واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: حاشيهاي بر جايزه اصغر فرهادي؛ فرهادي، آفرين! اين بود فرهنگ ايران زمين؟!
فرهادي رفت بالا، اسكار هم گرفت، مشكل مردم ايران زمين را هم حل كرد! مشكل سينماي سياستزده و غربزده ما را هم حل كرد!
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ فرهادي رفت بالا، اسكار هم گرفت، مشكل مردم ايران زمين را هم حل كرد! مشكل سينماي سياست زده و غرب زده ما را هم حل كرد! گفت سياست و سنگيني آن فرهنگ ايران زمين را مدفون كرده است! اما آقاي فرهادي! يك سوال مهم، اين همه دم از فرهنگ ايران زمين زدي، كجا آن را به تصوير كشيدي؟!
اصلا كاري ندارم به اين حرف ها، كه بعضي ها مي گويند اسكار سياسي است، اينكه مي گويند اسكار را سران هاليووديسم مي دهند! كاري ندارم به اين كه وزارت خارجه آمريكا در صفحه توئيتر خود مي نويسد: ما در انتخاب جايزه اسكار دخالت نمي كنيم، اما براي فيلم «جدايي نادر از سيمين» آرزوي موفقيت مي كنيم!
آقاي فرهادي من اصلا كاري ندارم كه پخش كننده فيلم شما رفته در اسرائيل فيلم را مي فروشد! من به اين حرف ها كاري ندارم! اين ها همه حرف است! چشم ندارند شما را كنار زنان برهنه ببينند! دوست دارند فرهادي زمين بخورد! اصلاً سياست را به فرهنگ چه! امام هم كه گفت سياست ما عين ديانت ماست براي خودش بوده حتماً!
كاري نداريم كه همه دنياي امروز در سياست خلاصه مي شود و دلاري بدون اهداف سياسي و استعماري به كسي اهدا نمي شود! اين ها همه به كنار!
يك بار هم كه شده مي خواهيم فيلم و حرف هاي آقاي فرهادي را بدون سياست بررسي كنيم! همان سوال مهم بالا را تكرار مي كنيم؛ آقاي فرهادي اين همه دم از فرهنگ ايران زمين زدي، كجا آن را به تصوير كشيدي؟!
كمي مي خواهيم از زاويه ديد صرفاً فرهنگي به حركت آقاي فرهادي و فيلم ايشان نگاه كنيم:
ابتدا فيلم
در فيلم قرار است داستان چه چيزي گفته شود؟! قرار است فضاي چه كشوري به نمايش درآيد، قرار است آخر فيلم چه اتفاقي بيفتد؟! همه تحليل ها كم و بيش داستان فيلم را به نقد كشيده اند و قصد آن نيست كه تكرار مكررات شود، فقط يك حرف: آقاي فرهادي! اگر ايران شما بهترين فرهنگ را دارد، پس چرا آن خانم دارد از اين همه فرهنگ فرار مي كند و به خارج از كشور مي رود؟! فرهنگ كشوري كه سرتاسر آن را دروغ فراگرفته، خيلي متعاليست؟! يعني نمي شود انسان سختي هاي مختلف زندگي را تحمل كند و از مكاني كه اوج فرهنگ است به اوج بي فرهنگي نقل مكان نكند؟!
مراسم جايزه
مي رويم سر وقت داستان جايزه اسكار و گلدن گلوب شما! وقتي عكس هاي دست دادن شما با خانم آنجليناجولي را ديديم، گفتيم آقاي فرهادي! در فرهنگ ما ايراني ها اين حركت شما زشت و گناه تلقي مي شود!
آقاي فرهادي وقتي دختر شما بدون حجاب كه جزوي از فرهنگ ايران زمين است، در مراسم اسكار حاضر مي شود، ديگر چه جاي دفاع از فرهنگ ايران زمين است!
آقاي فرهادي! فرهنگ ايران زمين عفت دارد، حجاب دارد، حيا دارد و روحيه ضد ظلم دارد.
حالا شما كلاه خودت را قاضي كن، كجاي قيافه و اعمال و افكار شما و دوستانتان در اين مراسم نماينده فرهنگ بزرگ ايران زمين است؟!
