واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: حجتالاسلام پناهيان ضمن طرح، پاسخ داد؛ انقلابي بودن به چه معناست؟ / چه وقت انقلابي شدهايم؟ / آيا هنوز لازم است انقلابي باشيم؟
... آيا هنوز ما نيازمند اين هستيم كه انقلابي باشيم؟ خيليها در 33 سال گذشته سعي داشتند به ما بگويند كه دوران انقلابي بودن به پايان رسيده است و سعي ميكردند محافظهكارانه وضع موجود را حفظ كنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، حجتالاسلام پناهيان عصر امروز در مراسم چهلم شهيد احمديروشن در امامزاده علياكبر چيذر سخنراني داشتند كه متن كامل سخنراني ايشان بدين شرح است:
آيا لازم است بعد از 33 سال از انقلاب هنوز انقلابي باشيم؟
انقلابي بودن معنايش اين بود كه بايد عهد و حكومت زمان خود را دگرگون كرد و وضعيت عمومي را نبايد پذيرفت. زمان انقلاب كساني كه ميگفتند انقلابي هستند نظام شاهنشاهي را نميخواستند.
آيا هنوز ما نيازمند اين هستيم كه انقلابي باشيم؟ خيليها در 33 سال گذشته سعي داشتند به ما بگويند كه دوران انقلابي بودن به پايان رسيده است و سعي ميكردند محافظهكارانه وضع موجود را حفظ كنند.
در حالي كه انقلابي بودن امروز ارزشش بيشتر از انقلاب سال 57 است. انقلابي بودن امروز ارزشش و نيازمندياش از دوران دفاع مقدس بيشتر است.
انقلابي بودن به اين معناست كه ما بايد خودمان را دگرگون كنيم امروز براي حفظ نظام بايد انقلابي بود. بايد همان فداكاريهايي كه در زمان دفاع مقدس انجام ميشد را انجام دهيم. امروز در مقابل دشمناني كه وجود دارند بيشتر بايد انقلابي بود تا آن استكبار سال 57.
امروز انگيزه انقلابي بودن بايد عميقتر از گذشته باشد تا انسان در فضاي غبارآلود اين سالها بتواند دوام بياورد.
انقلابي بودن در زمان 57 و دفاع مقدس هنر نبود. چون فضا اقتضا ميكرد انقلابي باشيم. البته اين بدان معنا نيست كه هنر شهدا كم اررزش باشد. يقينا ان شهدا بودند كه راه را براي انقلابيون امروز باز ميكردند.
اما خود شهدا بعضا در وصيتنامههايشان نوشتهاند كه در آينده انقلابي بودن سختتر خواهد بود.
امروز انقلابي بودن در فضايي كه عافيتطلبي همه را وسوسه ميكند بسيار كار سختتري است و انسان بايد از خيلي از منيت ها جدا شود تا انقلابي باشد.
زماني انقلابي بودن از در و ديوار مورد تحسين بود اما در اين چند ساله دوران سختي را پشت سر گذاشتيم و رمق انقلابي بودن را در جوانان حفظ كنيم.
رمق انقلابي بودن را داشتن از ما ميگرفتند آنها ميگفتند كه انقلاب كرديم و تمام شد. حالا بياييد دموكرات شويم و پا جاي پاي غربيان بگذاريم.
آمريكاييها چند سال پيش سريال 24 را ساختند كه سر و صداي زيادي كرد محور اين سريال دگرگون كردن تروريست هايي بود كه همگي مسلمان بودند. آنها زماني كه ميخواستند از تروريستها اعتراف بگيرند خانواده آن تروريست را در افغانستان يا پاكستان پيدا ميكردند و مي گفتند اگر اعتراف نكنيد بچههايت را ميكشيم و آن فرد براي آنكه خانوادهاش صدمه نبيند اعتراف ميكرد.
نكته اين سريال در همين جاست كه برخي ميگويند شما هم كه مثل ما هستيد. اين يعني ما به خاطر زن و خانواده و همه امكاناتمان از آرمانهايمان دست بر ميداريم. حرف عميق سريال اينجاست. انقلابيون كه ادعا ميكنند پس چرا به خاطر منافع و آرزوهايشان از آرمانشان ميگذرند؟
در اين چند سال گذشته از انقلاب نيز بعضيها سعي داشتند به ما تلقين كنند كه مثل غربيها شويم زيرا ما نميتوانيم با آنها بجنگيم.
اگر يك زماني قرار بود انقلابي باشيم و شاه را سرنگون كنيم حال بايد انقلابي باشيم و استكبار زمان را سرنگون كنيم.
ما اگر براي آرمانهايمان از همه چيز بگذريم آن وقت است كه انقلابي شدهايم.
هر كدام از شماها كه اوج زندگي و آرمانتان اين باشد كه به پست يا مديريت برسيد اصلا انقلابي نيستيد. ما انقلابياي ميخواهيم كه دنبال عافيت طلبي و مدرك تحصيلي نباشد.
انقلاب را قبول داشتن به معناي اين نيست كه انقلابي هستيم. كسي كه انقلاب را قبول داشته باشد هنر نميكند. بين انقلابي بودن و معتقد به انقلاب بودن فرق بسيار است. اگر انقلابي باشي بايد براي آرمانت زندگي كني.
اين حركتي كه دانشجويان انجام دادند و براي انرژي هستهاي ثبتنام كردند حركتي انقلابي بود. اگر همه ما انقلابي باشيم امنيت مان افزايش پيدا ميكند و در نتيجه خدمت بيشتري به نظام خواهيم كرد.
گروهي از سياسيون هستند كه انقلابي نيستند فقط كارمند انقلاب هستند و در نتيجه هيچ وقت نميتوانند به نظام خدمت كنند.
به بعضي از اين نمايندگان مجلس در زمان اوج فتنه ميگفتيم كه شما هم كاري انجام دهيد و اظهارنظري كنيد اما ميگفتند قوه قضائيه است و كارش را انجام ميدهد. ما هم در اين ميان هستيم و سكوت ميكردند كه اين از انقلابي بودن بسيار دور است هر چقدر هم كه مذهبي باشي فايده ندارد.
الان ديگر ما دوستان مان را از بين انقلابيون انتخاب ميكنيم و فقط كافي نيست كه انقلاب را قبول داشته باشيم.
چرا سيد حسن نصرالله ميگفت كه رهبر ايران در ايران هم غريب است؟ ميدانيد علتش چيست؟ به خاطر اين است كه انقلابيون ما كماند هر كس اگر فقط به مقام و موقعيت خودش فكر كند انقلابي نيست. اگر دانشجويي رشته تحصيلياش به خاطرعافيت طلبي انتخاب كند انقلابي نيست. در درس خواندن خود كم كاري كند انقلابي نيست. هر كس در درس خواندن فعاليت نكند انقلابي نيست. هر كس حتي در ازدواج خود انقلابي عمل نكند انقلابي نيست.
يك جملهاي هميشه از مقام معظم رهبري به يادم است كه حدود دو سال پيش در حرم امام رضا و در زمان سال تحويل ايشان گفتند ما به سلولهاي بنيادي دست پيدا كرده ايم و دانشمندانمان به قلههاي بلندي از علم رسيدهاند اما بعضي از انديشمندان و دانشمندان با من تماس ميگيرند و مي گويند كه اينها شايعه است و شما كه رهبر كشور هستيد اين حرفها را عنوان نكنيد. صحبتهاي رهبري يعني اينكه كساني كه اين حرفها را ميزنند هنوز انقلاب را باور ندارند.
دشمنان با ترور اين دانشمندان هستهاي فكر ميكنند كه كار بزرگي انجام دادند و ما را از رسيدن به خيلي چيزها محروم كردهاند در حالي كه كار آنها اثر عكس دارد.
من شنيدهام مراسمي كه امروز در اين امامزاده برگزار شده توسط يكسري از دانشجويان برگزار شده تا مقام آن شهيد را پاس بدارند اما به نظر من بيشتر از اينكه شهادتش را پاس بداريم بايد انقلابي بودن او را ارج نهيم و برايتان آرزو ميكنم كه انقلابي بودن او به شما برسد و مانند او انقلابي شويد.
سخني دارم با خانواده اين شهيد و شهداي ديگري كه در اين چند وقت به شهادت رسيدند. خصوصا شهيد تهراني مقدم كه هيچ وقت در هيچ دانشگاهي پا نگداشت اما شهيدي انقلابي بود كه بايد درسها از او گرفت.
اميدوارم فرهنگ شهيد تهراني مقدم فرهنگ همه جامعه ما شود. ايشان شهيدي بود كه از سد هيچ كنكوري عبور نكرد اما دانش موشكياش آنقدر زياد بود كه بايد به دانشمندان زيادي درس ميداد. امروز انقلابي بودن در صورتهاي ويژهاي ظهور پيدا ميكند كاش تهراني مقدم برميگشت و از او ميپرسديم كه تو در كجا درس خواندي كه اينقدر زيبا انقلابي عمل كردي.
اين شهدا قربانيهاي جهاد علمي هستند هر جهادي قربانيهاي خاص خودش را دارد و هر جهادي بايد قرباني بدهد اصلا جهاد بدون قرباني نميشود.
خداوند هم به اين راحتيها قربانياي از كسي قبول نميكند. خدا از ابراهيم كه ولي خودش بود قرباني قبول نكرد. خداوند به حضرت ابراهيم فرمود ابراهيم تو حسين را دوست داري حضرت ابراهيم گفت بله خداوند فرمود فرزند خودت را بيشتر دوست داري يا فرزند آخرين پيامبر را؟ و ابراهيم گفت معلوم است فرزند آخرين پيامبر را. خدا به ابراهيم فرمود من تو را به قربانگاه حسين ميبرم و اشكي كه تو براي حسين بريزي به جاي قربانيات قبول ميكنم.
من به خانواده اين شهيد تبريك ميگويم زيرا خداوند قرباني آنها را قبول كرد و اين انقلاب با خون اين شهداست كه زنده و پايدار است.
جمعه|ا|5|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]