واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: نگاهي معترضانه به تصوير اردوهاي جهادي در رسانه ملي؛ Show اردوهاي جهادي در رسانه ملي
اين فيلمسازان همان طور كه به ساخت مستندي در رابطه با فوتبال مشغول ميشوند، به سراغ جهادگران ميروند و به ضبط تصاوير مورد نظر خود از اردوها اقدام ميكنند، اينجاست كه پيام منتقل شده به اثري خنثي تبديل شده و نهايت آن show و نمايشي است زيبا از اردوها.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، سحر دانشور؛ 1- سوم دبيرستان بودم كه پدرم با خبر آمدن تعدادي از دانشجويان دانشگاه هاي تهران به روستاهاي اطراف و حضور برخي از آنها در دبيرستان هاي شهرمان به خانه آمد.
با تمام تلاشي كه كردم هيچ تصوري از اين حركت در ذهنم ايجاد نشد، چرا كه برايم مسبوق به سابقه نبود. دو سال طول كشيد تا فهميدم آن دختر كه توي دبيرستان ديده بودم، جهادگري بود كه با لباس دانشگاه و خودكار و قلم به همراه بيل و كلنگ پسرهاي دانشجو كه توي روستاها بودند و من نديدمشان، آمده بودند تا در آزمون روزگار، وجودشان را به محك بگذارند.
باز هم طول كشيد تا بفهمم وجود آنها همان آرمانشان بود كه به هيچ قيمتي حاضر به فروشش نبودند. آرمانشان هر چند قيمتي، فروشي نبود.
2- «با شركت در طرح هجرت (اردوهاي جهادي) دنبال پيدا كردن خودم و وظيفه ام نسبت به انقلاب، مردم و حتي خودم مي گردم.» اين جمله را مي توان از زبان بسياري از شركت كنندگان در اردوهاي جهادي شنيد.
جواناني كه در اوج شور و شوق جواني بعد از يك سال تحصيلي و كار و درس، تعطيلات و اوقات فراغت خود را در روستاهاي دورافتاده و محروم با كارهاي سخت و جانكاه مي گذرانند و هدف خود را يافتن وظيفه نسبت به خود، انقلاب و مردم بيان مي كنند.
اين يافتن لزوماً به معناي پيدا كردن گمشده اي خاص نيست، بلكه جستجو و يافتني است از جنس استفهام انكاري كه گوينده با وجود دانستن معناي مورد نظر و يا داشتن مقصود خاص، دست به سوال در آن رابطه مي زند كه منجر به تبيين و روشن شدن منظور مورد نظر فرد مي شود.
در حقيقت طرح هاي هجرت نسل سومي ها كه شكلي بيروني دارد و در سطح جامعه ديده مي شود، لايه بيروني انقلاب و تحولي دروني است كه ريشه اي عميق در تحول هاي معنوي كه حول حالنا الي احسن الحال معرف آنهاست، دارد.
اين تحول ها فرد را نسبت به خود و جامعه آن چنان حساس كرده كه در حركتي جهادي ترك خانه و خانمان و خوشي مي كند و در دل محروميت ها سعي در پاك كردن اين صحنه ها كه چون لك هايي زشت بر چهره انقلاب خودنمايي مي كنند، كرده و در عين حال از دل همان فقرهاي مادي به غنايي معنوي براي خود كه ريشه غناي مادي نيز هست، دست مي يابد.
از ديگر سو نيز اردوهاي جهادي با چنگ زدن به طناب مطمئن تحول خواهي دست به تربيت نسل هايي مي زنند كه قادرند با ترويج انديشه هاي خود به ايجاد و حفظ سرمايه هاي انساني مورد نظر امام و رهبري كمك كرده و با آزاد كردن پتانسيل جوانان مومن، الگويي جهاني و بين المللي براي ديگر جوامع ايجاد كنند؛ الگويي كه با معيارهاي خاصي چون روحيه ديگرخواهي و كمك رساني به ديگران، انتقاد كارآمد و سازنده، آينده نگر بودن و تحول خواهي مبتني بر احسن الحال شناخته مي شوند.
