واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گره پيچيده در پرونده جنايت با طناب قرمز مردي که متهم است شوهر خواهرش را به قتل رسانده و جسد مثله شده اش را در خيابان رها کرده ديروز در برابر قضات قرار گرفت و اتهام قتل را نپذيرفت. اعتماد: در ابتداي جلسه محاکمه نماينده دادستان تهران در برابر قضات شعبه 71 قرار گرفت و گفت؛ 20 اسفندماه سال 85 خانواده مردي به نام هاشم به پليس خبر دادند، وي از شب قبل ناپديد شده و به خانه نيامده است. آنها به پليس گفتند، هاشم براي گرفتن طلبش از برادر همسرش به شهريار رفته و ديگر بازنگشته است. دو روز بعد از اين شکايت ماموران پليس جسد مثله شده مردي را که بدنش به دو نيم تقسيم و با طنابي قرمز رنگ بسته شده بود، پيدا کردند.تحقيقات نشان داد جنازه متعلق به هاشم است و خانواده اش هم اين مساله را تاييد کردند.نماينده دادستان ادامه داد؛ تحقيقات بعدي نشان داد ساعت 12 ظهر روز حادثه خواهرزاده هاشم با او تماس گرفته و مقتول به وي گفته بود نزد حميد برادر همسرش است. دو ساعت بعد از اين مکالمه خانواده هاشم با او تماس گرفتند و متوجه شدند تلفن همراهش خاموش است. نماينده دادستان افزود؛ حميد متهم حاضر در دادگاه چند روز قبل طناب قرمز رنگ و مقداري پوشال براي ايجاد سقف کاذب در مغازه اش خريداري کرده بود که اين پوشال ها و طناب براي قتل استفاده شده و پوشال هايي که در دهان مقتول و لاي موهايش پيدا شده با پوشال هاي موجود در مغازه متهم يکسان است.البته نبايد فراموش کرد هاشم و همسرش با هم اختلاف داشتند و همسر هاشم پس از قهر به خانه برادرش متهم حاضر در دادگاه رفته بود و بنابراين انگيزه انتقام گيري مي تواند در اين قتل دخالت داشته باشد. وي گفت؛ دادستاني تمامي مدارک و شواهدش را عليه متهم در پرونده منعکس کرده و من تقاضاي صدور حکم قانوني را دارم.در ادامه جلسه دادگاه به دستور قاضي عزيزمحمدي اين بار حميد متهم 28 ساله پرونده در جايگاه حاضر شد. او که در برابر درخواست اولياي دم براي صدور حکم قصاص قرار گرفته بود، گفت؛ اتهام قتل را قبول ندارم و اصلاً نمي دانم چرا مرا بازداشت کرده اند. من و هاشم هيچ مشکلي با هم نداشتيم.او صبح روز حادثه با من تماس گرفت تا براي بردن 800 هزار تومان پولي که طلب داشت به مغازه ام بيايد، من هم پول را آماده کردم. هاشم چند دقيقه بيشتر پيش من نبود، پول را که گرفت، رفت. هر چه اصرار کردم براي ناهار به خانه ما بيايد قبول نکرد و گفت عجله دارد. من هم با شخصي که برايم جنس مي آورد قرار داشتم. مغازه را تعطيل کردم و سوار بر موتور به راه افتادم، چند دقيقه بعد تصادف کردم و از حال رفتم. بعد که به هوش آمدم در بيمارستان بودم و تا مدت ها چيزي به ياد نمي آوردم. وقتي بهتر شدم مرا به اتهام قتل به زندان بردند، در صورتي که هيچ اتفاقي بين من و هاشم نيفتاده بود.پس از دفاعيات متهم، خواهرش در جايگاه قرار گرفت. وي گفت؛ من و شوهرم هاشم هيچ اختلافي با هم نداشتيم و من با اجازه شوهرم به خانه برادرم رفته بودم، البته هاشم مرد بداخلاقي بود و با ديگران زياد دعوا و کتک کاري مي کرد اما هيچ وقت دست روي من بلند نمي کرد و وقتي خيلي عصباني مي شد فقط ناسزا مي گفت.اختلاف من و شوهرم به خاطر دخالت هاي مادر و خواهرش بود. آنها خيلي در زندگي ما دخالت مي کردند و ريشه اختلافات ما دخالت هاي خانواده هاشم بود. من هيچ شکايتي از برادرم ندارم چون او مرتکب قتل نشده است.سپس منصور ياورزاده وکيل مدافع متهم در جايگاه قرار گرفت تا از موکل خود دفاع کند. وي گفت؛ شواهد و مدارکي در پرونده وجود دارد که نشان مي دهد موکل من قاتل نيست. درست روزي که هاشم مفقود شد حميد نيز تصادف کرد و پرونده پزشکي او موجود است.چطور امکان دارد دو ساعت بعد از آخرين تماس هاشم، حميد او را کشته باشد و جسدش را مثله کند و بعد هم 15 متر آن طرف تر از محل تصادفش جسد را رها کند. چطور امکان دارد کسي جسد مثله شده را روي موتور متهم نديده و هيچ خوني هم روي زمين نريخته شده باشد. موکل من مغازه لوازم آرايشي دارد. اگر قرار بود قتل و درگيري در آنجا اتفاق افتاده باشد، قطعاً مغازه به هم مي ريخت چون اجناس ظريفي در آن چيده شده است.ياورزاده در ادامه گفت؛ طناب و پوشال موجود در مغازه کاملاً نو و تزئيني و رنگي بوده در صورتي که طناب و پوشال کشف شده همراه با جسد کهنه بوده است، ضمن اينکه متخصصان در دومين نظريه خود اعلام کردند طناب و پوشال کشف شده از جنس طناب و پوشال موجود در مغازه نبوده است.نکته بعدي اين است که هاشم با يکي از اقوام خودش اختلاف داشته و آن شخص حکم جلب هاشم را گرفته و از دو سال پيش به دنبال او بوده. اما متاسفانه پليس درخصوص اين مساله هيچ تحقيقي نکرده، در حالي که امکان به قتل رسيدن هاشم توسط آن شخص وجود دارد.پس از پايان جلسه محاکمه هيات قضات شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران براي تصميم گيري وارد شور شدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]