نوشدارو طلبيد، ولي نوشداروي بعد از مرگ سهراب را چه سود؟! ديگر، كار از كار گذشته بود. 2- ديروز فراكسيون اصولگرايان مجلس به منظور تصميم گيري درباره وزير كشور پيشنهادي دولت، جلسه اي داشته اند كه اقدامي پسنديده با هدف اتخاذ تصميم هاي مناسب و سنجيده است. اما گزارش هاي رسيده حاكي از آن است كه در اين نشست، نمايندگان موافق و مخالف بيشتر از آن كه درباره صلاحيت وزير پيشنهادي بحث و تبادل نظر كنند از گلايه ها و دغدغه هاي خود نسبت به برخي از عملكردهاي دولت سخن گفته اند كه شماري از اين گلايه ها نه فقط قابل ملامت نيست بلكه از سر دلسوزي براي نظام و برخاسته از دغدغه و نگراني نمايندگان محترم براي جبهه اصولگرايان و تداوم خدمت آنان به مردم بوده و هست. گلايه هايي نظير آن كه چرا علي رغم مواضع و عملكرد ناپسند و پرآسيب فلان معاون رئيس جمهور و در حالي كه بسياري از دلسوزان با ارائه دلايل منطقي بركناري او را به مصلحت دولت و نظام مي دانند، آقاي احمدي نژاد حاضر به عزل وي نيست. و يا، چرا بعد از رأي اكثريت اصولگرايان مجلس به استيضاح آقاي كردان، دولت در يك اقدام غيرمنتظره كه رنگ و بوي- خداي نخواسته- لجبازي دارد، معاونان پارلماني وزرا و مديران كل مربوطه را از حضور در مجلس و تعامل با نمايندگان منع كرده است و يا...البته دولت نيز در سوي ديگر اين ماجرا، گلايه هايي از مجلس دارد كه نمي توان تمامي آنها را بي مورد تلقي كرد. اما، فارغ از قضاوت نهايي درباره اين گلايه ها و ميزان صحت و سقم آنها، بايد گفت كه فرصت براي گله گذاري از دست نرفته و امروزه مسئله بسيار بااهميت تري در ميان است و آن، مصالح نظام و جبهه اصولگرايان است. يعني جبهه اي به وسعت توده هاي عظيم مردم و ترجمان ديگري از خط امام و رهبري كه ملت طي چند سال اخير طعم شيرين خدمتگزاري، مردم دوستي، پاكدستي و اقتدار و عزتمندي آن را در چهره دولت نهم و اكثريت دو مجلس هفتم و هشتم چشيده اند.بنابراين اگر اين گلايه ها ملاك و معيار تعيين كننده در رأي نمايندگان مجلس به وزير پيشنهادي باشد- كه نيست ولي بيم آن مي رود- نتيجه به يقين با مصلحت نظام، دولت، مجلس و مردم فاصله خواهد داشت. چرا كه روال قانوني و پسنديده آن است كه ملاك و معيار موافقت و مخالفت نمايندگان با وزير پيشنهادي دولت، صلاحيت شخص پيشنهاد شده باشد. در اين حالت نتيجه هر چه باشد به يقين مصلحت نظام و مردم در آن جاي دارد. 3-برخي از شواهد و قرائن موجود از حضور احتمالي «افراسياب» يا «افراسياب»ها در جبهه اصولگرايان حكايت مي كند. كساني كه كارشان نه فقط به دلسوزي نمي ماند، بلكه به نفوذي ها شبيه ترند و در خوشبينانه ترين احتمال، منافع شخصي خود را بر منافع نظام، مردم و اصولگرايان ترجيح مي دهند. مأموريت اين افراسياب يا افراسياب ها، دشمن نمايي دوستان و دوست نمايي دشمنان است. امام راحل ما(ره) در پاسخ به نامه آقاي محمدعلي انصاري كه منشور برادري نام با مسمايي براي آن است، از اين عده با عنوان «واسطه ها» ياد مي كرده و مي فرمودند؛«بايد از واسطه هايي كه فقط كارشان القاي بدبيني نسبت به جناح مقابل- در اينجا بخوانيد طرف مقابل از يك جناح-است، پرهيز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترك داريد كه بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد.» به عنوان مثال، چند هفته قبل مديركل پارلماني دولت در مقابل تحويل چك 5ميليون توماني كمك رياست محترم جمهوري به نمايندگان كه به آباداني مساجد اختصاص داشت از آنان با ترفند- و در پوشش نسخه دوم رسيد چك- نامه اي با مضمون انصراف از استيضاح وزيركشور مي گرفت! در پي اين ماجرا، آقاي احمدي نژاد كه از اين رخداد به شدت برآشفته بود-و حق داشت- براي پيشگيري از اينگونه سوءاستفاده ها، در جلسه هيئت دولت اعلام مي دارد كه از اين پس تعامل دولت و نمايندگان فقط در روال قانوني آن صورت بپذيرد تا اگر مثلاً كمكي به مساجد مي شود، كساني آن را دستاويز سوءاستفاده قرار ندهند. اين پيشنهاد رئيس جمهور محترم ريشه در قانونگرايي ايشان دارد. اما، آقاي دكتراحمدي نژاد از جلسه چند روز قبل از آن باخبر نبود. جلسه 15نفره در منزل... در آن جلسه كه بعد از رأي مثبت مجلس به استيضاح و دور از چشم رياست محترم جمهوري تشكيل شده بود، خبر رسيد آقاي... توانسته است موافقت آقاي... را براي مخالفت با اعزام معاونان پارلماني وزرا و مديران كل آنها به مجلس كسب كند! و... به بيان ديگر، يك واسطه - كه از مسئولان رده پائين هم نيست- براي آن كه از مجلس به خاطر استيضاح يارغار خود انتقام بگيرد، از يكسو طرح مخالفت با اعزام معاونان پارلماني وزرا به مجلس را در جلسه 15نفره مورد اشاره كليد مي زند و از سوي ديگر همين اقدام را براي رئيس جمهور محترم با عنوان يك حركت قانون گرايانه و با هدف پيشگيري از رخدادهايي نظير آنچه مديركل پارلماني دولت انجام داده بود، قلمداد كرده و جا مي زند! و اين در حالي است كه رد پاي «واسطه» ياد شده در ماجراي چك هاي 5ميليون توماني و گرفتن امضاي انصراف از استيضاح به وضوع ديده مي شود و نتيجه آن كه «رستم و سهراب» ما در ميداني كه افراسياب طراحي كرده است به هم مي آويزند و از حق نگذريم، هر دو حق دارند! و يا هنگامي كه فلان مشاور رئيس جمهور بدون اطلاع وي يادداشتي عليه استيضاح كنندگان مي نويسد و آنان را با بي نزاكتي مخاطب قرار مي دهد، بديهي است كه نمي توان از نمايندگان مردم انتظار سكوت و تماشا داشت. 4- ماجراي مورد اشاره در بند 3 اين نوشته، فقط يك «نمونه» است و بايد اذعان كرد كه متاسفانه اين نمونه ها كم نيستند و مجموعه آنها با نگاهي هرچند گذرا نيز طبيعي به نظر نمي رسند و بوي فتنه مي دهند و در فضاي فتنه گام زدن به احتياط اولين و عاقلانه ترين گام است. گام به احتياط زدن نه اين كه گام نزدن! بيانات اخير رهبر معظم انقلاب كه به هر دو حجت عقل و نقل، لازم الاتباع است بي گمان نگاهي حكيمانه به همين ميدان است. ميداني كه اگر دشمن طراحي نكرده باشد، به يقين مطلوب دشمنان است. در اين ميدان با احساس اندك شبهه بايد به احتياط گام برداشت. 5- اظهارات نمايندگان اصولگراي مجلس و سوابق آنان كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه در گلايه هاي گاه و بيگاه خود از دولت، مصلحت نظام و حفظ اقتدار و كارآمدي دولت را در دل دارند و از سوي ديگر دولت نيز بارها نشان داده است كه شيفته خدمت است نه تشنه قدرت. اين سخن از روي تعارف نيست، همه شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل ترديد بر آن گواه است. آيا تركيب اصولگراي مجلس هشتم شور و نشاط مردم و شكر و سپاس آنان به خداي سبحان را درپي نداشت؟ داشت. آيا دولت نهم، گفتمان امام و انقلاب را از سال هاي اوليه انقلاب به دهه سوم نياورد؟ آورد. آيا مصوبات مجلس هاي هفتم و هشتم، نااميدي همراه با خشم دشمنان را رقم نزد؟ و آ يا امروزه تمامي دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها در حذف احمدي نژاد و تضعيف دولتي كه با اقتدار و با تاكيد بر آموزه هاي اصيل اسلام و انقلاب در مقابل قدرت هاي استكباري ايستاده است و مجلسي كه بر همين آموزه ها تكيه دارد، اتفاق نظر ندارند؟ اگر چنين است كه چنين است حمايت دولت از مجلس و پشتيباني مجلس از دولت نه فقط يك توصيه اخلاقي- كه در قد و قواره نگارنده نيست- بلكه يك واجب عيني و ضروري است و خواست قطعي و بي ترديد همه اصولگرايان. 6- بديهي است كه قبول يا رد وزير پيشنهادي دولت از اختيارات مجلس است و اين اختيار با مصلحت انديشي براي مردم و نظام به نمايندگان ملت واگذار شده است. اما در شرايط كنوني دو نكته با اهميت نيز در ميان است اول؛ موقعيت حساس دولت و ضرورت تقويت آن كه مورد هجوم بي امان همه دشمنان است و دوم؛ تعيين نقطه ايده آل با محاسبه شرايط زماني و مصلحت هاي كنوني، توضيح آن كه به مصداق يك اصل عقلايي، اگر همه آنچه مي خواهيم را به دست نمي آوريم نبايد آنچه را كه مي توانيم به دست آوريم نيز از دست بدهيم. 7- و بالاخره اميد است، دولت محترم و همه مسئولان مراقب افراسياب ها باشند تا رستم و سهراب به جاي آن كه به هم آميزند و به قول امام راحل(ره) «يد واحده» باشند، درهم نياويزند و باز هم به قول حضرت امام- به نقل از كلام خدا- فشل نشوند و ابهت و اقتدار آنان آسيب نبيند. آفتاب يزد «دولتمردان عالِم، سياست‌پيشگان ساحِر» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ نگاهي گذرا به گفتگوهاي تلويزيوني و سخنراني‌هاي عمومي كه در دو دهه گذشته توسط روساي جمهور وقت ايراد گرديده است نشان مي‌دهد كه همه آنها اصرار زيادي بر موفق نشان دادن عملكرد دولت خود داشته‌اند. در بسياري از موارد نيز احساس عمومي جامعه‌با ادعاهاي مطرح شده توسط روساي جمهور، فاصله زياد داشته‌است. البته اين احساس عمومي و انعكاس آن در روزنامه‌هاي منتقد، هيچ‌گاه موجب عقب‌نشيني دولتمردان از آماردهي‌هاي خود نشده و آنها در هر مصاحبه و سخنراني، پيشرفت و موفقيت‌هاي بيشتر نسبت به اظهارنظر قبلي خود را مورد تاكيد قرار مي‌دادند. در عين حال هيچ‌يك از روساي جمهور، تا سه سال قبل خود را يكي از نخبه‌هاي كشور و دولت خويش را »علمي‌ترين« دولت‌نمي‌ناميدند. اين ادعا كه نسبت به دوره‌هاي پيشين، بي‌سابقه بود مي‌توانست شوق ا~فرين باشد و مردم را به قرار گرفتن همه فعاليت‌ها در مسير علمي و كارشناسي، اميدوار سازد. اما دوره اين اميدواري بسيار كوتاه‌تر از آن بود كه تصور مي‌رفت. در روزهاي پاياني از نخستين سال فعاليت دولت نهم، رئيس سازمان مديريت ناچار به جدايي از دولت شد تا مردم بدانند رئيس »كارشناسي‌ترين سازمان دولت« نمي‌تواند برخي برنامه‌هاي اقتصادي را در »علمي‌ترين دولت ايران« تحمل كند.‌‌جداسازي‌هاي الزامي يا جدايي‌هاي اختياري از دولت، آن قدر تداوم يافت تا مشخص شود حدود نيمي از اعضاي دولت در عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي حاضر به پذيرش يا همراهي با برنامه‌هايي نيستند كه ظاهرا توسط حلقه‌اي خاص از مشاوران »رئيس‌جمهور نخبه« طراحي و پيگيري مي‌شود. از سوي ديگر، اعتراض و انتقادهايي كه توسط كارشناسان اصولگرا و اصلاح طلب نسبت به برخي راهبردها و راهكارهاي دولت نهم ابراز مي‌گرديد به تدريج به مجلس اصولگرا رسيد و توسط قوه‌قضائيه نيز پيگيري شد. اين اعتراض‌ها و انتقادها در عباراتي خلاصه مي‌شد كه توسط سرشناس‌ترين اصولگرايان مجلس بيان گرديده و مي‌گردد: »فقدان استراتژي اقتصادي در دولت، عجولانه بودن برخي تصميمات دولتي، عدم توجه به ديدگاه‌هاي كارشناسي در بعضي تصميم‌گيري‌هاي دولت و ....« . همه اين عبارات در تعارض با ادعاهايي بود كه دولت نهم را »علمي‌ترين دولت ايران« مي‌ناميد. زيرا فقدان استراتژي و روزمرگي، بزرگ‌ترين نشانه دور شدن از اداره علمي كشور است و عجول بودن و اقدامات غيركارشناسي نيز همچون سمي مهلك، تاثير برنامه‌هاي علمي را خنثي مي‌سازد. اكنون با نگاهي گذرا به آنچه كه در سه سال و سه ماه از فعاليت دولت نهم به وقوع پيوسته است، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه علاوه بر ضعف كارشناسي در دولتي كه خود را »علمي‌ترين« مي‌داند اين دولت از يك ضعف ديگر نيز رنج مي‌برد. اين ضعف، احساس تسلط علمي اعضاي دولت بر كليه امور شرعي، قانوني، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و ديپلماسي خارجي است. همين احساس، تاكنون واكنش‌هاي عجيب برخي دولتمردان و حاميان ويژه آنها در برابر هشدارهاي دلسوزانه يا انتقادات طرفداران و مخالفان را به دنبال داشته است. مثلا هنگامي كه تعدادي از نمايندگان مجلس، حضور رئيس‌جمهور در جلسه شوراي همكاري خليج فارس را مورد اعتراض قرار دادند، به جاي دريافت پاسخ علمي و كارشناسي، اين جواب را گرفتند كه »عده‌اي به موفقيت‌هاي دولت حسادت مي‌كنند و همه چيز را با عينك بدبيني مي‌نگرند«!‌‌ همچنين زماني كه عدم بهره‌گيري دستگاه ديپلماسي ايران از فرصت» اجلاس تهران« براي پيگيري حقوق ايران در درياي خزر‌، اعتراض نمايندگان اصولگرا و اصلاح‌طلب را برانگيخت »پاسخ علمي« به آنها اين بود كه »مدعيان سهم 50 درصدي ايران در درياي خزر، دشمنان كشور هستند«! در عرصه اقتصادي، پاسخ‌گويي علمي به انتقادات كارشناسي دو عضو بركنار شده كابينه- كه تطابق زيادي با اعتراضات عده‌اي از اقتصاددانان مستقل داشت- به يك »مشاور متخصص« رئيس‌جمهور سپرده شد تا علت بركناري اين دو عضو كابينه در سه سال اول فعاليت دولت را »جلوگيري از واريز ميلياردها دلار درآمد نفتي به جيب عده‌اي خاص« بداند. اين وضعيت در عرصه حقوقي نيز به وضوح قابل مشاهده است. چندي قبل، قوه قضائيه لايحه موسوم به خانواده را به هيئت دولت فرستاد تا براساس سنت موجود، بدون دخل و تصرف به مجلس ارسال شود. اما دولت با گنجاندن دو ماده چالش‌برانگيز، اعتراضات بسياري را برانگيخت. اين اعتراض‌ها نيز با نوعي »پاسخ علمي« مواجه شد كه ويژه دولت نهم مي‌باشد. يك مقام عالي‌رتبه در واكنش به اعتراضات گسترده در اين مورد، ترجيح داد كه از كنار هشدار رئيس و نمايندگان مجلس، برخي از علما و عده ‌زيادي از حقوقدانان عبور كند. وي تنها انتقادات بعضي از بانوان به مواد پيشنهادي دولت را مورد اشاره قرار داد و در عين حال براي آنكه اين معترضان را فريب خورده نشان دهد در گفتگوي تلويزيوني، داستان كسي را نقل كرد كه به تعبير او »مَركب او به فروش رفته بود و اظهار خوشحالي مي‌كرد«. داستاني كه مقام عالي رتبه دولتي آن را نقل كرد همان قصه خودماني »خر برفت و خر برفت و خر برفت« است. يعني در اين مورد نيز به جاي پاسخگويي علمي به اعتراضات، پاسخ همراه با طنازي و تحقير منتقدان بر زبان رئيس و اعضاي دولت جاري شد. مسئولان دولت نهم كه اعتماد به نفس آنها در همه زمينه‌ها از جمله تلقي دولت خود به عنوان »علمي‌ترين دولت ايران« قابل ستايش است، حتي به خود اجازه مي‌دهند در حوزه‌اي وارد شوند كه در سال‌هاي پس از انقلاب، از تعرض سياستمداران غيرروحاني، مصون مانده بود. به عبارت ديگر، در علمي‌ترين دولت ايران، تخصصي‌ترين موضوعات فقهي و ديني نيز مورد اظهارنظر مسئولان دولتي قرار مي‌گيرد و به نظر مي‌رسد اين گروه از دولتمردان، خود را براي اظهارنظر در اين موارد، اگر بالاتر از علما و مراجع ندانند حداقل هم‌طراز آنها مي‌پندارند! پس از حوادثي كه در حاشيه يك همايش مرتبط با سازمان ميراث فرهنگي به وقوع پيوست، دو تن از مراجع تقليد به صراحت اين حادثه را اهانت به قرآن دانستند و از وقوع آن ابراز تاسف كردند. اما يك مقام بلندمرتبه دولت كه به »رئيس علمي‌ترين دولت ايران« بسيار نزديك است در واكنش به اظهارنظر صريح دو تن از مراجع تقليد اظهار داشت: »آئين‌هايي هستند كه برخي افراد از نظر شرعي آن را داراي مشكل مي‌دانند و برخي ديگر نه. يعني در واقع، برخي از افراد آن را مبتني بر اصول مي‌دانند و برخي آن را مبتني بر اصول نمي‌دانند.