تربيت اين دست نيروها و تقويت سرمايه هاي انساني الهي است كه كارآمدي نظام جمهوري اسلامي ايران هم در داخل و هم در خارج را به اثبات مي رساند، چه اينكه ثبات هر جامعه اي منوط به ثبات نسل جوان و تربيت انساني آنهاست.
نكته ديگر اردوهاي جهادي ساماندهي و مديريت خشم و انتقادهاي موجود با اتكا بر الگوها و آرمان هاي انقلاب، امام و رهبري و حتي ترويج اين انرژي مقدس در دل نظام است؛ يعني ترويج الگوي نقد كارآمد همراه با عملكرد مستقيم و جهادي منتقد بدون واگذار كردن مسئوليت به ديگري و نااميدي از خود؛ در اين نگاه حركت اصلاحي منتقد خود ضربه اي است شديد و انتقادي به مسئولان و فريادي است سازنده بر سر آنها بي آن كه جنبه تخريبي به خود گرفته و يا منتقد را به ورطه سخن گفتن و تكرار سخنان و در نتيجه نااميدي از تغيير بيندازد.
اين حركت هاي اصلاحي با تكيه بر افكار امام و رهبري كه درون خود حاوي لايه هاي عميق تحول خواهي هستند به نقد شرايط موجود پرداخته و بدون نياز به الگوها، نمونه ها و افكار خارجي، به روزآمد كردن خود مشغول مي شوند و با حركت هماهنگ با نيازها و خلاهاي واقعي جامعه، الگوي نقد بومي بدور از شعار و ژست هاي روشنفكري را به وجود مي آورند و در عين حال نمايانگر بنيان هاي ژرف، عميق و الهي انديشه هاي امام و مقام معظم رهبري و قابليت آنها جهت ايجاد بسترهاي مناسب براي نقدهاي فرازماني و بدون تاريخ مصرف در درون نظام هستند.
در يك كلام مي توان اردوهاي جهادي را مقوم نقد درون گفتماني دانست؛ همچنين اين اردوها با بالا بردن احساس مسئوليت پذيري فرد و درگير كردن او با عميق ترين لايه هاي مشكلات مردم و جامعه در تربيت مسئولاني توانمند و وظيفه شناس براي آينده جامعه موثر خواهند بود.
مسئله اساسي اين خطوط، اما چشم هاي رسانه ملي است؛ اينكه تلويزيون با دوربين هاي خود از كدام منظر به نظاره اين انقلاب هاي عظيم و پيوسته مي نگرد و رها شدن پتانسيل هاي متراكم انسان انقلابي را به چه شكل منعكس مي كند؟ آيا به مثابه چشمي انقلابي و تحول خواه فاصله جهادگران با خود و مخاطب را صفر مي كند يا تنها پلي است معلق براي نمايش دادن و وصل كردن مخاطب به صحنه، كه حركات چند جوان است كه حتي در اولين برخورد عجيب و غريب به نظر مي آيد؟ به بيان ديگر، فرق اردوهاي جهادي و مسابقه فوتبال رئال و منچستر در تلويزيون چيست؟
مي توان گفت بهترين قالب براي ارائه و انتقال تصوير اردوهاي جهادي قالب مستند است كه تلويزيون هم از همين قالب استفاده كرده و موفق هم عمل مي كند؛ ولي نكته اساسي توقف تلويزيون در ارائه تصوير از اردوها و بستن چشم خود و در نتيجه مخاطب بر حقيقت اردوهاست. مستندهاي اردوهاي جهادي با تمركز بر ظاهر و پوسته بيروني اردوها و ناتواني از كشف حقايق ناب جاري در مغز اين حركات به پستال ها و تصاويري بي جان از جواناني بدل شده اند كه از زاويه دوربين به كاري غير عادي كه در ساحت جامعه امروز غريب و غير معمول مي نمايد مشغول اند. اكتفاي فيلمساز به انعكاس تصاوير بدون توجه به درونماي وقايع و روح جاري در اردوهاي جهادي به آسيب جدي ديدن مستند منجر شده و اثر را به ظرفي خوش آب و رنگ ولي تهي از مظروف تبديل مي كند.
مهمترين نقاط ضعف مستندهاي جهادي در ارائه حقيقت اردوها را مي توان اينگونه برشمرد:
تنهايي و غربت رزمندگان دوره صلح
اولين نكته موجود در اين مستندها غربت رزمندگان زمان صلح و دوره آيت الله خامنه اي است. اين افراد كه خود را رهرو بسيجي هاي 8 سال دفاع مقدس مي دانند با ارائه گفتمان استمرار مبارزه با الگوگيري از نظر امام و مقام معظم رهبري مبني بر عقيدتي بودن جنگ، خود را مبارزيني مي دانند كه هنوز در جنگند و با عوض شدن نوع مبارزه خاكريز و سنگرشان عوض شده است؛ يعني در زمان صلح ظاهري به جنگ حقيقي مشغول اند، ولي در مستندهاي نمايشي اين افراد غريبه و عجيب مي نمايند.
مي توان گفت غربت رزمندگان در مستندها نه ناشي از نگاه مردم جامعه بلكه حاصل نگاه فيلمسازي است كه مشغول ضبط تصاوير مورد نظر خود و نه حوادث جاري در مقابل دوربين و در بطن واقعيت جامعه است. يعني فيلمساز به جاي اهتمام براي كشف حقيقت وقايع روبرو به حقنه كردن نگاه خود بر فيلم و جريان مستند كه از نظرش عجيب و غيرمنطقي است، مشغول است و چون خود از فضايي ديگر كه مسافتي نوري با مبارزه انسان انقلابي امروز دارد به جهادگر مي نگرد، مخاطب را نيز در همين فاصله نگه مي دارد.
مرگ و حذف ادبيات جهادي دوره صلح در مستندها
با ورود به دوره صلح و آشنايي با ابعاد اين زمانه، رزمنده امروز براي پيگيري آرمان هاي انقلاب كه تا به حال در شرايط جنگ سخت پيگيري مي شده اند مجبور به اتخاذ و كشف روش ها و تاكتيك هايي است كه در دوره صلح معني مي يابند. روش هايي كه هدف شان تحقق همان آرمان ها در بستر جامعه امروز است.
اين روش ها كه جنگ در زمان صلح ناميدشان بيراه هم نيست داراي ابعادي هستند منحصر به خود و حتي جالب و خلاقانه. يكي از نمودهاي اين نوع مبارزه و تلاش را مي توان در اردوهاي جهادي ديد و يافت، آنجا كه جوان براي انتقاد سازنده و اعلام اعتراض و خشم خود و نسلش دست به كار شده و وارد ميدان مي شود.
عدم شناخت صحيح فيلمساز و حتي ديگر هنرمندان از اين فضا موجب پنهان ماندن حقيقت اردوها و نگاه اعتراضي و انقلابي جوان مسلمان و شكل نگرفتن ادبيات و الفباي جهاد در زمان صلح در بطن سينما و ديگر هنرها و در نتيجه عدم حفظ و انتقال آنها به مخاطب امروزي و حتي مخاطبان آينده مي شود.
مغفول ماندن ويژگي هاي رزمنده زمان صلح
با غفلت فيلمسازان جهادي از ابعاد روشن اردوها، روحيات و لايه هاي دروني افكار و نوع بينش و روش و مشي انسان انقلابي زمان صلح از ديد آنها ناپديد شده و كشف روحيات آنها به مثابه انساني معرفتي ناممكن مي شود. چه اينكه اين جوان در حاليكه جنگ را پايان يافته و مبارزه را مستمر مي داند با تمرين و تلقين روحيات جهادي و سعي در حفظ آنها در زمان غلبه نفسانيات و سرگرمي ها و آرامش، با مشغول بودن به سخت ترين نوع جهاد، داراي حالات و روحياتي است خاص و معنوي و در عين حال پيچيده كه در صورت واكاوي زيباترين صحنه ها را در دل هستي به نمايش مي گذارند.
نگاه غير فطري به مخاطب و جهادگر
فيلمسازان مستندهاي جهادي با فراموش كردن مخاطبان خود و جايگاه و بينش آنها نسبت به نظام، ولايت فقيه و جهادگران انقلابي به ضبط تصاويري مشغول مي شوند كه با دلمشغولي ها و آرمان هاي مردم فاصله اي عميق دارند، چه اينكه جوانان جهادگر همگي از دل خانواده هايي بلند شده اند كه نگاهشان به انقلاب و نظام و رهبري نگاهي الهي و فطري است و التزام آنها به اين اصول مسئله اي است عقيدتي و ايماني؛ اين است كه فيلم ساز جهادي بدون درك صحيح اين نكته مهم در ارائه حقيقت اردوها با مشكل مواجه خواهد شد.
روشن است كه در صورت فطري دانستن حقيقت اردوها و نيز فطري دانستن نگاه مخاطب انقلابي، اين فيلم ها و زاويه توليد آنها نسبت به وضعيت موجود چرخشي عظيم خواهند يافت. يعني مشكل فيلمسازان ما نگاه غير فطري به اردوها و نيز مخاطبان است كه به ايجاد تحريفي عميق در دل اين مستندها منجر مي شود.
حذف حقيقت واحد جاري در جهاد و دفاع مقدس
قطع ارتباط حقيقي و پيوند دروني اردوهاي جهادي با دفاع مقدس 8 ساله و جنگ نرم 22 ساله و ناتواني در انتقال حقيقت آنها ديگر ايراد مستندهاي جهادي است.
مستندسازان جهادي با منفك دانستن اين اردوها از حقيقت جهاد كه در دفاع مقدس 8 ساله به صورت سخت و در جنگ 22 ساله به صورت نرم جريان داشت و دارد از انتقال حقيقت جاري و كل به هم پيوسته اين حقيقت واحد در اردوها و جامعه انقلابي ايران عاجز مانده اند.
نگاه پازلي در بطن انقلاب كه همچون امام و رهبري و شهيد آويني مبارزه را فراتر از 8 سال جنگ مي دانند قادر است اين اجزاي متعدد و پراكنده را در كنار هم ديده و حقيقت آنها را كشف كرده و سپس در سينماي حقيقي خود منعكس كند.
حال آنكه اين مستندها بدون انتقال روح حاكم بر جريانات جهادي كه در مسير دفاع مقدس 8 ساله و به صورت نرم جريان دارند، به ارائه تصاويري عاري از حقيقت و پيام خاص انقلاب كه همان خودسازي براي ديگر سازي است، مشغول اند.
فيلمسازان جهادي نه جهادگراني دلبسته انقلاب و حقيقت كه فيلمسازاني اند در خدمت دوربين و هنر خود، از اين روست كه درك اتفاقات روبروي دوربين از عهده آنها و دوربين شان خارج است.
اين فيلمسازان همانطور كه به ساخت مستندي در رابطه با فوتبال مشغول مي شوند، به سراغ جهادگران مي روند و درست مانند قصه ديگر مستندها كه با وجود جريان داشتن در دل واقعيت، نشات گرفته از ذهن فيلم ساز است به ضبط تصاوير مورد نظر خود از اردوها دست مي زنند. اينجاست كه پيام منتقل شده نه حقيقت اردوها كه قصه مورد نظر فيلمساز است، قصه اي كه به اثري خنثي تبديل شده و نهايت آن show و نمايشي است زيبا از اردوها در حالي كه از جهادگران و رزمندگان زمان صلح در آن خبري نيست.
چهارشنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]