تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 14 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ما قومى هستيم كه تا گرسنه نشويم غذا نمى‏خوريم و تا سير نشده‏ايم دست از غذا مى‏ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825918703




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس : ازدواج دوقلوهای ایرانی


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دوقلوها در كل جهان زندگي جالبي دارند، به خصوص دوقلوهاي همسان، دوقلوهايي كه از هر جهت شبيه هم مي‌باشند، يا دو دخترند، يا دو پسر و از لحاظ ظاهري و حتي رفتاري هم به مانند يكديگر عمل مي‌كنند، تا جايي كه با نگاه كردن به يكديگر، از احساسات هم باخبر مي‌شوند. آنها زندگي‌هاي جالبي دارند، در زندگي روزمره‌شان بارها آنان را اشتباه مي‌گيرند، سركلاس درس، صف نانوايي محله، بچه محل‌ها و... از روزي كه «جمال صادقي» معاونت دانشجويي دانشگاه آزاد سمنان به ما گفت كه دانشجويان دوقلوي اين دانشگاه، تشكل دوقلوهاي آريايي را تاسيس كردند. تصميم گرفتيم، گزارشي از اين افراد، البته با كمك دو برابر دوقلو «ايمان و احسان خاصه‌تراش» تهيه كنيم، به خصوص زماني كه متوجه شديم بعضي از اين دوقلوهاي همسان، با يكديگر ازدواج كرده‌اند، يعني دو برادر با دو خواهر دوقلو، در واقع آنها هم برادرند، هم خواهر، هم باجناق، هم جاري، هم زن داداش، هم شوهر خواهر، 8 نفر از اين دوستان را انتخاب كرديم و با آنان به گفتگو پرداختيم، گفتگويي كه به نظر خودمان خيلي جالب از آب در آمد، ضمن اين‌كه در مورد تشكل دوقلوهاي آريايي هم گزارش‌هايي تهيه كرديم. حكايت شيرين ازدواج دوقلوهاي ايراني را بخوانيد. دوقلوهاي آريايي ايمان خاصه‌تراش در مورد تشكل دوقلوهاي آريايي مي‌گويد: «ماجرا از آبان‌ماه سال 88 آغاز شد. از بين دوستان دوقلويي كه داشتيم يك نقطه مشترك به چشم مي‌خورد كه اكثرا دانشجو يا فارغ‌التحصيل دانشگاه آزاد بودند، به اين فكر افتاديم تا يكسري فعاليت فرهنگي در سطح دانشگاه هم داشته باشيم كه بعد از آشنا شدن با دكتر دانش‌فرد «مشاور دكتر جاسبي» طي جلسات پي در پي و با استفاده از راهنمايي‌ها و پيشنهادهاي ايشان به اين نتيجه رسيديم كه تشكلي به نام دوقلوها در واحد سمنان به ثبت برسانيم و سرانجام پس از مدتي با حضور دكتر علي زماني نماينده رياست دانشگاه در تشكل‌هاي دانشجويي منطقه 10 و دكتر غلامحسين واعظي رئيس دانشگاه آزاد اسلامي سمنان، حجت‌الاسلام طاهريان مدير دانشجويي اين واحد و همچنين حضور 8 نفر از اعضاي هيات موسس كه 4 جفت دوقلو بودند، نخستين جلسه تشكل دوقلوهاي آريايي را برگزار كرديم. دكتر غلامحسين واعظي مي‌گويد: بايد سعي و تلاش كنيم تا بصيرت دانشجويان را ارتقا دهيم و نگرش دانشجو را در زمينه‌هاي مختلف علمي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي افزايش دهيم. در پايان جلسه با معلوم بودن اهداف، تشكلي به نام دوقلوهاي آريايي به ثبت رسيد و پس از آن در اولين همايش رسمي كه با حضور دكتر زماني و حجت‌الاسلام طاهريان براي راي‌گيري شوراي مركزي در سالن آمفي‌تئاتر دانشكده فني برگزار شد هفت نفر به عنوان شوراي مركزي پذيرفته شدند و بيشترين آرا را احسان خاصه‌تراش به دست آورد و به