واضح آرشیو وب فارسی:تکناز: جنجال ارواح
بعد سوم و دنیای سوم
انسان سه بعد وجودی عقل، روح (نفس) و جسم دارد. انسان زندگی می كند و سپس می میرد. جسم او در زمین تجزیه و تبدیل به مواد دیگری می شود و كمتر اثری از آن در دل زمین به جای می ماند. اما روح كه بعد سوم وجود انسان است چه می شود؟ و در چه جهانی به هستی خود ادامه می دهد؟ گذشتگان كه مرده اند و جسمشان در دل خاك آرمیده ارواحشان چه شده است؟ آیا آنها ما را می بینند؟ و از ما انتظاراتی دارند؟ جهان ارواح چیست؟
امروز دیگر اندیشه های مادی نمی توانند در برابر این واقعیت تسلیم نشوند كه انسان روح دارد و پس از مردن جسم در دنیای مادی و ادامه حركت جوهر آن و تبدیل به مواد دیگر، روح همچنان به هستی خود در جهانی دیگر ادامه می دهد. پس مردن جدا شدن روح از جسم است و قضایای متعددی از گوشه و كنار جهان درباره ارواح نقل شده است كه تواتر و كثرت اخبار آن هرگز اجازه نمی دهد اصل مسئله ارواح انكار شود. باید اندیشید كه انسان به چه جهان دیگری و برای چه كاری می رود؟ اساس آمدن انسان در این دنیای مادی برای چیست؟ چه كسی تدبیر مسیر هستی انسان را از دنیای جنینی تا جهان ماوراء طبیعت بدون هیچ كم و كاستی در اختیار دارد؟ آنچه كه می خوانید بررسی وقایعی است كه نه تنها هستی ارواح انسان ها را در جهانی دیگر ثابت می كند بلكه توجه و حتی درگیری آنها را با جهان مادی به خوبی روشن می كند. مطالب ذیل از منابع مستند و معتبر غربی گرفته شده اند كه اثبات هستی ارواح انسان ها در دنیایی دیگر و انتظار آنها برای ورود به یك مرحله دیگر از جهان هستی را به خوبی اثبات می كند. به آن دنیای سوم می گویند دنیایی كه متعلق به دیگران است.
بعد سوم و دنیای سوم
انسان سه بعد وجودی عقل، روح (نفس) و جسم دارد. انسان زندگی می كند و سپس می میرد. جسم او در زمین تجزیه و تبدیل به مواد دیگری می شود و كمتر اثری از آن در دل زمین به جای می ماند. اما روح كه بعد سوم وجود انسان است چه می شود؟ و در چه جهانی به هستی خود ادامه می دهد؟ گذشتگان كه مرده اند و جسمشان در دل خاك آرمیده ارواحشان چه شده است؟ آیا آنها ما را می بینند؟ و از ما انتظاراتی دارند؟ جهان ارواح چیست؟ امروز دیگر اندیشه های مادی نمی توانند در برابر این واقعیت تسلیم نشوند كه انسان روح دارد و پس از مردن جسم در دنیای مادی و ادامه حركت جوهر آن و تبدیل به مواد دیگر، روح همچنان به هستی خود در جهانی دیگر ادامه می دهد. پس مردن جدا شدن روح از جسم است و قضایای متعددی از گوشه و كنار جهان درباره ارواح نقل شده است كه تواتر و كثرت اخبار آن هرگز اجازه نمی دهد اصل مسئله ارواح انكار شود. باید اندیشید كه انسان به چه جهان دیگری و برای چه كاری می رود؟ اساس آمدن انسان در این دنیای مادی برای چیست؟ چه كسی تدبیر مسیر هستی انسان را از دنیای جنینی تا جهان ماوراء طبیعت بدون هیچ كم و كاستی در اختیار دارد؟ آنچه كه می خوانید بررسی وقایعی است كه نه تنها هستی ارواح انسان ها را در جهانی دیگر ثابت می كند بلكه توجه و حتی درگیری آنها را با جهان مادی به خوبی روشن می كند. مطالب ذیل از منابع مستند و معتبر غربی گرفته شده اند كه اثبات هستی ارواح انسان ها در دنیایی دیگر و انتظار آنها برای ورود به یك مرحله دیگر از جهان هستی را به خوبی اثبات می كند. به آن دنیای سوم می گویند دنیایی كه متعلق به دیگران است. مزاحمت (ارواح جنجال گر) مسئله ای نیست كه به تازگی به وجود آمده باشد، چنین مواردی در حدود سال 900 بعد از میلاد در چین و حتی قبل از آن، بر طبق سند دیگری، در 530 قبل از میلاد در روم ایتالیا دیده شده بود. عبارت اصلی آن پولترگایست به زبان آلمانی و به معنای <ارواح جنجال گر> است كه به پدیده هایی اختصاص دارد كه اغلب سر و صداهای عجیبی ایجاد می كنند. برخی از دانشمندان معتقدند كه این پدیده بیشتر به یك شخص جوان و مونث كه تا حدودی تحت استرس قرار گرفته است، مربوط می شود تا یك مكان. شخصی كه مركز حمله قرار گرفته به هر كجا كه برود، اعمال ارواح شرور در تعقیب اوست. اما آندرو گرین پژوهش گر معروف پدیده های فوق طبیعی اعتقاد دارد به هیچ وجه این پدیده ها صرفا مربوط به شخص نیست. بلكه این تجارب می تواند نمونه ای از سایكوكینه سیس، یعنی قابلیت به حركت در آوردن اشیاء و ایجاد سر و صدا، تنها از طریق فكر و ذهن و یا منتج از یك ذهن ناخودآگاه و خلاق افراد، از هر جنسیت (و از سنین 3 تا اواخر40 سالگی) باشد كه در نتیجه ضربات روحی و مشكلات روانی، و در اثر عواطف و احساسات سركوب شده به وجود آمده است.
