واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتی دست تکان می دهی ...محبت نیاز اساسى كودكان (2)
لینک مقاله ی قبل (افضل اعمال ، محبت به کوچولوها) علاقه و اظهار محبت امام خمینى به كودكانامام خمینى كه الگوى مجسم اسلام در قرن معاصر بودند, در تمامى امور زندگى همانند جد بزرگوارش پیامبر گرامى اسلام(ص) عمل مى كردند, ایشان به لحاظ سلامت روانى داراى سلامت روان بوده و شخصیتى رشد یافته بودند و به دلیل همین سلامت روحى و روانى به كودكان علاقه مند بوده و به آنان عشق مى ورزیدند. در باره علاقه مندى امام به كودكان, خانم زهرا اشراقى نقل مى كند: گاهى من دخترم فاطمه را به منزل ایشان نمى بردم. یك روز وارد خانه امام كه شدم, دیدم دارند توى حیاط قدم مى زنند. تا سلام كردم, گفتند: ((بچه ات كو؟)) گفتم: ((نیاورده ام. اذیت مى كند.)) به حدى ایشان ناراحت شدند كه گفتند: اگر این دفعه بدون فاطمه مى خواهى بیایى, خودت هم نباید بیایى. این نكته نشانگر روح ظریف امام است. از ایشان مى پرسیدم: آقا! شما چرا اینقدر بچه ها را دوست دارید؟ چون بچه هاى ما هستند دوستشان دارید؟مى گفتند: نه, من حسینیه كه مى روم, اگر بچه باشد, حواسم دنبال او مى رود. این قدر من دوست دارم بچه ها را! بعضى وقتها كه صحبت مى كنم, مى بینم كه بچه اى گریه مى كند یا دست تكان مى دهد و اشاره به من مى كند, حواسم پیش او مى رود.(1) عیسى جعفرى نیز از علاقه و محبت امام به كودكان چنین مى گوید:آقا خیلى مهربان بودند. یك روز با على به باغى رفتیم. یكى از محافظان, دخترى داشت, على به زور گفت:باید او را ببریمش پهلوى امام. سپس او را برد پیش امام. وقت ناهار بود. امام به على گفت:دوستت را بنشان, مى خواهیم ناهار بخوریم.او هم بچه را نشاند تا ناهار بخورد. ما دو سه دفعه رفتیم كه بچه را بیاوریم كه مزاحم امام نباشد, ایشان گفتند نه, بگذارید ناهارش را بخورد.بعد كه ناهارش را خورد, رفتیم و بچه را آوردیم. امام پانصد تومان هم به بچه هدیه داده بودند. این قدر با بچه ها الفت داشتند و مهربان بودند, تنها با على این طور نبودند, بلكه همه بچه ها را دوست داشتند.(2) یكى از برادران فیلمبردار در جماران مى گوید: وقتى امام از بیمارستان قلب به منزلشان آمدند, براى فیلمبردارى به اتاقشان رفتم. آن روز پسر كوچكم همراهم آمده بود. قبلا به او گفته بودم كه توى اتاق باید ساكت باشى و شلوغ نكنى. من مشغول فیلمبردارى شدم و پسرم هم مشغول بازى شد. دیدم خیلى سر و صدا راه انداخته. او را صدا زدم و با عصبانیت گفتم: ((مگر قرار نبود سر و صدا نكنى؟ مگر نمى دانى امام مریض هستند؟)) امام كه حرفهاى مرا شنیدند, به آرامى به من گفتند: ((به بچه كارى نداشته باش, بچه ها آرامش قلب من هستند ...)) از طرف امام شرمنده شدم. دیدم امام چه علاقه اى به بچه ها دارند و نمى توانند ناراحتى بچه ها را ببینند.(3) دكتر فریده مصطفوى در باره علاقه مندى امام خمینى چنین نقل مى كنند:امام بچه هاى خردسال را خیلى دوست مى داشتند. آن قدر به بچه هاى كوچك علاقه مند بودند كه مى گفتند:((در نجف از حرم كه برمى گشتم, بچه ها را با وجود اینكه كثیف بودند, خیلى دوست مى داشتم. بچه ها تا جلوى منزل دنبال آقا مىآمدند.))(4)ادامه دارد.. پىنوشتها: 1ـ سروش, شماره 476.2ـ پا به پاى آفتاب, ج2, ص66.3ـ امام و بچه ها, حمید گروگان.4ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص107. منبع : پیام زننویسنده : محمدرضا مطهرى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]