عنوان دبير تشكل برگزيده شد. هدف از تشكل دوقلوها احسان خاصه‌تراش به ما مي‌گويد: «به يمن فرا رسيدن فصل بهار و در راستاي تحقق فرمايشات گهربار مقام معظم رهبري مبني بر سال همت مضاعف و كار مضاعف همراه مي‌شويم تا سالي موفق‌تر، با پيشرفت و توسعه‌اي هر چه فراگيرتر را در تاريخ دانشگاهمان رقم بزنيم، او ادامه مي‌دهد هدف از تشكيل اين تشكل، شناسايي و سازماندهي دانشجويان چند قلو در دانشگاه، ايجاد بانك اطلاعاتي جامع از دوقلو و چند قلوها، هماهنگي به منظور شركت اعضاي انجمن در تورهاي سياحتي و اردوها با هدف ارتقاي فضايل معنوي، اطلاع‌رساني عمومي پيرامون علل پديده چندقلوزايي، تبادل اطلاعات و تجربيات ملي، فرهنگي يا تشكل‌هاي مشابه است. احسان به ما مي‌گويد: عضويت در اين تشكل، نه تنها براي دوقلوهايي كه خارج از دانشگاه هستند امكا‌ن‌پذير مي‌باشد هم چنين براي دانشجويان اين دانشگاه كه از دوستان دوقلو مي‌باشند با تاييد يك جفت از دوقلوها مي‌توانند به عضويت اين تشكل دربيايند. ضمنا در اين دانشگاه 25 جفت دوقلو و يك سه قلو به عنوان اعضاي اصلي در حال تحصيل هستند. اميدوارم اين تشكل به عنوان يك الگو براي باقي واحدها باشد و شاهد آن باشيم كه در هر واحد يك تشكل دوقلو داشته باشيم كه در اين زمينه فعاليت‌هايي هم داشته‌ايم، ما در حال حاضر به واحدهاي علوم تحقيقات، تهران شمال، گرمسار، دامغان و شاهرود فرم فراخوان فرستاده‌ايم كه اين روند در دانشگاه‌هاي ديگر نيز ادامه پيدا خواهد كرد. احسان خاصه‌تراش دبير تشكل دوقلوهاي آريايي مي‌گويد: «جا دارد از آقايان؛ دكتر جاسبي، دكتر دانش‌فرد، دكتر حسيني، دكتر زماني و همچنين كادر خوب واحد سمنان آقايان؛ دكتر واعظي، دكتر صادقي «معاونت دانشجويي»، حجت‌الاسلام طاهريان و باقي مسئولان دانشگاه به خاطر راهنمايي‌ها و همكاري‌هايشان تشكر ويژه‌اي به عمل آورم.» شام دوقلوها با آغاز اولين لحظات بهار سال 89، تني چند از اعضاي خانه دوقلوها در يكي از باشكوه‌ترين و زنده‌ترين(!) برنامه‌هاي تلويزيوني به مجري‌گري آقاي احسان عليخاني (شبكه سوم سيما) حضور يافتند، اين برنامه كه با هماهنگي آقايان اميرحسين و اميرمحسن عبيات صورت گرفت، سبب شد تعدادي از اعضاي خانواده دوقلوها، مهمان خانواده‌هاي ايراني بوده تا تبريكي آنلاين(!) براي دوستان دوقلوي ديگرشان داشته باشند... مطمئنا، آرزوي مشترك آنها در آن لحظه سلامتي و صميميت روزافزون اعضاي خانواده بزرگ دوقلوها و سرافرازي ايران عزيزبود. در پايان برنامه صدا و سيما، دوستان دوقلو به اتفاق يكديگر در يكي از رستوران‌هاي تهران اولين شام سال 89 را صرف كردند، اين برنامه شبي خاطره‌انگيز در لحظاتي به يادماندني بود كه شايد تكرار آن سخت باشد... از جمله فعاليت‌هايي كه مورد استقبال دوقلوها قرار گرفت، برنامه‌اي تحت عنوان دعوت از دوقلوها به رستوران باران بود كه در 29 بهمن سال 1388 با هماهنگي دو تن از اعضاي خانه دوقلوها (آقايان ايمان و احسان خاصه‌تراش) انجام پذيرفت، حضور جناب آقاي دكتر دانش‌فرد نيز در جمع دوقلوها موجب شادي دوقلوهاي دانشجو شد. البته تلاش مديريت رستوران باران در جهت مهيا ساختن فضايي شاد همراه با موسيقي زنده، شادابي مضاعفي به محيط صميمي دوقلوها بخشيده بود. جشن نيكوكاري در اواخر سال 88 تعدادي از دوستان دوقلو به منظور كمك به مستضعفان و نيازمندان تصميم به شركت در برنامه جشن نيكوكاري گرفتند، اين برنامه با هماهنگي برادران خاصه‌تراش (ايمان و احسان) با مسئولان كميته امداد در روز احسان و نيكوكاري از ساعت 8 صبح برگزار شد. حضور دوقلوها در اين جشن، براي رسانه‌ها هم جالب بود، شبكه‌هاي خبر، برنامه در شهر، شبكه جام‌جم، شبكه CNN، شبكه الاهلي و... گزارش‌هاي زيادي از دوقلوها تهيه كردند. 