تجاربی در ارتباط با ارواح جنجالگر
اتفاقی غیرمعمول در حال وقوع بود، جا به جایی و مرتب شدن خود به خود لوازم منزل، بوهای نامطبوع، صداهای عجیب و غریب و... در آگوست 1992 خانواده گریگز دو ماه بود كه به خانه ای در پورت اسموت انگلستان نقل مكان كرده بودند. ساختمان دارای دو اطاق در بالا و دو اطاق در پایین بود. به نظر می رسید كه مركز این سر و صداها، یكی از اطاق های طبقه پایین باشد. تمام اعضای خانواده می ترسیدند كه وارد آن شوند.
خانم گریگز با ناامیدی، یك كشیش و یك شخصی كه دارای توانایی های فراطبیعی بود را برای بررسی آنچه كه اتفاق می افتاد به منزل شان دعوت كرد. با ناباوری متوجه شدند كه دلیل تمام این اتفاقات دختر جوان شان جاسمین است كه توسط روح مستاجر قبلی تسخیر شده است.
صحت این فرضیه زمانی آشكار گردید كه جاسمین ناگهان با لهجه و صدایی عجیب شروع به صحبت كرد. صدای او بدون آن كه كنترلی بر آن داشته باشد، شبیه فردی بزرگسال بود. او به سوالات مادرش مرتب با لهجه شمالی، پاسخ می داد.
برای بررسی بیشتر موضوع، دو مدیوم (واسطه ارتباط با ارواح) دعوت شدند، آنها شبح را مردی به نام <پرسی> شناسایی كردند كه اهل شمال انگلستان بود. بر طبق گفته آن دو، جاسمین و پرسی دوستانی صمیمی شده بودند.
گرین معتقد است كه این مورد نشان می دهد كه چگونه نیروی ذهنی تحت تاثیر مشكلات ذهنی می تواند شبیه به پدیده های مافوق طبیعی بروز كند و با اغلب پدیده های فراروانی متعارف اشتباه گرفته شود. این نظریه هم چنین توسط متخصص پدیده های فراروانی ویلیام جی. رول آمریكائی تایید گردید. او دریافت كه از 92 مورد حضور ارواح جنجال گر كه فردی مركزیت آن را دارد، چهار مورد، حملات صرعی بوده اند.
پس از مطالعه تحقیقی رول، گرین نیز پذیرفت كه در بعضی از موارد ارواح جنجال گر ممكن است ناشی از صرع موقت بخشی از مغز باشد. در این شرایط، افراد از اختلال حافظه رنج می برند كه می تواند از یك دقیقه تا نیم ساعت باشد. اما بر طبق یافته رول صرع درصد كوچكی از آن موارد را در برمی گیرد.
لمس ارواح
(رنه توكه) محقق و روح شناس فرانسوی داستان هایی از تجربه اشباح در كتاب های خود ذكر كرده كه بخشی از آن مربوط به خانم <وی> است. خانم (وی) با (توكه) در ارتباط با رویت اشباح مشورت می كرده است. تجربه زیر مربوط به یكی از یادداشت های اوست كه برای (توكه) فرستاده است.
خانم (وی) در یكی از شهرهای فرانسه همراه با دو پسرش یك منزل قدیمی متعلق به قرن هفده را خریداری نمود و در ششم ژوئیه سال 1955 در این منزل استقرار یافت. این منزل به شكل قلعهای قدیمی با باغ بزرگی بود كه نمازخانه و محراب نیز داشت. آنها به زودی متوجه شدند كه اشباحی در آن منزل رفت و آمد دارند. این اشباح مربوط می شدند به ارواحی كه در گذشته دور در آن مكان مقیم بودند.
یكی از این اشباح، روح شخصی بود كه در زندگانی خود باعث مرگ مردی شده و دچار عذاب روحی بود. این روح در گفتگویی كه با خانم (وی) داشت، داستان طولانی و غم انگیزی درباره مرگ یك انسان از گرسنگی و تشنگی و سرما در سیاه چال را بیان كرده و از این كه با رذالت و سهل انگاری و بی توجهی خود باعث شهادت آن مرد شده است، احساس ندامت و پشیمانی می نمود.
پروفسور (توكه) استاد موسسه بین المللی ماورای روانی پاریس كه نقل كننده این واقعه است، خانم (وی) را تشویق و ترغیب می كند از شبح عكس برداری نموده و در صورت امكان آن را لمس نماید. یكی از پسرهای خانم (وی) به نام ژان در فرصتی از شبح عكس گرفت. خانم ( وی) فیلم را در اختیار پروفسور توكه قرار داد. او فیلم را ظاهر كرد و دلیل بارزی بر این مدعا بدست آورد. پروفسور توكه این دو عكس را در كتابش چاپ نموده است. چند هفته بعد خانم (وی) پیشنهاد دوم پروفسور توكه را عملی نمود. این زن در دنباله یادداشت های خود چنین می نویسد:
...<یك شب در اواخر ماه نوامبر گاستون پسرم را كه با قطار ساعت یك و نیم بعد از نیمه شب می رفت بدرقه نمودم. حدود ساعت دو و ده دقیقه بود كه از ایستگاه قطار (مولن) بر گشتم. وقتی وارد منزل شدم تكان دهنده ترین واقعه دوران زندگیم رخ داد.
در آن شب به خصوص، من اصلا به روح و شبح فكر نمی كردم. چون به دلیل رفتن پسرم دلم به شدت گرفته بود. من قبل از ژان، كه رفته بود اتومبیلش را در گاراژ پارك كند، وارد منزل شدم. به محض این كه در را باز كردم دیدم شبح روی پلكان سرسرا ایستاده است.
درست همان جایی كه یك سال پیش بر من ظاهر شده بود. من وحشت زده در جایم خشك شدم، سرانجام به خود آمدم و توانستم خودم را كنترل كنم. این دفعه از پله ها بالا رفتم و بعد از این كه شبح چند كلمه ای صحبت كرد، چشمم را بستم و دو تا دستم را فرو كردم توی سینه و شكم شبح، ناگهان تكان شدیدی در همان نقطه بدنم احساس كردم. بعد یك سرمای منجمد كننده كه نفسم را به طرز توصیف ناپذیری بند آورد، تمام وجودم را فراگرفت. شبح با این حركت من عقب رفت و ژان كه از پایین ناظر صحنه بود فریاد زد : (مادر ، چكار كردی؟) داشتم می افتادم كه ژان مرا بغل كرد و به اتاقم رساند. خیلی زود دستانم ورم كردند و شروع به سوختن نمودند، درست مثل این كه از سرما سوخته باشد. ژان مرتب برایم آب نیمه گرم می آورد و من دستانم را در آن فرو می بردم. كم كم درد كمتر شد و با خستگی تمام به خواب رفتم. فردا صبح به هیچ وجه نمی توانستم انگشتانم را تكان دهم. چون انگشتانم ورم كرده بودند. ژان با زحمت توانست انگشترهایم را درآورد.
حداقل دوماه دست های من متورم بود و سوختگی های متعددی كه شبیه زخم ناشی از چنگ گرفتگی بود به وضوح روی آنها به چشم می خورد. از آن پس پوست دستانم خراب و بسیار ضخیم شدند.
هنوز گاهی در ناحیه سینه و شكم خود احساس درد می كنم یعنی همان نقطه ای از بدن شبح كه دستم را در آن فروكردم. اما از این كار خود به هیچ وجه متاسف نیستم زیرا مدت ها بود كه می خواستم بدانم آیا زیر این غبار ابر مانند، اسكلتی وجود دارد یا نه و فهمیدم هیچ چیزی نیست و شبح از یك نوع بخار منجمد درست شده كه كمی هم لزج است.
پروفسور (توكه) آثار سوختگی و تورم روی دست خانم (وی) را در پاریس تایید نموده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تکناز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]