تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حقّ فرزند بر پدر ، آن است كه نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربيت كند و قرآن به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828691367




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به فریادمان برسید


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به فریادمان برسید
به فریادمان برسید
سر و صدای همسایه ی طبقه بالا، شاید هفته ای سه، چهار بار من و همسرم را آزار می داد، فضای خانه ی ما تا خاموش شدن دعوای آنان سرد و بی روح بود و گویی مشاجرات آنان غم و غصه را نیز ما مستولی می ساخت.  آن شب اولین شب ماه مبارک رمضان بود و من و همسرم با سکوت افطار خوردیم و تا صبح روز بعد هر دو از این موضوع آشفته و غمگین بودیم، اماهیچ یک جرات نداشتیم در مورد این موضوع با هم حتی کلمه ای صحبت کنیم.  فردا صبح  پس از رفتن همسرم، زنگ خانه مرا از جا بلند کرد. وقتی در را باز کردم همسایه طبقه پایین را دیدم که با چهره ی غضبناک و عصبانیش تمامی آنچه را که می خواست بگوید برایم گفت. او را به داخل منزل تعارف کردم در حالی که دستش را بر روی دیوار گذاشته بود با لحن تندی گفت : این همسایه طبقه بالا آسایش را از ما گرفته تا هر شب مثل مرغ و خروس به جان هم می افتند. خوب یکی نیست به اینها بگوید دادگاه خانواده را برای همین موقع ها گذاشته اند اینجا که جای جیغ و فریاد نیست، خلاصه خانم جون خسته ات نکنم امشب بعد از افطار همه ی همسایه ها خانه ما جمع هستند تا یک فکری به حال خودمان و اینها کنیم . شما و همسرتان هم بیایید شاید از صاحب خانه ی اینها خواستیم عذرشان را بخواهد و ما را از این مصیبت نجات دهد!  بدون آنکه چیزی بگویم در را بستم و تا آمدن سعید به حرفهای زن همسایه فکرکردم وقتی سعید آمد موضوع را به او گفتم، سعید هم لبخندی زد طوری که منتظر این لحظه باشد گفت : چرا معطلی آماده شو برویم.  با سعید و دیگر همسایه ها به خانه همسایه طبقه پایین رفتیم، تمامی همسایه ها با چهره های شاکی که کارد می زدی خونشان در نمی آمد نشسته بودند، با دیدین من و سعید همسایه ی روبرویی ما گفت: جناب آقای مشاور حقوقی دادگاه تشریف فرما شدند خوب بگو چطور می شود شر این دو تا آدم را از سر خودمون کم کنیم، بابا اینها دیگه از حد گذراندند، کارشان به جایی رسیده که با بشقاب و کاسه به جان همه می افتند، خوب بشکنند، فدای سرشان اما چرا رو اعصاب ما راه می روند با گفتن یک جمله همسایه روبه رو همهمه ایی در مجلس افتاد و هر کس حرفی می زد و خلاصه گله و شکایت مفصلی کردند.  پس از مدت زمان کوتاهی سعید طبق معمول با آرامش و لبخندی که در چهره داشت رو به همسایه ها کرد و گفت: چند لحظه به من گوش بدهید. همه که ساکت شدند سعید رو به همسایه ی طبقه پایین کرد و گفت: حاج آقا تا حالا مریض شدید همسایه خندید و گفت ما رو گرفتی سعیدجان هر انسانی یک بار تو عمرش مریض شده ما که استثناء بر قاعده نیستیم، خوب حالا چرا بحث و عوض می کنی؟  اگر انسانها سالم باشند و حتی در طول یک سال سرماخوردگی ساده نگیرند سلامتی را که یک نعمت بزرگ از جانب خداست قدر نمی دانند و در حفظ آن کوشش نمی کنند، اگر به خطر نیفتند قدر آسایش را نمی دانند، داستان انسان داستان غلامی است که وقتی سوار کشتی شد شروع به سر و صدا کرد ناخدا دستور داد او را به دریا اندازند وقتی در آستانه ی غرق شدن قرار گرفت دستور داد او را بیرون بیاورند آنگاه او قدر آسایش و سلامتی در کشتی را دانست.  فراز و نشیب های زندگی مانند بیماری و خطر برای خوشبختی و سازندگی خانواده لازم و ضروری است . خانواده نمی تواند همیشه به یک شکل باشد و هیچ بحث و انتقادی نداشته باشد .خانواده بدون انتقاد هیچ گاه شیرینی تفاهم را نمی چشد. در حقیقت بحث و انتقاد به همفکری و هماهنگی بیشتر میان طرفین کمک می کند و باعث می شود تا یکدیگر را درک کنند و قدر هم را بدانند. حضرت مسیح جمله ی زیبایی در این باره می فرماید که تفاهم اساس ترقی است. بنابراین واضح است که هیچ انسانی شبیه انسان دیگر نیست و نقطه ی ضعف و اشکالاتی که در انسان وجود دارد طرف مقابل را رنج می دهد، اما پنهان بودن این نقاط ضعف خطر بیشتری برای زندگی به همراه خواهد داشت.  اگر آن گونه که هستیم آشکار شویم بهتر به تفاهم می رسیم، اگر چه در این میان احترام به اختلاف نظرات هم لازم است، البته تنها در حد یک مشاجره ساده به آن بپردازیم والا دعوای مداوم برای پیکره ی خانواده یک ویروس خطرناک است که تنها با سرم تدبیر و آرامش بهبود می یابد.  آقای سالمی (صاحب خانه) با کوبیدن دستهایش به هم گفت آفرین آقاسعید خوب منبری رفتی ولی ای کاش برای همسایه بالا می رفتی، آخه جان من ما چه گناهی کردیم اسیر اینها شدیم.  سعید دوباره لبخندی زد و گفت: تمام این مطالب را گفتم که به شما هشدار دهم وظیفه ی اطرافیان زن و شوهری که مشاجراتشان در مسیر صحیح قرار نگرفته بسیار سنگین است، بهتر است به جای آنکه به فکر بیرون کردن آنها باشیم کاری کنیم که در خانه ی مهر و امید که به فرموده پیامبر بزرگوار اسلام محکم ترین بنیان است پایدار بمانند و زندگی کنند .ما نیز بی قرار از فروپاشی یک زندگی باشیم نه از سلب آسایش یک ساعته ی خودمان.  همسایه ی  طبقه پایین که یک پزشک بود به سعید گفت عجب حرفی زدی آقاسعید .نجات دو انسان و جلوگیری از شکست و فروپاشی از پیوند دو نفر با هم باارزش تر است چرا که این دو انسان با هم زندگی را شروع کردند اما نمی دانند چگونه باید ادامه دهند و بی توجهی به آنها در نابودی جامعه اثر جبران ناپذیری دارد.  فضای جلسه کمی آرام شده بود. در همین موقع همسایه ی طبقه پایین که خنده ای در گوشه لب داشت رو به سعید گفت: آقای سعید مشاور حقوقی محترم مردم خوششان نمی آید در زندگی خصوصی آنان دخالتی صورت گیرد آن هم از جانب همسایه ها.  سعید سری تکان داد و گفت: شما نگران نباشید فردا شب همسایه طبقه بالا را برای افطار دعوت می کنم و با طرح ماجرای ناراحتی همسایه ها سر صحبت را باز می کنم، انشاءالله که حل می شود. ادامه دارد... نویسنده : ف/ هاشمی – کارشناس حقوق خانواده تبیان  :ماموریت غیر ممكن  زوج‏هاى ناموفق بخوانند!قدم قدم ، تا رفاقت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 603]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن