محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828818699
آينده مثلث قدرت در منطقه
واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: آينده مثلث قدرت در منطقه
محمد فرازمند، كارشناس مسائل خاورميانه در سخناني در نشست "روابط ايران و تركيه در پرتو تحولات جهان عرب" به رقابت ها و تعاملات ايران، تركيه و عربستان مي پردازد و معتقد است كه در آينده ايران و تركيه در مقابل عربستان قرار مي گيرند.
ديپلماسي ايراني: در نگاهي گذرا به منطقه خاورميانه بر اساس عوامل مختلف مي توان يك مثلث قدرت شامل ايران، تركيه و عربستان مشاهده كرد. ا نقلاب هاي عربي با عث پررنگ شدن و پررنگ تر ديده شدن اين مثلث شده است. قبل از ورود به اين كه اضلاع اين مثلث در پرتو تحولات عربي چه كنش و واكنش هايي در قبال يكديگر دارند در ابتدا به يك مقدمه مي پردازم.
افول تاثير گذاري آمريكا و بسط فضاي بازي قدرت هاي منطقه اي
بعنوان مقدمه ورود به بحث اين سوال را مطرح ميكنم كه آيا در ذيل استراتژي قدرت هاي بزرگ در خاورميانه سه قدرت ايران، تركيه و عربستان امكان بازيگري دارند يا خير؟
مشخص است كه منطقه خاورميانه هميشه يكي از نقاط مهم توجه قدرت هاي بزرگ بوده است . با اين وجود به اعتقاد بسياري از كارشناسان قدرت آمريكا، به عنوان مهم ترين بازيگر بين المللي، در خاورميانه از اواسط دهه 1990 ميلادي در حال افول بوده است. اوج قدرت آمريكا در اواخر دهه 1980 ميلادي و اوايل دهه 90 بود. نماد اين قدرت را مي توان جنگ آزاد سازي كويت دانست. در اين جنگ آمريكا توانست اجماع بين المللي و منطقه اي را كسب كند و به راحتي توانست كويت را آزاد و از اشغال عراق خارج كند و حداقل در كشورهاي منطقه خليج فارس تلقي مثبتي از اين اقدام ايجاد كند.
باقي ماندن و افزايش حضور نظاميان آمريكايي در منطقه خليج فارس، به مرور ضديت با آمريكا و نفرت از اين كشور را رقم زد. تا اين كه از اوايل دهه 2000 شاهد بوده ايم كه آمريكا ديگر نمي تواند همانند گذشته با دست باز عمل كند. وقتي از افول قدرت آمريكا در خاورميانه سخن مي گوييم منظورمان قدرت و حضور نظامي در منطقه نيست. چه بسا حضور نظامي آمريكا در منطقه افزايش پيدا كرده است، اما به وضوح توان تاثير گذاري آمريكا بر تحولات منطقه اي از اوايل 2000 فروكش كرده است. در دو تحول و حادثه مي توان اين وضعيت را مشاهده كرده كرد كه آمريكاييها نتوانستند همانند دهه 90 با قدرت زياد و فراخ دستي عمل كنند. يكي از اين تحولات واقعه 11 سپتامبر 2001 بود كه آمريكا ناگهان با پديده اي مواجه شد كه سرمنشاء آن خليج فارس و خاورميانه بود. موضوع اين بود كه نفرتي كه از آمريكاييها از اواسط دهه نود ايجاد شده بود منجر به شكل گيري جريان هاي افراطي شده بود. اين جريان هاي افراطي نهايتا منافع آمريكا را در خاك اين كشور مورد تهديد قرار دادند. 11 سپتامبر نمادي از كاهش قدرت امريكا در كنترل خاورميانه بود.
علاوه بر اين در سال 2003 آمريكاييها تصميم گرفتند رژيم صدام در عراق را ساقط بكنند. كسي نه در منطقه و نه در سطح بين المللي از اين اقدام آمريكا حمايت نكرد و آمريكا ناچار شد به اقدام يكجانبه دست بزند و هزينه هاي اين اقدام يكجانبه را هم پرداخت كند. چرا كه آمريكا نتوانست بعد از به جا گذاشتن 4500 كشته از سربازانش در عراق، تحميل صدها هزار كشته به جامعه عراق و نزديك به 900 ميليارد دلار هزينه در عراق به هدفي كه در عراق جستجو مي كرد جامه عمل بپوشاند. آمريكاييها در سال 2010 وقتي موافقت نامه خروج نيروهاي خود را با عراق امضا كردند در پاسخ به اين كه حاصل اين هزينه ها در عراق چه بود گفتند "دموكراسي". ولي آيا واقعا در دنياي عرب كسي دموكراسي ايجاد شده در عراق را الگو قرار مي دهد؟ قطعا اينگونه نيست. كسي در دنياي عرب نمي خواهد كه دموكراسي تقسيم شده و طائفه اي عراق را در كشورش تكرار كند.
بنابراين در دو نمونه مورد اشاره افول قدرت تاثير گذاري آمريكا در منطقه ديده مي شود. به مرور كه قدرت تاثير گذاري آمريكا در حال كاهش بوده است شاهد تاثير گذاري بيشتر كشورهاي منطقه اي هستيم. فضا براي قدرت هاي منطقه اي به خصوص ايران، عربستان و تركيه باز شده است و اين بازيگري را در جريان تحولات اخير عربي كه از اوايل سال 2011 شروع شده به وضوح مي توان مشاهده كرد.
قطر؛بازيگري پرهياهو و كمحيا
علي رغم اينكه در عنوان سخنراني به نقش قطر نيز اشاره شده من در اين بحث به قطر بعنوان يك قدرت منطقهاي نگاه نمي كنم نقش قطر بايد در جاي خود مورد بحث قرار بگيرد. قطر يك بازيگر قدرتمند نيست بلكه بازيگري پرهياهو و كم حيا هست.منطور اينست هيچ تعهدي به مباني و ارزشها وسنت هاي رفتار سياسي در خاورميانه ندارد حتي از مرزهاي اخلاق و ارزشهاي فرهنگي مردم اين منطقه براحتي عبور مي كند اين كشور از مقومات قدرت فقط داراي پول و هياهو است. اين هياهو هم بر مبناي ترويج يك الگو و يا استراتژي نيست، بلكه قطر تلاش مي كند كه در شكافهاي استراتژي هاي ديگران منافع خود را تامين كند. مشكل اصلي قطر بقا است. قطر كشور كوچكي است كه داراي بالاترين در آمد سرانه در دنيا است (نزديك به صد هزار دلار). قطر براي باقي ماندن در كنار رقباي قدرتمند خود نيازمند است كه از طريق امكانات مالي و منابع نفت و گازي كه در اختيار دارد در منطقه و دنيا هياهو ايجاد كند. لذا در اين بحث قطر به عنوان يك قدرت با هويت در توازن قواي منطقهاي مورد اشاره قرار نمي گيرد. اگر قطر در اتحاديه عرب در ارتباط با پرونده سوريه فعال است به اين دليل است كه عربستان به اين كشور اجازه بازيگري داده است. در بحران هاي ديگري كه عربستان با قطر اختلاف نظر داشته است اجازه ورود و بازيگري به قطر نداده است. به طور مثال در بحرين و يمن به هيچ وجه عربستان اجازه فعاليت و بازيگري به قطر نداد. در يمن به ظاهر طرح شوراي همكاري خليج فارس در حال اجراست. ولي قطر در همان روزهاي اول اعلام كرد كه از طرح شوراي همكاري خليج فارس عقب نشيني مي كند به اين دليل كه نظر متفاوتي از عربستان داشت و عربستان به قطر اجازه ورود به بحث يمن نداد. قطريها علي رغم اينكه در جريان انقلابهاي عربي هزينه زيادي كردند و شبكه الجزيره نيز در انعكاس اعتراضات انقلابي بي بديل بود اما مقام هاي قطري نتوانستند از قِبل اين اقدامات خود محبوبيتي كسب كنند.و هر جا كه خواستند بعد از پيروزي انقلابهاي عربي بعنوان فاتح براي دريافت بازخورد حمايت هاي خود وارد شوند با اعتراض مردم روبرو شدند. مشكل قطر اينست كه حدو مرز اخلاق را در سياست رعايت نمي كند. و كسي نمي تواند باور كند كه قطز بخاطر ارزشهاي اخلاقي و انساني از انقلابهاي عربي حمايت ميكند.
مشتركات مثلث قدرت منطقه اي
ايران، تركيه و عربستان بازيگران منطقه اي در دوره كاهش تاثيرگذاري امريكا در منطقه سعي دارند شكافهاي توازن قدرت را پر كنند.، سه ضلع مثلث قدرت منطقه، درحال كنش و واكنش با يكديگر هستند. بطور كلي مي توان مشتركاتي را در رفتار اين سه كشور يافت. هر سه كشور الگو محورند و تلاش مي كنند الگوي خود را ترويج و بسط دهند و ياران بيشتري را در منطقه با خود همراه كنند. هر سه كشور مقومات اصلي قدرت را دارا هستند. ثروت، جمعيت و سرزمين قابل قبولي دارند. عربستان و تركيه روابط بين المللي فوق العاده اي با غرب دارند. ايران در جوامع عربي به خصوص عراق،لبنان و فلسطين داراي نفوذ است و يكي از محور هاي اساسي جريان مقاومت در منطقه خاورميانه محسوب مي شود. لذا ناديده گرفتن اين سه قدرت نه براي قدرت هاي بين المللي و نه براي يكديگر امكان پذير نيست اما در حال حاضر سه ضلع اين مثلث چه كنش و واكنش هايي را با يكديگر در پرتو تحولات جهان عرب دارند؟
ضلع اول مثلث: ايران و عربستان
ايران و عربستان در همه جاي جهان عرب در مقابل يكديگر قرار دارند و هيچ نقطه اي را نمي توان نشان داد كه ايران و عربستان تفاهم و يا تعامل حداقلي با يكديگر داشته باشند. در بحرين، يمن، مصر و تونس ايران و عربستان همواره در مقابل يكديگر قرار داشته اند و بحران سوريه نيز اوج اين تقابل است. در واقع ايران و عربستان بازي منطقه را برد – باخت تعريف كرده اند و هرجا كه قدرت ايران افزايش يافته است عربستان احساس مي كند كه قدرتش محدود شده است و متقابلا هر جا كه عربستان نفوذ پيدا مي كند ايران فكر مي كند كه محدود شده است. عربستان با اين تلقي كه طي يك دهه گذشته قدرت منطقهاي ايران از طريق نفوذ در عراق،لبنان، جوامع شيعه مذهب منطقه و همچنين پيشرفتهاي هسته اي و تكنولوژيك افزايش يافته از همه ابزارهاي ممكن از جمله روابط خود با غرب و توان مالي و نفتي خود براي كنترل قدرت ايران استفاده مي كند.همراهي عربستان با غرب در محاصره اقتصادي و تحريم ايران از همين زاويه قابل بررسي است.دو الگوي اسلامگرايي كه ايران و عربستان ترويج ميكنند كمترين امكان تعامل و همكاري را دارند.
ضلع دوم مثلث: ايران و تركيه
ايران و تركيه مي توانند در تحولات جهان عرب تعامل و تفاهم داشته باشند. تنها نقطه اي كه ايران و تركيه مقابل هم قرار گرفته اند سوريه است. تركيه با اين احساس كه جريانات جهان عرب به نفع اين كشور در حال رقم خوردن است از تغيير و تحول در تمام كشورهاي عربي از جمله در سوريه حمايت كرد. چرا كه جريان اسلام گراي ميانه رو كه عمدتا در جريان اخوان المسلمين و هم فكران حزب عدالت و توسعه تركيه نمود پيدا مي كنند در حال قدرت گرفتن در كشورهاي در حال تحول هستند. بازخواني فضاي منطقه اين تصور را براي تركيه ايجاد كرد كه حداقل 40 تا 50 درصد كرسي هاي هر انتخابات نسبتا آزادي در جهان عرب را اسلام گرايان ميانه رو كه پيوند ايدئولوژيكي با حزب عدالت و توسعه دارند كسب مي كنند و به نظر مي رسد تا حدودي اين تصور درست است. چرا كه در سه كشوري كه در سال 2011 در آنها انتخابات آزاد برگزار شده است يعني مغرب، مصر و تونس اخوان المسلمين توانست بين 40 تا 50 درصد كرسي هاي پارلمان را در اختيار بگيرد. البته بايد متذكر شد كه برخي معتقدند كه توان اخوان المسلمين بيش از اين كرسي ها هست و اگر بخواهد مي تواند بين 60 تا 70 درصد كرسي هاي قدرت در جهان عرب را به دست بگيرد ولي به دليل تجربه 8 دهه اخوان المسلمين و اين كه نمي خواهد هراسي از خود ايجاد بكند به وضعيت فعلي اكتفا كرده است و در كشوري مثل مصر اخوان المسلمين چندان تمايلي براي كسب رياست جمهوري نشان نمي دهد. در مغرب نيز به همين شكل حزب عدالت و توسعه مغرب در انتخابات اخير توانست پيروز شود و به تشكيل دولت اقدام كند.
بايد اشاره كرد كه توان تاثير گذاري اخوان المسلمين محدود به كشورهاي در حال انقلاب نيست. جالب است كه در منطقه خليج فارس كه هيچ گاه اخوان المسلمين ظهور علني نداشته است وقتي در كويت انتخابات آزاد برگزار مي شود اسلام گرايان ميانه رو در آن پيروز مي شوند. بدنه اصلي اسلام گرايان ميانه رو اخوان المسلمين هستند. به واسطه اين تحول در كويت براي نخستين بار اپوزيسيون دولت، كرسي هاي مجلس را كسب كرد و اين هراس را در كشورهاي حاشيه خليج فارس ايجاد كرد كه نيروي اخوان المسلمين محدود به شمال آفريقا نمي شود و اگر اين كشورها دير بجنبند در اين شيخ نشين ها نيز اخوان المسلمين مي تواند به عنوان يك قدرت ظاهر شود.
شيوخ خليج فارس خيلي سريع اين هراس را علني كردند. در امارات در هفته گذشته تعداد زيادي از اخواني هاي مقيم امارات دستگير و از اين كشور اخراج شده اند. آقاي يوسف قرضاوي، مفتي قطر، كه مصري تبار است از اين اقدام امارات انتقاد كرد و امارات نيز متقابلا اعلام كرد كه اين دخالت در امور داخلي خود را تحمل نخواهند كرد و موضوع را به دادگاه خواهند كشاند.
همچنين در اجلاسي كه چند ماه پيش در منامه برگزار شد رئيس پليس دبي كه به شخصيتي جنجالي تبديل شده است آمريكا را مورد انتقاد قرار داد كه با تحولاتي كه در منطقه به راه انداخته موجب قدرت گرفتن اخوان المسلمين خواهند شد و اخوان اساس حكومت هاي پادشاهي عرب را قبول ندارند و خطر آنها براي اين حكومت ها از ايران بيشتر است.
با چنين برداشتي بود كه تركيه از ابتداي تحولات عربي تمام هم و غم خود را مصروف حمايت از اين انقلاب ها كرد و همه جا به عنوان يك فاتح وارد شد. در هر كشور عربي كه انقلابي به پيروزي مي رسيد مقامات تركيه اولين شخصيت خارجي بودند كه به آن كشور سفر مي كردند و از انقلابيون حمايت مي كردند. حقيقت اين است كه محبوبيت تركيه در جهان عرب استثنايي است. حزب عدالت و توسعه تركيه با كارنامه نسبتا قابل قبولي كه در تركيه از خود به جا گذاشته است در بين كشورهاي عربي محبوب است و همه مي خواهند الگوي تركيه را سرمشق كار خود قرار دهند.
موضع كلي و رسمي ايران نيز اين است كه از قدرت گرفتن اسلام گرايان ميانه رو در كشورهاي عربي حمايت مي كند. اسلام گرايان ميانه رو در حال حاضر اخوان المسلمين هستند. اسلام گرايان تند رو نيز سلفي هايي هستند كه در مصر 25 درصد كرسي هاي مجلس را به دست آوردند و احتمالا همين درصد را نيز در سوريه بعد از بشار به دست بياورند. چه بسا كه در سوريه گرايش به سلفي گري بيشتر هم باشد.
نكته حائز اهميت اين است كه سلفيه و اخوان در زمين يكديگر بازي مي كنند. ايران كشوري انقلابي و اسلام گراست ولي در زمين اعراب سني بازي نمي تواند بكند چرا كه اولا عرب نيست ثانيا سني نيست. لذا براي الگوبرداري كمتر به مدل ايران توجه ميشود. با اين حال ايران قدرت گرفتن اسلامگرايان ميانه رو سني را مثبت تلقي ميكند اما عربستان از ظهور و قدرت گرفتن اين جريانها نگران و هراسناك است. بدنه اصلي اخوان المسلمين عرب و سني است و به راحتي مي تواند در زمين عربستان بازي كنند. در طول تاريخ نيز همين گونه بوده است و اخوان المسلمين و سلفيه از ميان نيروهاي يكديگر عضوگيري كرده اند. در دهه 80 و 90 كه گرايش غالب سياسي در جهان اهل سنت سلفي گري و گرايشات راديكال بود القاعده و بن لادن اكثر نيروهاي خود را از ميان صفوف اخوان المسلمين گرفتند. نيروهايي كه بن لادن از جامعه مصر جذب مي كرد سابقه گرايش به اخوان المسلمين داشتند. در حال حاضر اين وضعيت در حال دگرگوني و وارونه شدن است. الان اخوان المسلمين است كه از بدنه سلفي ها عضو گيري مي كند و در عربستان كه مركز و ام القراي سلفي گري است طلبه ها و علماي جوان سعودي به اخوان المسليمن گرايش پيدا كرده اند.
هرچند دو گرايش سلفي و اخوان المسلمين تفاوت هاي زيادي با هم دارند ولي تفاوت اساسي آنها در رويكرد دموكراتيك و غير دموكراتيك به قدرت است. سلفي ها رويكرد دموكراتيك به قدرت را نمي پسندند و با همه مظاهر دموكراسي از جمله انتخابات، اعتراضات، نامه نوشتن هاي اعتراضي به حكام مخالف هستند. در حالي كه رويكردي كه اخوان المسلمين در چند دهه گذشته از خود به نمايش گذاشته است رويكردي دموكراتيك و همراه با تحمل همه نيروهاي حاضر در صحنه سياسي است.
ضلع سوم: مثلث تركيه و عربستان سعودي
در حال حاضر و در پي تحولات جهان عرب ظاهرا رقابتي بين تركيه و عربستان ديده نمي شود و در بحث سوريه شاهد اين هستيم كه تركيه همان موضعي را مي گيرند كه عربستان اتخاذ مي كند. چه بسا تركها زودتر از عربها خواهان بركناري نظام سوريه شدند ولي در ادامه كار متوجه شدند كه تندروي كرده اند و در حال حاضر كمي موضع معتدل تري مي گيرند.
تركيه و عربستان در مبارزه و سرنگون كردن نظام سوريه هم نظر هستند ولي در كنه تحولات جهان عرب چالش بزرگي بين تركيه و عربستان وجود دارد. تركيه الگوي يك دولت اخواني است و تمام اختلافاتي كه بين اخوان المسلمين و سلفيه وجود دارد و قبلا ذكر شد، مي تواند در آينده در روابط تركيه و عربستان ظهور و بروز پيدا كند. و اين دو كشور را در دو سوي يك چالش جديد در منطقه قرار دهد چالش بين اسلامگرايان ميانه رو و اسلام گرايان سلفي.
امكان تعامل و تقابل بين ايران و دوقدرت ديگر
اگر بخواهيم در مثلثي كه نمودار شد وضعيت خود را تبيين كنيم كه ما با كدام يك از اين دو قدرت امكان تعامل بيشتري داريم بدون شك اين قدرت تركيه است. ايران و تركيه در عين حال كه به يكديگر انتقاد دارند مي توانند با يكديگر تعامل كنند. به عبارت ديگر انتقادات يكديگر را بر مي تابند در حالي كه ايران و عربستان هيچ گاه انتقادات يكديگر را بر نمي تابند. ايران و تركيه همديگر را تهديد نمي دانند. تركيه قدرت هسته اي ايران را براي خود تهديد نمي داند ولي عربستان نه تنها قدرت هسته اي ايران بلكه قدرت نظامي غير هسته اي ايران را نيز تهديدي براي خود تصور مي كند.