5 سال به دنبال همسر بوديم عباس و مهدي برغمدي 30 ساله، هر دو متولد تهران، مهندس مكانيك به ترتيب با مريم و زهرا منصوري 26 ساله و هر دودانشجوي كارشناسي ارشد زمين‌شناسي، ازدواج كرده‌اند، اين دوقلوها خيلي به يكديگر شبيه هستند. بخوانيد از تشابهات عجيبي كه با يكديگر دارند، نكته جالب‌‌تر اين‌كه هر چهارتايشان هم عينك مي‌زنند. اكثر اوقات با نگاه كردن در چشم‌هاي همديگر فكر يكديگر را مي‌خوانيم و بارها شده كه در يك لحظه به يك موضوع فكر مي‌كنيم (عجيب نيست!) همه مداركمان و حتي تاريخ‌هاي مندرج درآن هم شبيه يكديگر است. اگر براي اخذ گواهينامه يا دانشگاه به جاي هم امتحان بدهيم، امكان ندارد، ما را بشناسند. هم برادران برغمدي و هم خواهران منصوري بر اين عقيده‌اند كه: «از آنجا كه مي‌خواستيم رابطه دوقلو بودنمان حفظ شود و درك اين موضوع در بين دوقلوها موجود است، خواستيم با انتخاب همسر دوقلو،اين امر را تحقق ببخشيم. از زماني كه به مدرسه رفتيم با پرسش‌هاي مكرر ديگران، موضوع دو قلوبودنمان برايمان پررنگ‌تر شد. مهدي برغمدي مي‌گويد: جالب‌ترين خاطره در شب عروسي‌مان بود، كه اشتباها به خانم برادرم (عباس)، شادباش دادم. برادران برغمدي دوست داشتند حتي دكور منازلشان هم شبيه يكديگر باشد، اما خواهران دوست داشتند كه كمي دكور منازلشان با يكديگر متفاوت باشد. خواهران منصوري مي‌گويند: اما در نهايت، جيهزيه‌هايمان هم شبيه يكديگر و مثل هم خريد كرديم. عكس‌العمل مردم هنگامي كه ما چهار نفر را با يكديگر مي‌بينند، «برايشان جالب و ديدني است، در زمان خريد در هر مغازه‌اي كه 4 نفري وارد مي‌شديم، آنها لبخند مي‌زدند و آن لحظه اول، شوكه مي‌شدند، با ما كلي بگو و بخند مي‌كردند و در نهايت تخفيف خوبي هم مي‌دادند.» برغمدي‌ها مي‌گويند، براي انتخاب همسر (خواهران دوقلو)، 4، 5 سال زمان صرف كرديم تا خواهران دوقلويي پيدا كنيم كه حسشان به ما نزديك باشد!؟ به نظر ما خيلي بهتر است كه دوقلوها با دوقلوها زندگي كنند، اين طوري هميشه ارتباطشان حفظ مي‌شود، البته اين نظر ماست. دو باجناق، دو جاري، دو خواهر و دو برادر ازدواج دوقلوها برادران خداپرست (مهدي و مهرداد) و خواهران آقايوسفي (فاطمه و فائزه) با يكديگر ازدواج كرده‌اند. داستان ازدواجشان جالب است آن را بخوانيد: ما دو خواهر از زماني كه خود را شناختيم تا روز فارغ‌التحصيلي از دانشگاه، همواره در كنار هم بوديم. تنها زمزمه جدايي وقتي آغاز شد كه پاي خواستگاران به خانه ما باز شد. قل بزرگتر هميشه جلو مي‌رفت ولي گاهي برادرهايي كه دوقلو نبودند، اما هر دو قصد ازدواج داشتند هم مي‌آمدند كه خب قسمت نشد تا اين‌كه يكي از اقوام دور و البته فاميل مشترك ما و شوهرانمان، خانواده‌هايمان را به هم معرفي كرد و ما پس از مدتي رفت و آمد و پيدا كردن شناخت قبلي نسبي از يكديگر به آنها جواب مثبت داديم. نكته جالب در زمان خواستگاريمان اين بود كه شوهرانمان سوالات كلي را در يك كاغذ بلند بالا يادداشت كرده بودند و در يك جلسه چهار نفره از ما مي‌پرسيدند، دو خواهر هم با مشورت يكديگر جواب مي‌‌داديم تا اين‌كه در جلسات بعدي دو نفر، دو نفر صحبت كرديم. از روز نامزدي تا به حال نيز هر دو زوج كنار هم بوده‌ايم و مراسم جشن و عقدمان نيز همزمان در يك شب برگزار شد كه از اين بابت بسيار مورد توجه اطرافيان، فاميل و حتي مردم خيابان بوديم چون دو ماشين عروس كه با هم حركت مي‌كردند، صحنه قشنگي را در خيابان ايجاد كرده بود و باز جالب اين‌كه هر زوج يك فيلمبردار داشت و به پيشنهاد آنها دسته گل عروس‌ها متفاوت از هم بود تا شناخته شويم. خواهران مي‌گويند: «خاطره به ياد ماندني ديگرمان از اين دوران، مربوط به لحظه سال تحويل مي‌شود. چون اولين سال ازدواجمان بود در اين فكر بوديم كه چگونه و در كنار كدام خانواده سال را تحويل كنيم كه خيلي اتفاقي از طرف شبكه سوم دعوت شديم و به طور زنده در همه خانه‌ها حضور داشتيم.» بايد با دو خواهر دو قلو ازدواج مي‌كرديم! ما دو برادر دوقلو مهدي و مهرداد خداپرست كه همواره در كنار هم بوديم، تصميم گرفتيم با يك جفت دوقلو ازدواج كنيم تا بتوانيم در زندگي موفق‌تر و پرانرژي‌تر باشيم! در سال 1384 با پافشاري ما كه فقط به خواستگاري خواهران دوقلو مي‌رويم، شروع به خواستگاري رفتن كرديم، قريب به 30 جا براي آشنايي رفتيم تا سرانجام به مراد قلبي خود رسيديم و با معرفي يكي از اقوام پاي سفره عقد نشستيم. نكته جالب براي ما اين بود كه مادرمان همان اوايل به منزل اين دو خواهر رفته بودند و ما از آنجا بي‌خبر بوديم تا اين‌كه در سال 88 به منزلشان رفتيم و بعد از چند جلسه آشنايي و تطابق معيارها به نتيجه رسيديم. بد نيست بگوييم كه همه فاميل و اقوام، ما رو از ازدواج با دوقلو دور مي‌كردند و سعي در تغيير تصميم‌مان داشتند ولي به هر حال ما به خواسته خودمان رسيديم. ذهن همديگر را مي‌خوانيم ايمان و احسان خاصه‌تراش براي تاسيس تشكل دوقلوهاي آريايي زحمات زيادي كشيدند، همان طور كه براي چاپ اين گزارش در مجله خانواده‌سبز زحمات زيادي متحمل شدند، آنها بيوگرافي خود را دو نفري برايمان مي‌گويند زيرا شباهت زيادي با يكديگر دارند. ایمان و احسان خاصه‌تراش، 23 ساله، متولد آبان ماه و هر دو دانشجوی سال آخر مهندسی عمران هستیم، خیلی‌ها از ما مي‌پرسند چه احساسی در مورد دوقلو بودنمان داریم؟ بايد بگوييم دو قلو بودن واقعا یک نعمت مي‌باشد و وابستگی بینمان خیلی زیاد است، یکی از آرزو‌هایمان این است که هیچ وقت از هم جدا نشویم تا بتوانیم یار و یاور هم باشیم، در خانواده ما دو قلو بودن ارثی است به اين صورت که دو تا از خاله‌هايم دو قلو دارند یکی دو قلوي «دختر و پسر» و دیگری دو قلوي «دختر». * * * آنها مي‌گويند: یکی از مواردی که ما و دوستانمان را شگفت‌زده کرده، خواندن ذهن همدیگر است که همیشه مي‌توانیم با نگاه با هم حرف بزنیم و عمل کنیم، بدون اين‌كه هیچ گونه حرفی زده باشیم، یکی از مواردی که باعث سردرگمی ما مي‌شود، قاطی شدن خاطراتمان است، بعضی وقت‌ها من و برادرم وقتی خاطره‌اي را تعریف مي‌کنیم، هردویمان ادعای فاعل بودن آن خاطره را داریم و مي‌گوییم آن کار را من انجام دادم و بعد از چند دقیقه کلنجار رفتن و مرور خاطره به این نتیجه مي‌رسیم که از آن موضوع صرف‌نظر کنیم. یکی از خاطرات: ما در دبستان خیلی شیطان بودیم و هر روز شری در مدرسه به پا مي‌کردیم و مجبور بوديم هر زنگ دم دفتر ناظم باشيم، جالب اینجا بود که وقتی ناظم مي‌گفت کار کدومتون بوده هیچ کدام از ما زیر بار نمي‌رفتیم و هر کدام مي‌گفتیم اون یکی بوده من نبودم، اوايل ناظم برای هردوی ما بی‌نظمی مي‌نوشت، ولی آخر دیگر خسته شده بود و مي‌بخشید. از کارهای مورد علاقه ما انجام فوتبال، شنا، مطالعه وکارهای گروهی است. احسان مي‌گويد: البته من چند كيلويي از ايمان بيشتر وزن دارم و براي اين‌كه به وزن برادرم برسم، انگيزه در من چند برابر شده تا ديگر دوستانمان نتوانند از روي وزن، ما را بشناسند. ما يكي هستيم؟! برادران عبيات مي‌گويند: مهرماه سال 1362 متولد شديم و نام‌هايمان را اميرحسين و اميرمحسن گذاشتند. ما از آن دسته دوقلوهاي همسان بوديم و جالب اين‌كه تا به حال در اقوام پدري و مادري دوقلوزايي، وجود نداشت. هر دو دوران دانشگاه و خدمت سربازي را با هم پشت سر گذاشتيم و در حال حاضر هر كدام در يك شركت با فعاليت مشابه مشغول به كاريم. از جمله دوقلوهايي هستيم كه در مواقع زيادي قادريم، افكار يكديگر رو بخوانيم. در مواقع بسياري جملات رو همزمان با هم مي‌‌گيم و از تله پاتي بالايي برخورداريم. از نظر ما دوقلو بودن يك موهبت الهي است و اميدواريم قدردان اين نعمت باشيم. تصور اين‌كه يكي مثل خودت، با روحيه‌اي مشابه و علايق و سليقه‌هاي يكسان، اكثر اوقات كنارت باشه، حسِ قشنگيه. چراكه در طول زندگي، در شرايط و موقعيت‌هاي مختلف، دوشادوش همديگه قدم برداشته و هنگام تصميم‌گيري، مي‌تونه تو رو از همه بهتر درك كنه و از لحاظ عاطفي و منطقي مشاور خوبي براي تو خواهد بود. آنها مي‌گويند: «معمولا كمتر ديده شده افراد دوقلو حس تنهايي كنند و دوقلوهايي كه از اين ويژگي به خوبي استفاده مي‌كنند، كمترين كمبودها رو در زندگي احساس مي‌كنند.» عكس‌العمل مردم نسبت به دوقلوها، هميشه با محبت و هيجان خاصي همراه بوده و ما رو مورد لطف خودشون قرار مي‌‌دهند. اغلب بعد از يك گپ دوستانه و چند تا سوال كه از قبل جوابش در ذهن ما آماده است، برايمان آرزوي موفقيت مي‌كنند. همين امر موجب مي‌شود، دوقلوها دوستان زيادي داشته باشند و اين يك امتياز بزرگ براي دوقلوها محسوب مي‌شود. اميرمحسن مي‌گويد: «برخي سوال مي‌كنند چرا هميشه دوقلوها يكجور لباس مي‌پوشند و...؟ شايد در اكثر موارد به‌خاطر سليقه يكسان باشه و هر دو، يك رنگ و يك مدل رو بپسندند، اما اين نكته هم قابل تامل است كه وقتي معبود يكتا، ظاهر دونفر رو شبيه هم خلق كرده، چه بهتر كه ما هم در راستاي اين خلقت پيش برويم. البته همه دوقلوها تو اين قضيه مشترك نيستند و بعضي‌هاشون علاقه ندارند پوششي مشابه هم داشته باشند.» اميرحسين مي‌گويد: «هميشه سعي مي‌كنيم مكمل يكديگر باشيم و حتي نسبت به مواردي كه اختلاف نظر داريم ديدگاهي مثبت‌نگر داريم؛ با اين تفسير كه وقتي رأي متفاوتي نسبت به يك موضوع داشته باشيم، نگرش ما به آن قضيه چند بُعدي خواهد بود، بنابراين بهتر مي‌توانيم جوانب مختلف آن موضوع را ارزيابي كنيم و تصميم نهايي سنجيده‌تر است.» خاطرات دوقلوها يكي از محاسن دوقلوها، ثبت خاطراتي است كه بر اساس شيطنت منحصر به موقعيتشان رقم مي‌خورد: * آنها ترسيدند اميرحسين مي‌گويد: از آنجا كه دانشگاه من و برادرم جدا از يكديگر بود، هنگامي‌كه اميرمحسن تصميم گرفت يك ترم به عنوان مهمان در يك دانشگاه تحصيل كنيم، هماهنگ كرديم سر به سر دوستانم كه از جريان دوقلو بودن ما بي خبر بودن بذاريم؛ اولين روز از ترم جديد در محوطه دانشگاه در جمع دوستانم بودم و پيشنهاد دادم براي صرف چاي به بوفه دانشگاه بريم. زماني‌كه بچه‌ها مشغول نظرخواهي از هم شدن، خودم رو بدون اين‌كه متوجه بشن، پنهان كردم. فاصله بوفه تا محلي كه ايستاده بودم حدود سه دقيقه راه بود. در همين حين اميرمحسن جلوي در بوفه با يك سيني چاي بچه‌ها رو بلند صدا مي‌‌زد: «چاي يخ كرد، هنوز تصميم نگرفتيد.» بچه‌ها يه نگاه به دور و برشون كردن و با چهره‌اي مبهوت از همديگه مي‌پرسيدن؛ «امير ظرف اين چند ثانيه چه جوري هم رفت، هم چاي سفارش داد...! آرام به سمت اميرمحسن حركت مي‌كردند. وقتي نزديك بوفه رسيدند، بلافاصله از پشت سرشان بلند گفتم، تنها تنها ديگه!» با ديدن من همشون شوكه شده بودن. مطمئن بودم هر فكري ممكنه بكنند غير از اين‌كه ما دوقلو هستيم، چون در طول سه ترم آشنايي، حرفي از برادرم نزده بودم! فكر كردند با روح مواجه هستند. از قبل قيافه بچه‌ها رو تو ذهنم تجسم كرده بودم اما عكس‌العمل يكيشون غيرقابل پيش‌بيني بود؛ به محض ديدن من، يك نگاه به اميرمحسن كرد و مجددا يك نگاه به من و همين‌طور كه خيره شده بود، خيلي آهسته عقب‌عقب رفت و ناگهان كيف و كتابش رو روي زمين انداخت و با سرعت زياد فرار كرد و به سمت در خروجي دانشگاه مي‌دويد! البته من هميشه بهش توصيه مي‌كردم كه زياد فيلم تماشا نكنه!!! * مادرم هم ما رو اشتباه گرفت اميرمحسن مي‌گويد: هر دو دانشجو بوديم ولي از هم جدا؛ يكي در تهران و ديگري در شهرستان. دوران سختي بود و من سعي مي‌‌كردم هر سه ماه يكبار به تهران بيام و خانواده‌ام رو ببينم. يك روز صبح بعد از چند ماه دوري از خانواده بدون اطلاع قبلي به تهران آمدم. وقتي با شوق و ذوق به خانه رسيدم كسي منزل نبود. بعد از كمي استراحت مشغول كارهايم بودم كه خواهرم از راه رسيد، با ديدن من خيلي عادي سلام كرد و رفت سراغ درسهاش. من‌هاج و واج مشغول مرتب كردن اتاقم بودم كه مادرم از راه رسيد. من كه دل تو دلم نبود با ديدن مادرم به سمتش رفتم تا در آغوشش بگيرم كه مادرم لبخندي زد و خيلي طبيعي با حالتي عادي گفت؛ «خوبي مامان جان، چيزي خوردي؟ بي‌‌زحمت اينارو ببر تو آشپزخونه». من كه منتظر استقبالي گرم و با شور و هيجان از طرف خانواده‌ام بودم، اصلا تصورش رو هم نمي‌‌كردم كه با چنين برخوردي عادي روبه‌رو بشم. البته پيش خودم يه حدس‌هايي زدم ولي ترجيح دادم منتظر برادرم بشم تا همه چي معلوم بشه. بالاخره برادرم اومد. وقتي مادر و خواهرم چشمشان به او افتاد، سر و صدايي به پا شد و براي خوشامدگويي به سمتش رفتند ولي وقتي نزديكتر شدند و چهره بهت‌زده او را ديدند، تازه فهميدن چه اتفاقي افتاده و به طرف من دويدند....! محسن باقری منبع : خانواده سبز




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن