واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پیامک های عاشورایی
- به گونهی ماه/ نامت زبانزد آسمانها بود/ و پیمان برادریت/ با جبل نور/ چون آیههای جهادمحکم/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و ساعتی بعد/ در باران متواتر پولاد/ بریده بریده/افشا شدی/ و باد/ تو را با مشام خیمهگاه/ در میان نهاد/ و انتظار در بهت کودکانهی حرم/ طولانی شد/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و کنار درک تو/ کوه از کمر شکست ( زنده یاد سید حسن حسینی)-خط تو با خون تو آغاز می شود/ از آن زمان كه تو ایستادی/ دین راه افتاد / و چون فرو افتادی/ حق برخاست (دکتر اسدی گرمارودی)-آنان که رفته اند کاری حسینی کرده اند و آنان که مانده اند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند.(دکتر شریعتی)- به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده است عاشورا نیز در تاریخ شهید شده است. و پیام اصلی عاشورا(عدالت) نیز فراموش شده است. پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه ای واجب. (محمد رضا حکیمی)- شامگاه عاشورا، آسمان تمام ستارههای خود را میگرید و بدین فرجام، قطره اشك درشتی از خون، از گوشه پلك آسمان به بیرون میلغزد. خورشید، آغاز دهمین روز از ماه محرم 61 هجری را اعلام میكند.(زنده یاد سید حسن حسینی)- و تو شكستی و " راستی " درست شد/ و از روانه ی خون تو / بنیاد ستم سست شد. (دکتر اسدی گرمارودی)بعد از هزارسال هنوز اشك میچكداز مشك پارهپاره سقا غروبها(اسماعیل امینی)- بگذار بگریم/ خون تو، در اشك ما تداوم یافت/ و اشك ما ،صیقل گرفت/ شمشیر شد/ و در چشمخانه ی ستم نشست. (دکتر اسدی گرمارودی)آن دَم كه فتاد دست پیغمبرِ آب یك قطره عطش نبود در باور آب گلهاى خدا زتشنگى پژمردند اى خاك تمام كربلا بر سر آب(اسد اللّه خدّامى)- در همهمه ی حیرت و بی کسی ،دستان تهی مانده ی ما را ، از دامان بلند نگاهت ،کوتاه مکن- در چمن ،آه، این همه خونین کفن/ باز بقایای شبیخون کیست؟- تو كلاس فشرده تاریخی / كربلای تو / مصاف نیست / منظومه بزرگ هستی است / طواف است.(دکتر اسدی گرمارودی)- انگشت تو از دست چرا افتاده؟ گل از چه ز شاخه ای جدا افتاده؟ ای ناطق قرآن که جداگشته سرت؟بسم الله این سوره کجا افتاده؟ (علی انسانی)- شوریده سری که شرح ایمان می کردهفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کردبا نای بریده نیز بر منبر نیتفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد (سید حسن حسینی)حسینعلیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مىشود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مىكند. (شریعتی)- آه،/ در حسرت فهم این نكته خواهم سوخت/ كه حج نیمه تمام را/ در استلام حجر وانهادی/ در كربلا/ بوسه بر خنجر تمام كردی.(دکتر اسدی گرمارودی)- لب تشنه ام از سپیده آبم بدهیدجامی ز زلال آفتابم بدهیدمن پرسش سوزان حسینم یارانبا حنجره عشق جوابم بدهید(سید حسن حسینی)- تو قرآن سرخی/ "خون آیه" های دلاوری ت را/ بر پوست کشیده ی صحرا نوشتی/ و نوشتارها/ مزرعه ای شد/ با خوشه های سرخ/ و جهان یک مزرعه شد/ با خوشه ، خوشه ، خون/ و هر ساقه/ دستی و داسی و شمشیری/ و ریشه ی ستم را وجین کرد/ و اینک/ و هماره/ مزرعه سرخ است. (دکتر اسدی گرمارودی)- گل آمد و ویرانه ما گلشن از اوستماه آمد و کاشانه ی ما روشن از اوستمن با پدرم قول و قراری دارمجان باختن از من است و دل بردن از اوست (هاشم شکوهی)گر بر ستم قرون ، بر آشفت حسین (ع)بیداری ما خواست ، به خون خفت حسین(ع)آنجا که زمان ، محرم اسرار نبودبا لهجهی خون ، سرّ گلو گفت حسین (ع)(سید حسن حسینی)- چون دید به نوک نی سرش را خورشیدبر خاک ، تن مطهرش را خورشیدآرام ، حریر نور خود را گستردپوشاند برهنه پیکرش را خورشید( محمدعلی مجاهدی)این خشک لب فتاده دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست (محتشم کاشانی)برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا وقتی «كنار درك تو، كوه از كمر شكست"(علیرضا قزوه)حسینعلیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مىشود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مىكند. (شریعتی)- ای تیر! سوی مشک من این سان بلا مریز ،بر من ببار ، بهر خدا آب را مریز! هرچند،تیر، مشک و دلم را دریده است ، ای آب! همتی کن و ، تا خیمه ها ، مریز!شمشیری كه بر گلوی تو آمدهر چیز و همه چیز رابه دو پاره كرد:هر چه در سوی تو ،حسینی شدو دیگر سو , یزیدی. (دکتر موسوی گرمارودی)- خورشید بر این تیره مغاک افتاده است؟یا بر سر نی آن سر پاک افتاده است؟!بر عرش نی از تلاوت او پیداستهفتاد و دو سوره روی خاک افتاده است (محمدعلی مجاهدی)تو اسماعیل برگزیده ی خداییو رویای به حقیقت پیوسته ی ابراهیمكربلا میقات توستمحرم میعاد عشقو تو نخستین كسیكه ایام حج رابه چهل روز كشاندی- و اتممناها بعشر –(دکتر موسوی گرمارودی)بعد از هزار سال هنوز اشك میچكداز مشك پارهپاره سقا غروبها(اسماعیل امینی)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]