تا آنجا كه در داستان ها و كتاب هاي بزرگ خوانده ايم، حتي در زمان كورش و هخامنشيان هم ايرانيان دوستدار صلح و آرامش بوده اند، اما سوال بزرگ اين است: آقاي فرهادي! در كشور آتش افروز و رسانه هاي صهيونيزم جنايتكار چه كار مي كنيد؟!
آقاي فرهادي! مردم كشور ما از ديرباز جلوي ظلم ظالمان سر فرود نمي آوردند، فرهنگشان را حفظ مي كردند، حتي بعد از حمله اسكندر و جنايات بزرگ او، متجاوزان را وادار به پذيرش فرهنگ خود كردند، آنها را مسلمان كردند و هزار داستان ديگر كه نشان مي دهد ايراني از فرهنگ خود جلوي متجاوز فرهنگي دفاع مي كند، آن گاه شما رفته اي اين جايزه را از دستان دشمن بزرگ فرهنگ خود مي گيري و مي گويي مردمم داراي فرهنگي بزرگ هستند! مي گويي سنگيني سياست باعث رخ ننمودن فرهنگ ايران است؟!
حالا داستان را مي توان اين گونه تقسيم كرد:
حالت اول، اين كه فرهادي خود مي داند چه مي گويد و عملش را خود انتخاب كرده كه در اين جا بايد گفت، آقاي فرهادي قسم حضرت عباست را باور كنيم يا دم خروست را!
در حالت دوم نيز بايد گفت فرهادي از فرهنگي دم مي زند كه در ذهن خود پرورش داده است؛ در اين فرهنگ خودساخته از اسلام و فرهنگ اسلامي خبري نيست، در حالي كه فرهادي خود را نماينده فرهنگ ايران اسلامي مي داند! در اينجا بايد گفت، آقاي فرهادي آن فرهنگي كه تو از ايران مخابره مي كني فرهنگ منهاي اسلام است كه مخالف صد درصد انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام است، پس لطف كن از اين به بعد از ايران منهاي اسلام صحبت كن تا مردم ماهيت ذهني تو و امثال تو را بهتر بشناسند و خود تصميم بگيرند.
نمي دانم چرا، اما در آخر نگارش اين متن ياد مصاحبه علي استون، كارگردان تازه مسلمان آمريكايي افتادم كه به خبرنگار «سي. ان. ان» گفته بود: اگر احمدي نژاد گفته است كه اسرائيل بايد از بين برود، منظور او لزوما از بين بردن با سلاح نيست، درست همان گونه كه شوروي سابق هم بدون هيچ گونه جنگ و دخالت هيچ گونه سلاح فروپاشيد. از بين بردن اسرائيل لزوماً نيازمند سلاح نيست!
آري اين بود كه امام مي گفت بايد انقلاب ما به جهان صادر شود و اين كه انقلاب ما بيش از اين كه يك انقلاب سياسي باشد يك انقلاب فرهنگي و اعتقادي بود.
و چه زيبا گفت سيد شهيدان اهل قلم براي اين روزها كه:
اما حقيقت اين است كه كسب توفيق در جشنواره هاي خارج از كشور ارزشي را اثبات نمي كند. آنها به تكنيك محض جايزه نمي دهند و راهشان نيز با ما متفاوت است. تكنيك و محتوا را نيز نمي توان از يكديگر تفكيك كرد و چون اين چنين است، پر روشن است كه آنها كدامين فيلم ها را خواهند پذيرفت. كسي مخالف شركت در جشنواره هاي خارج از كشور نيست، اما آنچه كه اصلاً در شأن ما نيست، شيفتگي و مقهوريت و مرعوبيت در برابر آنهاست.
آيا فيلم هايي كه به فستيوال هاي خارجي مي روند نبايد بويي از حقيقت انقلاب اسلامي و معتقدات ما داشته باشند؟ ... و تو گويي اين بيماري اصلاً همه گير است، چرا كه در زمينه هنرهاي تجسمي نيز هنوز كه هنوز است، تابلوهايي براي شركت در بي ينال هاي خارجي انتخاب مي شوند كه رنگ و بويي از انقلاب و مردم و جنگ ندارند و بعضاً مخالف با آرمان هاي غايي جمهوري اسلامي و انقلاب هستند.
ما بايد بنشينيم و يك بار براي هميشه تكليف خود را بفهميم. به راستي اين همه هياهو براي چيست؟ هياهوي بسيار براي هيچ و يا حتي كمتر از هيچ؟!!!
سه|ا|شنبه|ا|9|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]