علاوه بر اين ها، در تحولات مربوط به جهان عرب ايران و تركيه هر دو از قدرت گرفتن اسلام گرايان ميانه رو استقبال و حمايت مي كنند. اين امكاني است كه مي تواند همكاري ايران و تركيه را افزايش دهد. البته درست است كه ايران و تركيه در موضوع سوريه در مقابل يكديگر قرار گرفته اند ولي در عين حال در مورد سوريه نيز ايران و تركيه امكان گفتگو دارند ولي با عربستان امكان تعامل و گفتگو وجود ندارد. بلكه تحولات مربوط به جهان عرب خصومت ايران و عربستان سعودي را تقريبا به اوج خود رسانده است و مي توان گفت كه غير از يك رابطه رسمي و تشريفاتي در حال حاضر روابط و تعاملات چشمگيري را در اين رابطه شاهد نيستيم بلكه رقابت سنتي ايران و عربستان در منطقه در حال تبديل شدن به يك خصومت فعال است.
جمع بندي
در اين بحث اشاره شد سه قدرت منطقهاي، ايران عربستان و تركيه از نفوذ، بلند پروازي و پتانسيل تاثير گذاري در خاورميانه برخوردار هستند. ايران و تركيه به عنوان دو قدرت غير عرب طرفدار اسلامگرايان ميانه رو هستند. عربستان و شيخ نشينهاي عربي از گسترش مباني دمكراتيك هراس دارند از اخون المسلمين و روش سياسي اين حزب وحشت دارند. ايران و تركيه مي توانندبا حمايت مشترك از اسلامگرايي ميانهرو و كمك به نظامهاي نوپاي عربي بجاي تقابل تعامل خود را در خاورميانه افزايش دهند. تركيه كشوري غير عرب و سني است و ايران مي تواند از طريق تركيه و حزب عدالت و توسعه با جهان اهل سنت و اسلام گرايان ميانه رو سني تعامل برقرار كند. ايران كشوري غير عرب و شيعه است و تركيه مي تواند از طريق ايران با جهان تشيع در خاورميانه و جهان عرب تعامل برقرار كند. با اين حال مشكلي كه در حال حاضر وجود دارد مسئله سوريه است. تركيه متوجه شده است كه تندروي اوليه اين كشور در مورد سوريه جواب نداده است و از موضع اوليه كوتاه آمده است.
همچنين تا آنجا كه به ايران و سوريه مربوط مي شود تغييرات نامحسوسي را نيز در موضع ايران مشاهد مي كنيم. در تحولات جهان عرب يك سطح اخلاقي وجود دارد و يك سطح ژئوپليتيك. در بحران سوريه شانس بقاي بشار اسد در اين است كه حجم مباحث و مسائل اخلاقي از حجم مسائل ژئوپليتيك بيشتر نشود. اين موضوع را ايران هم درك كرده است و در پيام هايي كه براي سوريه فرستاده مي شود مي توان مشاهده كرد كه هشدار داده مي شود كه مبادا حجم مسائل اخلاقي فراتر از مسائل ژئوپليتك رود. در نهايت بايد گفت ايران و تركيه مي توانند در آينده تحولات خاورميانه به عنوان دو قدرتي كه شايد 80 درصد با همديگر همفكري دارند نقش بيشتري را از عربستان كه خواستار حفظ وضع سابق است، ايفا كنند.
*متن سخنراني محمد فرازمند در نشست روابط ايران و تركيه در پرتو تحولات عربي در مركز مطالعات استراتژيك خاورميانه
تهيه كننده: تحريريه ديپلماسي ايراني/ 16
شنبه|ا|20|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[مشاهده در: www.irdiplomacy.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]
-
گوناگون
پربازدیدترینها