« اين پاسخ علمي به اعتراض كارشناسي دو تن از مراجع تقليد،‌با اين توصيه ديني به پايان رسيد كه »اين دولت، دولت اسلامي است و مشروعيت آن بر مبناي قرآن كريم است و اينكه خداي ناكرده متهم به اين مسئله - بي توجهي به حرمت قرآن - شود بايد با احتياط با آن برخورد كرد«. البته قضاوت منصفانه ايجاب مي‌كند كه اگر ادعاهاي دولتمردان در خصوص »علمي‌ترين كابينه ايران« مورد تشكيك واقع مي‌شود نسبت به يك ويژگي بعضي از سياست‌پيشگان و رسانه‌هاي حامي دولت نهم اعتراف شود. اين ويژگي، قدرت »سحر و جادو« ي آنهاست به طوري كه در سه سال اخير توانسته‌اند عده‌اي از كفن پوشان را آنچنان مجذوب سحر خويش نمايند كه هيچ حادثه‌اي در دولت - حتي ابراز دوستي با اسرائيل، اهانت به قرآن كريم و بي مهري به مراجع تقليد- موجب تحريك و تحرك اين غيرت پيشگان سابق نمي‌شود.* قدرت جادوي اين حاميان در حدي است كه برخي از تريبون‌داران نيز به جاي اعتراض شديد به دولت به خاطر نابساماني‌هاي فراوان اقتصادي و برخي اقدامات و اظهارات شائبه برانگيز، به تذكراتي نرم و غيرگزنده اكتفا مي‌كنند. در اثر همين جادو، بعضي از رسانه‌ها كه سه سال قبل از معترضان جدي نامزدي محصولي براي تصدي وزارت نفت بودند نيز اكنون به طرفداران دو آتشه براي انتخاب او به عنوان وزير كشور تبديل شده‌اند!‌‌ سخن آخر آنكه اكنون بيش از 200 ‌روز فرصت لازم نيست تا مشخص شود اين »‌‌سياست پيشگان ساحر« خواهند توانست اذهان مردم را نيز از ادعاي علمي بودن كابينه منحرف و آنها را به تثبيت اين دولت براي يك دوره چهار ساله ديگر قانع كنند يا نه؟ * اميدواريم اين يادداشت، باطل السحر براي كفن پوشان نباشد و آنها براي اثبات غيرتمندي خود، نقشه‌اي عليه آفتاب يزد نكشند! رسالت «ملك عبدالله به كجا مي‌رود؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛رسانه‌هاي ديداري جهان در پايان نشست گروه 20 در نيويورك  صحنه‌اي را واتاب دادند كه واقعا شرم‌آور و حيرت‌انگيز است.اين صحنه نشان مي‌دهد ملك عبدالله پادشاه عربستان در حالي كه جام شراب خود را به جام شراب بوش مي‌زند آن را مي‌نوشد. هر يك از رهبران 20  كشور ثروتمند جهان در اين نشست همزمان همين عمل را انجام مي‌دهند. به ياد دارم وقتي كارتر در آخرين سال‌هاي سلطنت شاه خائن به تهران آمد در حالي كه زندان‌ها مملو از مجاهدان راه خدا بود و مردم از گرسنگي رنج مي‌بردند،در سيماي آن زمان نشان دادند در ضيافت شام، كارتر و شاه جام‌هاي  شراب خود را به هم زدند و نوشيدند!همان وقت خانواده‌هايي كه اندك ترديدي در مبارزه عليه مفاسدو مظالم شاه داشتند، به اين نتيجه رسيدند كه نمي‌شود مملكتي مسلمان باشد اما شاه آ‌ن شرابخوار باشد لذا اين وقاحت و بي‌شرمي، مردم را در مبارزه مصمم‌تر كرد. اكنون بيش از سه دهه است زنگ بيداري جوامع مسلمان به صدا درآمده است. تب اسلام‌گرايي همه جهان اسلام را گرفته است . چطور ملك عبدالله نمي‌داند كه حضور در مجلس شراب و آن هم زدن جام شراب خود به جام شراب بوش كه منفورترين رئيس جمهور   تاريخ آمريكا است بازتاب نفرت انگيزي در كشور خودش و كشورهاي اسلامي دارد ؟! مردم مسلمان عربستان و مردم مسلمان كشورهاي اسلامي چه طور مي‌توانند بپذيرند كه خادم‌الحرمين و كليددار حرمين شرفين شرابخوار باشد! و علنا در محضر يك ميليارد و اندي مسلمان تظاهر به شرابخواري بكند. خبرگزاري‌هاي معتبر جهاني عكس اين شرابخواري را به سراسر جهان مخابره كردند تا چه چيزي را ثابت كنند؟! آيا در قرآني كه سعودي‌ها صدها هزار آن را هر ساله چاپ و به سراسر جهان اسلام ارسال مي‌دارند شراب حرام نشده است؟ علماي اسلامي در كشور عربستان چه پاسخي براي اين رفتار ضد اسلامي پادشاه كشورشان دارند؟ علماي اسلام در جهان اسلام و بزرگان الازهر چه توجيهي دارند و چگونه مي‌خواهند به اين پرسش مقدر در جهان اسلام پاسخ دهند كه  ؛آيا كليددار كعبه در نيمه اول قرن پانزدهم هجري بايد  يك شرابخوار باشد؟! واقعاً ملك عبدالله به كجا مي‌رود ؟ آيا در جهان اسلام بويژه در ميان علماي اهل سنت كسي هست در برابر ملك عبدالله آن هم در آ‌ستانه برگزاري مراسم  حج امسال چنين پرسش تاريخي را مطرح كند؟ من نمي‌دانم اين چه عقلانيتي است ؟‌آيا در تمام دربار آل سعود يك نفر عاقل  هم وجود ندارد كه آثار وجودي اين عكس را در جهان اسلام تحليل كند و به پادشاه عربستان  هشدار دهد شرابخواري اودر يك جمعي كه همگي از كفارند و نيز زدن جام شراب خود به جام شراب خونخوارترين و ستمكارترين آنها چه آثار شومي در ريخت به ظاهر اسلامي دولت عربستان سعودي دارد؟! كارگزاران «آتش را خاموش كنيم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم محمد صادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛ دلايل پديدار شدن بحران مالي در آمريكا ديگر واضح و آشكار شده است و يادآوري آنها فايده چنداني ندارد. پيامدهاي بحران مالي بزرگ‌ترين اقتصاد جهان بر بازار مالي و پولي اروپا و متحدان نزديك‌تر آمريكا به لحاظ تفكر و نظام اقتصادي نيز با ابهام كمي روبه‌رو است و مي‌توان از كنار آن عبور كرد. گردهمايي‌هاي گوناگون توسط گروه‌هاي مختلف از كشور‌ها از جمله گردهمايي رهبران اقتصادي اتحاديه اروپا، رهبران گروه 8 و اجلاس اروپا ‌ـ آسيا در روز‌هاي گذشته، ضمن ابهام‌زدايي از دلايل پديدار شدن بحران جهاني، بيشتر به اين موضوع مي‌انديشند كه چه بايد كرد. اجلاس 20 كشور نيرومند اقتصادي كه 85 درصد توليد ناخالص داخلي جهان را دارند نيز، آخرين اقدام براي رسيدن به راه‌حل‌هاي برطرف كردن يا كاهش زيان‌هاي بحران مالي جهان است. جدا از اينكه آيا گروه 20 موفق به حل معضل جهاني در كوتاه‌مدت خواهد شد يا نه و سهم كشور‌ها و اقتصاد‌ها در رسيدن به يك نقطه قابل قبول در وضعيت متعادل جهان چگونه بايد تعيين شود، به نظر مي‌رسد نفس برگزاري اين اجلاس جاي تامل دارد. شتاب فوق‌العاده فراگير شدن بحران مالي آمريكا به اروپا و بقيه جهان از يك طرف و سرعت حيرت‌انگيز سرايت بحران از بازار مالي به بازار كالاها و بخش واقعي اقتصاد از طرف ديگر، نشان مي‌دهد جهاني شدن ديگر يك افسانه نيست و يك واقعيت سرسخت است. به اين ترتيب و در شرايط جهاني شدن اقتصاد، هيچ كشوري در هيچ نقطه از كره زمين، نمي‌تواند اميدوار باشد كه از پيامدهاي جهاني شدن مصون مي‌ماند. تجربه رويدادهاي يك ماه اخير، مويد اين است كه كسب و كار و معيشت ميليون‌ها شهروند جهاني آسيب‌ديده و ده‌ها هزار نفر شغل خود را از دست داده يا شغل آنها در معرض تهديد جدي قرار دارد. پژوهش‌هاي جديد نشان مي‌دهد در صورتي كه بحران فعلي ژرف‌تر و دامنه آن گسترده‌تر شود، امنيت جهاني در معرض خطر است. آيا اين پديده جاي خوشحالي دارد؟ همه شهروندان جهاني و همه دولت‌هاي جهان وظيفه دارند مانع از ژرف‌تر شدن بحران شوند تا آتش اين بحران جان و مال انسان‌ها را نسوزاند. وقتي ژاپن اعلام مي‌كند حاضر است ذخاير ارزي خود را در اختيار نهاد‌هاي مالي جهاني قرار دهد تا در مسير حل بحران به كار گرفته شود، مي‌توان اين رفتار را تحسين كرد و از همه دولت‌ها خواست كه چنين كنند تا آتش خاموش شود. ابتكار «چه کسي رئيس جمهور شود؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛هفت ماه زمان کمي نيست تا داوطلبان کانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري دهم شال و کلاه کرده عازم گردنه سخت و نفسگير بالاترين رقابت سياسي در ايران شوند و از سوي ديگر، زمان زيادي هم نيست، چرا که هنوز بسياري از نامزدها، خواهان روزها و شبهايي هستند که از گردنه ترديد به درآمده و دل يک دله آمدن يا نيامدن کنند که همين خود زماني چند ماهه را تلف مي کند. اما در همين فرصت متناسب الاجزاي کم و يا زياد باقيمانده، بايد ما مردماني که قرار است راي بدهيم و از صندوق هاي سفيد جادويي خود، مولودي سياسي و مبارک را به بيرون آوريم، بيشتر به اين بينديشيم که چه کنيم تا روزگاري بهتر و رو به رشدي داشته باشيم; چه کنيم تا به تعبير روايات اسلامي به گناه غفلت و حرمان نعمات الهي دچار نشده و امروزمان چونان ديروز و يا بدتر از آن نباشد؟ اين پرسشي است که بايد با پاسخ هايي سنجيده آن را بدرقه کنيم تا با دست پر به ديدن بزرگترين نبرد سياسي کشور برويم.مشکل هايي که در دوره هاي گذشته انتخابات اعم از مجلس و رياست جمهوري، پس از راهيابي کانديداها به منصه ظهور رسيد، چه بوده که هر بار بدتر از بار گذشته عبرت نگرفته و بر آن سنگ لغزيديم؟ اصولا رئيس جمهور خوب و کارآمد چگونه بايد باشد؟ آيا شخص براي تصدي پست عالي ترين مقام اجرايي کشور، مهم است يا يک فکر؟ يک برنامه و مسلک؟ اينها اصلي ترين قالبي است که بايد براي پشت سر گذاشتن بي دغدغه راهي که هر ساله به طور ميانگين در ايران پديد مي آيد، بايد به آنها توجه و وجدان خود و اطرافيان را درباره آنها بي نياز کرد.اما پاسخ هايي که اشاره وار مي توان به اين پرسش ها داد تا مشخص شود در دور بعدي چه کسي بهترين خواهد بود، در ادامه مي آيد تا فضاي اين نوشتار تصويري از خواست خود ارايه کند. مستشرقان و جهانگرداني که از گذشته هاي دور تا به امروز به ايران سفر کرده اند، همواره صفاتي را به عنوان توشه مشترک خود درباره ويژگي هاي شخصيتي ايرانيان به همراه آورده و برشمرده اند که از مهمترين آنها، مي توان به احساسي بودن و عاطفي تصميم گرفتن بيشتر ايرانيان اشاره کرد. البته آنان تعابير نادرستي چون دمدمي مزاج بودن را به کار مي برند که به دليل خلط مصاديق، منجر به چنين تعبير موهني شده است، وگرنه بهترين عبارت، همان غلبه احساسات و عواطف در تصميم گيري هاي جمعي ايرانيان بر انديشه فردي و شعور عقلاني است. اين ويژگي به همان اندازه که مي تواند منفي باشد، همان قدر خروجي هاي مثبتي دارد که در جاي خود بايد به آن پرداخته و آن را حلاجي کرد. با در نظر داشتن اين مطلب که خود نيز کم و بيش بدان آگاهيم و از آن نالان(!) بايد اذعان کرد که مهمترين نقيصه اي که در رقابت هاي انتخاباتي گذشته، جامعه را دچار آشوب سياسي کرده و در هر دوره اي، پيامدهاي ناگواري را در صورت انتخاب نادرست متوجه کشور کرده، همين پديده احساساتي بودن و شتابزده تصميم گرفتن است. در برخي دوره ها، بغض و کدورت ناشي از عملکرد مديران پيشين، دردسري دوباره و بدتر از گذشته به همراه داشته و در دوره هايي نيز محبت بيش از اندازه بيشتر راي دهندگان به شخص و يا مرامي خاص، موجب شده تا از چاه به در آمده و در چاله بيفتيم. هيچ گاه در نزديک به همه موارد پيش نيامده تا فارغ از حب و بغض و تاثيراتي که از همين بابت بر روان و راي ما گذاشته مي شود، به خود آمده و بپرسيم که آيا رئيس جمهور در چهار سال آينده بر روان و احساس ما حکومت خواهد کرد يا اين که ما هم به مانند انسان هاي ديگر، محتاج غذا، نان، اقتصاد، سياست، فناوري و تکنولوژي هستيم؟ آيا کسي را که با مهر و غضب بر سر کار آورده ايم، با مهر و غضب ما را اداره خواهد کرد يا گزينه هاي ديگري از ابعاد گوناگون معيشتي، ما را نيز بايد مد نظر قرار دهد؟به نظر مي رسد عيب اساسي در اين ميان، اين است که به دور از افراط و تفريط به مسائل نگريسته نشده و راه بينابين را در پيش نگرفته ايم. بنابراين، به جاي اين که اسير و بنده شخص و اشخاص شويم تا صرفا حضور شخصي ما را مجاب به شرکت و راي دادن کرده و يا اين که دلباخته يک جريان، مرام و يا مسلکي شديم که با ديدن آثار آن جريان سياسي و فکري در برخي کانديداها، آنان را شايسته اعتماد خود بپنداريم، بهتر است، شخصي را بيابيم تا در عين مديريت شخصي شفاف با سابقه اي روشن، بهينه و به دور از فساد در گذشته و هم اکنون، تکيه بر مرام و برنامه اي داده باشد که تا اندازه اي، ولو در عرصه تئوريک و به دور از عالم واقع، پاسخگوي پرسشگران و متفکران باشد.چون تاکنون هميشه در چپ و راست اين معادله متوقف مانده ايم، نتيجه اين شده که هر دور را بدتر از گذشته مي خوانيم و با گذر دوره اي ديگر بر آن، همان مطعون و مطرود ما مبدل مي شود به اوتوپياي حاکميت، و به همين دليل فضايل و مناقب بي شمار است که پشت سر هم براي همين دوران گذشته مردد بين تشويق و تنبيه، رديف مي کنيم.تجربه سه دهه حکومتداري کفايت مي کند که امروزه رو يه ديگري کنيم. گذشته به خوبي نشان داده که ظهور و افول يک شبه نامزدهاي انتخاباتي، به همان اندازه که براي شلوغ کردن فضا و به اصطلاح بازار گرمي سياسي مي تواند خوب باشد، براي سردرگمي و سرگيجگي راي دهندگان هم نسخه خوبي است. بايد ايده آل رقابت هاي انتخاباتي خود را به گونه اي تعريف کنيم که هر نامزد و کانديداي تازه و يا شناخته شده اي بنا بر قوانيني که همراه اين تصميم جمعي گرفته مي شود، ملزم باشد که برنامه ها و اهداف خود در را در صورت انتخاب شدن ارايه کند. اين الزام اگر با صرف ارايه برنامه باشد، مي تواند چونان گذشته، مغشوش شده و در چنگال عوام زدگي و عوام فريبي گرفتار آيد. از همين روي، قانونگذاران بايد چهارچوبي مناسب براي اين هدف در نظر بگيرند که به اين برنامه هاي مورد ادعا و تبليغاتي، ضمانت اجرا و پيگيري ببخشند. يعني اگر نامزدي خارج از آنچه گفته و تبليغ کرده، رفتار نمود و مشخص شد که تنها براي تخريب ديگر نامزدها و برد انتخاباتي، سخناني را بر زبان رانده است، حتي اگر ساز و کاري براي عزل و پس گرفتن مقام از وي نباشد و يا پديد آوردنش سخت باشد، بايد تدبيري انديشيده شود که مرجعي مطمئن و بي طرف، به روشني و به دور از هر گونه چشم پوشي و مصلحت انديشي، اين لغزش ها و انحرافات را به مردم اعلام کرده و با اين کار، افکار عمومي را به بازخواست و مطالبه آنچه برايش راي داده و به پاي صندوق ها رفته اند، وادارند. هر چند تحقق چنين چيزي آن هم در فضاي سياست زده کنوني بسيار سخت و تا اندازه اي غير ممکن است، اما گام گذاشتن در روند رسيدن به اين هدف، ابزاري است تا با آن مردم هميشه در صحنه ما هر روز بيشتر و بهتر از ديروز پاي صندوق سفيد جادويي حاضر شده و با تردستي شگفت انگيز خود، نامزدهاي اصلح را روانه خانه حکومت و مديريت کنند. و يقينا با تحقق اين مهم، هيچ شک و شبهه اي نمي ماند در اين که آن خوش اقبالي که از صندوق هاي سفيد بيرون مي آيد، بدون شک، بهترين گزينه اي و لو به طور نسبي خواهد بود که لياقت بر تن کردن رداي مديريت و تصديگري را داشته است. با اين راه، به خوبي مشخص مي شود که چه کسي بهتر است رئيس جمهور شود، نه با افزودن مقرراتي چون داشتن فوق ليسانس و پنج سال مديريت اجرايي و سرشناس بودن و...! که در پايان، کوله باري از اندوخته هاي علمي و يا کارنامه اي آکنده از نمره هاي سياه و سپيد در مديريت غير کلان را به ارمغان خواهد آورد. جمهوري اسلامي «سازشكاران عرب چه توجيهي دارند»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ تعداد قربانيان محاصره غزه كه نتوانسته اند امكانات داروئي ـ درماني دريافت كنند و درگذشته اند به 260 نفر رسيده است . اين درحاليست كه حملات برنامه ريزي شده توسط هواپيماهاي رژيم صهيونيستي عليه ساكنان غزه با تشديد محاصره نظامي اين منطقه همراه شده است . از يكطرف حملات هوائي از مردم غزه قرباني مي گيرد و از سوي ديگر كمبود سوخت دارو غذا و كاهش سطح بهداشت و درمان باعث رنج و سختي فلسطيني ها شده و گاه به مرگ آنها مي انجامد. منابع سوختي غزه پايان يافته امكان پخت نان به صفر رسيده و در غزه « حالت فوق العاده » اعلام شده است. پايگاه اينترنتي « دبكا » از وجود انگيزه هاي سياسي نزد مقامات صهيونيستي براي ايجاد بحران در غزه خبري مي دهد و مي افزايد رهبران اسرائيل به نتايج احتمالي ناشي از بحراني كردن اوضاع غزه اميد بسته اند. در واقع صهيونيستها اكنون با بزرگترين « بحران سياسي » تاريخ موجوديت اين رژيم اشغالگر مواجهند و تلاشهاي « تزيپي ليوني » براي تشكيل كابينه با شكست مواجه شده است . هيچ يك از احزاب رقيب حاضر نشده اند به دعوتها و درخواستهاي ليوني براي « ائتلاف » پاسخ مثبت بدهند. همين امر باعث تشديد اختلافات داخلي شده و قرار است براي خروج از بن بست كنوني انتخابات زود هنگام برپا شود. بدين ترتيب صهيونيستها با اعمال فشار بر غزه درصدد « انتقال كانون بحران » هستند تا بلكه بتوانند نظرها را به سمت و سوي ديگري منحرف كنند و رژيم صهيونيستي از اين فرصت براي سرپوش گذاشتن بر بحران داخلي خود بهره گيري كند. با اينهمه جاي تعجب است كه چرا محمود عباس جناح خائن فتح تشكيلات خودگردان و طيف ارتجاع عرب نيز در اين ماجرا نه تنها در قبال جنايات اسرائيل و رنج فلسطيني ها سكوت كرده اند بلكه بطور آشكار و نهان به تاييد عملكرد صهيونيستها و حمايت از اسرائيل سرگرمند. ملك عبدالله پادشاه عربستان در روزهاي گذشته در ميهماني شام دبيركل سازمان ملل با شركت « شيمون پرز » رئيس رژيم صهيونيستي حضور يافت . اين ميهماني جزئي از اجلاس باصطلاح گفت وگوي اديان بود كه تماما با هزينه عربستان در نيويورك برپا گرديده بود. در واقع پادشاه عربستان ميزبان رئيس رژيم صهيونيستي بوده و در نيويورك با دشمنان ملت فلسطين دشمنان امت اسلام و دشمنان امت عرب نرد عشق باخته است. رژيم مفلوك اردن و تشكيلات خودگردان هم كه جزو خط دهندگان اصلي در محاصره غزه هستند به نتايج دلخواه خود اميد فراوان بسته اند كه شايد فلسطيني ها عليه مقاومت اسلامي و عليه حماس شورش كنند و دست به اقداماتي بزنند كه شكست و ناكامي اسرائيل و سازشكاران عرب و فلسطيني را جبران كند و بر آن سرپوش بگذارد. با اينحال خشم صهيونيستها و سازشكاران عرب از اينست كه اين جنايات اسرائيل به نتايج معكوسي منجر شده و بجاي شورش فلسطيني ها در غزه به فرار صهيونيستها از شهركهاي صهيونيست نشين ختم شده است . مسئله اينست كه نيروهاي مقاومت اسلامي به حملات هوائي رژيم صهيونيستي پاسخ داده و با توسل به اقدامات تلافي جويانه دستكم 50 فروند موشك به سوي اشغالگران شليك نموده اند. « ايهود اولمرت » اين حملات تلافي جويانه موشكي فلسطيني ها را « نقض آتش بس » تلقي كرده است ولي اين ارتش صهيونيستي بود كه باحملات هوائي به غزه آتش بس را نقض نمود و فلسطيني ها را به اقدامات تلافي جويانه وادار كرد. صرفنظر از اين مسائل كه در جايگاه خود از اهميت فراواني برخوردارند محدوديت هاي ايجاد شده بر اثر محاصره نظامي غزه توسط صهيونيستها فضاي تاسف باري را به وجود آورده كه فلسطيني ها را با يك « فاجعه انساني » مواجه ساخته است . شدت و دامنه اين فجايع به حدي است كه علاوه بر « بان كي مون » دبيركل سازمان ملل اعتراض گروههاي مختلفي از فعالان اروپائي حقوق بشر را نيز به همراه داشته كه در هفته هاي اخير با دو فروند كشتي از اروپا به سواحل غزه رفته اند تا مراتب همدردي و حمايت از فلسطيني ها را اعلام دارند. اين عده مرتبا توسط رزمناوها و ناوچه هاي نظامي اسرائيل تهديد شده اند و حتي به سوي آنها شليك شده تا باعث رعب و وحشت آنها شود ولي عليرغم اين تهديدات صهيونيستي اين عده توانسته اند وارد غزه شوند و مقاديري دارو وسايل پزشكي و كمكهاي انسان دوستانه را تحويل فلسطيني ها و دولت حماس بدهند. طبعا سئوال جدي اينست كه وقتي بيگانگان با شنيدن اخبار فجايع غزه چنين واكنشهائي از خود نشان مي دهند چرا دنياي اسلام و دنياي عرب در اين مقوله ساكتند و چرا سازشكاران عرب و بويژه محمود عباس و جناح خائن فتح با دشمن اشغالگر همراهي مي كنند تا فشار عليه فلسطيني ها را بيشتر و موثرتر كنند هر چند سازشكاران به آخر خط رسيده اند و با تلخكامي احساس مي كنند كه هرچه بيشتر به صهيونيستها خوش خدمتي كرده اند بيشتر زيان ديده اند ولي اين رفتار شرم آور آنها در تاريخ به ثبت خواهد رسيد كه در لحظات بحراني عليه مردم مظلوم فلسطين وارد عمل گرديده و با همدستي اشغالگران باعث رنج و سختي ملتي شدند كه راه نجات خود را در استقامت و ايستادگي جستجو مي كرد و سرانجام دشمن اشغالگر و خيانتكاران را نيز به زانو در آورد و خود پيروز شد. دنياي اقتصاد «اصلاح نرخ ارز» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛ اخيراً خبر مربوط به بررسي کارشناسي تغيير نرخ ارز در جرايد منتشر شد.اگرچه اين مساله هنوز به يک تصميم و يا سياست تبديل نشده و فعلا به عنوان يک گزينه تصميم گيري در دست کارشناسي است، اما صرف طرح اين مساله و قرارگرفتن موضوع در دستور کار از اهميت بسزايي برخوردار است و تجربيات گذشته نيز نشان مي‌دهد که اين گونه مسائل بدون هرگونه هياهو و سروصدايي به تصويب مي رسد. در مورد ضرورت اعمال اين تغييرات به ميزان کافي سخن گفته شده است. بالارفتن نرخ تورم در ايران و فاصله گرفتن تورم ايران از تورم جهاني و ضرورت تقويت صادرات، حداقل دلايلي است که در جهت اين تغيير بيان مي‌گردد. اما واقعيت امر اين است که آنچه سياست‌مداران و سياست‌گذاران اقتصادي ايران را به اتخاذ اين تصميم کشانده، ملاحظات اقتصادي مذکور نبوده است، بلکه ملاحظات اقتصاد سياسي انگيزه اصلي براي اعمال اين تغيير است! در حال حاضر بودجه دولت با کسري روبه‌رو است و درآمد نفت نيز بسيار کمتر از روزهاي رويايي خود است و با توجه به احتمال فراوان براي وقوع رکود اقتصادي در سراسر جهان بسيار بعيد است که در ظرف يک سال آينده قيمت نفت مجددا به آن ارقام طلايي بازگردد. لذا مساله کسري بودجه دولت با مساله‌‌اي جدي روبه‌رو شده است. از سوي ديگر پيامد اعمال برخي سياست‌هاي مالي انبساطي روز به روز بيشتر ظاهر مي‌گردد و ابعاد کسري بودجه دولت بيشتر و بيشتر مي‌شود. در چنين وضعيتي اصلاح سياست‌هاي مالي و اعمال تغييرات جدي در تصميمات دولت در رابطه با طرح‌هاي عمراني که در سفرهاي استاني وعده داده شد، بسيار مشکل و غيرممکن به نظر مي‌رسد و لااقل بعيد است که دولتمردان حاضر باشند وجهه و اعتبار خود را به آساني در اين رابطه از دست بدهند. لذا گزينه ساده‌تر پيش رو اصلاح قيمت ارز است که با اين کار مي‌توان به رغم کاهش درآمدهاي ارزي، درآمدهاي ريالي دولت را تا حدودي جبران نمود. مشکلي که در اجراي اين تصميم وجود دارد، اين است که افزايش نرخ ارز امکان واردات ارزان را کمتر مي‌کند و با توجه به حجم وسيع واردات و وفور کالاهاي وارداتي در سبد مصرفي خانوارها، افزايش نرخ ارز به افزايش شاخص قيمت مصرف‌کننده منجر خواهد شد. اين در حالي است که تورم در ايران در حد بالايي قرار گرفته و با توجه به حجم نقدينگي بالا در جامعه، اگر انتظارات تورمي تشديد شود، تورم به مراتب بالاتر خواهد رفت. لذا اصلاح نرخ ارز اگرچه مي‌تواند مشکل کسري بودجه دولت را تا حدودي کاهش دهد، اما براي معضل تورم بي‌هزينه نخواهد بود.  نکته جالب توجه ديگر در اين زمينه اين واقعيت مسلم در اقتصاد سياسي است که معمولا تصميم‌هاي درستي چون اصلاح نرخ ارز در مقاطعي اتخاذ مي‌گردد که دولت با محدوديت‌هاي جدي روبه‌رو شده است. در سال‌هاي قبل که وضع درآمد ارزي بسيار مطلوب بود، مجال بهتري براي اعمال سياست‌هاي اصلاح ساختار وجود داشت که متاسفانه ناديده گرفته شد. در آن زمان به راحتي اين امکان وجود داشت که تبعات منفي ناشي از اعمال سياست‌هاي اصلاح ساختار را مديريت نمود، اما همان‌گونه که حداقل در کشور ما رايج است، راه حل‌هاي اصلي همواره به دقيقه نود واگذار مي‌شود و در شرايط تنگنا است که اقدامات درست صورت مي‌گيرد. چنانچه قيمت نفت کماکان در سطح پاييني بماند، مي‌توان انتظار داشت که سلسله‌اي از تصميمات اقتصادي درست به‌راه افتد و دولت به رغم شعارهاي اوليه، آرام و بي‌صدا تجديدنظرهاي جدي در بسياري از تصميمات خود اعمال کند. اگرچه اين تغيير با هزينه زياد به‌دست آمده است، اما همين را نيز بايد به فال نيک گرفت و از آن استقبال کرد. سرمايه «واردات امسال فراتر از 60 ميليارد دلار» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي سرمايه به قلم عبدالحسين ساسان است كه در آن مي‌خوانيد؛پ روز گذشته وزير کار و امور اجتماعي اعلام کرد واردات امسال از مرز 60 ميليارد دلار خواهد گذشت ضمن اينکه 80درصد اين رقم شامل مواد اوليه براي توليدات داخلي کشور خواهد بود. در اين خبر دو نکته بسيار مهم نهفته است؛ نخست واردات 60 ميليارد دلاري است که بنابه دلايل مختلفي روي خواهد داد که البته مبلغ آن تا پايان سال به طور حتم بيش از اين رقم خواهد بود. واردات 60 ميليارد دلاري کاملاً قابل پيش بيني است؛ وقتي دولت اقدام به تزريق پول و نقدينگي به جامعه مي کند به اصطلاح بايد يک راه خروجي براي اين ورودي ها وجود داشته باشد. در اقتصاد تزريق (ورود نقدينگي) و خروج بايد با يکديگر مساوي باشد تا تعادل حفظ شود. اگر اين تعادل حفظ نشود بيماري از هر طرف به بدنه هجوم خواهد آورد و تورم ايجاد خواهد کرد. زماني که نقدينگي براي ايجاد اشتغال به جامعه تزريق مي شود در حقيقت اشتغال از بين مي رود چرا که نرخ بهره بانکي به شکل دستوري پايين نگه داشته مي شود و نمي تواند پس اندازها و سرمايه گذاري ها را بالا ببرد و همين امر باعث تورم مي شود. بنابراين چ�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن