تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826883024




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جايگاه و رسالت روحانيت از نگاه امام خميني


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: جايگاه و رسالت روحانيت از نگاه امام خميني
(بخش دوم)
*سيد جواد ورعي
اشاره:
سوم اسفند مصادف با صدور پيام تاريخي(سال 1367) حضرت امام به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات كشور يا همان "منشور روحانيت" بود. اين پيام و موضوعات مهم مطرح شده در آن، نقطه عطفي در تبيين جايگاه و رسالت روزآمد روحانيان بشمار مي‌رود. بدين مناسبت ديدگاه كلي حضرت امام راجع به جايگاه و رسالت روحانيت توسط يكي از اساتيد حوزه علميه قم مورد بررسي قرار مي‌گيرد در بخش اول جايگاه و نقش روحانيت از ديدگاه امام مورد بررسي قرار گرفت و اينك در قسمت پاياني، تكليف و رسالت اين صنف مورد كنكاش قرار مي‌گيرد:
تكليف و رسالت روحانيت
حال كه با "جايگاه روحانيت" از ديدگاه امام خميني آشنا شديم، اينك نوبت آن است كه "رسالت روحانيت" از زبان و قلم ايشان شناسايي و بازگو شود. در اين بحث نيز مي‌توان موارد ذيل را "رسالت و تكليف هميشگي روحانيت" از نظر امام دانست، تكليفي كه انجام آن به "حفظ و تثبيت جايگاه روحانيت" در آينده مي‌انجامد.
1. وارستگي از دنيا
اگر وارستگي از دنيا را "مهمترين تكليف روحانيت" از نگاه امام بشماريم، به خطا نرفته ايم. مواعظ امام خطاب به طلاب، فضلا، و علما قبل و بعد از پيروزي انقلاب و سفارش‌هاي مكرر ايشان به روحانيان صاحب منصب بعد از پيروزي انقلاب به قدري زياد است كه جمع آوري آن‌ها مجموعه‌اي قطور و ارزشمند خواهد شد. اين حجم موعظه، پند، نصيحت و توصيه به روحانيان نشانگر اهميت موضوع است. گستردگي آثار و پيامدهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي "وارستگي" يا "وابستگي" روحانيت به مظاهر دنيا مي‌تواند حكمت حجم بالاي بيانات امام در اين زمينه باشد. بخصوص اگر به اين نكتة كليدي و بسيار مهم توجه شود كه "اسلام و روحانيت در هم مدغم‌اند."1 و تفكيك آن‌ها از يكديگر عملا غير ممكن يا دشوار است.
دقت در مواعظ امام قبل و بعد از انقلاب يك تفاوت اساسي را هم نشان مي‌دهد و آن اين است كه نصايح امام به قشري معطوف است كه اينك "صاحب منصب و قدرت" است و با گذشته تفاوت زيادي دارد. تنها يك نمونه از بيانات امام را در اين زمينه نقل مي‌كنيم كه كاملا گوياست.
"حيثيت روحانيت، الآن بسته است به اعمال ما. هميشه بوده اما حالا بيشتر است. هميشه در زمان طاغوت بود ما هم هيچكاره بوديم، شما هم هيچكاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم؛ مظلوميّت محبوبيّت مي‏آورد. حالايي كه جمهوري اسلامي شده و رژيم طاغوتي از بين رفته و رژيم اسلامي- انساني بناست باشد و شما هم متصدّي يك اموري هستيد،... الآن آن طور نيست كه اگر يك كاري آن وقت مي‏شد مردم از باب اينكه شما مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد، مردم مناقشه نمي‏كردند. اما امروز آن وضع ديگر نيست؛ امروز مناقشه مي‏كنند."2
اگر وارستگي از دنيا پيش از انقلاب معنا و مفهومي داشت، به طوري كه اكثريت روحانيان عملا از دسترسي به مهمترين مظاهر دنيا، يعني "قدرت" و "ثروت"، به دور بودند؛ و به عبارت ديگر، به صورت قهري دستشان چندان به دنيا نمي‌رسيد، ولي پس از پيروزي وضع كاملا دگرگون شد و آنان بايد ثابت مي‌كردند به رغم دسترسي به قدرت و ثروت علاقه‌اي به آن‌ها ندارند و كاملا وارسته از دنيا هستند.
امام از آن جهت بر تهذيب و تزكية نفس تأكيد داشتند كه،
اولا: روحاني مهذّب است كه مي‌تواند منشأ اثر بوده و اسلام را پيش ببرد.
ثانيا: ضرري كه روحاني فاسد به اسلام و عقائد مردم مي‌زند، هيچ شخص فاسد ديگري نمي‌تواند چنين ضرري بزند. زيرا مردم رفتار خوب يا بد او را به حساب دين مي‌گذارند و همين نكته است كه ضرورت تهذيب و تزكيه نفس را مضاعف مي‌سازد.
ايشان در زماني كه به عنوان استاد به موعظة طلاب و روحانيان مي‌پرداخت، مي‌گفت:
"درد اينجاست. اگر مردم از شما عملي كه خلاف انتظار است مشاهده كنند، از دين منحرف مي‏شوند؛ از روحانيت برمي‏گردند، نه از فرد. اي كاش از فرد برمي‏گشتند و به يك فرد بدبين مي‏شدند. ولي اگر از يك روحاني عملي ناشايست و برخلاف نزاكت ببينند، تجزيه و تحليل نمي‏كنند... وظايف اهل علم خيلي سنگين است." 3
نتيجة بدبيني مردم به روحانيت و دين كه به از دست رفتن نفوذ كلمة علما در ميان مردم مي‌انجامد، ناگفته معلوم است. "باز شدن راه نفوذ و اعمال قدرت دشمن" تنها يكي از پيامد‌هاي ناگوار آن است.4
در همين راستا توصية امام به رعايت "زي طلبگي" و "ساده زيستي" روحانيان بعد از پيروزي انقلاب، سفارشي در جهت "حفظ جايگاه ونقش روحانيت" بود. گرايش به تجملات و زندگي اشرافي بخصوص از جانب روحانياني كه در مصدر امورند، دست كم عوارض منفي ذيل را به همراه دارد:
*ديگر نمي‌توانند مردم را به زهد و وارستگي از دنيا دعوت كنند.
*خنثي شدن تبليغات اسلامي در طي قرون متمادي كه مسئولان و دولتمردان بايد هم سطح با طبقة فقير و ضعيف جامعه زندگي كنند، همان گونه كه علي (ع) بر علماي امت تكليف كردند.
*مردم خواهند گفت: اينان كه تا ديروز دم از زهد و پرهيز از تشريفات مي‌زدند، بدين خاطر بود كه دستشان نمي‌رسيد و امروز كه دستشان مي‌رسد، به زندگي تجملاتي و تشريفاتي رو آورده اند!
*درد مردم فقير و ضعيف جامعه را بتدريج فراموش كرده و سياست‌ها و برنامه‌ها در راستاي حلّ مشكلات آنان نخواهد بود.
*متهم شدن روحانيت و اسلام به اشرافي گري و دفاع از منافع سرمايه داران.
2. حفظ رابطه صميمي و عاطفي با مردم
يكي از خطراتي كه پس از پيروزي انقلاب روحانيت را تهديد مي‌كند، تغييرزبان و نوع ارتباط با مردم بود. تا ديروز روحانيت به عنوان "قشر نخبه مظلوم" مورد توجه مردم بوده و ارتباط عميق عاطفي با مردم داشت و با مردم به زبان خاصي سخن مي‌گفت. بيم آن مي‌رفت كه با قرار گرفتن روحانيت درمسند قدرت، اينك با "زبان قدرت" با مردم سخن بگويد. ديروز روحانيت از سوي مردم مورد سئوال و بازخواست و استيضاح نبود، ولي امروز چه بسا مردم آنان را مورد سئوال و استيضاح قرار دهند. آيا روحانيت نيز مانند حاكمان با مردم برخورد خواهد كرد؟ يا رابطة اين قشر با مردم همچون گذشته رابطه‌اي پدرانه، محبت آميز و صميمانه خواهد بود؟ بخصوص كه تا ديروز حاكمان را بازخواست كرده و از حقوق مردم به حق دفاع مي‌كرد و امروز كه به قدرت رسيده، رفتارش زير ذرّه بين مردم است.
يكي از دغدغه‌هاي امام "نوع برخورد روحانيت" با مردم به ويژه جوانان بود. نگران بود كه مبادا كوچكترين سئوال و اعتراض جوانان را برنتابد و به زبان تحكّم رو آورد و تنها "امر و نهي" نمايد. از اين رو، به محض مشاهدة نمونه‌هايي از چنين رفتارهايي با مردم، هر چند به ندرت و از سوي تعداد معدودي از روحانيان، فوري عكس العمل نشان مي‌داد. در يكي از نامه‌هاي خود به "جامعة مدرسين حوزه" مرقوم فرمودند:
"شما دوستان اگر خيال كنيد همه در مسائل اعتقادي، بايد آنچه را شما قبول داريد قبول داشته باشند والا منحرف هستند، بدانيد كه راه درستي نمي‏رويد. بحمداللَّه در حوزه‏هاي علمي يكي از مسائل حل شده كه سابقه تاريخي بيش از هزار ساله دارد، اختلاف آراء در زمينه‏هاي مختلف است. طلاب جوان... اگر داراي اعتقاداتي باشند كه با آنچه شما بدان اعتقاد داريد، جور نباشد اشكالي ندارد."5
سپس با اشاره به يكي از برخوردهاي نادرست آنان با طلاب جوان در سال‌هاي اول انقلاب فرمودند:
"چرا بايد به گونه‏اي حركت كنيم كه اجازه ندهيم طلبه‏ها در قتلگاه مقدس فيضيه، اين برجسته‏ترين سنگر مبارزات روحانيت، براي شهداي عزيز پانزدهم خرداد، آن هم در همان روز تاريخي، جلسه‏اي بگذارند. اين موضع‏گيري غلط و تلخ در تاريخ ماند."6
به علما توصيه مي‌كردند كه جوانان را با آغوش باز بپذيرند و از متهم كردن آنان به "التقاط"، "ناآگاهي"، "فاصله گرفتن از دين" بپرهيزند. متأسفانه روند امور در طي سي سال گذشته نشان داد كه طيفي از علماي ما توصيه‌هاي امام را جدّي نگرفته و آنان را از خود، روحانيت، جمهوري اسلامي و اسلام دور كردند. آنچه امروز در جامعه ما مي‌گذرد، بخشي از آن معلول "نوع رفتار ما با مردم و جوانان" است، گرچه تلاش در اين زمينه و ايجاد فاصله بين روحانيت و مردم غير قابل انكار است.
امام خميني از جدايي مردم از روحانيت به عنوان يك خطر ياد كرده و روحانيت را به هوشياري در برابر آن دعوت مي‌كردند. معتقد بودند: "اين‌ها ضربه‌اي كه از روحانيت خوردند، از هيچ كس نخوردند."7 لذا به علما و روحانيان نسبت به رفتار و انجام وظايفشان هشدار داده، مي‌فرمود:
"شما، سنخ روحانيت - ايّدهم‌الله تعالي- اگر كارهايي خداي نخواسته انجام بدهيد كه از چشم ملت بيفتيد، و لو در دراز مدت، آن روز است كه فانتوم لازم نيست ديگر، خود ملت شما را كنار مي‏زند. و ملت هم بي‏هادي نمي‏تواند كاري انجام بدهد."8
به وجود آمدن چنين احساسي براي مردم كه "روحانيان كه تا ديروز از مردم دم مي‌زدند، به خاطر آن بود كه به ما نياز داشتند تا به وسيلة ما رژيم پهلوي را ساقط كنند، ولي امروز كه به قدرت رسيده اند، نيازي به ما ندارند و ديگر به ما بها نمي‌دهند"، بسيار خطرناك و در عين حال دردآور است. پيوند روحانيت با مردم بايد روز به روز عميق‌‌تر شود. مردم بايد احساس كنند روحانيت با تمام وجود به فكر رفاه دنيوي و سعادت اخروي آن‌ها ست. هرگز به آنان "نگاه ابزاري" ندارند. هرگز آنان را پلي براي رسيدن به آمال و آرزوهاي خود نساخته اند، بلكه با اخلاص كامل خدمتگذار آن‌ها هستند. احترام به مردم و خواسته‌هاي آن‌ها، برخورد منطقي و صميمانه با اشتباهات آنان و تلاش براي حلّ مشكلاتشان، پرهيز از تحميل نظرات خود بر مردم، و... از جمله راهكارهاي تعميق رابطه با مردم است. ايشان در نامة خود به علما و روحانيت در سال 1367 مرقوم فرمودند:
"امروز كه بسياري از جوانان و انديشمندان در فضاي آزاد كشور اسلامي‏مان احساس مي‏كنند كه مي‏توانند انديشه‏هاي خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامي بيان دارند، با روي گشاده و آغوش باز حرف هاي آنان را بشنوند. و اگر بيراهه مي‏روند، با بياني آكنده از محبت و دوستي راه راست اسلامي را نشان آنها دهيد. و بايد به اين نكته توجه كنيد كه نمي‏شود عواطف و احساسات معنوي و عرفاني آنان را ناديده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته‏هاشان زد و همه را يكباره به وادي ترديد و شك انداخت... به جاي پرخاش و كنار زدن آنها با پدري و الفت با آنان برخورد كنيد. اگر قبول هم نكردند، مأيوس نشويد. در غير اين صورت خداي ناكرده به دام ليبرال‌ها و ملي گراها و يا چپ و منافقين مي‏افتند؛ و گناه اين كمتر از التقاط نيست."9
حضرت امام بارها به ملت هشدار داد كه جرياني در صدد "جدا كردن مردم از روحانيت" است. تنها به دو نمونه از هشدار‌هاي امام در اين زمينه بسنده مي‌كنم. در يك سخنراني از روي كار آمدن رژيمي به ظاهر اسلامي ولي در باطن منافق، چنين هشدار دادند:
"رژيم به صورت صد در صد اسلامي و بيشتر از شما فرياد "وا اسلاما" بكشد، لكن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح كشور عمل كند، امروز حيله‏هاي شيطاني قدرت هاي بزرگ در كار است كه ملت را از روحانيت جدا كند و اين‌ها را از ملت جدا كند."10
"اعلام خطري كه به ملت مي‏كنم اين است كه جرياني در كار است كه روحانيت را كنار بگذارند؛ و جرياني در كار است كه شما را از روحانيت جدا كنند، و آن كنند به سر ملت كه در زمان محمد رضا آمد، منتها به يك صورت ديگري." 11
3. اثبات كارآمدي اسلام
يكي از دغدغه‌هاي امام خميني پس از پيروزي انقلاب اين بود كه اسلام به ناتواني در ادارة جامعه امروزي متهم شود. زيرا در صورت تبليغات گسترده حوزه و روحانيت نسبت به كارآمد بودن اسلام و پاسخگو بودن اين مكتب در دنياي امروز خنثي شده و جاودانگي و جهاني بودن دين اسلام زير سئوال خواهد رفت. ايشان در عين حال كه معتقد بود "جمهوري اسلامي نمونه‌اي از قدرت و توانايي اسلام و روحانيت در ادارة جوامع امروزي است و كشورهاي اسلامي بايد به آن تأسي كنند"،12 ولي از تذكر به علما و روحانيت در توجه به پيچيدگي‌هاي جوامع امروزي و مقتضيات آن غافل نبود.
گشودن افق‌هاي جديد در عرصة قانونگذاري در سال‌هاي پاياني عمر خود و تأكيد بر "دخالت دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد" و توجه به عنصر "مصلحت اسلام و مسلمين" همگي در همين راستا بود. توصيه‌هاي ايشان به شوراي نگهبان مبني بر اين كه "خودشان قبل از اين گيرها مصلحت نظام را در نظر بگيرند، چرا كه يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم گيري هاست"، از آنجا ناشي مي‌شد كه نگران بودند تا "خداي ناكرده اسلام در پيچ و خم‌هاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي متهم به عدم قدرت ادارة جهان نگردد." 13
"بر اين باور بودند كه "فرهنگ فاسد غرب و شرق اقتضا مي‌كند كه با وسائل عظيمي كه در دست دارند در تمام ساعات روز به دروغ‏پردازي و تهمت و افتراء بر فرهنگ الهي اسلام بتازند، و در هر فرصتي قوانين الهي جمهوري اسلامي و اصل اسلام را بكوبند... و قوانين اسلام را كافي براي اين زمان ندانند. به بهانه آنكه قوانيني كه هزار و چهار صد سال بر آن گذشته قدرت اداره امور را ندارد، كه دنيا نوآوردهايي دارد كه در آن اعصار نبوده"؛ از اين رو، "بايد نويسندگان متعهد و گويندگان و هنرمندان استفاده كرده و به مدد روحانيون آشنا به فقه اسلام و قرآن كريم، احكام الهي را- كه براي همه قرون است- با اجتهاد صحيح از قرآن كريم، سنت نبي اكرم (ص) و اخبار سرشار از معارف الهي و فقه سنتي استخراج كرد و به عالم عرضه داشت."14
ايشان شرط توفيق در اين ميدان را "حضور فعال روحانيت در همة مسائل و مشكلات كشور" مي‌دانستند كه ثمره‌اش درك اين واقعيت است كه "اجتهاد مصطلح براي ادارة جامعه كافي نيست." لذا معتقد بودند كه:
"حوزه‏ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه‏هاي رايج اداره امور مردم در سال هاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حلّ مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماي بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند."15
حساسيت امام نسبت به اين مسئله كاملا طبيعي و قابل درك بود. زيرا جمهوري اسلامي كه پس از قرن‌ها تبليغ مكتب ليبراليسم به عنوان مكتبي كه پايان تاريخ تلقي مي‌شد، الكوي جديدي از "پيوند دين و دموكراسي" را به دنيا عرضه كرده بود. دشمني قدرت‌هاي جهاني بيش از آن كه مربوط به مسائل اقتصادي باشد، برخاسته از به خطر افتادن مباني فكري و تئوري سياسي شان بود. مردم دنيا با الگوي جديدي از نظام سياسي روبرو شده بودند كه به رغم تبليغات چند صد ساله در انزواي دين، از حاكميت سياسي دين سخن مي‌گفت. ايشان معتقد بود:
"همه ترس استكبار از همين مسأله است كه فقه و اجتهاد جنبه عيني و عملي پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.... سران استكبار از قدرت برخورد عملي مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه‏هاي شوم آنان به هراس افتاده‏اند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پر حماسه مي‏دانند... همه توطئه‏هاي جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي و غيره براي اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوي جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم."16
امام واقعا نگران بودكه جمهوري اسلامي نتواند خواسته‌هاي مردم را برآورده كرده و رضايت آنان را جلب كند. در يك مورد در خصوص وضعيت معيشتي مردم فرمودند:
"اگر خداي نخواسته جمهوري اسلامي نتواند جبران كند اين مسائل اقتصادي را، كه اول مرتبه زندگي مردم است، و مردم مأيوس بشوند از جمهوري اسلامي و مأيوس بشوند از اينكه اسلام هم براي آنها بتواند در اينجا كاري انجام بدهد، اگر در اين محيط يك انفجار حاصل بشود، ديگر نه من و نه شما و نه هيچ كس، نه روحانيت و نه اسلام، نمي‏تواند جلويش را بگيرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل مي‏شد، ماها مي‏توانستيم با نصيحت، با موعظه، با امر، مهارش كنيم. اما انفجار اگر در متن اسلام حاصل بشود، مردم با يأس از جمهوري اسلامي منفجر بشوند، ديگر قابل مهار نيست."17
در همين زمينه امام سخن مهم ديگري هم با علما و روحانيت داشت و آن اين كه: "ممكن است برداشت هاي اشخاص با ما مخالف باشد و ما باب اجتهاد را نمي‏توانيم ببنديم. هميشه اجتهاد بوده، هست و خواهد بود، و حال آنكه مسائلي كه امروز پيش آمده است با مسائل سابق خيلي فرق مي‏كند. و برداشت‌ها از احكام اسلام مختلف است. ما نبايد بر سر برداشت‌ها دعوا بكنيم."18
ايشان با توجه به تحولات شگرف زمانه و تغيير موضوعات و ظهور مسائل جديد، بر اين اعتقاد بود كه:
"در حكومت اسلامي هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي‏كند كه نظرات اجتهادي- فقهي در زمينه‏هاي مختلف و لو مخالف با يكديگر آزادانه عرضه شود و كسي توان و حق جلوگيري از آن را ندارد ولي مهم شناخت درست حكومت و جامعه است كه بر اساس آن نظام اسلامي بتواند به نفع مسلمانان برنامه‏ريزي كند كه وحدت رويّه و عمل ضروري است و همين جا است كه اجتهاد مصطلح در حوزه‏ها كافي نمي‏باشد."19
4.حفظ استقلال حوزه و روحانيت
از موضوعات ديگري كه امام نسبت به آن حساسيت داشت، "استقلال حوزه و روحانيت" از دولت هاست. هر چند ظهور و بروز اين حساسيت قبل از انقلاب و دست اندازي رژيم پهلوي به شئون حوزه و روحانيت بود، اما پس از انقلاب نيز رويكرد امام در خصوص نوع تعامل حوزه و روحانيت با نظام "استقلال" و "همكاري" بود و از وابستگي مالي يا اداري يا سياسي حوزه هراس داشت و نسبت به آن تذكر مي‌داد. در زمان طاغوت دخالت سازمان اوقاف يا طرح عناويني چون "سپاه دين" را نقشه و توطئه رژيم براي وابسته كردن روحانيت دانسته و در برابر آن عكس العمل شديدي نشان داد. با بيان اين مطلب كه "آرزوي بردن روحانيت تحت يك وزارتخانه را به گور خواهند برد"، افزودند:
"شما خيال مي‏كنيد كه روحانيت اسلام را مي‏شود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد اين. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل؛ اتكا به هيچ جا ندارد... اين طلاب محترمي كه با سي- چهل تومان در ماه ساخته‏اند و زحمت دارند مي‏كشند... اينها مستقلند در افكار خودشان. اينها از تويشان آدم در مي‏آيد؛ اينها از تويشان "مدرس" در مي‏آيد."20
در نجف هم كه زمزمة دوباره نظارت اوقاف را شنيدند، فرمودند:
"اخيراً در ايران طرح هايي در دست تصويب است كه با اجراي آن همه چيز روحانيت- اگر چيزي مانده باشد- به باد مي‏رود؛ مثل تصويب نظارت اوقاف به جميع شئون روحانيت، مساجد و منابر، تكايا و غيرها؛ بلكه تعيين مرجع و رئيس حوزه‏ها."21
نغمه "سپاه دين" را موجب تهديد سخت اساس روحانيت و استقلال آن دانسته و مبارزه با آن را يك وظيفه شمردند.22 هدف از تاسيس آن را "شكستن سد عظيم روحانيت" و "در آوردن تمام مراجع بزرگ علماي اعلام و خطباي محترم را به صورت كارمند دولت، آن هم كارمنداني بسيار خفيف و بي‌ارزش" به منظور "درهم شكستن حيثيت اسلام و روحانيت و باز نمودن راه نفوذ استعمارگران" دانستند تا از رهگذر آن "مساجد، تكايا، مدارس و ديگر مراكز اسلامي و شئون روحانيت را تحت نظارت سازمان ضد اسلامي اوقاف قرار داده، علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجري اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار سازند و يا به كناره‏گيري، انزوا و تسليم سنگرهاي اسلام به مخالفين و عمال اجانب وادارند.23 به همين جهت، اظهار اميدواري كردند كه "علماي اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خيانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزه‏هاي علميه و جامعه روحانيت جلوگيري به عمل آورند، و ايادي مخالفين را كه در سلك روحانيت قرار دارند و اسلام و روحانيت را به سقوط و انحطاط تهديد مي‏كنند، طرد و رسوا سازند."24
پس از پيروزي انقلاب نيز به رغم حاكميت دولت اسلامي و تأكيد ايشان بر حمايت و پشتيباني حوزه و روحانيت از نظام و دولت، باز هم به استقلال حوزه، تحت اشراف مراجع عظام مي‌انديشيدند، به طوري كه در موقعيت‌هاي گوناگون، اساتيد و "شوراي مديريت حوزه" را به اين امر متوجه مي‌كردند.
*در سال 1359 ش هنگامي كه آيت‌الله منتظري از تشكيل "شوراي مديريت حوزه" با عضويت تعدادي از اساتيد و فضلاي حوزه پس از مشورت با آيت‌الله العظمي گلپايگاني خبر داد، ايشان در پاسخ مرقوم فرمودند: "شوراي مزبور كارهايي را كه مي‏خواهند انجام دهند، پس از نظر خواهي در امور مهمّه از حضرت آيت‌الله گلپايگاني- دامت بركاته- مانعي ندارد." 25
5. حفظ حرمت روحانيت، اسلام و جمهوري اسلامي
يكي ديگر از سفارش‌هاي اكيد امام قبل و بعد از انقلاب به علما و روحانيان، "حفظ حرمت روحانيت و اسلام" بود. از اينكه بر اثر رفتار يك روحاني لطمه‌اي به حيثيت اسلام و روحانيت وارد شود، بيم داشت و در جلسات مختلف در اين زمينه تذكّر مي‌داد. جدايي ملّت از "روحانيت و دين" را از جملة عوارض آن مي‌دانست. مرتّب يادآور مي‌شد كه مردم روحاني را به خاطر پيامبر و اسلام مي‌خواهند، روحاني براي آنان اصالت ندارد، از اين رو، اگر رفتاري بر خلاف اسلام از يك مرجع تقليد هم ببينند، از او رويگردان مي‌شوند. به چند نمونه از سخنان ايشان در اين زمينه توجه كنيد:
"مردم دين مي‏خواهند. علما و روحانيت خدمتگزار دين هستند؛ لذا آنها را دوست مي‏دارند؛ و الا اگر فهميدند كه براي دنياست و براي حبّ رياست است و امثال آن، هيچ اعتنايي به آنها نمي‏كنند."26
"شما چنانچه به وظايف روحاني، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست؛ مردم شما را مي‏خواهند و اگر خداي نخواسته يك خلافي از بعضي بشود، اين قلوبي كه متوجه به شما شده است ممكن است خداي نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است؛ شكست روحانيت، شكست اسلام است. اسلام با اين سدّ بزرگ روحانيت تا حالا محفوظ مانده اگر خداي نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مي‏شود." 27
"من براي روحانيت كه نگهبان اصيل اسلام است، نگران هستم و خوف آن دارم كه كساني كه كفالت امري از امور كشور را دارند، خصوصاً دادگاه‌ها و كميته‏ها و دادستاني‌ها با رفتار بعضي از آنان و لو به واسطه عدم توجه به موازين اسلامي، وجهة روحانيت، اين سنگر اسلام، پيش ملت مشوّه بشود."28
ايشان از اين كه علما به واسطة دخالت در اموري كه خارج از حيطة كار و تخصّص آن هاست، از چشم مردم بيفتند، نگران بود و آنان را از چنين امري برحذر مي‌داشت. مي‌فرمود:
"تذكر اكيد به روحانيوني است كه در دادگاه‌ها و كميته‏ها، جهاد سازندگي و ديگر ارگان‌ها اشتغال به خدمت دارند، كه اولًا در اموري كه صلاحيت آن را ندارند به هيچ وجه دخالت نكنند كه دخالت آنان علاوه بر آنكه از جهت عدم صلاحيت آنان غير مشروع است، از جهت بدبين شدن ملت به روحانيت و در نتيجه جدا شدن ملت از شما كه لطمه‏اي بزرگ به اسلام و كشور اسلامي مي‏باشد از گناهان بزرگ و نابخشودني است. شياطيني كه شما را وادار به اين نحو دخالت‌ها مي‏كنند، دشمنان سرسخت روحانيت و اسلامند، با اين عمل خود نتايج شيطاني گرفته و شما را منزوي و كشور را به تباهي مي‏كشند. دخالت در امور اجرايي، عزل و نصب و امثال اين‌ها به استثناي دخالت كساني كه دولت مستقيماً گماشته است، دخالت غير مشروع و موجب اختلال در امر كشور و بايد از آن اجتناب بشود."29
پاورقي:
1. همان، ج7، ص 466
2. همان، ج 9، ص 509 ؛ نيز ج 11، صص 500-501
3. جهاد اكبر، ص 14
4. همان، ص 24
5. صحيفه امام، ج21، ص 615
6. همان
7. همان، ج13، ص18
8. همان،ص18
9. همان، ج21، ص 98
10. همان، ج14، ص 187
11. همان، ص 191
12. همان، ج20، ص 335
13. همان، ج21، ص 217-218
14. همان، ج20، ص 441
15. همان، ج21، ص 292
16. همان، صص 290- 291
17. همان، ج 10، ص 335
18. همان، ج 19، ص304
19. همان، ج21، ص177
20. همان،ج1، ص390
21. همان،ج2، ص 473
22. همان ص 334
23. همان جلد 2 ص 483
24. همان ص 489
25. همان، ج14،ص 160
26. همان،ج1،ص274
27. همان، ج9، صص476 -477
28. همان،ج14،ص 254
29. همان، ص75 -76
*امام خميني: درد اينجاست. اگر مردم از شما عملي كه خلاف انتظار است مشاهده كنند، از دين منحرف مي‏شوند؛ از روحانيت برمي‏گردند، نه از فرد
*امام خميني: اعلام خطري كه به ملت مي‏كنم اين است كه جرياني در كار است كه روحانيت را كنار بگذارند؛ و جرياني در كار است كه شما را از روحانيت جدا كنند
*امام از اين كه علما به واسطة دخالت در اموري كه خارج از حيطة كار و تخصّص آن هاست، از چشم مردم بيفتند، نگران بود و آنان را از چنين امري برحذر مي‌داشت

دوشنبه|ا|8|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن